دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

عدالت نظارت مشورت


عدالت نظارت مشورت
● عدالت: سنت و فردا
استشاره، صاحب قدرت را از مطلق بودن، دور و به عدالت، نزدیک می کند. حاکم در مشورت با دیگران، می پذیرد که قدرت از سوی مردمی که طرف مشورت قرار می گیرند، نظارت، پی گیری و کنترل شود. رسیدن به عدالت، در دنیای جدید، دارای روندی چند لایه و پیچیده گردیده است، اگر در کشوری مدیریت کارآمد وجود نداشته باشد و برنامه ریزی سنجیده و صحیح شکل نگرفته باشد، بستر مطلوب برای تحقق عدالت، مهیا نخواهد شد.
جاری نبودن عدالت در جامعه غالبا از آن جا ناشی می شود که قدرت و وزارت، در مسند شایسته خویش قرار نگرفته است و به ناحق در دست کسانی که لیاقت لازم را ندارند، تمرکز یافته است.گاه قدرت مدارانی به مسند توان اجتماعی تکیه می زنند و نیرو می یابند که به غیر از سود خود و اطرافیانشان نمی اندیشند؛ این امر، البته از جاه و مقام سیاسی آغاز می شود و پس از اندکی بسیاری از دیگر ساحت های اجتماع را از آن خود می کند.
از دوران کهن این امر در میان جوامع بشری رایج بوده است و به شایستگی و اصالت فرمانروایان تاکید بسیار می شده است و شرط مشروعیت او را دادگری می دانستند. ابن خلدون می گوید: در بین ایرانیان باستان، هیچ کس را به پایگاه فرمانروایی برخویشتن نمی گماشتند، مگر آن که از دودمان پادشاهی باشد، سپس از میان آنان کسی را بر می گزیدند که دیندار و دانا و فضیلت مند و تربیت یافته و سخاوتمند و دلاور و نیکوکار باشد و آن گاه فرمانروایی او را بدان مشروع می کردند که به داد گراید و برای خود دیه و زمین و آب به دست نیاورد تا مبادا مایه زیان همسایگان آن دیه ها و سرزمین ها شود و بازرگانی پیشه کنند تا مبادا دوستدار گرانی نرخ کالاها گردد و بندگان به کارها نگمارد، چه آنان به خیر و یا مصلحتی رایزنی نمی کند . وجود شایستگان در منصب حکومتی و دولتی کمک بسیار به ثبات و اطمینان جامعه می کند و به مردم، این نشاط و امیدواری را می دهد که اگر تلاش کنند و شایستگی داشته باشند، می توانند در جایگاه قدرت قرار گیرند و از دیگر سو به آنان می باوراند که تکیه زنان بر صندلی قدرت، لیاقت کافی را دارند و این افراد بهتر و بیش از هر کس، می توانند جریان امور مملکت را به سوی عدالت هدایت کنند. غالب شدن این اندیشه بر جامعه، به افراد صالح، توانمند، خلاق و کارآ فرصت می دهد تا به درون حاکمیت راه یابند، به گوشه عزلت و خلوت نروند، جامعه و نظام های سیاسی از آنان استقبال کنند و به آنان فرصت دهند تا مدیریت کشور را بر عهده گیرند.
علی( ع) به این امر توجه شایان دارد، گویی به خوبی دریافته است که اگر مدیر نالایق به حاکمیت برسد، ناعدالتی از درون حکومت، آغاز خواهد شد، حکومتی که همه تلاش و تکاپوهای آن برای رسیدن به عدالت شکل گرفته است. ایشان برای کارگزارحکومت چند ویژگی برمی شمرد که می تواند راهگشایی مناسب برای اجرایی شدن عدالت اجتماعی گردد. ایشان خطاب به مالک اشتر می فرماید: برای داوری میان مردم، از رعیت خود کسی را برگزین که نزد تو برترین است. آن که کارها بر او دشوار نگردد و ستیز با دشمنان او را به لجاجت نکشاند و در خطا پایدار نبود و چون حق را شناخته در بازگشت بدان درنماند و نفس او به طمع ننگرد و برای رسیدن به حق، به اندکی شناخت، بسنده نکند و در شبهه ها درنگش از همه بیشتر باشد و حجت را بیش از همه به کار ببرد ، این ویژگی ها، به خوبی، فرد را در مسیر عدالت قرار می دهد و به او این اجازه را نمی دهد که از مسیر حق خارج شود. ایشان سپس ویژگی هایی دیگر برای کارگزاران برمی شمرد که بسیار قابل اعتنا است، ایشان صفاتی چون تجربه، حیا، اصالت خانوادگی، قدمت و دلبستگی در مسلمانی، اخلاق نیکوتر، آبروی بیشتر، طمع کمتر و عاقبت نگری را برمی شمرد که وجود هر یک از این خصیصه ها در مدیران و کارگزاران بیشترین تاثیرگذاری و ثبات در شخصیت را به ارمغان می آورد و به آنان توان می بخشد تا در حرکت به سوی عدل، استوار و محکم باشند. نمونه تاریخی و اجرایی برتری شایستگان و نتایج فراوان آن را می توان در تاریخ گسترده تمدن اسلامی و برخی دوران ها که فیلسوفان و بزرگان اندیشه به وزارت و صدراعظمی رسیده اند، جستجوکرد. برای نمونه، متفکری چون خواجه نصیرالدین طوسی(۶۷۲-۵۹۷ق) با آن که در دربار حاکمانی ناشایست و نامتمدن حضور داشت، اما با مقام مشاوره ای که به دست آورد، توانست، بزرگترین خدمت را به فرهنگ بومی_ملی و دینی ایران انجام دهد و با اقتدار و قدرت نرم افزارانه فرهنگ ایرانی، و با قدرت سخت افزاری آن حاکمان، بینش و دانش کشور را از دست آنان به امان و آرامش رساند. تا آن جا که می توان ایشان را یکی از احیاگران فرهنگ ایرانی به حساب آورد. او با شایستگی های بسیاری که داشت، توانست شالوده های تمدن توانمند خویش را از تاراج مغولان، نجات دهد و دو امر مهم را به انجام رساند، اول تقویت فرهنگ شیعی دوازده امامی، و دیگری نجات میراث، کتابها و فرهنگ ایرانی. باری این امر بیشترین زمینه های را برای اجرای عدالت در جامعه فراهم کرد تا همگان بتوانند از مزایای آن بهره برند و رخ نداد مگر به دلیل آن که متفکر و اندیشمندی شایسته بر مسند مشاوره نشسته بود، فردی که دغدغه تمدن عمیق و میراث بومی خویش داشت و آن را به دیده بزرگی می نگریست.
اگر در جامعه، قدرت، افسار گسیخته باشد و همه امور جامعه مبتنی بر اصل زور؛ حاکم مستبد هرگز اجازه مشارکت مردم و گزینش کارگزار را در جامعه را به کسی نمی دهد هم از آن جهت که برای سهم قدرت خود، احساس خطر نمی کند، زیرا که همه مصادر قدرت را در اختیار دارد و برای حفظ آن، احساس نیاز به کسی نمی کند، هم از آن جهت که پاسخگوی کسی نیست. نبود مشارکت مردم در امور جامعه و یا اجازه نیافتن آنان برای دخالت در امورشان، بستر و زمینه ای نامناسب ایجاد می کند که شاخص های عدالت اجتماعی در جامعه، کم رنگ و به تدریج، بی رنگ گردد. زیرا در اهرم قدرت هیچ گونه جابجایی وجود ندارد و اگر هم هست، در بالای اهرم قدرت شکل می گیرد و کسی از طبقات فرودست، زمینه و موقعیتی نمی یابد که بتواند به مصدر قدرت حتی در سطح میانی، دست پیدا کند.
مشارکت فعال مردم یعنی محدودسازی قدرت و این که افراد نمی توانند برای همیشه بر تخت دولت تکیه زنند. طلب مشارکت مردم و مشورت با آنان، این زمینه را در جامعه به وجود می آورد که دیگر شهروندان نیز بتوانند در تصمیم سازیها سهیم باشند و در کنار حاکم، رای و نظر خود را طرح و ارائه کنند. مشورت، این زمینه را به وجود می آورد که افرادی بتوانند آزادانه، نقد قدرت کنند و پله پله، حرکت به سوی قدرت را تجربه کنند. حرکتی که لازمه عدالت اجتماعی در جامعه است، شهید محمد باقر صدر در این باره می گوید: یک نمونه از تلاشی که پیامبر برای این مقصود به کار برده است، موضوع شورا است. خداوند بر پیامبرش واجب کرد، با آن که رهبری او، مصون از هر گونه خطا و اشتباه است، با جامعه و امتش به مشورت بپردازد. تا مسئولیت آن ها را در انجام خلافت الهی به آن ها بفهماند، و آنان را در این رسالت آمادگی بخشد: و شاورهم فی الامر... و بدیهی است که این مشورت از جانب رهبر، بزرگ ترین وسیله برای آماده ساختن امت برای به دست گرفتن خلافت و تأکید عملی بر روی آن است.
استشاره، صاحب قدرت را از مطلق بودن، دور و به عدالت، نزدیک می کند. حاکم در مشورت با دیگران، می پذیرد که قدرت از سوی مردمی که طرف مشورت قرار می گیرند، نظارت، پی گیری و کنترل شود. در دوران جدید، مظهر این امر، در رای گیری ها و همه پرسی ها است و رای دیگران احترامی خاص دارد، احترامی که موجب چرخش نخبگان و فراهم شدن زمینه های عدالت می گردد. طلب نظر دیگران، یعنی آنان نیز در تصمیمات سهم دارند، آن گونه که فرد مشورت کننده در عقل و اندیشه دیگران، از آنان یاری می گیرد، لذا در حکمت های علی(ع)آمده است: کسی که خودرایی کرد، خود را هلاک گرداند و آن کس که با دیگران مشورت کند، در عقل آنان شریک شده است . رسیدن به عدالت، در دنیای جدید، دارای روندی چند لایه و پیچیده گردیده است، اگر در کشوری مدیریت کارآمد وجود نداشته باشد و برنامه ریزی سنجیده و صحیح شکل نگرفته باشد، بستر مطلوب برای تحقق عدالت، مهیا نخواهد شد. مدیریت نیروها، امکانات و هزینه ها فرایندی است که اگر به درستی انجام پذیرد، می تواند، هر کشوری را به سوی عدل و دادگری راه برد.
در تعریف مدیریت آمده است، علم و هنر هماهنگی کوششها و مساعی اعضای سازمان و استفاده از منابع برای نیل به اهداف ، اگر مدیریت و هماهنگی در بهره گیری از منابع و نیروها به درستی انجام گیرد، جلوی بسیاری از جابه جایی های غیر قانونی و هرز رفتن سرمایه ملی را می توان گرفت. غالب کشورهایی که از ناعدالتی و شکاف عمیق بین فقیر و غنی رنج می برند، ناشی از نبود مدیریت کارآمد و برنامه ریزی است و نه لزوما به دلیل کمبود منابع. زیرا بسیاری از کشورهای غنی از حیث منابع انسانی و طبیعی را می شناسیم که دچار این وضعیت نابسامان هستند. مدیریت، امروزه علمی پیچیده گردیده است و مدیران به چند مهارت نیاز دارند تا بتوانند کارشان را به درستی به انجام رسانند تا با به کارگیری آنها بیشترین بهره و استفاده بهینه را از امکانات و سرمایه های ملی، نصیب کشور سازند. به طور کلی مهارتهای مورد نیاز مدیر عبارتند از :
۱) مهارت فنی:
مهارت به کار گیری علوم، روشها، فنون و تجهیزات ویژه برای انجام امور و وظایف تخصیصی
۲) مهارت انسانی:
مهارت و توانایی کار با کارکنان و استفاده از آنها برای انجام وظایف محوله
۳) مهارت ادراکی:
مهارت و قدرت درک پیچیدگی های کل سازمان و تشخیص موقعیت و جایگاه عملکرد خود در سازمان . پس مدیر کشور اسلامی، اگر در این سه حیطه به درکی روشن رسیده باشد، می تواند با بهره از دانش خود برای اجرای عدالت در جامعه حرکت کند. در نظام اسلامی مدیرانی که از این شایستگی ها برخوردار نباشند، بایدکنار نهاده شوند، آن سان که در دوران حکومت علوی، ایشان کارگزاران عثمان را که شایستگی برای مدیریت در دولت اسلامی را نداشتند، برکنار کرد، ایشان در این باره می فرماید: اما این که گفتی لازم است آنان را در مقام خود ابقا کنم، به خدا سوگند! یقین دارم که این کار برای اصلاح وضع دنیای من مفید است؛ ولی با شناختی که از کارگزاران عثمان دارم، حق آن است که هرگز هیچ یک از ایشان را به ولایت، نگمارم. اگر این را بپذیرند، برایشان بهتر است و اگر نپذیرند، شمشیر را به ایشان ارمغان خواهم داد
بسیاری از مشکلات کشورهایی که در ناعدالتی به سر می برند، با اصلاح نظام مدیریتی و اداری کشورشان، بهبود می یابد و بسترهای رسیدن به عدالت، مهیا می شود، بخشی از این امر یعنی مدیریت مدیران کارآزموده، مربوط به شایسته سالاری است.
منبع : نوسازی


همچنین مشاهده کنید