دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


یک وجب خاک


یک وجب خاک
ـ نویسنده: خشایار الوند
ـ کارگردان: علی عبدالعلی زاده
ـ بازیگران: رضا بابک / مهتاج نجومی / رامتین خداپناهی آناهیتا همتی / برزو ارجمند / ابوالفضل پورعرب یوسف تیموری و...
در چند سال اخیر ترکیب و گونه سریالهای مناسبتی ویژه ماه مبارک رمضان در تلویزیون طبق برنامه ریزی و نیازسنجی خاصی ترتیب داده شده و امسال هم مثل چند سال گذشته، یک مجموعه با قالب کمیک، مجموعه ای با تم غالب مذهبی و محوریت تقابل نیروهای خیر و شر و یک مجموعه با ساختاری داستانی و ملودرام در فضای اجتماعی از سه شبکه سراسری سیما به روی آنتن رفته اند، ضمن اینکه شبکه پنج تهران نیز با مجموعه ای دیگر در ساعات دیگری از شبانه روز، میهمان خانه روزه داران است.
اما باز هم مطابق معمول سالهای اخیر، شبکه سوم یک مجموعه کمیک را با موضوعیت طرح مباحث انسانی بر روی آنتن دارد.
«یک وجب خاک» که شباهتهای زیادی هم به سریال «زیرزمین» سال گذشته دارد و حتی (صرفنظر از کنار گذاشتن برخی نفرات) با همان ترکیب عوامل «زیرزمین» تولید شده، داستان ساده رویارویی آدمهای بی پول و مهربان با پولدارهای بدجنس و طماع را روایت می کند.
طبق معمول «آدم های خوب» با دنیای ساده و خانه قدیمی و توقعات انسان دوستانه شان مدام مورد آزار و اذیت «آدمهای بد» قرار می گیرند و با دردسر مواجه می شوند. داستان مجموعه «یک وجب خاک» چیزی جز این ندارد و همه موضوعات و موقعیتهایش با هدف ایجاد این تقابل با مرکزیت یک معما شکل گرفته که این معما، در سریال جدید عبدالعلی زاده یک قطعه زمین است.
زمین بهانه داستانی است که باید با خلق معما و به وجود آوردن موقعیتهای جدید ظرفیتهای تولید طنز و خنده را تا حدود ۳۰ قسمت از مدت پخش سریال از شبکه سوم به وجود آورد، اما نکته مهم این است که آیا موقعیتها و رویدادهای به وجود آمده، قابلیت تولید کمدی ای قوی و درگیرکننده را داراست یا خیر!
جواب این سؤال منفی است! «یک وجب خاک» بدون شک تماشاگران زیادی دارد، اما دلیل وجود این تماشاگران، طنز خوب یا داستان قوی آن نیست، بلکه دلایل آن را باید در زمان پخش و عادت بیننده به تماشای تلویزیون جستجو کرد.
ساختار داستان سریال یک محور معماساز (زمین) را در مرکز توجه قرار داده و تمام محدوده های دیگر داستان را متأثر از این عنصر، مورد توجه قرار می دهد.
فضای مرکزی داستان، یک محله متوسط در جنوب شهر تهران است محدوده و گروه شخصیتها نیز مرکزیتی دارند که جایگاه آنها خانه آقای افشاری و شخصیتهای آن، خانواده افشاری هستند. زیر مجموعه های این گروه نیز دایی پرویز و ایاز برای نزدیک کردن روایت به گستره طنز و داماد ورشکسته خانواده (محسن) برای گرایش به معما و خلق موقعیتهای داستانی جدید هستند.
گروه دیگر شخصیتها هم آدمهای داستان - کامرانی و دار و دسته اش - هستند که به پیچش ساختاری و قدرت چالش پذیری موقعیتها دامن می زنند. خانواده آرام نیز محور فرعی دیگری را در کنار این دسته بندیها قرار می دهد که در راستای اهداف ژانر توجیه پذیرند. ماجرای ازدواج حمید و آرام، ضمن اضافه کردن شاخ و برگهای داستان، باید فصل شادی را هم برای پایان بندی سریال به وجود بیاورد.
پس از تعیین گروه شخصیتها و جایگاه حضور آنها در محور اصلی روایت داستان، نوبت به طرح معما و ورود موقعیتهای متعدد می رسد و از این جا به بعد است که ساختار داستانی و پرداخت موقعیتهای طنزآمیز باید تعیین کننده کیفیت و ارزش کار عبدالعلی زاده باشد، و از این به بعد هم هست که عنصر تکرار مدام موقعیتها را به خود مشغول می کند و آنچه تا به حال تماشاگر انتظار دیدن آن را داشت، جای خود را به رویدادهای تکراری و کلیشه های معمول مجموعه طنز تلویزیونی می دهد.
موقعیتهای طنز، حوادث و رویدادهای داستانی و درگیری و آدم های خوب و بد همه و همه در «یک وجب خاک» از پیش لو رفته اند و تماشاگر به راحتی می تواند پایان آنها را حدس بزند و یا موقعیتهای خنده دار بعدی را پیش بینی کند. این مسأله مسلماً ارزش و کیفیت اثر را پایین آورده و از قدرت درگیرسازی مؤثر آن با بیننده می کاهد. شاید بزرگترین دلیل تماشای سریال عبدالعلی زاده تا حدودی به تصویر کشیدن فضاهای صمیمی و زندگیهای بی رنگ و ریای محله های قدیمی و آدمهایی که هنوز مناسباتشان خیلی امروزی و مدرن نشده است، باشد.
مهدی نصیری
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید