دوشنبه, ۳۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 May, 2024
مجله ویستا

حکم امام و بن‏بست فرهنگی غرب


حکم امام و بن‏بست فرهنگی غرب
آنچه در پی می‏آید نگرشی است‏بر بن بست فرهنگی غرب و اهمیت‏حكم تاریخی حضرت امام خمینی - سلام‏الله علیه - مبنی بر اعدام سلمان رشدی مرتد كه پیش از رحلت جانگداز امام و چند هفته پس از صدور حكم، یعنی چهارشنبه دهم اسفند ۱۳۶۷ در كشور منتشر شد.
این نگرش یادآور همان روزهاست‏با همان حال و هوا، و تاكیدی دوباره بر ضرورت اجرای حكم تاریخساز امام راحل كه اینك پیشروی شماست.
۱- بحران فرهنگی غرب
پیام مهم امام خمینی به روحانیان حوزه‏های علمیه، مردم و مسئولان كه شامل تحلیل انقلاب و تعیین مشی آینده حكومت اسلامی در برخورد با دشمنان خارجی و داخلی بود، غربیها را در سردرگمی و آشفتگی خاطر فرو برده است. مرزبندی بود میان اسلام و هر آنچه كه علیه نظام توحیدی تدارك می‏بینند.
این پیام مشت محكمی بود كه بر دهان یاوه‏گویان و تحلیلگران بیمار وقایع اخیر، فرود آمد تا شاید از خواب و خیال آشفته لحظه‏ای به در آیند و پیروزی اسلام را باور كنند.
این كلام امام كه فرمودند: مساله سلمان رشدی یك مساله فردی نیست‏بلكه مقابله استكبار با اسلام است. " پاسخ صریح و روشنی بود به توطئه گسترده اروپا و غرب علیه انقلاب اسلامی و رد تحلیلهایی كه به جای برخورد ایدئولوژیكی در برابر این تهاجم، برخورد دیپلماتیك و ساده‏اندیشانه را تجویز می‏كردند.
حكم امام در مورد سب پیامبر اكرم (ص) ، تجاوز وقیحانه غرب به مقدسات مسلمانان و موضعگیری سران بازار مشترك اروپا در برابر ایران متاسفانه هنوز هم برخی تحلیلگران ساده‏اندیش داخلی و خارجی را به علت عدم فهم مسائل بیدار نكرده و سكوت فاجعه بار سران كشورهای مسلمان عرب را نشكسته است. هجوم فرهنگی غرب به كشورهای تحت‏سلطه حادثه تازه‏ای نیست، حتی هجوم فرهنگی آنان به فرهنگ و مقدسات مسلمانان نیز چندان تازگی ندارد.
اما وقتی كه می‏بینیم در شرایط زمانی حال، حلقه توطئه هجوم فرهنگی به مقدسات مسلمانان هر روز تنگتر می‏شود، آنگاه هر فرد مسلمان و آزاداندیشی پیرامون این محاصره حساب شده می‏تواند در تاریكی تحلیلهای مغرضان با نیم نگاهی به حوادث، فرا راه خود چراغی روشن كند و راه را از چاه تشخیص دهد.
هجوم فرهنگی غرب، پس از گذشت ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در شرایطی آغاز شده است كه:
اولا، انقلاب در برابر تهاجمهای سیاسی، اقتصادی و نظامی دشمنان در طول جنگ ایستاده و چشم‏انداز پیروزی را به مسلمانان دنیا ارائه كرده است. اكنون در دل مسلمانان جهان بارقه امید درخشیدن گرفته است و دیگر پیروزی بر ظلم و كفر را دور از دسترس نمی‏دانند، خروج نظامیان شوروی از افغانستان ادامه همین پیروزی است.
ثانیا، بحران فرهنگی در اروپا و غرب یعنی "مادر تمدن" بالا گرفته و سیطره فرهنگی غرب متزلزل شده است از این رو سرمایه سالاران كه روزی به واسطه استعمار فرهنگی حاكمیت جهانی خود را برقرار ساختند، اكنون به تكاپو افتاده‏اند تا راه چاره‏ای بیابند و از آفات فرهنگ حاكم بر جامعه و حكومت "سرمایه" بگریزند.
تصویر حاكم بر جامعه غرب اكنون بیش از هر زمان دیگر تیره و مكدر است‏به گونه‏ای كه در سایه روشنی‏های این تصویر، ابتذال، دروغ، ریا، بیماری روحی و جسمی بیداد می‏كند و روزهای خوش تسلط "فرهنگی" را به فراموشی می‏سپارد.
انگلیسیها كه روزگاری به طمع تسخیر سرتاسر قاره سیاه و برای اجرای سیاست استعماری خود به بررسی و شناخت فرهنگ قبایل بدوی در قاره سیاه پرداخته بودند، اكنون می‏باید به بررسی بحران فرهنگی جامعه "انگلوفیل" و یافتن راه علاجی برای گریز از بیماریهایی چون "ایدز "بپردازند. آفتی كه اكنون از اقشار محروم انگلیس گذشته و حتی كابینه "ماسونها" را آلوده كرده است.
سیطره فرهنگی غرب متزلزل شده است و ماسونهای انگلیس و كابوهای امریكایی اینك از عدم كارآیی‏اش رویگردان شده‏اند.
بحران فرهنگی غرب كه ناشی از بحران در بینش حاكم بر غرب است‏به دلیل اصالت دادن به دنیا و محو شدن در زیبایی "سود مادی "جهانسالاران غرب را به سوی تشتت آرا و اقوال كشانده است. آنان وحدت ایدئولوژیكی ندارند و آنچه كه تنها نمایی از وحدت را برمی‏تاباند آن را باید نوعی هماهنگی تاكتیكی دانست.
در برابر این بحران و تشتت، جهان اسلام با تكیه بر ایدئولوژی جهان شمول و نجات بخش انسانها شاهد شكوفایی و بالندگی فرهنگ اسلام در اقصی نقاط گیتی است.
می‏توان برخی جلوه‏های از هم گسیختگی و بحران در فرهنگ غرب را اینگونه برشمرد:
۱- عدم تطابق حرف و عمل: جامعه "سود و سرمایه" و تمدن غرب اكنون با كلیساهای مختلف روبه رو است، پروتستانها با كاتولیكها اختلاف دارند و پاپ در برابر اندیشه جدایی دین از سیاست‏خاضع و فروتنانه تسلیم شده است و آنجا كه منافع استكبار جهانی به خطر می‏افتد.
این اندیشه را ترویج می‏كند. اما آنجا كه استكبار جهانی به قلع و قمع و كشتار مردم بیگناه مسیحی و غیرمسیحی می‏پردازد سكوت را برمی‏گزیند.
پاپ در لهستان اهداف امریكا را در برابر جنبش همبستگی پی می‏گیرد، در نیكاراگوئه نارضایتیهای مذهبی را دامن می‏زند و اسقفهای ضد دولت را به شورش دعوت می‏كند تا حكومت انقلابی ساقط شود، در شیلی در برابر كودتای خونین پینوشه علیه "آلنده" سكوت می‏كند، در السالوادر از مردم انقلابی می‏خواهد كه تفنگها را به زمین بگذارند، در برابر توهین "سلمان رشدی" به ساحت مقدس حضرت مسیح (ع) و دیگر انبیای الهی ساكت می‏نشیند چرا كه دین را از سیاست جدا می‏داند اما برای آزادی گروگانهای فرانسوی در لبنان وارد عمل می‏شود زیرا این عمل به تمامی در خدمت منافع استكبار است!
۲- سرگشتگی و سردرگمی فرهنگ انسان در غرب، دولتمردان اروپائی و امریكایی را در بحران فرهنگی كنونی غرق كرده است. مذهب كه روزگاری می‏توانست نجات‏دهنده غرب باشد اكنون گرفتار كسانی مانند پاپ شده است. دستگاه پاپ (واتیكان) را "ماسونها" قبضه كرده‏اند و حتی بر روی "دلار امریكایی" چشم شیطان نقش می‏بندد تا مسیحیت‏به فراموشی سپرده شود.
از طریق انگلیسیها روح‏پرستی، جن پرستی و شیطان‏پرستی شیوع پیدا كرده است تا بدانجا كه حتی در دانشگاههای امریكا برای احضار روح، كرسی گذاشته‏اند.
۳- مسیحیت در غرب ناتوانترین دوران خود را سپری می‏كند و جوانان غرب به پوچی و ابتذال رسیده‏اند. گرایش جوانان به پانكیسم و آلودگی به بیماری ویرانگر "ایدز" غرب را به بن بست كشانده است.
در برابر چنین بحران وسیع و گسترده‏ای رویش جوانه‏های مبارزه با شرك و كفر و بازگشت انسان به اصالت‏خویش در شرق، رهایی انسانهای بحرانزده را بشارت می‏دهد.
اكنون غرب و كشورهای مرتجع در مقابل اوج اسلامخواهی این سوی جهان قرار گرفته و گریزی برای خروج از بن بستهای سیاسی و فرهنگی خود نمی‏بینند.
آنچه كه غرب را به انتشار كتاب "آیه‏های شیطانی" و یا تهیه سریال تلویزیونی " شالوم سلام" سوق داده است در واقع حاصل مطالعات گسترده سیستمهای اطلاعاتی و مراكز تحقیقاتی آنان برای نجات از غرقاب خود ساخته‏شان می‏باشد، زیرا درك كرده‏اند كه گسترش روزافزون ایدئولوژی و فرهنگ توحیدی "تمدن غرب" را به ورشكستگی و افلاس می‏اندازد بنابراین باید چاره‏ای اندیشید.
اینجاست كه امام خمینی (س) با تاكید بر اینكه مساله سلمان رشدی یك مساله فردی نیست، بلكه مقابله استكبار با اسلام است، می‏فرمایند: "ترس من این است كه تحلیلگران امروز ده سال دیگر بنشینند و بگویند كه باید دید فتوای اسلامی و حكم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است‏یا خیر و نتیجه‏گیری كنند كه چون بیان حكم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترك و كشورهای غربی علیه ما موضع گرفته‏اند پس باید خامی بكنیم و از كنار اهانت كنندگان بگذریم. " این سخن نشان از درایت و تفكر عمیق امام از توطئه‏های دشمنان دارد.
حال آیا تحلیلگرانی كه حتی در چارچوب تحلیلهای سیاسی خود منكر دلایل تهاجم فرهنگی اخیر غرب به جهان اسلام شده‏اند، باز هم در برابر این هجوم خطرناك، دیپلماسی سازش و گذشت از اصول را مطرح می‏كنند؟ !
در این رابطه البته فرقی میان خطر روحانیان دولتهای مرتجع و سازشكار و یا علمای آگاه و ناآگاه در داخل مشاهده نخواهد شد.
۲- سكوت ارتجاع
این بار هم سران كشورهای مرتجع و سازشكار عرب در برابر تهاجم اخیر غرب به فرهنگ اسلام و مقدسات مسلمانان، تحقیر شدند.
سكوت ناشی از توافق و همراهی ارتجاع عرب و بویژه وهابیت‏حاكم بر عربستان آنهم در زمانی كه مسلمانان محروم و پابرهنه هند، پاكستان و . . . در اعتراض به اهانت انگلیس و امریكا در برابر آتش سلاحهای آنان به خاك و خون غلتیدند بیانگر آن است كه عربستان در مقابل توطئه اخیر غرب با بازگشت مسلمانان به اصالتهای اسلامی، شجاعت ابراز وجود نداشته است.
حال این سوال مطرح است كه خادمین حرمین الشریفین هنوز هم تصور می‏كنند كه حفظ قداست اسلام یعنی حفظ پرده‏داری و داشتن كلید خانه خدا است‏یا باید برای دفاع از نوامیس و حقوق مسلمانان كه خادمان واقعی حرمین هستند، به پا خاست و از تمدن و فرهنگ اسلامی دفاع كرد؟ و چرا موسسه به اصطلاح اسلامی "رابطه العالم الاسلامی" با جهان اسلام قطع رابطه می‏كند و به امریكا می‏پیوندد؟ چرا "جامعه الازهر" در مصر سكوت می‏كند؟ چرا علما و روحانیان مسلمان و رهبران سیاسی در كویت، عمان و امارات متحده بر سر شیطان بزرگ فریاد نكشیدند و چرا باز هم اجازه دادند انگلیسیها و صهیونیستها شخصیت آنان را لگدكوب كنند؟
اگر دولتهای عرب سازشكاری با صهیونیزم را رد می‏كنند چرا در برابر حركت اخیر غرب علیه مسلمانان، آرام نشستند؟سال گذشته كه امام خمینی فریاد برائت از مشركان را در مراسم حج‏سر دادند به نتایج "برائت" در آینده امیدوار بودند و امروز می‏بینیم خونهایی كه در مراسم حج در مكه معظمه در راه حق به زمین ریخته شد فریادهای برخاسته از گلوی اسلام در سراسر جهان شد تا توطئه‏های استكبار درهم كوبیده شود و كاخهای شیشه‏ای كفر فرو ریزد.
امام فرمودند: "مگر دیانت جز اعلام محبت و وفاداری نسبت‏به حق و اظهار خشم و برائت نسبت‏به باطل است؟ حاشا كه خلوص عشق موحدین جز به ظهور كامل نفرت از مشركین و منافقین میسر شود" و آنجا كه تاكید نمودند: "سنت پیامبر (ص) و اعلان برائت، كهنه شدنی نیست و نه تنها اعلان برائت‏به ایام و مراسم حج منحصر نمی‏شود كه باید مسلمانان، فضای سراسر عالم را از محبت و عشق نسبت‏به ذات حق و نفرت و بغض عملی نسبت‏به دشمنان خدا لبریز كنند و به وسوسه خناسان و شبهات تردید آفرینان و متحجرین و منحرفین گوش فرا ندهند و لحظه‏ای از این آهنگ مقدس توحیدی و جهان شمولی اسلام غفلت نكنند. " و دیدیم كه انعكاس وسیع خشم و نفرت مسلمانان عالم نسبت‏به حركت وقیحانه دشمنان خدا تا چه اندازه وسیع و با عظمت‏بود. خشم و توفان سهمگین مسلمانان به دلیل آن بود كه سبوعیت و درندگی حیوانی به اسم كفر، وقتی حادث شد می‏باید در برابرش ایستاد وگرنه حملات وحشیانه‏تر ادامه می‏یابد.
در چنین حادثه‏ای "سلمان رشدی" كه تا دیروز نویسنده برگزیده و برنده انگلیس بود امروز قربانی مطامع انگلیس و غرب شده است. حوادث دیگری از این دست چون تهیه سریال تلویزیونی "شلوم سلام" توسط بی. بی. سی. در لندن قطعا سرنوشتی جز مرگ برای سازندگان آن نخواهد داشت.
فرمان امام برای مجازات "سلمان رشدی" حكم و فرمانی است كه برای روندگان راه تاریك سلمان رشدی به اعتبار خود باقی خواهد بود. زیرا هرگونه مسامحه در اجرای احكام رهبر انقلاب نوعی پشت پا زدن به فداكاریها، ایثارها، جانبازیها و شهادتهای مظلومانه مسلمانان از صدر اسلام تا به امروز به حساب می‏آید. اگر در اجرای این حكم كوتاهی شود آن وقت تهاجم دشمن به ارزشهای اسلامی و انقلابی ابعاد دیگری گرفته و جایی برای دفاع از حیثیت و شرف مسلمانان باقی نمی‏ماند.
امام بر اجرای حكم مجازات "سلمان رشدی" تاكیدی دوباره داشتند و حتی فرمودند مسلمانان به كسانی كه توان اجرای حكم را دارند كمك كنند این تاكید امام دقیقا به علت‏شناختی است كه از دشمنان دارند. امام می‏داند كه شیطان بزرگ و ایادی‏اش با همه توانهای اقتصادی و نظامی در برابر توان معنوی و الهی مسلمانان ضعیف و ناتوان است و دیدیم كه با اعلام حكم رهبر، نویسنده مزدور انگلیس چگونه عذرخواهی كرد و ناشران كتاب در بسیاری از كشورها نسبت‏به جمع‏آوری آن اقدام كردند. با وجود این از آنجا كه "سلمان رشدی" به عنوان یك جریان در صحنه رویارویی با اسلام اینگونه رذیلانه به گستاخی برخاسته است‏باید به عنوان مظهر اجرای حكم عدالت‏به دار آویخته شود و در این باره سكوت جایز نیست.
به همین سبب امام در پیام بسیار مهم خود یادآور می‏شوند: "استكبار غرب شاید تصور كرده است از اینكه اسم بازار مشترك و حصر اقتصادی را به میان بیاورد ما درجا می‏زنیم و از اجرای حكم خداوند بزرگ صرف نظر می‏نماییم، ما كینه دنیای غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همین نكته‏ها به دست می‏آوریم، قضیه، قضیه دفاع از یك فرد نیست، قضیه آنان حمایت از جریان ضداسلامی و ضدارزشی است"
۳- وظایف طلاب
امام به راستی شاهین ترازوی امت است كه هرازگاه از موضع ثابت و مستحكم خود همه بحثها را از مسائل فرعی دور كرده و به سوی مسائل اصلی امت اسلام متوجه می‏كنند و همه كج‏اندیشیها و سست قدمیها را باطل اعلام می‏كنند. این نقش، بحق در نظام اسلامی ایران به ولایت فقیه سپرده شده است تا در امتداد این نظام الهی وقفه و لغزشی ایجاد نشود.
سب پیامبر اكرم (ص) توسط دشمنان اسلام كه ناشی از تزلزل سیطره فرهنگی غرب و گسترش و قوام ایدئولوژی اسلام در جهان می‏باشد فرصتی دیگر برای شناخت دوست و دشمن بود كه به نوبه خود باید آن را از الطاف و امدادهای الهی برای مسلمانان دانست.
موضعگیری امام و مسلمانان در برابر تروریسم فرهنگی غرب و هشدارهای رهبری انقلاب به روحانیان آگاه بر ما روشن كرد كه در زمینه ترس استكبار از عملی شدن جنبه عینی فقه و اجتهاد باید تامل بیشتری داشت و در این راه از بحثها و مجادلات فرعی كه جز یاس و منیت چیزی به همراه ندارد، پرهیز كرد.
اكنون كه انقلاب از مرزهای ایران فراتر رفته دیگر نباید مسئولان برای رفع اشتباهات خود مدعی شوند كه انقلاب اشتباه كرده است در حالی كه می‏دانیم هیچ انقلابی نمی‏تواند خود را محاكمه كند و نباید اختلاف سلیقه‏ها را تا سطح اختلافات فردی نزول دهیم.
عیب دیگری كه در میان اندیشمندان و علمای ما و شاید روحانیان نیز وجود دارد آن است كه به حد لازم فرامین امام را پیگیری نمی‏كنند. طی یك سال گذشته با وجود آنكه حضرت امام احكام مهمی در ارتباط با مسائل حكومت اسلامی و ولایت فقیه صادر فرمودند متاسفانه در حوزه و دانشگاه كه جای بحث و بررسی این احكام می‏باشد، كمتر عنایت‏شد و بهای لازم را ندادند. در دانشگاه سمینارهایی برگزار شد و در قم هم فقط در دارالشفا دو میزگرد داشتیم كه نسبت‏به اهمیت احكام حكومتی بسیار قلیل و ناچیز است.
و در عوض در بین بعضی علما هنوز نسبت‏به حكم اعدام سلمان رشدی نوعی تعلل به چشم می‏خورد و استقبال عظمیم جهان از حكم امام چندان ملحوظ نمی‏گردد و بیم آن می‏رود كه ارزش پیام بسیار مهم امام امت‏برای برخی همچنان ناشناخته باقی بماند در حالی كه این پیام در دل دشمنان هراس افكند و از غرب قربانیان تازه‏ای گرفت.
امام فرمودند: "در یك تحلیل منصفانه از حوادث انقلاب، خصوصا از حوادث ده سال پس از پیروزی باید عرض كنم كه انقلاب اسلامی ایران در اكثر اهداف و زمینه‏ها موفق بوده است و به یاری خداوند بزرگ در هیچ زمینه‏ای مغلوب و شكست‏خورده نیستیم حتی در جنگ پیروزی از آن ملت ما گردید و دشمنان در تحمیل آن همه خسارات چیزی را به دست نیاوردند. "
كلام امام مبنی بر پیروزی انقلاب پاسخی است‏به لیبرالها و افراد مغرض یا ناآگاهی كه در تحلیلهایشان بخصوص بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ همواره القا می‏كنند كه ایران در جنگ شكست‏خورده و به اهدافش نرسیده است.
شاید به دلیل همین تحلیلهای نسنجیده است كه طیف رنگارنگ اینگونه تحلیلگران از لیبرالها گرفته تا حجتیه‏ایها، كمونیستها، متحجران مقدس م‏آب، منافقان و . . . در میان اقشار جامعه بخصوص محرومان و پابرهنگان فاقد اعتبار و ارزشند و بی گمان با اجرای قانون احزاب و در بهترین وضع مطلوب برای آنان باز هم صندوقهای آرا فاقد رای مردم در تایید آنها خواهد بود، مردم می‏دانند كه تمام حرفهای تازه و تحلیلهای فریبنده و توخالی لیبرالها در مدتی كمتر از یك ماه در برخورد با وقایع شكننده رنگ می‏بازد و خیالبافیهای آنان برای حكومتی دوباره، به انتها می‏رسند. از همین رو هیچ‏گونه تاسفی نداریم كه آنان در كنار امت نیستند.
البته آنها از اول هم با انقلاب نبودند و در واقع شعبه‏ای از نمایندگی غرب در ایران بودند. غربی كه با توطئه‏ها تهاجم فرهنگی اینگونه به ارزشهای مقدس اسلامی می‏تازد.
اما فراتر از دردسرهای لیبرالها برای انقلاب باید از خطرهایی كه از ناحیه روحانیان ناآگاه و آگاه وابسته كه به مراتب از خطر دشمنان خارجی هم بیشتر است‏یاد كنیم.
امام لب به شكوه می‏گشاید و می‏فرمایند: "خون دلی كه پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است"
این كلام ولی فقیه بار سنگین وظیفه مقابله با تحجرگرایی و مقدس م‏آبی را بر دوش مدرسان محترم و طلاب جوان حوزه‏ها می‏گذارد زیرا پرونده تفكر مقدس م‏آبها هنوز بسته نشده و امام تاكید می‏فرمایند:
"شیوه مقدس م‏آبی و دین فروشی عوض شده است. شكست‏خوردگان دیروز سیاست‏بازان امروز شده‏اند. آنها كه به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمی‏دادند پشتیبان كسانی شدند كه تا براندازی نظام و كودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبریز تنها یك نمونه است كه می‏توانیم ابراز كنیم"
حال كه قرعه فال به نام طلاب انقلابی زده شده است، باید در حوزه‏ها به جای مباحثات فرعی، مسائل سیاسی به طور سیستماتیك بحث و بررسی شود و با افكار ایستاده در برابر تحولات سیاسی - اجتماعی جهان اسلام برخورد شود، زیرا هرگونه تصور جدایی دین از سیاست ورطه هولناكی است كه حوزه‏ها را خدای نكرده به كام خویش می‏كشد.
در برابر سوالات و مسائل نوین جهان اسلام روحانیان وظیفه دارند به عنوان علمای امین و مورد اعتماد در مباحث‏سیاسی زیركی و دانایی خود را به نمایش گذاشته و پاسخ سوالات مسلمانان را آماده كنند و یا حداقل اگر توانایی پاسخ‏یابی و رفع مشكلات دیگران را ندارند حداقل خود به درك صحیح و درستی از مسائل دست‏یابند، زیرا متحجران و مقدس م‏آبان در كمینند و بیم موج و گرداب در شب تاریك می‏رود.
بحثهای سیاسی، میزگردها و سمینارهای مشترك طلاب و دانشجویان و استفاده بردن از فقهای متعهد در نشستهای آنان، گام مهمی برای قطع دست متحجران از كانونهای علم و انقلاب خواهد بود كه نباید از آن دریغ داشت.
بدین ترتیب فیضیه و دانشگاه باز هم قلب تپنده انقلاب بوده و امام از دست مقدس م‏آبان خون دل نخواهند خورد و خطری كه از درون نظام و انقلاب و حتی اسلام را تهدید می‏كند دیگر موردی نخواهد داشت و فرصت‏برای پرداختن به دشمنان خارجی بیشتر از پیش فراهم خواهد شد. ان‏شاءالله.
امید مسعودی
منبع : مجله حضور