یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

بخت محمود


بخت محمود
مگر مصوبات عمرانی سفرهای استانی دستاوردی مهم یا شاید مهم ترین نقطه عملکرد دولت نیست؟ (آیا کانون منازعه هر ساله دولت و مجلس چیزی جز تمایل دولت به بسط بودجه های عمرانی است؟) تبدیل کشور به کارگاهی بزرگ از شعارهای کدام یک از مسوولان بود؟ اگر هست پس چرا هیچ کدام تصویر محمود احمدی نژاد را با کلنگ و قیچی در حال احداث و افتتاح به یاد نداریم. چرا رئیس جمهور برخلاف اسلاف خود علاقه یی به حضور در پروژه های صنعتی و به رخ کشیدن آبادانی کشور ندارد؟ چه حتی در معدود دفعات حضور در سایت های صنعتی هم ترجیح او همنشینی با کارگران بود و مواجهه اش با پیمانکاران هم دلیلی جز تنبیه برای تاخیر در پرداخت دستمزد نداشت.
چگونه است که وقتی از پس سه روحانی یک دکترای مهندسی عمران به ریاست جمهوری می رسد به جای اشتیاق نسبت به همنشینی با مهندسان و قدم زدن در سوله های صنعتی و عبور از کلاف لوله های پالایشگاه ترجیح می دهد از فقیرترین مردم نامه دریافت کند و برای فرودست ترین آنها عروسک و دوچرخه ارسال کند؟
تاکید دیروز و امروز رئیس جمهور دوران جنگ بر تقویت بخش خصوصی، علاقه هاشمی به قیچی کردن روبان کارخانه ها و پرده برداری از لوح سدها و نشست های چندین باره خاتمی با اهالی بخش خصوصی، همه از دانش آموختگان حوزه علمیه سر زد. شگفت آنکه تبیین مفاهیم مهدویت، واکاوی تاریخ صهیونیسم، تردید در وقوع هولوکاست و بشارت اداره جهان در آینده یی نزدیک از طرف فارغ التحصیل رشته راه و ساختمان (گرایش ترافیک) ابراز می شود.
● احمدی نژاد به دنبال چیست
به ساختار دور دوم سفرهای استانی او دقت کرده اید؟ نه تنها افتتاح و بازدید از طرح های منطقه یی و ملی همچون سری قبل در دستور کار قرار ندارد، که از حجم دیدار با اقشار برگزیده هم کاسته شده است. حضور ۷۲ ساعته احمدی نژاد در استان ها به غیر از شرکت در جلسه استانی هیات وزیران که در آن لحن تند و عتاب آلود رئیس خطاب به مدیران توسط دوربین های سیما ضبط و از رسانه فراگیر پخش می شوند۱، صرف اخذ بی واسطه نامه های مردم و ملاقات با نویسندگان آنها می شود. احمدی نژاد حتی علاقه یی به نمایش دستاوردهای سفر نخست نشان نمی دهد و مابقی زمان را نیز به گشت زنی در فقیرنشین ترین محلات مراکز استان می گذراند. بر سر کودک و کهنسال با لبخند دست می کشد و در مقابل مطالبات میانسالان از شهردار و استاندار توضیح می خواهد و همه این تصاویر ضبط می شود تا ما را به کلید سوال نزدیک تر کند.
چرا رئیس جمهوری که قاعدتاً می باید در نیمه دوم دوران ریاست بر کرده ها و کارنامه تاکید کند کماکان به نقاط و اقشار توسعه یافته شهرها بی اعتنا است و همدردی با دهک های کم برخوردار را در بیان و پوشش و سلوک بر بالیدن به تاسیس یک واحد صنعتی و توسعه یک شهر ترجیح می دهد. به مخلوقات همین دوساله هم توجهی ندارد و به دنبال افتتاح و ثبت آبادانی های زمان خود نیست. او به دنبال چیست؟
همین پرسش و سردرگمی ناظران از رفتارهای سیاسی او، در میان متخصصان از زاویه یی دیگر حلول کرده است. آنها می پرسند اگر احمدی نژاد برنامه چهارم، آرمان های چشم انداز، اصل ۴۴، عملکرد چهار دولت گذشته و... را نمی پسندد، پس چه چیزی را قبول دارد؟ ستاره راهنمای او در خط مشی گذاری سیاسی و اقتصادی چیست؟ الگوی حکمرانی وی برای «آماده سازی شرایط ظهور حضرت مهدی(عج)»۲ کدام است؟ «معجزه هزاره سوم» همچنان که در رقابت های انتخاباتی با مشتی بسته وارد شد و تحلیل ها از دولت داری خود را در حد پیش بینی فروکاست، پس از گذشت ۳۱ ماه از ریاست دولت هم دستگاهی نظری با اجزای همساز و برنامه یی با مواد نامتناقض ارائه نمی کند. نقد احمدی نژاد معیار ندارد. در واقع به جز شاخص هایی که عرف اهل علم بر صحت آن توافق دارد او ملاکی برای سنجش عملکرد خود ارائه نمی کند. از این روست که اقتصاددانان هم به ناچار کارنامه او را نه با برنامه هایش -اساساً تا امروز برنامه یی ارائه نداده- که با برخی مدعاهای شفاهی و برنامه های مصوب دولت قبل که وی اعتقادی به آنها ندارد می سنجند. پس تنها مسیر پیش پای مفسران تمسک به استدلال استقرایی و اصل تعمیم است. چاره یی نیست جز اینکه با مشاهده رفتارهای قوه اجرایی در دوره اخیر به استنتاج منطق حاکم بر آنها پرداخته و با تعمیم آن سعی شود دستگاهی ناقص برای تحلیل اهداف دولت نهم ارائه گردد.کامل ترین چارچوب بندی ارائه شده برای تحلیل رفتار دولت نهم تقسیم بندی سه گانه گروه های هدف دولت است. نه گروه های هدف حامی که گروه های هدفی که آرمان و عمل دولت را می توان در جهت تضعیف و رقیق کردن حضور و مطالبات آنان دانست. از خلال همین معنی هم باید گروه های هدف مورد نظر دولت که برای ایفای نقش حامی باید حمایت های لازم از آنان صورت پذیرد را شناسایی کرد.دولت طی ۵/۲ سال گذشته با چه شعارهایی،در برابر منافع چه گروه هایی صف آرایی کرده است؟
طبقه متوسط خواهان مشارکت سیاسی / شعار سیاست گریزی و غرب ستیزی؛ موج انتشار کتب و نشریات روشنفکری دینی، گسترش جغرافیایی آموزش عالی یا فضای نوین سیاسی انتخابات مجلس پنجم. فرقی می کند کدام رخداد را نقطه تولد سیاسی متولدین و آموزش دیدگان جمهوری اسلامی (متولدین ۱۳۵۰ به بعد) بخوانیم. اما صدای مطالبات طبقه متوسط خواهان مشارکت از سال های میانه دهه ۷۰ شنیده شد. قشری که برخلاف گروه دوم این تقسیم بندی بلوغ سیاسی و مطالبات خود را بیشتر مرهون آموزش بود تا ارتقای سطح رفاه اقتصادی. این طیف شهرنشین از بین زیرگروه دانشجویانی که برای تحصیل به شهر مهاجرت کرده اند، فرزندان خانواده های فرودستی که با نردبان تحصیل تغییر طبقه داده اند و همچنین نسل جدید طبقه متوسط شهری تشکیل شد. این گروه لوکوموتیو تحرکات سیاسی پس از جنگ و نیروی مولد انجمن های اسلامی دانشجویی، انتخابات مجلس پنجم، دوم خرداد، هجده خرداد و دیگر مظاهر نشاط سیاسی دهه اخیر بودند. این طیف بیشتر قدرت تشکل یافتگی و ارتباط بدنه با راس را در تشکیلات مجازی خوانندگان مطبوعات اصلاح طلب پیدا کرد و از طریق این ساختکار توان بسیج کنندگی در قامت گروه حامل اصلاحات سیاسی را از خود نشان داد. پدیده خاتمی در دهه اخیر مهمترین متغیر تابع تحرک سیاسی طبقه متوسط خواهان مشارکت سیاسی بود. برآمدن و افول ستاره بخت خاتمی اثر بلاواسطه یی روی عیار تحرک سیاسی این طبقه داشت. همایش باشکوه دوم خرداد ۷۷، شرکت مردم در انتخابات ۷۷ ، ۷۸ و ۸۰ و رسیدن تیراژ روزنامه های اصلاح طلب به یک و نیم میلیون نسخه در روز نمونه حرکت پرشتاب ماشینی بود که بنزین خود را از پیشروندگی خاتمی می گرفت و فضای سرد انتخابات شورای دوم به چیزی جز ناکامی های دولت و مجلس در پیشبرد اصلاحات ربط نداشت. تحلیلگران در همه انتخابات سال های پس از جنگ از رای ثابت جناح محافظه کار و همچنین آرای سازمانی به نفع نامزدهای این جریان ابراز نگرانی می کردند. چه، همین دلواپسی اکنون هم در قالب دخالت های آشکار بخشی از نیروها و اجرای طرح های جمع آوری خوشه یی آرا (سنبله) خودنمایی می کند. اما این طبقه در سال های پس از دوم خرداد اثبات کرد توسعه دانشگاه آزاد، روزنامه های صبح و تلاش های نظری روشنفکران دینی و طیف نوگرای جناح خط امام (نشریات عصر ما و سلام) کار خود را کرده است. با روشن شدن موتور این طبقه به عنوان مهمترین حاملان جریان خواستار نوسازی و اصلاح سیاسی، عدد آرای سازماندهی شده چون قطره یی به قعر رفت. شاید رتبه های ۶۸ و ۶۳ رئیس جمهور و سخنگوی دولت در انتخابات مجلس ششم و رای بی سابقه لیست جبهه مشارکت ایران اسلامی در این انتخابات بتواند گویای سهم اندک آرای ثابت جناح حاکم کنونی در برابر اکثریت جامعه باشد. رای ۶/۱ میلیونی دبیرکل مشارکت در آن سال، چهار سال بعد به رغم یک و نیم برابر شدن واجدین رای دادن در حوزه انتخابیه تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر، نه تنها تکرار نشد که نفر اول تهران با کمتر از نصف این آرا به بهارستان راه یافت. طبقه مولد چهار انتخابات که با پیروزی بلامنازع اصلاح طلبان همراه بود اثبات کرد در صورت «مجاب شدن» به حضور، هیچ رای سازماندهی شده و سازمان رایی را یارای عرض اندام در برابرش نیست. اما این طیف به علت خصلت زندگی مدرن شهری و بهره مندی از سطح بالای آموزشی برای حضور نیاز به ادله متقن و اقناع دارد. اما هنوز هم آن بخش از این طبقه که قطع نظر از اجتهاد شخصی، آماده حضور تشکیلاتی و معتقد به رفتار جمعی براساس جمع بندی احزاب است، به آستانه عدد امنی که رای ثابت اصولگرایان را در هر صورت مغلوب کند نرسیده است. ظهور این معنی در انتخابات شورای دوم و خبرگان چهارم قابل مشاهده است. اینکه طبقه متوسط حامی اصلاح به اجتهاد خود عمل می کند و لشکر رای ۱۵ درصدی اصولگرایان بدون چند و چون پای صندوق می آید، شگفتی آفرین بهار و خزان اصلاحات بود. حضور کمتر از ۱۰ درصد مردم تهران در رقابتی ترین انتخابات پس از انقلاب (شورای دوم) نشان داد که توشه اصحاب اصلاح از رای تشکیلاتی تهی است. می توان حکم کرد که آرای طبقه متوسط خواهان مشارکت سیاسی در صورت حضور، در صحنه چون سیلی آرای سازمان یافته جناح مقابل را می برد و در صورت عدم اقناع به حضور، با ریزشی قریب به اتفاق مواجه است. تا سال ۸۱ نوسان حضور این طبقه تابع یک به یکی از میزان کامیابی خاتمی در تحقق شعارهایش بود. در هنگامه آغاز افول ستاره اقبال خاتمی طبقه متوسط خواهان مشارکت، دو اثر مستقیم و معکوس از روند اصلاحات پذیرفتند. یأس، عزلت گزینی و انفعال در برابر رادیکالیسم و عبور از خاتمی و نگاه به بیرون گرچه در پوسته و شکل متضاد بودند اما در یک راستا حرکت کردند. این دو لبه که هر دو استراتژی حضور مسالمت آمیز و اصلاح از مسیر صندوق رای را قیچی می کردند، در شورای دوم پیام روشن خود را به اصلاح طلبان رساندند. نکته یی که از دید اکثر آنان مغفول ماند، اشتباه فاحش عدم ائتلاف صددرصدی در شرایطی بود که اغلب شهروندان طالب مشارکت به یقین برای حضور در پای صندوق نرسیده بودند. چه در انتخابات شورای دوم، مجموع رای سرلیست های کارگزاران و مشارکت از رای سرلیست محافظه کاران بیشتر بود. این غفلت تا خرداد ۸۴ ادامه یافت. وضعیت عدم اقناع این طبقه در انتخابات نهم ریاست جمهوری هم پایدار بود. اما عدم ائتلاف مولفه های جریان اصلاح طلب کار را به جایی رساند که دو دسته از سه بخش حامیان ثابت جریان اصلاحات (موضوع این تقسیم بندی) نامزدهای متفاوتی پیدا کردند و آرای بخش مهمی از گروه سوم جذب یکی از نامزدهای رقیب شد.مصطفی معین نزدیک ترین نامزد ریاست جمهوری به اهداف طبقه متوسط خواهان مشارکت سیاسی بود. به سیاق دموکراسی های پیشرو یکی از برجسته ترین چهره های حزبی اصلاح طلبان را به معاونت اول برگزید و یک خانم دکتر عضو هیات علمی دانشگاه را به عنوان سخنگو معرفی کرد. چهارمیلیون رای دکتر مصطفی معین خالص ترین و متمایزترین نماد حضور این طبقه در صحنه سیاسی بود. گرچه با حضور هاشمی و نوع تبلیغات قالیباف این طبقه برای نخستین بار در ۸ ساله قبل از آن، دو گروه موتلف را از دست داد اما چهارمیلیون رای مصطفی معین نقطه امیدوارکننده یی از حیات طیف مرکزی این طبقه بود که دو بال منفعل و رادیکال آن در پانزده میلیون رای به صندوق ریخته نشده ظهور پیدا کرد.
گرچه معین به ریاست جمهوری نرسید و بسیاری حضور او در انتخابات را از عوامل انفکاک اقشار اصلاح طلب دانسته اند اما دولت نهم از ابتدا منافع طبقه متوسط خواستار مشارکت را هدف قرار داد و عدم تعلق خود به این طبقه را با رفتارهای حاکی از بی نیازی ابدی به آنان بروز داد. محمود احمدی نژاد از بدو انتخاب همواره بر غیرحزبی بودن تاکید کرد. او دولت را برآمده از احزاب و وامدار آنان نمی داند و چندین بار احزاب را به باج خواهی از دولت متهم کرده است. در دوره دو و نیم سال فعالیت خود نه تنها پروانه فعالیت برای حزب منتقد جدیدی را صادر نکرد، که کمک ناچیز دولت به احزاب را نیز از شمار ردیف های بودجه وزارت کشور حذف کرد. مخالفت او با پدیده تحزب به عنوان پیشرفته ترین امکان بسیج و آموزش سیاسی طبقه متوسط خواهان مشارکت آنقدر جدی هست که برخلاف دو رئیس جمهور قبلی برای ساماندهی حامیان خود هم ضرورتی برای تاسیس حزب احساس نمی کند. چه، به رغم حضور علنی اطرافیان رئیس جمهور در دو انتخابات شوراها و مجلس اخیر همچنان هیچ حزبی آنان را نمایندگی نمی کند. جریان رایحه خوش خدمت که سه تن از اعضای حاضر در جلسات دولت و خواهر رئیس جمهور را به همراه یازده چهره دیگر نزدیک به دولت برای شورای شهر تهران نامزد کرده بود، مارک بی نشانی است که در مواقع لزوم تشکیل می شود و افرادی در مقام ارکان آن به موضع گیری می پردازند. این برند ناشناخته بازار سیاست در آستانه انتخابات مجلس هشتم دوباره در قالب یکی از سه ضلع جبهه متحد اصولگرایی سر برآورد و یازده حامی دولت را در فهرست تهران این جبهه گنجاند که از آن جمله بودند مدرس اخلاق کابینه، مدیرکل ارشاد قم، وزیر نفت مطلوب رئیس جمهور و...
مقابله با حزب و تحزب به عنوان برجسته ترین نماد این طبقه از جمله مهمترین اهداف دولت نهم به شمار می روند. البته دولت نهم به این سطح کار بسنده نکرد و ترویج سیاست گریزی را در دستور کار قرار داد. نوع برخورد مدیران دولت با تشکل ها و دانشجویان خواهان حرکت سیاسی و همچنین مواجهه هیات های اجرایی منصوب دولت با نامزدهای انتخابات مجلس نشان داد دولت نسبت به هرگونه سیاست ورزی حرفه یی رویکرد مثبتی ندارد. عملکرد بی سابقه و غیرقابل توجیه هیات اجرایی در قلع و قمع همه نیروهای حرفه یی منتقد و همزمان بالا بردن هزینه فعالیت سیاسی دانشجویان معنایی جز انسداد باب ورود به سیاست برای آحاد مردم به استثنای وابستگان به گروه های اصولگرا ندارد. علاوه بر بستن مجاری تشکل یافتگی یا همیابی اقشار خواهان مشارکت سیاسی، دولت نهم با عملکرد منحصر به فرد خود در زمینه مطبوعات تلاش دارد مسیرهای آگاه سازی و فکر جمعی این طبقه را نیز مسدود کند. اقدامات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آنقدر رو و فاش است که نیازی به توضیح و تفسیر ندارد. هیات نظارت بر مطبوعات با ترکیب یکدست اصولگرا طی دوره ۵/۲ ساله جدید فعالیت خود تنها به یک روزنامه سیاسی امتیاز داد. آن روزنامه هم متعلق به مهرداد بذرپاش داماد وزیر آموزش و پرورش، رئیس سابق مشاوران جوان دولت و نامزد ناکام انتخابات دوره سوم شورای شهر تهران بود. وزیر ارشاد بارها بر پرهیز مطبوعات از قرارگرفتن در نقش احزاب تاکید و از انتشار نشریات احزاب حمایت کرده اما نتیجه آن عدم اعطای مجوز به درخواست روزنامه و هفته نامه از سوی مهم ترین احزاب منتقد دولت بوده است. نگاهی به فهرست مصوبات جلسات هفتگی هیات نظارت بر مطبوعات نشان می دهد این هیات علاوه بر تذکر و توقیف جدی ترین نشریات کشور، تنها اجازه انتشار به تعدادی ماهنامه و فصلنامه محلی یا علمی و پژوهشی را صادر می کند. دو بار توقیف روزنامه شرق (پرتیراژ ترین و موثرترین روزنامه خصوصی کشور) و توقیف ماهنامه های نامه، مدرسه،کارنامه و زنان و عدم انتشار هیچ نشریه درخور سیاسی جدید طی دوران هیات نظارت کنونی نمودار عملکرد بخش فرهنگی دولت نهم در تحدید طبقه متوسط خواهان مشارکت سیاسی است. بر این سیاهه می توان فیلتر کردن سایت های منتسب به شهردار تهران (ایرانیوز) و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام (بازتاب) و تلاش برای مسدود کردن همه جریان های اطلاع رسانی خارج از کنترل اصولگرایان را افزود. به این ترتیب باید شعار سیاست گریزی و بخشی از روحیه غرب ستیزی دولت - که با هدف برقراری سکوت در فضای سیاسی داخلی و بسیج قوای کشور برای مقابله با دشمن مشترک صورت می پذیرد - را در جهت مقابله با مطالبات طبقه متوسط خواستار مشارکت سیاسی تعبیر کرد. چرا که این طبقه هرگز در سبد رای دولت نبوده و نخواهد بود، پس با جلوگیری از آگاه سازی و تشکل یافتگی آن فضا را برای تداوم حاکمیت کنونی ممکن تر می کند.
طبقه متوسط خواهان کسب زندگی متفاوت/ شعار ارزشگرایی؛ همزمان با پایان جنگ و به وجود آمدن آزادی نسبی در فضای زندگی و کسب و کار، شهرها رنگ گرفتند. سیاست های فرهنگی و اقتصادی دوران دفاع مقدس فضایی خاکستری و همرنگ برای زندگی شهری ساخته بود. تعاونی های مصرف با عرضه کالاهای یک شکل داخلی قدرت انتخابی برای مصرف کننده به جا نگذاشته بودند و سیاست های بازرگانی ناشی از کمبود ارز اجازه ورود کالاهای خارجی را نمی داد. صف و کوپن و کمبود بود و تولیدات قلیل و مستضعف فرهنگی و دو شبکه تلویزیونی که روزانه شش ساعت برنامه پخش می کردند. تم غالب به پوشش مردم و فرهنگ عمومی هم سرایت کرده بود. موز و کیوی محصولات لوکس وارداتی بودند و دیدن خوراکی ها با مارک های معتبر خارجی تنها در ویترین چند سوپرمارکت شمیران ممکن بود که مدعی بودند شکلات و عطر خارجی شان را از مهمانداران هما خریداری می کنند.با روی کارآمدن دولت هاشمی رفسنجانی و تسهیل نسبی امکان کسب و کار و تجارت، فضای زندگی در شهرها تا حدودی متحول شد. ورود خودروهای روز جهان و پوشاک و اقلام مصرفی خارجی در کنار راه اندازی پروژه های ملی و عزم شهرداری ها برای رونق ساخت و ساز و رسیدن به فضاهای شهری جدیدی انجامید که چهره شهرها را از دهه ۶۰ کاملاً متمایز ساخت. بالارفتن درآمد تولیدکنندگان و عرضه کنندگان خدمات مهندسی به واسطه رونق پروژه های صنعتی و افزایش مبادلات ایران با جهان خارج سبب بروز نیازهای خدماتی جدید و توسعه مشاغل ناشی از رشد اقتصادی شد. قول یکی از اقتصاددانان کشورمان که توسعه را «تبدیل شدن کالاها و خدمات لوکس به نیازهای ضروری» می داند در ایران دهه هفتاد به روشنی مصداق پیدا کرد. فضای نو خلق شده حاصل از رشد اقتصادی، «سبک زندگی» جدیدی را برای بخشی از طبقه متوسط خلق کرد. گرچه هنوز هم تعبیر «تازه به دوران رسیده»، متداول ترین اطلاق برای طبقه یی است که سال های بعد از جنگ به تبع رفاه اقتصادی دچار دگرگونی در سلوک و فرهنگ شد اما واقعیت اجتماعی طبقه یی که حالا با پشت سر گذاشتن دغدغه تامین حوائج اولیه خواهان سبک متفاوتی از زندگی است قابل نادیده گرفتن نیست. مطالبات نوین این طبقه در نوع پوشش، علاقه به تماشای شبکه ها و فیلم های غربی، مصرف غذاهای غربی (و حالا دیگر جهانی،) قابل ردگیری است. گرچه پسرفت در محسناتی نظیر حجاب و حفظ حدود، غالباً از سوی بنیادگرایان به ویرانگری فرهنگی آزادسازی- و شاید توسعه- اقتصادی نسبت داده می شوند ولی باید پذیرفت نمی شود واردات آزاد سالانه شصت میلیارد دلار کالا و خدمات داشت و فرهنگی مهندسی شده را دیکته کرد. افزایش سطح رفاه علاوه بر ورود پوشاک و شوینده، فرهنگی، موسیقی و فیلم و شبکه ماهواره یی هم وارد می کند. سیدمحمدخاتمی و جریان های حامی او (خصوصاً کارگزاران سازندگی) شاید اولین گروه حاضر در میدان قدرت بودند که طبقه متوسط خواهان سبک زندگی متفاوت، توانست نمایندگی تحقق مطالباتش را به ایشان بسپارد. چه، خاتمی به مثابه روحانی نوگرا که به خاطر فشارهای ناشی از در گرفتن موج مبارزه با تهاجم فرهنگی عطای کرسی وزارت را به لقایش بخشیده بود با حمایت نهادهایی چون شهردار وقت تهران - که با تاسیس روزنامه یی ملایم و رنگی و گشودن فضاهای دلپذیر شهری به روی شهروندانی که با وقت گذرانی در حوزه عمومی بیگانه بودند- توانست در مدت کوتاهی موج حمایت این طبقه را پشت سر خود ببیند. انبوه جوانان نوجویی که پوستر او را به شیشه ماشین ها چسبانده بودند و دختران و پسرانی که در پیاده روهای شهرها با لحنی دوستانه از مردم خواهش می کردند به رقیب اکبر ناطق نوری رای دهند، اولین تجربه خیزش مشترک و همگرایی طبقه خواهان سبک زندگی جدید بود. خوانندگان همشهری و بهره برداران پارک ها و فرهنگسراها مطالبات خود را در آستانه تحقق می دیدند. قرائت رحمانی از دین و عرضه نگاهی متساهل و فارغ از تجسس به جوانان، افواج زنان و جوانان را در خرداد هفتاد و شش به سوی خاتمی کشاند. همسویی نانوشته دو طبقه پیش گفته بنزین اصلی حماسه دوم خرداد بود. از همین روست که برخی فعالیت های شهرداری تهران در دوران غلامحسین کرباسچی برای متفاوت شدن نگاه و سبک زندگی مردم و تلاش طیف چپ و روشنفکران دینی در مفهوم سازی های سیاسی و جهت دهی مطالبات معترضانه را دو بال مکمل دوم خرداد می دانند. در دوران حاکمیت دولت اصلاحات نیز اگرچه بسیاری از تلاش ها برای پاسخگویی به مطالبات طبقه متوسط خواهان مداخله سیاسی با مقابله ارکان انتصابی قدرت مواجه شد، اما همین دولت توانست به میزان قابل توجهی از حقوق تحصیل شده نسل خواهان سبک زندگی نو، صیانت کند. موسیقی پاپ که پیش از دولت هفتم وجود خارجی نداشت متولد و به سرعت تکثیر شد. کاست، سی دی و کنسرت های موسیقی سهم درخوری در بازار فرهنگ پیدا کردند. این روند در سینما، تئاتر و مطبوعات متناظر آنها در حوزه های جوانان، سرگرمی و هنر ادامه یافت. همچنین با مدیریت جدید نیروی انتظامی - که بعدها بخشی از رای همین قشر را در انتخابات نهم از آن خود کرد - و تفویض اختیار این نیرو به وزیر کشور دولت اصلاحات از حجم سختگیری های اجتماعی در مورد پوشش و سبک رفتار جوانان کاسته شد. این طبقه هم نه به پایداری طبقه قبلی اما در اغلب صحنه ها حامی جریان اصلاحات بود. نتیجه سرخوردگی آنان از به سرانجام نرسیدن برخی از آرمان های اصلاحات نه رادیکالیسم، که سیاست گریزی و احساس بی اثری آرا در زندگی واقعی روزمره بود. به علت گستردگی این طیف و مشکل بودن ترسیم تابع رفتار سیاسی آنان، نمی توان به راحتی گرایش مشخص شان در انتخابات گذشته ریاست جمهوری را استنتاج کرد، چرا که متنوع بودن زیرگروه ها و عدم تحلیل واحد آنان از شرایط می توانست آرا را بین معین، هاشمی و قالیباف توزیع کند. اما می توان قاطعانه حکم کرد که نامزد پیروز این انتخابات سهمی از حمایت این طبقه نداشت. چه حامیان محمود احمدی نژاد با مدعای ارزشگرایی سعی در جلب آرای جریان هایی داشتند که نوعاً با گوشزد کردن خطر طبقه خواهان سبک زندگی متفاوت و وعده مقابله با آنها تهییج و بسیج می شوند. اما در نقطه مقابل فرمانده مستعفی نیروی انتظامی با کارنامه قابل دفاع در زمینه ترمیم چهره اجتماعی این نیرو و استفاده از تمهیدات تبلیغاتی و برگزیدن محور جوانان و ایرانیت تلاش غیرقابل انکاری در جلب آرای این طبقه بروز داد. جوان ترین کاندیدای انتخابات نهم با کت و شلوار شیری رنگ، سیمایی خندان و بشاش و تصاویر تبلیغاتی که فرمانده سابق نیروی هوایی سپاه را در لباس شیک خلبانی کنار ایرباس نمایش می داد، بی شک روی آرای گسترده ترین طبقه شهری ایران حساب ویژه یی باز کرده بود. پوسترهای جوانانی با ظاهر متفاوت، صورت های رنگ شده و شعار «ایرانی همیشه قهرمانی» شاید از بخت قالیباف در میان نیروهایی که به صورت بالقوه می توانستند حامی او باشند کاست، اما بخش اعظمی از آرای طبقه متوسط شهری را از سبد اصلاح طلبان خارج کرد. تبارشناسی دولت نهم و بررسی طیف های حامی آن نشان می دهد این دولت تمایل چندانی به جذب این گروه نداشته و بخشی از نیروی خود را - البته بسیار کمتر از طبقه متوسط خواهان مشارکت - به تضعیف گرایش ها و تمایلات این طبقه اختصاص داد. مواجهه دولت با امیال این طیف، از وجوه اثباتی رفتار رئیس جمهور همچون انتخاب پوشش یادآور سال های دهه ۶۰ سیمای متحدالشکل کارگزاران دولت آغاز می شود و با رفتارهای صلبی محور امتداد می یابد. در این بخش از کارنامه دولت مصداق هایی نظیر محدودیت های جدید برای موسیقی و سینما در مرتبه پایین تری نسبت به آثار بخش های فرهنگی طرح امنیت اجتماعی قرار می گیرد. این طرح که به ظاهر با انتقاد دولت مواجه شد و به گفته فرماندهان ارشد ناجا با اطلاع کامل دولت و زیرنظر وزیر کشور سامان یافته بود، در وجوهی نظیر برخورد با سوداگران مرگ و اشرار خطرناک با همدلی عموم شهروندان روبه رو شد. اما مخابره شدن تصاویر درهم کوبیدن دیش های دریافت امواج ماهواره با دیلم و همچنین شماری از برخوردها با بانوانی که پوششی متفاوت با استانداردهای طرح داشتند، قطعاً به مهم ترین پیام عزم دولت برای تحدید مطالبات طبقه متوسط خواهان سبک زندگی متفاوت تعبیر شد. همچنین مخالفت دولت با پخش سریال ساعت شنی که مضمون اجتماعی واقع گرایانه یی داشت و رفتارهای بی سابقه مدیریت صداوسیما با سریال های تولیدی این سازمان که تغییر قصه، کوتاه سازی و پایان بندی تحمیلی را دربر می گرفت، همه از سوی این طبقه به پیام هایی محدودکننده از طرف حاکمیت اصولگرا تعبیر می شوند. گرچه ابراز تمایل رئیس جمهور به حضور بانوان در استادیوم ها و تلاش دولت برای تبری جستن از عواقب فرهنگی طرح امنیت اجتماعی پرده از عدم اعتقاد جوهری آن به حرکت علیه مطالبات این طبقه برداشت، اما به نظر می رسد این جریان تا اطلاع ثانوی برای حفظ جریان کوچکی که برای شعار مقابله با خواسته های نوجویانه این طبقه پشت سر احمدی نژاد بسیج شدند، به تلاش خود جهت مقابله با تمایلات این طبقه ادامه دهد.
طبقه سرمایه دار خواستار استقلال از دولت/ شعارعدالت خواهی؛ گرچه در عرف افکار عمومی تولد سرمایه داران پس از انقلاب عموماً به دوره هاشمی رفسنجانی نسبت داده می شود اما دوران اصلاحات که بیشتر به دوره نوسازی سیاسی شهرت یافت را باید «بهار بخش خصوصی» نامید؛ حقیقتی که علینقی خاموشی هم به عنوان نماد بخش خصوصی درون نظام بر آن صحه گذاشت. رکورد رشد اقتصادی بیست ساله انقلاب شکست و نخستین رشدهای دو رقمی کشاورزی و صنعت رقم خورد. برای اولین بار دولت از محل پول حاصل از فروش نفت خام به صنایع خصوصی وام ارزی داد. موانع صادرات را برداشت و برای صادرکنندگان جایزه تعیین کرد. چهار بانک و پنج بیمه و دو موسسه مالی - اعتباری خصوصی کار خود را آغاز کردند. وزرای خاتمی به صراحت از سرمایه گذار خصوصی و سرمایه داری دفاع کردند و سرمایه دار پس از سال های «زالوصفت» نامیده شدن صاحب حرمت و قداست شد. تحلیل حضور این طیف قلیل و موثر در انتخابات نهم ریاست جمهوری کم ابهام و واضح است. اکبر هاشمی رفسنجانی نماینده بی رقیب طبقه سرمایه دار خواستار استقلال از دولت بود؛ نامزدی که در دوران دوری از قدرت هم با تهیه پیش نویس سند چشم انداز و سیاست های کلی اصل ۴۴ در مجمع تشخیص مصلحت نظام مومن بودن خود به اقتصاد آزاد و بخش خصوصی را ثابت کرده بود. ستاد هاشمی پرخرج ترین و کم هزینه ترین ستاد انتخاباتی ۸۴ بود. حجم کثیر کمک های صاحبان صنایع و فعالان اقتصادی در اقصی نقاط کشور نیازی به صرف بودجه از طرف ستاد نامزد حزب کارگزاران باقی نمی گذاشت. صف آرایی سرمایه داران در دور دوم انتخابات در برابر ریاست جمهوری کنونی و خط تبلیغاتی احمدی نژاد برای زنده کردن شکاف فقر و غنا و بزرگ نمایی مافیاها و روابط پشت پرده اقتصادی تردیدی در هدف گیری دولت نهم علیه منافع این طبقه باقی نگذاشت. البته مشکل احمدی نژاد نه سرمایه دار که سازوکارهای حاکم بر اقتصاد آزاد بود، چه او در هنگام معرفی دومین وزیر نفت پیشنهادی که اسناد ثروت هنگفتش در میان نمایندگان دست به دست می شد او را عنصر توانمندی دانست که به دنبال درخشیدن در عرصه دفاع مقدس، در بخش خصوصی هم لیاقت خود را ثابت کرده و ثروتمند شده است. نقطه هدف دولت سرمایه داری خواهان زیست مستقل از دولت بود. بدین سبب مدیریت بزرگ ترین و موفق ترین بانک خصوصی در سخنرانی عمومی رئیس جمهور در یکی از شهرهای استان تهران زیر سوال رفت و معامله فروش بخشی از سهام این بانک به سرمایه داری که در زمان شهرداری، احمدی نژاد قصد داشت فروشگاه های شهروند را به او بفروشد، لغو شد. اما پس از دولتی شدن ترکیب صاحبان سهام این بانک نه تنها فشارها از بین رفت که همان مدیرعامل متهم با حکم نفر دوم کشور مامور بازبینی قوانین بانکی شد، مثال دیگر اصرار دولت به اعطای وام ارزان به واحدهای کوچک و زودبازده و تلاش برای سوق دادن نقدینگی از واحدهای بزرگ به کارگاه های کوچک است. این سیاست که به اقرار بیانیه رسمی بانک مرکزی (هفته سوم اسفندماه) ادامه حیات سیستم بانکی را با مخاطره روبه رو کرده است، به ایجاد رانت برای افرادی که به نظام بانکی دسترسی داشتند و افزون شدن مشکلات صنعت انجامید. دیگر رفتار سیاسی صریح رئیس جمهور در قبال سرمایه داری مستقل، برخورد وی با سیاست های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی و موضوع واگذاری بنگاه های دولتی بود. به دنبال ابلاغ بند «ج» این سیاست از سوی رهبر انقلاب، احمدی نژاد طی نامه یی خواستار اختصاص پیدا کردن چهل درصد از سهام واحدهای قابل واگذاری به اقشار محروم شد. سهام موسوم به «عدالت» تاکنون بین دهک های فرودست اقتصادی توزیع شده است. برگه سهام عدالت در واقع سهام تعاونی های استانی است که چهل درصد هر واحد قابل واگذاری بین شان توزیع می شود. این روند همانطور که از ابتدا عیان بود باعث عدم استقبال بخش خصوصی از خرید سهام بنگاه های مشمول اصل ۴۴ شد. با این ترفند دولت و با احتساب آن بخش از سهام که در دست دولت و کارگران و مدیران واحدها باقی خواهد ماند، عملاً «مدیریت» هیچ بنگاه بزرگی به بخش خصوصی واگذار نخواهد شد. سرمایه گذاران نیز ترجیح می دهند چند ده میلیارد سرمایه را صرف خریدی نکنند که سرنوشت مدیریت آن از سوی دولت و مدیران تعاونی های منصوبش رقم خواهد خورد. این سیاست به خوبی تاکنون جواب داده است، چنان که در آخرین و بزرگ ترین واگذاری بخش عمده یی از صنعت فولاد و آلومینیوم کشور مشتری خصوصی پیدا نکرد و توسط صندوق قرض الحسنه بسیجیان خریداری شد. بر فهرست تحرکات دولت علیه منافع طبقه سرمایه دار خواستار استقلال از دولت که عموماً تحت لوای «عدالت محوری» صورت می پذیرد، می توان سیاست های دیگری چون ناپایداری بازرگانی، واردات بی رویه و... را نیز افزود.
با پذیرش دستگاه «سه هدف - سه شعار» دولت، فهم رفتارهای رئیس جمهور، پرهیز او از افتتاح واحدهای صنعتی و تمایلش به همنشینی با محروم ترین اقشار آسان تر می شود. دولت در وجه اثباتی به نص تئوری «جمهور ناب» عمل می کند. اندکی در سر و توده یی در کف. هرمی که از رای مستقیم به قاعده متصل است. گروهی اندک که در مناسبات ناشفاف تامین کننده مالی جریان حامی دولت اند و حدود ده میلیون نفر از آخرین دهک های درآمدی که در شمار مستمری بگیران کمیته امداد و دریافت کنندگان سهام عدالت اند. همان هایی که احمدی نژاد را به ریاست جمهوری رساندند، برایش نامه می نویسند و او به همراهی آنها در سال ۸۸ هنوز امیدوار است...
سید امیرحسین مهدوی
پی نوشت ها؛
۱- رئیس جمهور فقید ترکمنستان نیز وزرای خود را به هنگام پخش زنده تلویزیونی جلسات دولت تادیب و عزل می کرد.
۲-سخنرانی رئیس جمهور در اجلاس ماه جاری مجلس خبرگان رهبری.
?تقسیم بندی این تفسیر براساس تحلیل دکتر علیرضا علوی تبار عضو هیات علمی موسسه پژوهش در مدیریت و برنامه ریزی است.
منبع : روزنامه اعتماد