دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

اخلاق نبوی در نگاه شهید مطهری


اخلاق نبوی در نگاه شهید مطهری
پیغمبر اكرم حضرت محمدبن عبدالله(ص) كه نبوت به او پایان یافت, در سال ۵۷۰ بعد از میلاد متولد شد. در چهل سالگی به نبوت مبعوث گشت; سیزده سال در مكه مردم را به اسلام دعوت كرد و سختی ها و مشكلات فراوان متحمل شد, و در این مدت گروهی زبده تربیت كرد و پس از آن به مدینه مهاجرت نمود و آن جا را مركز قرار داد. ده سال در مدینه آزادانه دعوت و تبلیغ نمود و با سركشان عرب نبرد كرد و همه را مقهور ساخت.
پس از ده سال همه جزیره العرب مسلمان شدند. آیات كریمه قرآن تدریجا در مدت بیست و سه سال بر آن حضرت نازل شد, مسلمین شیفتگی عجیبی نسبت به قرآن و هم نسبت به شخصیت رسول اكرم نشان می دادند. رسول اكرم در سال یازدهم هجری یعنی, یازدهمین سال هجرت از مكه به مدینه, كه بیست و سومین سال پیامبری او و شصت و سومین سال از عمرش بود, در گذشت, در حالی كه جامعه ای نوبنیاد و مملو از نشاط روحی و مومن به یك ایدئولوژی سازنده كه احساس مسئولیت جهانی می كرد, تإسیس كرده و باقی گذاشته بود.
آنچه به این جامعه ی نو بنیاد روح و وحدت و نشاط داده بود, دو چیز بود: قرآن كریم كه همواره تلاوت می شدو الهام می بخشید و دیگر شخصیت عظیم و نافذ رسول اكرم كه خاطرها را به خود مشغول و شیفته نگه می داشت. اكنون درباره ی شخصیت رسول اكرم اندكی بحث می كنیم:
● دوران كودكی
هنوز در رحم مادر بود كه پدرش در سفر بازرگانی شام در مدینه در گذشت. جدش عبدالمطلب كفالت او را بر عهده گرفت. از كودكی آثار عظمت و فوق العادگی از چهره و رفتار و گفتارش پیدا بود. عبدالمطلب به فراست دریافته بود نوه اش آینده ای درخشان دارد.
هشت ساله بود كه جدش عبدالمطلب درگذشت و طبق وصیت او, ابوطالب عموی بزرگش عهده دار كفالت او شد. ابوطالب نیز از رفتار عجیب این كودك كه با سایر كودكان شباهت نداشت, در شگفت می ماند.
هرگز دیده نشد مانند كودكان همسالش نسبت به غذا حرص و علاقه نشان بدهد, به غذای اندك اكتفا می كرد و از زیاده روی امتناع می ورزید.(۱) بر خلاف كودكان همسالش و برخلاف عادت و تربیت آن روز, موهای خویش را مرتب می كرد و سر و صورت خود را تمیز نگه می داشت .
ابوطالب روزی از او خواست كه در حضور او جامه هایش را بكند و به بستر رود, او این دستور را با كراهت تلقی كرد و چون نمی خواست از دستور عموی خویش تمرد كند, به عمو گفت: روی خویش را برگردان تا بتوانم جامه ام را بكنم.
ابوطالب از این سخن كودك در شگفت شد, زیرا در عرب آن روز حتی مردان بزرگ از عریان كردن همه قسمت های بدن خود احتراز نداشتند. ابوطالب می گوید:((من هرگز از او دروغ نشنیدم, كار ناشایسته و خنده بی جا ندیدم, به بازیهای بچه ها رغبت نمی كرد, تنهایی و خلوت را دوست می داشت و در همه حال, متواضع بود.))
● تنفر از بیكاری و بطالت
از بیكاری و بطالت متنفر بود, می گفت: ((خدایا! از كسالت و بی نشاطی, از سستی و تنبلی و از عجز و زبونی به تو پناه می برم.))
مسلمانان را به كار كردن تشویق می كرد و می گفت:((عبادت هفتاد جزء دارد و بهترین جزء آن, كسب حلال است.))
● امانت
پیش از بعثت, برای خدیجه ـ كه بعد به همسریاش درآمد ـ یك سفر تجارتی به شام انجام داد, در آن سفر بیش از پیش لیاقت و استعداد و امانت و درستكاریاش روشن شد. او در میان مردم آن چنان به درستی شهره شده بود كه لقب محمد امین یافته بود. امانت ها را به او می سپردند. پس از بعثت نیز قریش با همه دشمنی ای كه با او پیدا كردند باز هم امانت های خود را به او می سپردند. از همین رو پس از هجرت به مدینه, علی (ع) را چند روزی بعد از خود باقی گذاشت كه امانت ها را به صاحبان اصلی برساند.
● مبارزه با ظلم
در دوران جاهلیت, با گروهی كه آن ها نیز از ظلم و ستم رنج می بردند, برای دفاع از مظلومان و مقاومت در برابر ستمگران هم پیمان شد, این پیمان در خانه عبدالله بن جدعان از شخصیت های مهم مكه بسته شد و به نام حلف الفضول نامیده شد, او بعدها در دوره ی رسالت از آن پیمان یاد می كرد و می گفت:((حاضر نیستم آن پیمان بشكند و اكنون نیز حاضرم در چنین پیمانی شركت كنم.))
● اخلاق خانوادگی
در خانواده مهربان بود, نسبت به همسران خود هیچ گونه خشونتی نمی كرد, و این برخلاف خلق وخوی مكیان بود. بد زبانی برخی از همسران خویش را تحمل می كرد تا آن جا كه دیگران از این همه تحمل, رنج می بردند. او به حسن معاشرت با زنان توصیه و تإكید می كرد و می گفت: همه ی مردم دارای خصلت های نیك و بد هستند, مرد نباید تنها جنبه های ناپسند همسر خویش را در نظر بگیرد و همسر خود را ترك كند, چه هرگاه از یك خصلت او ناراحت شود خصلت دیگرش مایه ی خشنودی اوست و این دو را باید با هم به حساب آورد.
او با فرزندان و با فرزندزادگان خود فوق العاده عطوف و مهربان بود, به آن ها محبت می كرد, روی دامن خویش می نشاند, بر دوش خویش سوار می كرد, آن ها را می بوسید; و این ها همه برخلاف خلق و خوی رایج آن زمان بود .روزی در حضور یكی از اشراف یكی از فرزندزادگان خویش (حضرت مجتبی (ع)) را می بوسید, آن مرد گفت: من دو پسر دارم و هنوز حتی یك بار هیچ كدام از آن ها را نبوسیده ام! فرمود: ((من لایرحم لایرحم)); كسی كه مهربانی نكند, رحمت خدا شامل حالش نمی شود.
نسبت به فرزندان مسلمین نیز مهربانی می كرد, آن ها را روی زانوی خویش نشانده دست بر سر آن ها می كشید. گاه مادران, كودكان خردسال خویش را به او می دادند كه برای آن ها دعا كند, اتفاق می افتاد كه احیانا آن كودكان روی جامه اش ادرار می كردند, مادران ناراحت شده و شرمنده می شدند و می خواستند مانع ادامه ی ادرار بچه شوند, او آن ها را از این كار به شدت منع می كرد و می گفت: مانع ادامه ی ادرار بچه نشوید. این كه جامه ی من نجس بشود اهمیت ندارد, تطهیر می كنم.
● با بردگان
نسبت به بردگان فوق العاده مهربان بود, به مردم می گفت: این ها برادران شمایند, از هر غذا كه می خورید به آن ها بخورانید, و از هر نوع جامه كه می پوشید آن ها را بپوشانید, كار طاقت فرسا به آن ها تحمیل مكنید, خودتان در كارها به آن ها كمك كنید. می گفت: آن ها را به عنوان ((بنده)) و یا ((كنیز)) (كه مملوكیت را می رساند) خطاب نكنید, زیرا همه مملوك خداییم و مالك حقیقی, خداست, بلكه آن ها را به عنوان ((فتی))(جوان مرد) یا ((فتاه)) (جوان زن) خطاب كنید. در شریعت اسلام تمام تسهیلات ممكن را برای آزادی بردگان ـ كه منتهی به آزادی كلی آن ها می شد ـ فراهم شد. او شغل ((نخاسی)) یعنی برده فروشی را بدترین شغل ها می دانست و می گفت: بدترین مردم نزد خدا, آدم فروشانند.
● نظافت و بوی خوش
به نظات و بوی خوش علاقه ی شدید داشت, هم خودش رعایت می كرد و هم به دیگران دستور می داد. به یاران و پیروان خود تإكید می نمود كه تن و خانه ی خویش را پاكیزه و خوشبو نگه دارند. به خصوص روزهای جمعه وادارشان می كرد غسل كنند و خود را معطر سازند كه بوی بد از آن ها استشمام نشود, آن گاه در نماز جمعه حضور یابند.
● برخورد و معاشرت
درمعاشرت با مردم, مهربان و گشاده رو بود, در سلام به همه, حتی كودكان و بردگان, پیشی می گرفت. پای خود را جلو هیچ كس دراز نمی كرد و درحضور كسی تكیه نمی نمود. غالبا دو زانو می نشست, در مجالس دائره وار می نشست تا مجلس بالا و پائینی نداشته باشد و همه جایگاه مساوی داشته باشند. از اصحابش تفقد می كرد, اگر سه روز یكی از اصحاب را نمی دید سراغش را می گرفت, اگر مریض بود عیادت می كرد و اگر گرفتاری داشت كمكش می نمود. در مجالس, تنهابه یك فرد نگاه نمی كرد و یك فرد را طرف خطاب قرار نمی داد بلكه نگاه های خود را در میان جمع تقسیم می كرد. از این كه بنشیند و دیگران خدمت كنند تنفر داشت, از جا برمی خاست و در كارها شركت می كرد. می گفت: خداوند كراهت دارد كه بنده را ببیند كه برای خود نسبت به دیگران امتیازی قایل شده است.
● نرمی در عین صلابت
در مسائل فردی و شخصی و آن چه مربوط به شخص خودش بود, نرم و ملایم و باگذشت بود, گذشت های بزرگ و تاریخی اش یكی از علل پیشرفتش بود. اما در مسائل اصولی و عمومی, آن جا كه حریم قانون بود, سختی و صلابت نشان می داد و دیگر جای گذشت نمی دانست. پس از فتح مكه و پیروزی بر قریش, تمام بدیهایی كه قریش در طول بیست سال نسبت به خود او مرتكب شده بودند نادیده گرفت و همه را یك جا بخشید. توبه قاتل عموی محبوبش حمزه را پذیرفت. اما در همان فتح مكه, زنی از بنی مخزوم مرتكب سرقت شده بود و جرمش محرز گردید, خاندان آن زن كه از اشراف قریش بودند و اجرای حد سرقت را توهینی به خود تلقی می كردند, سخت به تكاپو افتادند كه رسول خدا از اجرای حد صرف نظر كند. بعضی از محترمین صحابه را به شفاعت برانگیختند, ولی رنگ رسول خدا از خشم برافروخته شد و گفت: چه جای شفاعت است؟ مگر قانون خدا را می توان به خاطر افراد تعطیل كرد؟ هنگام عصر آن روز در میان جمع سخنرانی كرد و گفت:
اقوام و ملل پیشین از آن جهت سقوط كردند و منقرض شدند كه در اجرای قانون خدا تبعیض می كردند, هر گاه یكی از اقویا و زبردستان مرتكب جرم می شد, معاف می شد و اگر ضعیف و زیردستی مرتكب می شد, مجازات می گشت. سوگند به خدایی كه جانم در دست اوست, در اجرای (عدل) درباره ی هیچ كس سستی نمی كنم هر چند از نزدیك ترین خویشاوندان خودم باشد.
● عبادت
پاره ای از شب, گاهی نصف, گاهی ثلث و گاهی دو ثلث شب را به عبادت می پرداخت. با این كه تمام روزش, خصوصا در اوقات توقف در مدینه, در تلاش بود از وقت عبادتش نمی كاست. او آرامش كامل خویش را در عبادت و راز و نیاز با حق می یافت. عبادتش به منظور طمع بهشت و یا ترس از جهنم نبود, عاشقانه و سپاسگزارانه بود. روزی یكی از همسرانش گفت: تو دیگر چرا آن همه عبادت می كنی؟ تو كه آمرزیده ای! جواب داد: آیا یك بنده ی سپاسگزار نباشم ؟
بسیار روزه می گرفت, علاوه بر ماه رمضان و قسمتی از شعبان, یك روز درمیان روزه می گرفت. دهه ی آخر ماه رمضان بسترش به كلی جمع می شد و در مسجد معتكف می گشت و یكسره به عبادت می پرداخت, ولی به دیگران می گفت: كافی است در هر ماه سه روز روزه بگیرید. می گفت: به اندازه ی طاقت عبادت كنید, بیش از ظرفیت خود بر خود تحمیل نكنید كه اثر معكوس دارد. با رهبانیت و انزوا و گوشه گیری و ترك اهل و عیال, مخالف بود, بعضی از اصحاب كه چنین تصمیمی گرفته بودند مورد انكار و ملامت قرار گرفتند. می فرمود: بدن شما, زن و فرزند شما, و یاران شما, همه حقوقی بر شما دارند و می باید آن ها را رعایت كنید.
در حال انفراد عبادت را طول می داد, گاهی در حال تهجد ساعت ها سرگرم بود. اما در جماعت به اختصار می كوشید, رعایت حال اضعف مإمومین را لازم می شمرد و به آن توصیه می كرد.
● زهد و ساده زیستی
زهد و ساده زیستی از اصول زندگی او بود. ساده غذا می خورد, ساده لباس می پوشید و ساده حركت می كرد. زیراندازش غالبا حصیر بود, بر روی زمین می نشست, با دست خود از بز شیر می دوشید, و بر مركب بی زین و پالان سوار می شد, و از این كه كسی در ركابش حركت كند به شدت جلوگیری می كرد. قوت غالبش نان جوین و خرما بود. كفش و جامه اش را با دست خویش وصله می كرد. در عین سادگی, طرفدار فلسفه ی فقر نبود, مال و ثروت را به سود جامعه و برای صرف در راه های مشروع, لازم می شمرد, می گفت: نعم المال الصالح للرجل الصالح; چه نیكو است ثروتی كه از راه مشروع به دست آید برای آدمی كه شایسته ی داشتن ثروت باشد و بداند چگونه صرف كند. و هم می فرمود: نعم العون علی تقوی الله الغنی; مال و ثروت كمك خوبی است برای تقوا.
● اراده و استقامت
اراده و استقامتش بی نظیر بود. از او به یارانش سرایت كرده بود. دوره بیست و سه ساله بعثتش یكسره درس اراده و استقامت است. او در تاریخ زندگی اش مكرر در شرایطی قرار گرفت كه امیدها از همه جا قطع می شد ولی او یك لحظه تصور شكست را در مخیله اش راه نداد. ایمان نیرومندش به موفقیت, یك لحظه متزلزل نشد. (۲)
پی نوشت ها:
. این مقاله خلاصه ای است از سیره و خلق و خوی شخصی رسول اكرم. در این جا مخصوصا از مقاله ی علامه ی بزرگ معاصر آقای حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی در جلد اول ((محمد خاتم پیغمبران)), نشریه ی موسسه ی اسلامی حسینیه ی ارشاد, استفاده شده است.
. جهان بینی اسلامی, شهید مطهری, ص ۲۳۴ ـ ۲۴۰, انتشارات صدرا, قم.
منبع : سایت پیامبر اعظم


همچنین مشاهده کنید