جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


چنگیز مغول ، یکی دیگر از دروغهای تاریخ


چنگیز مغول ، یکی دیگر از دروغهای تاریخ
چنگیز مغول یکی دیگر، از افسانه های دروغ پردازان غرب است. حتی یک کتاب ارزشمند تاریخی درباره حمله مغول وجود ندارد. چطور است لشکر عظیمی سازمان یابد، ده هزار کیلومتر به جلو حرکت کند و یک کتاب در اینباره نباشد، جز توجیحات احمقانه. همه دروغ پردازان غربی خود اعتراف می کنند که نشان از وجود، یا واقعی بودن چنگیز مغول در دست نیست. حتی بهترین کتابهای تاریخ عمومی جهان قرون میانه هم، در باره رویدادهای حمله مغول چیزی ننوشته اند.
داستانی که بیشتر مورد استفاده و سرمشق تمام دروغ پردازان حمله مغول قرار گرفته، نوشته مارکو پلو است، یعنی کتاب توصیف جهان . مارکوپلو یک افسانه سرای ونیزیست که هر گز از قسطنطنیه، استامبول کنونی دور تر نرفته و به شرق سفر نکرده. همه در غرب میدانند، که مارکوپلو یک دروغ گوی بزرگ بود، مارکو وقتی در زندان ونیز بود، داستانهای فتح دروغین ایران و هند بدست، الکساندر مقدونی را مطالعه کرده، و از این افسانه ها الهام گرفت، و با کمک یکی دیگر مثل خودش بنام روستیچیلو، مغولها را چون الکساندر مقدونی نموده حتی مهمتر، و بد خواهان و دشمنان از این دروغ پردازیها به جای تاریخ استفاده کرده اند.
در قرن سیزده میلادی، غیر از اروپای غربی و مرکزی تمام جهان در اختیار مسلمانان بود، و اروپا در وضع اقتصادی و اجتماعی بدی قرار داشت، و بخاطر موفقیت های مسلمانان، عقده بزرگی نسبت به مردم شرق پیدا کرده بودند. چون خود نمی توانستند، در شرق و شمال آفریقا مسلمانان را شکست بدهند، در داستانها و بدست مغولها این کار را کردند. مثلا قوبیلای که در هیچ یک از کتابهای، ایرانی و چینی و اروپایی اثری از آن، نیست بنام امپراتور بزرگ قوبیلای خان جا داده اند، وبسیاری از سران مغول را بهمین ترتیب ساخته اند. بغض آنها در قلم چند نویسنده دروغگو ترکید.
جای تعجب است، که در قرون سیزده و چهارده میلادی، که مسلمانان تقریبا تمام دنیا را در اختیار داشتند، مبلغان مذهبی اروپایی مخصوصا فرانسویان، شرح طولانی از زندگی چنگیز بی سواد مغول مینویسند، و به عنوان تاریخ غالب میکنند، در زمان لوئی چهاردهم یکی از نویسندگان دربار بنام، پتی دولاکروا، بنا به مصلحت سیاسی وقت از مغولها آنطور که میخواهد مینویسد. در آرشیو اسناد واتیکان حتی یک نامه ، از قرون دوازده و سیزده و چهارده میلادی، به زبان و یا خط مغولی نمی باشد، ولی به فارسی بیشمار است. طی دویست سال گذشته تعداد اندکی محقـق در، بخشهای کوچکی از این زمینه به کاوش پرداخته اند، دلیل آن موجود نبودن مدارک زنده و واقعی میباشد.
اکثر محققان نمی توانند دروغ پردازیها، را بعنوان تاریخ بحساب آورند، مگر اینکه آگاه نباشند . ولی بعضی مانند هارولد لمب از شخصیتهای کم اهمیت ، دروغین یا افسانه ای تاریخ میسازند مانند داستانهای : آنیبال، شارلمانی ، ژوستی نین ، تیمور لنگ . خنده دار تر از همه قدیمی ترین تاریخ مغول را در دوره استعمار ، موراجا د وسون آمریکایی، که از یک خانواده سیاستمدار سرمایه دار ارتجایی است نگاشته ، و بعنوان این خدمت، مقامهای مهمی کسب کرد. کتاب چهار جلدی تاریخ مغول ، از جنگیز تا تیمور او امروز در غرب بهترین کتاب شناخته میشود . اشخاص معلوم الحال دیگر که در باره مغول نوشته اند مانند : خاورشناس اتریشی، بارون ژوزف فن هامر ، ایلخانیان ایران را ظرف سالهای/ ۱۸۴۱ تا ۱۸۴۳ ، فرانترمن اردمان ، آلمانی ، چنگیز تشویش ناپذیر ، سرهنری هاروت ، انگلیسی یک کتاب قطور چهار جلدی زیر عنوان تاریخ مغولها، را نوشته اند .
روسها که در قرن نوزدهم، قسمتهایی از ماورالنهر و خراسان بزرگ را اشغال کرده ، سعی نمودند داستان حمله و کشتار مغول را، برای تضعیف مسلمانان بکار برند. بنا بر این ، بارتولد بسال ۱۹۰۰ ، درباره ظهور وسقوط امپراتورهای بیابانی نوشت، ولادمیرتسوف ، مسئله حساس و دشوار زمینه اجتمایی و اقتصادی، کشور گشایی مغول را حل کرد، که تا این زمان توجیه برای آن نداشتند . کتابهای زندگی چنگیز، و رژیم اجتماعی مغول ، به دروغ پردازان غرب کمک بزرگی برای این موضوع بود ، که چگونه عـده ای قلیل بی سواد، و بی دین را به مسلمانان پیشرفته حاکم کنند. اریک هاینیش ، آلمانی بسال ۱۹۴۸ ، تاریخ سری مغولها را که یک کتاب افسانه ای مغولی ، ساده و بی اهمیت و بدون تاریخ مشخص است انتشار داد .
برتولد اشپولر، آلمانی تاریخ، اردوی زرین و ایلخانیان، و رنه گروسه فرانسوی، داستان امپراتوری استپها را نوشتند. چند نفر دیگر نویسنده، کتابهای دوره مغول میباشند، که از کتابهای فوق الذکر استفاده کرده اند . بسیاری از دروغ نویسان مغولی اظهار میدارند، که منابعشان خطی و منحصر بفرد میباشد ، ولی جای تعجب است که کسان دیگر این منابع خطی را ندیده اند. دو منبع اصلی که مورد استفاده، اینها قرار گرفته ، تاریخ جهانگشای جوینی تالیف عطا ملک جوینی و جامع التواریخ، رشید الدین فضل اله، میباشد. و اما اصل ماجرا از این دو کتاب است، که سرتا سر خیانت، و دروغ و گزافه گویی و ضد و نقیض گویی است . از میان هزاران کتاب تاریخ ایران فقط، روضه الصفا و تاریخ وصاف و حبیب السیر، خیلی کم و اطلا عات نا قص، و اند کی درباره مغول دارند که از همین دو کتاب فوق الذکر گرفته اند.
● داستان مغول چه بود؟ و پیدا کنید پرتقا ل فروش ۳۰۰ را؟!*
مارکو پلو هم دروغ ، از آب در آمد*
خانم فرانس وود،مورخ انگلیسی در کتاب خود به عنوان { آیا مارکو پلو به چین رسیده بود} میگوید، مارکو دروغگوست ، وهیچ گاه به ایران سفر نکرده و به چین نرسیده است ، و در واقع او دور تر از استانبول و شرق مدیترانه نرفته بود . این شاید هزارمین محقق است، که عقیده دارد سفرهای، مارکو پلو فقط یک افسانه است. زیرا هیچ تصویر دقیقی، از جامعه و زندگی مردم ایران و چین ارایه نمیدهد .
مارکو ادعا کرده ۱۷ سال از عمر خود را میان مغول سپری کرده ، ودر واقع حداکثر به بنادر مدیترانه ای خاورمیانه رسیده ، ودرآنجا اطلاعات خود را ، از نوشته ها و داستان های اعراب وایرانیان ، و تعریف ملوانان که به آن نقاط میرفتند، گرد آوری کرده، بسیاری از اساتید تاریخ اروپااز نظریه ، خانم وود که ریاست، بخش چینی را در کتابخانه سلطنتی انگلیس عهده دار است، و مدت دو سا ل برای تحقیقات در پکن بوده، حمایت میکنند .
پیتر هوبکینز نویسنده کتاب { جهان گردان جا ده ابریشم تا چین } ، نیز همین عـقاید را دارد وگفته است، در آن زمان هیچ اروپایی به چین نرفته ، و در هیچ تاریخ چینی ذکر از سفر یک اروپایی نشده است . به نوشته ج ساندرز، استاد سابق تاریخ دانشگاه کنتربری ، قوبیلای و تعدادی از سران درو غین مغول ساخته و پرداخته مارکوپلو میباشند. {منابع کتابهای نام برده شده }.
در دوره قاجاریه، اروپائیان برای اشیاء عتیقه و کتابهای خطی، ایران را در می نوردیدند. عده ای ایرانی نیز به شغـل جویندگی گنج، و عده ای به واسطه گی، وعده ای به جعل کتابهای خطی، و سکه و نسخه، و نقشه گنج و غیره مشغول بودند. امروزه کلی آدم ساده، دنبال این گنج نامه های الکی میدوند. مشروح این مطالب، بزودی.....
● پژوهشگران محترم تاریخ،
از آن حضرات محترم تقاضا مینمایم ، مقاله کوتاه دروغهای اسکندر و چنگیز را مطالعه فرمایید. و به عنوان پژوهشگر، مجددا در باره تاریخ های فوق با حوصله ای جدید و دیدی نو، به بررسی پردازید . کتابهایی قدیمی ایرانی، و خارجی که تا کنون در باره این جریانهای تاریخی نوشته شده، مشابه یکدیگر می باشند ، یعنی بدون ارایه اسناد واقعی، و با سلیقه های مخصوص به آن کتاب، و آن زمان که ا حتمالا با نفوذ سازمان مخفی یهود بوده، و با قی ما نده از شما پزوهشگر گرامی، یکبار دیگر خواهشمندم، با دیدی نو:
ـ درطول تاریخ ایران قدرت و نفوذ سازمان مخفی یهود،چقدر بوده؟
ـ نفوذ ، واتیکان، روم، ونیز، و غیره، چقدر بود؟
ـ کدامین صحنه جنگ کشف شده؟ کدامین بنا ، جاده و نهر؟
ـ کدامین سکه ها ی آن دوره های اشغال؟ و غیره و غیره و، واقعی بودن آنها؟
ـ منابع آن چند کتاب خطی ایرانی، که بیش از هزار سال بعد از اسکندر نوشته اند، چیست؟ آیا چاپ این ها از نسخه اصلی و واقیست؟.
ما ایرانیان چه میخواهیم،
ما کشوری متمدن و قوی می خواهیم، و همه ما به تاریخ خود میبالیم، و آرزو می کنیم چون دوران با شکوه، ما د و هخامنشی و اشکانی و ساسانی، و بعضا حکومتهای بعد از اسلام باشیم . حتی آنهایی که از استقلال وجدایی حرف می زنند، در فکر وذهنشان یک ایرا ن بزرگ و قویست.
آیا جهان را با واقعیت مینگریم ؟ یا در سی یا صد سال یا هزار یا دوهزار و پانصد سال گذشته می پنداریم؟
کنگره وگرده هم آیی، چهارصد کارشناس و پژوهشگرتاریخ نظامی، ارتشهای جهان در سال، ۱۳۵۴ هـ ــ ش ، در تهران فرصت کوتاهی برای بررسی، موارد نا درست و مهم تاریخ نظامی ایران بود، که بخشهایی از متنهای اسکندر و چنگیز قسمتهایی از نتیجه این کنگره بود.
مقالات بیشتر و متنوع دیگر در: anoosh۲۰.blogfa.com
● لیلی مرده یا زنه ؟،
عزیزی ضمن خرسندی از این وبلاگ، نظر گذارده که فیلم ۳۰۰ بر اساس داستان فلان نبرد است، و خواسته مرا از اشتباه در بیاورد. اگر با دقت مطالعه شود اشتباهی نیست. خط وبلاگ افشای دروغهای تاریخی است، و همچنین اندکی و اندکی از دلایل پیدایش این تاریخها، و دروغها را با زبانی ساده ذکر کرده ام، از انسان اولیه تا مهاجرت و تمدن ابتدایی و شکل گیری جوامع، و دشمنان دیروز و امروز وغیره.. حرکت برداشت دروغها از تاریخ ایران، وسیع می باشد و نمیتواند کار و فکر یکنفر را شامل گردد، و قبلاً هم نوشته ام این وبلاگ جهت اینه که بیاندیشیم واقعیت چه بوده، و نفوذ دشمن خارجی در شکل گیری تاریخ و تمدن ما در زمانهای مختلف چقدر بوده.
هرملتی بر اساس دانش و بینش از سوابق تاریخی و تکامل اجتماعی خودش حرکت می کند. هم میهن عزیز دیگری نوشته که شاید یونانیان کار آزموده تر بودند، و جنگ را بردند. من جای دیگر نوشته ام تاریخ یونان را با دیدی نو بخوانیم، دور مدیترانه شرقی از آن کشور بود، که ما یونان می نامیم و شامل استانها و دولت شهرهای خودمختاری چون یونان، اسپارت، هلن، گریس، مقدونیه و غیره بود که در مدت کمی از شدت ضعف نظامی و فرهنگی، به چند جزیره و شبه جزیره امروزی جمع و جور شده که ما میگوییم یونان، و خودشان هلن و اروپائیان گریس، و چند صد سال هم مستعمره عثمانی بوده.
چرا در تاریخها و کتیبه های ایرانی که برایمان مانده ویا ترجمه کرده اند، هر گز نامهای هلن و گریس نیست، مگر خشایار شاه این دو ولایت را نگرفته بود. نقش روم و روم شرقی و غیره چقدر بوده و هزاران موضوع دیگر که باید، همه و همه، دست به دست هم دهیم و با نگاه واقعی، و عادلانه ایرانی ببینیم چه بوده. ما ایرانی هستیم و میتوانیم.