دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


این کرگدن های خنده دار


این کرگدن های خنده دار
آدمهای شهر مشغول انجام کارهای عادی و روزمره زندگی شان هستند. می روند و می آیند. کار می کنند . خرید می کنند و از گربه یا همسرشان صحبت می کنند. در میان همه این آدمها تنها برانژه است که برخلاف دیگران به احساس بیهودگی و پوچی در انجام کارهای تکراری و روزمره اعتراف می کند و قول می دهد که به زودی خودش را اصلاح کند.
ناگهان یک کرگدن همه این تکرار و روزمرگی را بر هم می زند و اهالی شهر را شگفت زده می کند. آدمها یکی یکی ، خواسته و ناخواسته تبدیل به کرگدنهای بزرگ و زمخت می شوند و کم کم گله بزرگی از کرگدنها شهر را پر می کند. حالا فقط برانژه است که انسان مانده و باید با تمام فرایند عجیب اجتماعی پیرامونش بجنگد.
دیزی: باید از زمانه پیروی کرد. فکر کنم این آخرین حرف دوران انسانی اش بود. اینو گفت و به تاخت رفت!
کرگدن نمایشی درباره انسان و قدرتهای گریزناپذیر حاکم بر سرنوشت اوست. در واقع کرگدنها به عنوان حیوانات غریزی، منزوی و زمخت نمادی از غیر قابل تصورترین انواع استحاله بشر متمدن و اجتماعی امروز، هشداری درباره ناتوانی حقارت انسان در برابر مسائل بزرگ اجتماعی هستند. هشداری که در طنز تلخ و وهشتناک کرگدن – منظورم کرگدن یونسکو است و نه کرگدن فرهاد آئیش- به یک بحران بزرگ تبدیل می شود و جهان را فرا می گیرد. اما مسئله اصلی نمایش پر شدن دنیا از این کرگدنهای زمخت و وحشی نیست؛ مسئله مهمتر و اصلی تر از این تنها شدن برانژه در دنیای بحرانی پیرامون اوست. تنهایی ای که شاید در ابتدای نمایش و پیش از آغاز بحران نیز، برانژه به گونه ای دیگر، با آن مواجه بود.
دیزی: از پنجره نگاه کن! او نا عادی ان، ما غیر عادی ایم!
مسئله مهم در نمایش کرگدن تنهایی انسان و اضطراب از این تنهایی است که با وحشت و هراس همراه است. این تنهایی و اضطراب در گستره اتفاقات و رویدادهای نمایشی در مقابل همه موقعیت های طنزآمیز و عجیب پیرامون و جامعه فرد قرار می گیرد. در واقع ما در اجرای نمایش با دو حوزه در ارتباطیم؛ اول، تبدیل شدن آدمهای جامعه و تمایل و اراده آنها به مسخ شدن در قالب یک شخصیت زمخت و وحشی و دوم، تنها شدن انسانها و قرار گرفتن آنها در برابر دنیایی که از اراده و تصمیم آنها خارج است. فضای اول در عین آنکه توام با وحشت و فضایی غریب است بیشتر به طنز و کمدی حاصل از تقابل تضادها نزدیک می شود و فضای دوم، بیشتر معطوف به سمت تنهایی توام با اضطراب است و رگه های کمرنگی از طنز و کمدی را نیز با خود بهمراه دارد.
نکته مهم در پرداخت نمایش و دستیابی به روایت و روندی منسجم و دارای نظم و منطق اجرایی تناسب و نظم میان فضا و حس روایی میان این دو حوزه است. اما نمایش فرهاد آئیش بیش از آنکه در پی دستیابی به چنین وحدت و انسجامی در اجرا باشد، به سمت طنز و کمدی ای افراطی گرایش پیدا کرده است. نشان دادن مراحل تبدیل شدن انسانها به کرگدنهای غول آسا و زمخت و نشان دادن هیکل نامتناسب و کله های کرگدن که بر روی سر بازیگران قرار می گیرد و کلفت شدن صداها و انجام حرکات خنده دار و بی قواره، این کمدی را به یک طنز و کمدی مسخره تبدیل کرده است. تماشاگر نمایش آئیش به وقایع و رویدادها می خندد، اما خنده او نه به خود رویدادها بلکه به حالت مسخره اجرای رویدادها توسط گروه بازیگران نمایش است.
فرهاد آئیش با دعوت بازیگرانی چون مهدی هاشمی، شهاب حسینی، آتنه فقیه نصیری ، مائده طهماسبی، احمد ساعتچیان و ... توانسته اشتیاق تماشاگران برای دیدن یک نمایش بزرگ از اوژن یونسکو را تحریک کند و عده بسیار زیادی از آنها را به سالن اصلی تئاتر شهر بکشاند اما نکته مهمتر از این استقبال آن است که ، متاسفانه، نمایش نتوانسته این اشتیاق را تداوم ببخشد. تماشاگران نمایش آئیش با علاقه و اشتیاق به دیدن نمایش او می آیند ولی شاهد اجرای یک نمایش خوب و بزرگ نیستند و در عوض با رویدادهایی سبک و نمایشی ضعیف مواجه می شوند.
شاید مهمترین دلیل این ضعف ها را بتوان در نگاه مجموعه گروه به داستان و نمایش جستجو کرد. باید دید که در وهله اول نمایش قصد بیان چه دیدگاه و منظوری را دارد و بعد به تناسب منظور آن به پردازش و اجرای داستان بر اساس مولفه های متناسب با آن پرداخت.
اما فرهاد آئیش صرفنظر از گرایش به مضامین، یا منظور و مضمون آن را خوب متوجه نشده و یا اینکه با نگاهی سطحی و گرایش به عامه پسند بودن اجرایش آن را در محدوده ابزارهای تبلیغاتی به سطح آورده است. علاقه به پردازش کمیک موضوع و طنزپردازی بیش از اندازه از مهمترین ویژگی هایی است که از کرگدن یک نمایش کم ارزش سطحی ساخته است.
در این میان تلاش بازیگرانی چون مهدی هاشمی، آتنه فقیه نصیری و حتی آئیش و طهماسبی و دیگران نیز در مایه نگاه سطحی به موضوع هیچ گاه به چشم نمی آید و در مجموع کمتر احساس رضایتی را می توان از اجرای این نمایش در برخورد با تماشاگران آن مشاهده کرد. هر چند فرصت اندک تمرینات و شرایط شتابزده و بحرانی گروه در تدوین و تولید نمایش نیز در اجرای ضعیف کرگدن بی تاثیر نیست.
مژگان معطوفی
منبع : تئاتر مقاومت