سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

فراموشی تدریجی یک سریال


فراموشی تدریجی یک سریال
زمانی که آنونس سریال مرگ تدریجی یک رویا از تلویزیون پخش می شد بسیاری بر این باور بودند که این سریال از خوش ساخت ترین و ماندگارترین سریال های پخش شده از صداوسیما باشد. اما با آن که هنوز این سریال به نیمه راه هم نرسیده بسیاری از منتقدان در خصوص این سریال عکس العمل منفی نشان داده اند.
از ابتدای پخش این سریال مشخص بود که داستان سوژه تازه ای ندارد اما نام فریدون جیرانی باعث می شد تا بسیاری بر این گمان باشند که سریال نگاه تازه به سوژه ای تکراری دارد. اما باگذشت چند قسمت از این سریال برای همه مشخص شد که نگاه تازه در کار نیست و جیرانی تنها حوادث را اندکی تغییر داده است. اولین نکته که در خصوص این سریال به چشم می آید شباهت آن به سینمای کیمیایی است اگرچه انتخاب برخی دکوپاژهای متفاوت که تاکنون در سینما هم کمتر دیده شده از نکات مثبت و متمایزکننده سریال است اما این نکته مثبت نتوانسته تلا ش برای شبیه شدن فیلمنامه سریال را به فیلم نامه های کیمیایی بپوشاند و تلا ش حاصل با موفقیت چندانی روبه رو نبوده چرا که از نکات برجسته فیلمنامه های کیمیایی دیالوگ ها و منولوگ هایی است که در واقع ستون های اصلی فیلم های اوست وحتی در ضعیف ترین کارهای وی مانند رئیس دیده می شود اما در «مرگ تدریجی یک رویا» دیالوگ ها به هیچ عنوان آن قدرت و توانایی را ندارد.
روند حرکت وقایع داستان به علت مشکلا تی که در شخصیت پردازی وجود دارد بسیار طولا نی طی می شود و نویسنده برای ایجاد حوادث ناچار دست به دامن فنونی شده که استفاده بیش از حد آن ها به کل داستان ضربه می زند و ریتم فیلم را مرتبا تغییر می دهد و باعث می شود مخاطب به کل از داستان دل زده شود. نکته قابل بحث دیگر در این نوع اثر نوع برخورد با روشنفکران است، جیرانی در این سریال به گونه ای عمل کرده است که شخصیت آریان که در آن سوی آب ها زندگی می کند نماینده جامعه روشنفکری (البته از نظر عام) معرفی می کند و از همان ابتدا حضور این شخصیت در سریال روشنفکرنما بودنش برای مخاطب آشکار می شود ولی نکته اینجاست در مقابل ستاره اسکندری (ساناز) به خوبی از عهده بازی در نقش زنی پریشان و فرصت طلب برآمده است و این نکته از نفرتی که مخاطب از شخصیت ساناز پیدا کرده، به خوبی مشخص می شود.
به واقع جای سوال دارد که چرا فریدون جیرانی برای نقش مارال از بازیگر مناسب تری استفاده نکرده تا بتواند مانند ستاره اسکندری ضعف های شخصیت پردازی را اندکی کم رنگ کند.
از نکات قابل تامل این سریال موسیقی متن و تیتراژ این سریال استفاده از صدای رضا یزدانی برای خواندن ترانه ای از یغما گلرویی است که این دو هم ناآشنا با سینما نیستند و با توجه به آمار دانلود این تیتراژ از سایت های مختلف اینترنت به نظر می رسد که از ماندگار ترین تیتراژ های سریال های تلویزیونی چند سال گذشته باشد و کارن همایون فر به عنوان سازنده موسیقی متن و تیتراژ سریال با هوشمندی و با تلفیق موسیقی تردید و وحشت در بسیاری از سکانس ها به کمک سریال از هم گسیخته جیرانی می آید. نه موسیقی همایون فر و نه موسیقی هیچ آهنگ ساز دیگری به تنهایی قادر به نجات این سریال نیست. البته بی انصافی است که تمام مشکلات را به گردن فریدون جیرانی بیندازیم زیرا همان طور که گفته شد بسیاری از مشکلات این سریال از قبیل شخصیت پردازی، حقیقت مانندی، سرعت داستان و بسیاری دیگر از داستان نشات می گیرد و به نوعی علیرضا محمودی نویسنده این داستان در خصوص ضعف های این سریال شریک جیرانی است. اگر جیرانی در ادامه این سریال همین روند را دنبال کند مخاطبان به تدریج تماشای این سریال را که با دیدن آنونس تبلیغاتی آن برای شروع آن لحظه شماری می کردند فراموش می کنند و قطعا چنین سریالی در یادها نمی ماند.

نویسنده : فراز انصاری
منبع : روزنامه مردم‌سالاری