جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا


اثبات بی گناهی پس از مرگ


اثبات بی گناهی پس از مرگ
۳ روز تعطیلی آخر هفته بهترین فرصت برای مسافرت بود. سروان قاسمی سه شنبه را مرخصی گرفت تا بدون گرفتار شدن در ترافیک خود را به یکی از شهرهای شمالی کشور برساند.
پس از ۴ روز تفریح و استراحت سروان و خانواده اش به خانه بازگشتند. بچه ها غرق در خواب بودند که سروان و همسرش آنها را به اتاقشان برده و بعد هم چمدان های سفر را به خانه آوردند.
سروان بی حوصله و خسته روی کاناپه درازکشید و به پیامهای تلفنی گوش داد.
یکی ازتماس گیرنده ها دوست دوران تحصیلش قاضی رضایی بود. پس از گرفتن دیپلم سروان قاسمی به دانشگاه پلیس رفت و دوستش پس از تحصیل در رشته حقوق به عنوان قاضی در دادگستری استخدام شد.
سروان گوشی را برداشت و با دوستش تماس گرفت. پس از احوالپرسی قاضی رضایی گفت: جناب سروان اخیراً پرونده ای به شعبه ما ارجاع شده که ماجرای آن مشکوک است.
براساس این پرونده، راننده نیسانی پس از تصادف با ۳ خودرو باعث مرگ خود و ۲ سرنشین خودروهای حادثه دیده شد. اما مالک خودرو که داخل ماشین بود به طور معجزه آسایی نجات یافت.
نکات مبهمی در پرونده و اظهارات مالک نیسان وجود دارد که باعث شده به ماجرا مشکوک شوم. به همین خاطر می خواهم تو هم پرونده را به دقت بررسی کنی.
سروان بریده بریده گفت: اما می دانی که تخصص من کشف قتل است و کارشناس تصادفات باید دراین باره نظر بدهد.
همان موقع دوستش حرف وی را قطع کرد و گفت: بهانه نیار، کارشناس تصادفات هم نظر داده. اما می خواهم یک بار هم تو پرونده را مطالعه کنی و نظرت را بدهی.
اما...
- اما نداره. فردا تو دادگاه منتظرتم.
سروان تلفن را قطع کرد. هیچ وقت نخواسته بود به درخواستهای دوستش جواب رد بدهد.
بنابراین روز بعد برای خواندن پرونده به دادگاه رفت. منشی شعبه بسته ای را به سروان داد و گفت: آقای قاضی امروز برای بررسی یک پرونده به زندان رفتند. به همین خاطر عذرخواهی کردند و خواستند این بسته را به شما بدهم.
سروان پاکت حاوی پرونده را روی صندلی عقب خودرواش انداخت و راهی اداره شد. شب وقتی به خانه آمد همسرش گفت: قاضی رضایی زنگ زده بود و گفت: وقتی آمدی با او تماس بگیری.
این حرف مهدیه، سروان را به یاد پرونده انداخت. سریع خود را به پارکینگ خانه رسانده، پرونده را برداشت و به خانه بازگشت. پرونده را روی میزکارش گذاشت و سراغ تلفن رفت. دوستش پس از عذرخواهی بابت غیبت امروزش گفت: عکس های صحنه تصادف و اظهارات شاهدان در پرونده وجود دارد. همه را بررسی کن و خیلی زود نظرت را اعلام کن.
سعی می کنم تا آخر هفته پرونده را بررسی کنم.
سروان سپس پاکت را بازکرد و به مطالعه آن پرداخت. براساس پرونده شامگاه یک روز پائیزی که باران شدیدی می بارید راننده یک خودرو نیسان در جاده ورامین کنترل خودرو را از دست داده و پس از برخورد با ۳خودروی پراید، پیکان و پژو واژگون شد. شدت تصادف به حدی بود که در اثر آن راننده خودرو های نیسان و پراید و سرنشین عقب پژو در دم جان باختند.
سروان سپس به بررسی عکس های صحنه تصادف پرداخت. خودروی نیسان پس ازانحراف به چپ تا میان خط کنار رفته و سپس با خودرو پیکان برخورد کرده بود. درادامه نیز دو خودروی دیگر با آنها برخورد کردند.
خودروی نیسان از سمت راست به شدت صدمه دیده بود.
آثاری از خون برروی شیشه سمت راست نیز مشاهده می شد، راننده نیسان جوان ۲۳ ساله ای به نام رضا بود که گواهینامه نداشت.
سروان سپس اظهارات مالک نیسان را مطالعه کرد. او در تحقیقات اظهارداشته بود: صبح روز قبل از حادثه از شرق کشور محموله ای را به مقصد تهران بارگیری کردیم. نیمه های شب به ورامین رسیدیم. باران شدیدی می بارید. چشمانم خسته بود. از رضا خواستم تا تهران رانندگی کند. او هم قبول کرد. پس از عوض کردن جایمان به خاطر خستگی زیاد سریع به خواب رفتم. ناگهان با صدای ترمز از خواب پریدم و قبل از این که بتوانم کاری انجام دهم از پنجره به بیرون پرت شدم.
شاهدان ماجرا هم اعلام کرده بودند پس از رساندن خود به خودرو نیسان با جسد پسرجوانی داخل آن روبه روشده بودند.
سروان در بررسی برگه های پرونده گزارش پزشکی قانونی را دید. پزشکان علت مرگ رضا را ضربه مغزی اعلام کردند، پای مرد جوان نیز از ۳ناحیه شکسته بود.
سروان هرچه بیشتر پرونده را مطالعه می کرد با نکات مبهم بیشتری روبه رو می شد. سؤالاتش را داخل دفترچه اش نوشت و روزبعد سراغ مالک نیسان رفت. مرد میانسال با هیکلی درشت در یک قصابی کار می کرد.
مرد قصاب درحالی که به سختی خود را روی صندلی جاداده بود به پرسش های سروان پاسخ داد. او همان اظهارات قبلی اش را که در پرونده ثبت شده بود تکرار کرد.
سروان آدرس خانه رضا را گرفت و به سراغ خانواده او رفت. مادر داغدار هنوز رخت عزا بر تن داشت.
زن وقتی روبه روی سروان نشست از او خواست حقیقت ماجرا را روشن کند.
جناب سروان پسرم گواهینامه و تجربه رانندگی نداشت. صاحب نیسان به دروغ تقصیر را گردن پسرم انداخت تا از پرداخت خسارت شانه خالی کند.
قاسمی پس از شنیدن اظهارات مادر رضا به خانه رفت و حرف های صاحب نیسان و مادر رضا را برای چندمین بار در ذهنش مرور کرد، دوباره پرونده را بازکرد و مشغول مطالعه اوراقش شد.
کارشناس راهنمایی و رانندگی راننده نیسان را به عنوان مقصر حادثه معرفی کرده بود. نیسان به مسیر مخالف منحرف شده و نبود خط ترمز روی جاده نشان می داد راننده در خواب بوده است.
پس از بررسی کامل پرونده از داخل کشوی میزش برگه ای خارج کرد و با اشاره به ۴ دلیل اعلام کرد هنگام وقوع حادثه مالک نیسان درحال رانندگی بوده نه رضا.
صبح روز بعد هم به دادگاه رفت و نتیجه بررسی هایش را اعلام کرد. قاضی رضایی پس از مطالعه گزارش سروان جواب تمام پرسش های خود درمورد حادثه را یافت.
سریع منشی دادگاه را صدا کرد و از او خواست فوراً برای مالک نیسان احضاریه بفرستد. مرد قصاب بی اطلاع از فاش شدن رازش پس از دریافت احضاریه به دادگاه رفت.
او وقتی پی برد دروغهایش برملاشده است مجبور به اعتراف شد و گفت: شب حادثه به دلیل خستگی خوابم برد و خودرو منحرف شد و با صدای بوق خودروی مقابل از خواب پریدم. سریع در را باز کرده و خودم را به بیرون پرت کردم. وقتی متوجه شدم ۳نفر دراین حادثه جان سپرده اند برای فرار از پرداخت دیه و خسارت ادعا کردم زمان حادثه رضا پشت فرمان بوده است.
خوانندگان گرامی می توانید با اشاره به ۴ دلیل سروان قاسمی برای کشف معمای این پرونده در مسابقه شرکت کنید.
محمد غمخوار
منبع : روزنامه ایران