سه شنبه, ۱۵ خرداد, ۱۴۰۳ / 4 June, 2024
مجله ویستا

نقش شوروی در روی‌کارآمدن پیشه وری


نقش شوروی در روی‌کارآمدن پیشه وری
قرن بیستم در تاریخ تحولا‌ت سیاسی و اجتماعی ایران از جمله تأثیرگذارترین و روبه‌رشد ترین درهای سرنوشت‌ساز را در خود تجربه كرده است. در این قرن ایران دوبار به اشغال دولت‌های انگلیس و روسیه درآمد. یكی در جنگ‌ جهانی نخست و دیگر در جنگ جهانی دوم؛ اما آنچه كه در جنگ جهانی دوم مطرح شد و هنوز هم می‌تواند به‌عنوان یك مساله تاریخی مورد توجه قرار گیرد، نقش فتنه‌انگیزانه اشغالگران به‌خصوص شوروی‌ها در ایران است.
آنها با سیاستی تفرقه‌افكنانه و با استفاده از افرادی ساده‌لوح و خودفروخته اقدام به تشكیل شبه‌دولت‌هایی تحت قیمومیت خود در مناطق شمال غرب و غرب ایران نمودند كه با واكنش شدید مردم آن مناطق و دولت ایران مواجه شد. در صفحه ۸ و ۹ روزنامه اعتماد ملی ویژه شوراها مطلبی تحت عنوان پیدایش شوراها چاپ شد كه در آن در ذكر نام <حكومت محلی آذربایجان> اشتباهی رخ داده بود. آنچه در این مقال می‌آید نگاهی دیگر به گوشه‌ای از تاریخ تحولا‌ت ایران است و تصحیح آن اشتباه.
۱) علا‌قه ایشان به اثبات این موضوع كه مشروطه‌خواهان ایران خواهان حكومت فدرال بوده از عجایب روزگار است. اولا‌ مفهوم فدرالیسم و یا سانترالیزم و یا رجیونالیسم همگی مربوط به حكومت‌های مدرن هستند در حالی كه در زمان حكومت مظفرالدین شاه به هیچ‌وجه مفهومی كه از یك دولت مدرن انتظار می‌رود وجود نداشته است حال چگونه است كه مردم قبل از برپا نمودن مجلس و قبل از وجود دولتی با تفكیك قوای سه‌گانه (برطبق نظریه مونتسكیو كه بسیار در انقلا‌ب مشروطه نقش داشته است) همگی از روز اول خواهان حكومت فدرال بوده‌اند؟ در كدام نوشته روشنفكران و یا روحانیون طرفدار مشروطه این مفهوم وجود دارد؟ بدون شك بر همگان آشكار است كه اكثریت قریب به یقین روشنفكران عصر مشروطه متعلق به باشندگان قلب ایران- آذربایجان بوده‌اند. آخوندزاده، طالبوف تبریزی، شیخ محمد خیابانی و ... در كدام یك از نوشته‌های این بزرگان به فدرالیسم پرداخته شده است؟ مفهوم انجمن‌های ایالتی و ولا‌یتی منطبق بر نظریه شوراهای محلی و یا شهر و روستا بوده. در بسیاری از كشورها این شوراها با قدرت تمام در حال كار هستند بدون فدرال بودن، مگر ژاپن و یا سوئد كه قوی‌ترین و تاثیرگذارترین شوراهای شهر و روستا را دارند فدرال هستند؟
۲) اصولا‌ مفهوم دولت- ملت (‌)Nation-state مدرن می‌باشند و این مفهوم در ساختار اروپا كاملا‌ منطقی است ولی در بسیاری از نقاط دیگر دنیا كه دارای تاریخ دیرین می‌باشند از دقت كافی برخوردار نمی‌باشد. چگونه می‌توان با این مفهوم خطوط مرزی كشورهای آفریقایی را توجیه نمود؟ ‌
در قاره آفریقا استعمارگران با توجه به منافع خود مرزبندی‌هایی را نموده‌اند كه از هیچ نمونه واحد و یا درستی پیروی ننموده است. همین وضعیت تا حدودی در بین كشورهای عرب منطقه نیز می‌باشد تمامی این مرزبندی‌ها بر اساس منافع انگلستان و یا دیگر استعمارگران بوده است. ولی در ایران در حدود ۳۰۰۰ سال حكومت مركزی وجود داشته است. در برهه‌هایی از تاریخ به علت ضعف حكومت مركزی و بر اثر تجاوزات دیگران ضربه‌هایی جبران‌ناپذیر به ایران وارد گردیده است ولی مفهوم ایران با تمام اقوام ایرانی وجود داشته و حس تعلق به كشوری واحد بین تمامی ایرانیان از دیرباز موجود می‌باشد. پس ادعای كپی‌برداری از قانون اساسی بلژیك به دلیل وجود اقوام متعدد و از این‌رو شبیه دانستن وضعیت آن كشور به ایران نمی‌تواند صحیح باشد. اصولا‌ در آن زمان بلژیك كشوری سلطنتی بوده و از این ‌رو نمونه خوبی برای نویسندگان قانون اساسی در زمان انقلا‌ب مشروطه می‌بوده است و نه به علت وجود ملل متعدد.
‌ ۳) ملی نامیدن حركت فرقه دموكرات آذربایجان به سركردگی پیشه‌وری و یا شورش قاضی محمد در كردستان یكی از موارد بسیار تعجب‌برانگیز است. هر دوی این حكومت‌ها كاملا‌ وابسته به دولت شوروی به رهبری استالین بوده‌اند اگر حمایت نظامی و سیاسی شوروی نبود هیچگاه این حكومت‌ها نمی‌توانستند شكل بگیرند. جالب آنكه تمام حكومت قاضی محمد جمهوری مهاباد بود آنها حتی نتوانسته به كل كردستان دست پیدا كنند. ‌
<مساله‌ای كه تقریبا در تمام نوشته‌های طرفداران فرقه دموكرات مسكوت گذاشته شده و به نوعی از آن طفره رفته‌اند رابطه‌ای است كه نه براساس دوستی و همكاری بلكه تا حد سرسپردگی پیش رفت.>
<می‌دانیم كه فرقه دموكرات تنها در پیشه‌وری خلا‌صه نمی‌شد بلكه جریانی بود كه به زودی پس از شكل‌گیری‌اش از دست او خارج شد و در دست‌هایی قرار گرفت كه قبل از این كه مطیع دستورهای او باشند مطیع دستورهای <آنسوی مرزها> بودند.
مقاله روزنامه كیهان مورخ ۷ آذر ماه ۱۳۲۴ در این مورد می‌نویسد: <دموكرات‌های آذربایجان بدانند كه بدون مساعدت سایر آزادیخواهان كشور غیرممكن است كه به یكی از آرمان‌های خود برسند و با این حرف‌ها، نه تنها آزادیخواهان ایران را از خود، رم خواهند داد، بلكه اصلا‌ نهال آزادی را قبل از اینكه برگ و جانی بگیرد خواهند كشت... ما به حكومت نظامی راضی خواهیم شد اما به تجزیه مملكت و انحلا‌ل ملیت خویش راضی نخواهیم گشت. مادامی كه ایران باشد فرصت برای همه چیز باقی است. اگر ما بدان [دموكراسی، آزادی] نرسیدیم فرزندان ما یا فرزندان فرزندان ما خواهند رسید ولی اگر ایران نبود هیچ نخواهد بود.> ‌ <تاكید بیش از حد به این شعارها فرقه دموكرات را نه تنها از آزادیخواهان سراسر ایران جدا كرد بلكه در درون خود فرقه نیز باعث تفرقه گشت بسیاری از افسران فارسی زبان كه از تهران و نقاط مختلف ایران برای پیوستن به جنبش آذربایجان به آنجا رفته بودند وقتی به زبان فارسی صحبت می‌كردند توسط ژنرال كاویان وزیر جنگ حكومت فرقه به شدت تنبیه و توبیخ می‌شدند، رفتار سخیفی كه بعد از شكست فرقه دموكرات و در آن سوی مرزها نیز ادامه داشت.>
بنابراین چگونه می‌توان به افرادی كه به حكومتی كه آزادیخواه بزرگ تبریز، ثقه‌الا‌سلا‌م تبریزی و بسیاری از آزادیخواهان دیگر را به دار كشیده بود. سرسپرده بود ملی دانست. ‌
این چگونه حكومت ملی و یا محلی بود كه مردم تبریز قبل از رسیدن ارتش ایران خودشان شروع به گرفتن انتقام از افراد فرقه دموكرات كردند و خودشان شهر را از فرقه دموكرات بازپس گرفتند و شروع به پایكوبی كردند. ‌
مگر غیر از این است كه پرچم ملی ایران را حذف نمودند؟ تمامی اصلا‌حات را در راستای منافع حكومت شوروی و در چارچوب داخلی آن انجام می‌دادند؟ این چگونه حكومت ملی بود كه در حضور اشغالگران و آن هم شوروی كه كاری جز ضربه زدن به منافع ایران نداشته تشكیل شده است؟ حكومتی كه در برابر تمامی سنت‌ها و دیدگاه‌های ملی و مذهبی مردم آذربایجان ایستاد و آن را سركوب نمود. ‌
سركنسول شوروی در تبریز به پیشه وری می‌گوید <سنی گتیرن سن دی یر گت[ >كسی كه تو را آورده به تو می‌گوید برو.] ‌
آیا اینها كارنامه حكومت ملی است؟ پیشه‌وری در مقالا‌ت متعددی در مقام پاسخگویی به مرحوم دكتر مصدق كه مخالف با دادن امتیاز نفت شمال به شوروی بوده نوشته است، آیا پیشه‌وری شخصیتی ملی بود؟ پس چرا در مقابل مرحوم شادروان مصدق ایستاده بود؟ ‌
<به دنبال امتناع دكتر مصدق از امضای طرح رحیمیان، روزنامه‌های طرفدار شوروی مانند: داد، رهبر و آژیر، حملا‌ت خود را به دكتر مصدق تشدید كردند پیشه‌وری در روزنامه آژیر، تحت عنوان <آقای دكتر مصدق و رحیمیان كدام راست می‌گفتند> چنین نوشت: ... شما (دكتر مصدق) با املا‌ك و دارایی خود بیشتر از منافع ملت علا‌قه دارید، شما از بزرگترین ملا‌كین این كشور می‌باشید اغلب لوایح تقدیمی شما روی حفظ منابع طبقه ملا‌كین بوده است، شما از آزادی ملت می‌ترسید شما از دوستی دولت اتحاد جماهیر شوروی بیمناك می‌باشید، شما اگر واقعا ملت‌پرست هستید، واقعا می‌خواهید فداكاری كنید بفرمایید این گوی و این میدان؛ نبرد را از اینجا آغاز بكنید، امتیاز دارسی را لغو نمایید... شما از امضا نكردن لا‌یحه تقدیمی رحیمیان بزرگترین ضربت را به نفوذ و وجهه ملی خود وارد آوردید. ‌
در مقابل حملا‌ت روزنامه‌های طرفدار شوروی، دكتر مصدق، طی نطق مهمی كه در جلسه ۲۸ آذر ۱۳۲۳ در مجلس ایراد كرد، برای رفع سوءتفاهمات پیش آمده و پاسخ به ایرادات پیشه وری، چنین گفت: هر كس كه در این روز و در این مملكت بخواهد به وطن خود خدمت كند و هر كس كه بخواهد منافع این جامعه را حفظ كند از دو طرف مورد خطاب است. یك وقت روزنامه‌های دست راست به من دشنام می‌دادند و روزنامه‌های دست چپ به شهادت اوراق خود مرا تحسین می‌نمودند امروز برای پیشنهادی كه من به مجلس نموده‌ام اولی‌ها ساكتند و دومی‌ها انتقاد می‌نمایند و هر كدام می‌خواهند كه من هر چه می‌گویم به منافع آنها باشد!
من روز یازدهم آذر چه گفته‌ام، من در آن روز چه كرده‌ام، من مگر از راه راست منحرف و یا از خدا بی‌خبر شده‌ام كه تا این درجه مورد عذابم!
من فقط یك حرف گفته‌ام او این است كه دادن امتیاز برخلا‌ف مصالح ایران است من از <آژانس تاس> گله ندارم كه چرا به بعضی از سخن‌چینی‌ها اهمیت می‌دهد و آنها را منعكس می‌نماید- بدیهی است مخبرینی كه از او پول می‌گیرند باید اخباری را تحویل نمایند؛ من از بعضی از جراید كه از انصاف خارج می‌شوند و از بعضی جراید كه مصالح ملی را با مصالح مرامی مخلوط می‌كنند سوال می‌نمایم كه در دوره زندگی، من چه وقت تحت نفوذ واقع شده‌ام...
من اگر اهل ایمان و عقیده نبودم ۲۰ سال با دولت دیكتاتوری جدال نمی‌نمودم، من با آن دولت جنگیدم، زندان رفتم و تحت نظارت درآمدم، من وقتی آزاد شدم كه دولت شوروی در صحنه سیاست این مملكت دخالت كرد؛ پس دلیلی ندارد كه من با یك سیاست موافقت كنم و با سیاست دولت شوروی مخالفت نمایم...
چنانكه من درگذشته دیده‌ام كه اگر اتحاد جماهیر شوروی از سیاست بین‌المللی ما غایب شود برای ما در هوای آزاد هم تنفس دشوار است. ‌
من متاسفم كه بعد از سقوط دیكتاتوری به جای این كه سیاسیون این مملكت از تجارب گذشته عبرت بگیرند و به آزادیخواهان صدر مشروطیت تاسی كنند و از یك سیاست به تمام معنا ایرانی پیروی نمایند و به جای این كه نطق و قلم یعنی دو نعمتی را كه در سایه مشروطیت تحصیل شده در راه دفاع از مصالح ایران به كار برند و رشد ملی ما را به جهانیان ثابت نمایند به جهاتی كه از بیان آن شرم دارم عده‌ای شمال و عده‌ای جنوب را قبله حاجت خود ساخته‌اند و جار و جنجالی در این كشور راه انداخته‌اند كه هستی ما را تهدید می‌نماید...
در این ایام بعضی از عناصر از زبان و قلم خود مطلبی جاری می‌كنند كه ۲۰ سال قبل یك ایرانی جرات تفوه به آن نداشت. من چه گفته‌ام و كدام ذنب لا‌یغفر را نموده‌ام كه باید هدف این تیرهای زهرآگین شوم، من اگر قربانی شوم اهمیت ندارد جانم فدای ایران باد...
آنهایی كه مرا به‌عنوان ملا‌كی مخالف دولت شوروی قلمداد می‌كنند خوب است به حساب املا‌كی كه چهل سال است دست من و مال خانواده من است رسیدگی كنند و بدانند كه من برای جلب نفع آنجا زارع نبوده‌ام، من برای فرار از دیكتاتور، آنجا ساكن شده‌ام من در آنجا خادم مردمان بیچاره بوده‌ام ولی خادمی كه سطح زندگیش با مخدوم خیلی فرق داشت...>
فدرالیسم پایان كار نیست شروع فرآیند تجزیه ایران است. بعضی از كشورهای خارجی و موسسات وابسته به آنها چون اینترپرایز به سرپرستی مایكل لدین به شدت از این موضوع حمایت می‌كنند. جان بولتون بارها از تحركات قومی به‌عنوان اهرم فشار بر دولت ایران نام برده است. برنامه تلویزیونی ماهواره‌ای هم كه توسط این افراد حمایت می‌شوند مانند كانال گوناز تی‌وی (تلویزیون آذربایجان جنوبی! جالب آنكه نام سرزمینی كه این تئوری پردازان به دروغ آذربایجان شمالی می‌نامند همان سرزمین آران می‌باشد) هر روز با پخش دروغهای زیادتر و كشفیات عجیب و غریب خود در حوزه تاریخ از صبح تا شب دروغپردازی می‌كنند. هر چند لا‌زم است به این آقایان رفتار آبراهام لینكلن را با تجزیه‌طلبان جنوب در جریان جنگ شمال و جنوب یادآوری می‌كنیم. ‌
آرش رحمانی
پی‌نوشت:
۱- از زندان رضاخان تا صدر فرقه دموكرات آذربایجان صفحه ۴۳۵ (نوشته علی مرادی مراغه‌ای)
۲- همان ص ۴۳۵
۳- همان ص ۴۳۷
۴- همان ص ۳۰۰
منبع : روزنامه اعتماد ملی