دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

ناکامی و ضعف‌ها در عملیات روانی ارتش اسرائیل


ناکامی و ضعف‌ها در عملیات روانی ارتش اسرائیل
یکی از اهداف اسرائیل در جریان جنگ ۳۴ روزه رویارو قرار دادن مردم لبنان در برابر حزب الله و نیز ایجاد شکاف بیشتر بین مسوولان دولتی و حکومتی لبنان و وادار کردن آنها به فشار بر حزب الله بود. ابزار این جنگ روانی تخریب بیشتر زیرساخت های لبنان و نیز حملات سنگین به مناطق مسکونی بود. اسرائیل فکر می کرد ادامه بحران و بمباران ها می تواند موجبات نارضایتی مردمی از حزب الله را در پی داشته باشد؛ زیرا زندگی عادی مردم مختل شده بود و ادامه این وضعیت به تدریج می توانست حزب الله را در زمینه همراهی مردمی آسیب پذیر کند ولی در عمل این چنین نشد.
در مقابل اسرائیل به لحاظ افکار عمومی داخلی در موقعیت شکننده یی قرار گرفت. از نظر افکار عمومی منطقه یی نیز مسلمانان و اعراب حتی با رویکرد های متفاوت در نوعی احساس ضداسرائیلی به اشتراک و وحدت افکار رسیدند و اسرائیل، اعراب و مسلمانان را متحدتر کرد.
از سوی دیگر در عمل اقدامات اسرائیل و از جمله فاجعه قانا باعث افزایش وحدت لبنانی ها و توجه جهانی به مساله تجاوز اسرائیل و کشتار غیرنظامیان در لبنان در شرایطی شد که رسانه های وابسته به امریکا و صهیونیست ها از آغاز جنگ در چارچوب یک جنگ روانی و تبلیغاتی مانع از انتشار حقایق و واقعیت های جنگ می شدند؛ زیرا وسعت کشتار غیرنظامیان و به طور خاص کودکان و زنان باعث شد که نوعی محکومیت جهانی در برابر اسرائیل و نقض حقوق اولیه جنگ توسط ارتش اسرائیل به دست آید و حتی کوفی عنان که در ابتدا بیشتر از حزب الله انتقاد می کرد مجبور شد به دلیل عمق فاجعه قانا و ابعاد غیرانسانی آن به محکوم کردن اسرائیل روی آورد.
از سوی دیگر در راستای جنگ روانی، رژیم صهیونیستی با پخش اعلامیه هایی به ساکنان مناطق مورد حمله از جمله منطقه ضاحیه در جنوب بیروت هشدار می داد که منازلشان را ترک کنند. حتی در این اعلامیه ها از مردم مناطقی چون صور خواسته شد تا با اتومبیل تردد نکنند وگرنه مورد هدف حملات هوایی قرار خواهند گرفت.
در مقابل حزب الله نیز با تلاش برای جدا دانستن اعراب ساکن در حیفا از صهیونیست ها از آنان تقاضا کرد که از حیفا دور شوند تا از عملیات موشکی حزب الله آسیب نبینند و به عملیات روانی اسرائیل پاسخ داد. ضمن آنکه اسرائیل در تمامی دوره جنگ نتوانست مانع پخش برنامه های تلویزیونی و رادیویی حزب الله شود.
● ناکامی در ترور یا ربودن سیدحسن نصرالله
تهدیدات مسوولان ارشد اسرائیلی و در راس آنان اولمرت و پرز معاون نخست وزیر و پرتز وزیر دفاع در مورد ترور کردن یا ربودن سیدحسن نصرالله و دیگر سران و کادر های ارشد حزب الله به رغم اینکه در جریان جنگ و حتی پس از آن ادامه یافت اما در عمل به شکست انجامید. در حالی که مجموع اخبار نشان می داد که اسرائیل یک نگرش همزمان راهبردی و تاکتیکی به ترور رهبران حزب الله دارد اما در عمل به دلیل توانمندی حفاظتی و اطلاعاتی حزب الله این خواسته اسرائیل محقق نشد.
از زاویه راهبردی اسرائیل با جمع بندی تحولات چندساله و به طور خاص یک ساله اخیر دریافته بود که حزب الله رهبری معادلات لبنان را بر عهده گرفته و جریاناتی چون دولت سنیوره، ابتکار عمل را در این عرصه از دست داده اند. لذا به طور طبیعی اسرائیل احساس می کرد که نیروی اصلی در مقابل اسرائیل در لبنان جریانات معتقد به مقاومت هستند نه دولت سنیوره. این ایده پس از شکست اسرائیل در حمله اخیر به لبنان بیشتر اثبات شد. بنابراین، در سطح راهبردی، اسرائیل چالش های اساسی و تهدیدات و آسیب پذیری خود را در سال های آتی جنبش هایی نظیر حزب الله می داند و راهبردهای دفاعی - امنیتی خود را تا حدود زیادی بر روی مقابله با این جنبش متمرکز خواهد کرد.
در سطح تاکتیکی نیز با توجه به ناکارآمدی حمله به لبنان و ناتوانی در پیشروی، اسرائیل ناگزیر تلاش کرد تا به تاکتیک همیشگی خود یعنی ترور و حذف فیزیکی رهبران مقاومت اسلامی در لبنان روی آورد و امیدوار بود که با هدف قرار دادن نصرالله یا کادر های ارشد حزب الله هم باعث تضعیف اساسی این جنبش شود و هم با ترور آنها فضای سنگین بعد از شکست نظامی از حزب الله را بشکند و تغییر دهد.
لذا در ساعات آخر جنگ هواپیما های ارتش رژیم صهیونیستی در یک حمله هوایی سنگین و با سرعت بالا تلاش کردند رهبران اصلی حزب الله را به شهادت برسانند و در چارچوب یک عملیات در عرض دو دقیقه حومه جنوبی بیروت ۲۰ بار بمباران شد.اما دبیرکل حزب الله و هیچ یک از رهبران یا نیروهای این حزب در مناطقی که هدف حملات هوایی ارتش رژیم صهیونیستی قرار گرفتند حضور نداشتند. هدف اسرائیل از این حمله این بود که پس از ناکامی در عملیات زمینی، با ترور رهبران ارشد حزب الله و به طور خاص سیدحسن نصرالله یک پیروزی روانی در آخرین ساعات جنگ به دست آورد.
● ناکامی چتربازان و کماندو های اسرائیل
یکی دیگر از توانایی ها و اصول جنگی اسرائیل، پیاده کردن چتربازان و کماندو ها در پشت خطوط دشمن و از بین بردن انسجام موجود در نیروهای طرف مقابل یا بهره گیری از این تاکتیک برای وارد آوردن ضربات سریع و مخرب بود. اما در جنگ اخیر ارتش اسرائیل به رغم پیاده کردن چتربازان و کماندوها به طور مکرر در مناطق مختلف این نوع عملیات دستاورد خاصی برای اسرائیل نداشت.
● ناکارآمدی در مورد به کارگیری نیروهای احتیاط
پس از جنگ، دامنه اعتراضات به نحوه به کارگیری نیروهای ذخیره و احتیاط اسرائیلی در نبرد با حزب الله در درون فلسطین اشغالی افزایش یافت و نیروهای احتیاط در مقابل دفتر نخست وزیر در بیت المقدس اشغالی تظاهرات کردند و بعضی از نیروهای ذخیره اعضای خانواده خود را نیز همراه آوردند. نظامیان احتیاط ۷۰ درصد ارتش اسرائیل را تشکیل می دهند و برخلاف ۳۰ درصد دیگر، محدودیت چندانی برای صحبت کردن ندارند و بسیاری از آنان پس از جنگ اظهارات انتقادی ایراد کردند.
از سوی دیگر برخی فرماندهان اقدام به زیر سوال بردن تاکتیک های اتخاذ شده در مورد نحوه وارد کردن این نیروها به جنگ و در نتیجه افزایش تلفات در بین آنها شدند. در همین چارچوب سرهنگ امنون اشل فرمانده تیپ هفتم زرهی اسرائیل که فرماندهی هزاران نیرو در بخش شرقی جنوب لبنان را برعهده داشت، فرماندهان ارشد را متهم به اعزام نیروهای غیرآماده احتیاط و ذخیره به خط مقدم نبرد کرد. وی ادعا کرده که نیروهای ذخیره شتابزده احضار شده و بدون آمادگی کافی به جنگ اعزام شدند و فرماندهان ارشد به تذکرات موجود درباره ناآماده بودن این نیروها توجه نکردند و بین فشار مقامات بالای نظامی برای شروع سریع عملیات و تلاش برای به حداقل رساندن خطرهای موجود برای سربازان تعادلی وجود نداشت و همین امر باعث افزایش تلفات در بین نیروهای احتیاط شد.
آمارها نشان می دهد که در نبرد یک ماهه حزب الله و اسرائیل بیش از ۵۰ نظامی احتیاط که بیشتر متاهل بودند کشته شدند. به اعتقاد منتقدان، فرماندهان ارشد و حتی مسوولان دفاعی اسرائیل به شدت با واقعیات موجود بیگانه بودند و نیروهای احتیاط را در معرض خطرهای غیرضروری قرار دادند. این نوع اعتراضات در مجموع فشار بر دولت و وزارت دفاع و ستاد ارتش را بیشتر کرد و به دولت فشار آورد که رسماً در این باره تحقیق کند.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید