شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


والکیری‌ Valkyrie


والکیری‌ Valkyrie
▪ کارگردان: برایان سینگر.
▪ فیلمنامه: کریستوفر مک کواری، ناتان الکساندر.
▪ موسیقی: جان اّتمن.
▪ مدیر فیلمبرداری: نیوتن تامس سیگل.
▪ تدوین: جان اّتمن.
▪ طراح صحنه: لی لی کیلورت، تام مه یر، پاتریک لومب.
▪ بازیگران: تام کروز[سرهنگ کلاوس فون اشتافنبرگ]، کنت برانا[ژنرال دوم هننینگ فون ترسکوو]، بیل نیگی[ژنرال فردیش البریخت]، تام ویلکینسون[ژنرال فریدریش فروم]، کاریس ون هوتن[نینا فون اشتافنبرگ]، تامس کرتچمن[سرگرد اتو ارنست رمر]، ترنس استمپ[لودویگ بک]، ادی ایزارد[ژنرال اریش فلگیبل]، کوین مک نالی[دکتر کارل گوردلر]، کریستین برکل[سرهنگ مرتز فون کوئرینهایم]، جیمی پارکر[ستوان ورنر فون هافتن]، دیوید بامبر[آدولف هیتلر]، هاروی فریدمن[دکتر یوزف گوبلز]، کنت کرانهم[فیلدمارشال ویلهلم کایتل]، ماتیاس فریهوف[هاینریش هیملر]، گرهارد هاسه هیندنبورگ[هرمن گورینگ]، انتون الگرانگ[البرت اشپیر].
▪ ۱۲۰ دقیقه.
▪ محصول ۲۰۰۸ آمریکا، آلمان.
▪ نام دیگر: Operation Walküre - Das Stauffenberg-Attentat.
▪ ژانر: درام، تاریخی، مهیج، جنگی
جنگ جهانی دوم. سرهنگ کلاوس فون اشتافنبرگ در حمله نیروهای متفقین به ارتش آلمان در افریقا، به شدت زخمی شده و به آلمان فرستاده می شود. همزمان در آلمان ژنرال ترسکوو با جاسازی بمبی در هواپیمای حامل هیتلر ترتیب سوء قصدی به جان وی را می دهد. اما بمب منفجر نشده و تراسکوو و همراهانش به فکر نقشه تازه ای برای کشتن هیتلر و نجات ملت آلمان از دست دیکتاتور و پایان جنگ می افتند. تراسکوو به ژنرال البریخت پیشنهاد می کند اشتافنبرگ- که تازه از بیمارستان مرخص شده- به عنوان جایگزین یکی از اعضای دستگیر شده کمیته به جمع مخفی آنان راه یابد. اشتافنبرگ با سه تن از چهره های برجسته مقاومت- دکتر گوردلر که در صورت موفقیت طرح ترور هیتلر به سمت صدراعظمی آلمان خواهد رسید، ژنرال بک و مردی به نام ویتزلبن- دیدار می کند.
اشتافنبرگ پیشنهاد می کند برای نزدیک شدن به هیتلر از طرح والکیری(والکوره) استفاده کنند. بر اساس این طرح ژنرال فروم، فرمانده نیروهای ذخیره ارتش در صورت بروز هر حادثه ای برای پیشوا، زمام امور را در دست خواهد گرفت. ژنرال فروم پیشنهاد اشتافنبرگ و دوستانش را رد می کند، اما از لو دادن آنان به نازی ها نیز خودداری می کند. ژنرال تراسکوو به خط مقدم جبهه فرستاده می شود و اشتافنبرگ در راس طرح ترور هیتلر قرار می گیرد. اشتافنبرگ و دوستانش بعد از تدارک دقیق عملیات در روز ۲۰ جولای دست به کار می شوند. اشتافنبرگ وارد آشیانه گرگ-نام رمز سرفرماندهی هیتلر- شده و بمبی را در آنجا کار می گذارد.
بمب منفجر شده و اعضای کمیته مخفی برای بازداشت نازی ها و به دست گرفتن قدرت به راه می افتند. اما خبر قطعی از مرگ هیتلر نرسیده و بسیاری دودل هستند. از جمله ژنرال فروم که از داده شدن فرمان آماده باش به نیروهای خود توسط اشتافنبرگ و دوستانش به خشم آمده و بعد از تماسی که با آشیانه گرگ برقرار می کند، متوجه زنده بودن هیتلر می شود. اشتافنبرگ این ادعا را رد و فروم را دستگیر می کند. ژنرال بک به فرماندهی نیروهای ذخیره منصوب می شود و شروع به بازداشت کلیه افراد اس اس و به دست گرفتن کنترل برلین می کند. اما ژنرال ورنر که برای بازداشت افسران عالی رتبه اس اس اعزام شده، بعد از تماس تلفنی با هیتلر از زنده بودن وی آگاه و دستور بازداشت اشتافنبرگ و همقطارانش را دریافت می کند. ژنرال ورنر بعد از آزاد کردن افراد اس اس به سرماندهی اشتافنبرگ حمله کرده و تمامی آنان را دستگیر می کند.
ژنرال فروم نیز که آزاد شده برای بیگناه جلوه دادن خود بلافاصله دستور تیر باران توطئه گران را می دهد. به ژنرال بک اجازه داده می شود تا خودکشی کند، اما اشتافنبرگ، البریخت، هافتن و کوئیرنهایم به جوخه آتش سپرده می شوند. ژنرال تراسکوو نیز بعد از شنیدن خبر ناموفق بودن طرح با انفجار نارنجکی در برابر صورت خود به زندگیش خاتمه می دهد. کوردلر و ویتزلبن به دار آویخته می شوند و مدتی بعد ژنرال فروم نیز به دلیل اطلاع ندادن طرح توطئه گران پیش از وقوع، اعدام می شود و این پایان آخرین اقدام به قتل هیتلر به قصد نجات آلمان توسط نیروهای مقاومت است. یک سال بعد هیتلر با رسیدن نیروهای متفقین به دروازه های برلین خودکشی می کند.
● چرا باید دید؟
شش دهه از سقوط رایش سوم می گذرد. ولی مردم آلمان هنوز نتوانسته اند خود را از زیر بار شرم تاریخی که به آنان تحمیل شده، نجات دهند. چون بزرگ ترین و قدرتمندترین رسانه قرن-سینما- هرگز مجال چندانی به ظهور چهره های مقاومت آلمان نداد. بر خلاف ایتالیا که بلافاصله با استفاده از سینما و فیلم های نئورئالیستی توانست جایگاه خود را در جامعه جهانی به دست آورد و موسولینی را به خاطره ای دور تبدیل کند، هنوز شبح هیتلر و نازی ها بر زندگی آلمانی ها سایه افکنده است. البته ظهور حرکت های نئونازیستی نیز در این روند بی تاثیر نبود، اما با وجود اقدام به موقع اعضای نهضت مقاومت آلمان برای از میان برداشتن هیتلر و تصویر کردن برخی از این حرکت ها در فردای خاتمه جنگ توسط فیلمسازان آلمانی؛ تا همین اواخر کمتر نمونه شاخصی-جز ۲۰ یولی رسیده است[گئورگ ویلهلم پابست] و سوفی شّل- به بازارهای جهانی راه یافت و ستایش شد.
ماجرای طرح والکوره و اقدام سرهنگ اشتافنبرگ جزو استثناها بود. در حالی که محققان اقدام به ۴۲ مورد سوء قصد علیه جان هیتلر را کشف و ثبت کرده اند(تنها نمونه قابل توجه تصویری برای نشان دادن این اقدامات فیلم مستند کمتر دیده شده The Restless Conscience: Resistance to Hitler Within Germany ۱۹۳۳-۱۹۴۵ ساخته هاوا کوهاو بلر-نامزد اسکار بهترین فیلم مستند سال ۱۹۹۲- است که شدیداً دیدار آن را توصیه می کنم). نزدیک به ۵۱ مورد این اقدام ها به اجرا درآمد و ناموفق بود. این اقدام ها از سوی بسیاری از افسران و مردم آلمان صورت گرفت که دریافته بودند وجود هیتلر و نازی ها به قیمت نابودی کشور و ملت آلمان تمام خواهد شد، پس سوگندی که برای وفاداری به پیشوا خورده بودند را زیرپا گذاشته و در صدد کشتن وی برآمدند. اقدام اشتافنبرگ شاید به دلیل اینکه آخرین شان بود و از سوی یک افسر پروسی به شدت میهن پرست- که یک چشم، دست راست و دو انگشت دست چپ را در جبهه از دست داده- صورت پذیرفت، تا این حد مورد توجه قرار گرفت.
کلاوس فیلیپ ماریا شنک گراف فون اشتافنبرگ(۱۹۴۴-۱۹۱۶) افسر آلمانی اشراف زاده و چهره شناخته شده طرح ترور هیتلر در ۲۰ جولای(یولی) ۱۹۴۴ است. طرحی که بر اثر یک تصادف ناکام ماند و اشتافنبرگ و بسیاری جان شان را بر سر آن باختند و اینک قهرمان های مقاومت ملی در برابر نازیسم محسوب می شوند. بدیهی است این قهرمان ها سر از فرهنگ عامه نیز در آورند و دستمایه کتاب ها و فیلم هایی نیز بشوند. اشتافنبرگ و یارانش نیز خیلی زود تبدیل به اسطوره شدند. یک دهه بعد، اولین فیلم های آلمانی درباره طرح ۲۰ جولای ساخته شد که نسخه گئورگ ویلهلم پابست به دلیل پرداخت اصیل و مستندگونه اش اینک حکم یک سند تاریخی راهم دارد.
بعدها اشتافنبرگ از سوی فیلمسازها به فراموشی سپرده شد. دوستدارانش بنای یادبودی برایش ساختند و کتاب هایی نیز نوشتند. اما با ظهور حرکت های نئونازیستی در اروپا، فیلمسازها بار دیگر به یاد اشتافنبرگ و دیگر شهدای مقاومت آلمان در برابر نازی ها افتادند. دیگر آلمانی ها نیز برای خلاصی از چنگ شرم تاریخی پس از جنگ، فیلم های متعددی با این مضمون تولید کردند. در فاصله سال های ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۵ بیش از ۳ فیلم مستند، یک فیلم سینمایی و یک مینی سریال توسط آلمانی ها درباره اشتافنبرگ ساخته شد، که از میان آنها مینی سریال جو بایر با شرکت سباستین کخ[بازیگر زندگی دیگران] موفقیت بیشتری کسب کرد.
سینمای هالیوود جز اشاره های کوتاه در فیلم های شب ژنرال ها و روباه صحرا: داستان رومل و فیلم تلویزیونی نقشه کشتن هیتلر(۱۹۹۰) خیلی سریع از کنار این شخصیت عبور کرد. اما پس از شش دهه به سراغ او رفته و همزمان چند فیلم مستند[۴۲ راه برای کشتن هیتلر/نشنال جئوگرافی، کشتن هیتلر: داستان واقعی طرح والکیری، عملیات والکیری] نیز روانه بازار شده که جدا از ارزش های تاریخی و اسنادی شان باید به وجود هدفی فرامتنی دقت کرد.
براین سینگر ۴۴ ساله را با شاهکاری چون مظنونین همیشگی می شناسیم، اما شخصاً با شاگرد زرنگ وی بیشتر احساس همدلی دارم. چون بر اساس دلمشغولی های این فیلمساز با استعداد یهودی ساخته شده است و می شود درک کردن چرا دست به روایت قصه ای تا این حد تکراری زده است. واقعیت این است که فیلم ۹۵ میلیون دلاری تام کروز- که فیلمبرداری آن در آلمان با جنجال هایی نیز همراه بود- حکم یک هشدار و ترغیب به عمل برای کسانی را دارد که تحت لوای یک حکومت دیکتاتوری ایدئولوژیک زندگی می کنند[البته با آموزه های بانو هارنت در مورد مسئولیت شخصی در دوران دیکتاتوری تفاوت ها دارد].
اشتافنبرگ با فریاد "زنده باد سرزمین مقدس آلمان" تن به گلوله ها می سپارد و فریاد او باید ندای هشدار دهنده و بیدار کننده به میلیون ها انسان وطن پرستی باشد که می توانند با اقدام به دگرگونی از داخل، مانع از تهاجم دشمن خارجی شوند. کافی است به پیامدهای پس از تسخیر آلمان توسط متفقین دقت کنید. برایان سینگر و سازندگان فیلم به ما می گویند: آیا ارزش آن را ندارد که جلوی ضرر را از همین جا و با دست های خودتان بگیرید؟
والکیری در نگاهی به دور از پیچیدگی های فرامتنی یک درس تاریخ در قالب رسانه سینما است. ولی اگر روایت داستانی تا این حد آشنا و مکرر روایت شده با چنین هدفی صورت نگرفته-جدا از اهداف تجاری- پس مقصود سینگر و کروز از تولید والکیری چه بوده است؟ من آن را برخورد صادقانه و هشدار دهنده یک هنرمند در برابر وضعیت سیاسی می دانم و توصیه می کنم جدا از روایت بدیع دیداری/شنیداری که سینگر تدارک دیده، به اهداف این طرح نافرجام دقت کنید. شاید اشتافنبرگ بعدی میان ما باشد. این همان چیزی است که اوباما و امثال او از ایرانی ها انتظار دارند!
۱) در اساطیر مردم اسکاندیناوی والکیری به ایزدبانوهایی اطلاق می شود که به شکل نامرئی در جنگ شرکت می کنند و وظیفه آنان انتخاب کسانی است که باید کشته شوند.
۲) از نظر دقت و صداقت سازندگان فیلم به واقعیت های تاریخی می توانید اطمینان کامل داشته باشید چون پروفسور پیتر هافمن اساد دانشگاه مک گیل و یکی از اعضای نهضت مقاومت آلمان مشاور ساخت فیلم بوده اند.
۳) همسر اشتافنبرگ و فرزندان شان موفق به فرار شدند. نینا فون اشتافنبرگ در دوم آوریل ۲۰۰۶ در سن ۹۲ سالگی در باواریا فوت کرد و نتوانست شاهد نمایش فیلم والکیری باشد(چون شباهت نیم رخ اشتافنبرگ و تام کروز حیرت انگیز است).
امیر عزتی
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید