پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


طبیعت ، جامعه و بقای بشر


طبیعت ، جامعه و بقای بشر
این مقاله بر تلخیص نوشتاری طولانی تر بنام" دیالکتیک تغییر آب وهوا"، که بحران اکولوژیکی را با جزئیات بیشتر وبا مثال های اجتماعی و علمی شرح می دهد، استوار است.متن کامل مقاله، ماتریالیسم دیالکتیکی را در محیط زیست شرح می دهد ، و چهارچوب یکپارچه ای رابرای کمک به درک روابط درونی بین جامعه ،اقتصاد و بحران محیط زیست فراهم می آورد، مقاله مسائل مناقشه بر انگیزی چون نقش چین، قدرت هسته ای،و چالش های عملی و نظری را که بحران محیط زیست پیش روی سوسیالیست ها و کمونیست ها مطرح می کند نشان می دهد و گام های انسانی چند ی را که برای آغاز رفتار با مسئله تغییرات بسیار بحرانی محیط زیست مورد نیاز است پیشنهاد می کند. مصاحبه ای از مارک برودین را در Political Affairs Radio – Episode ۳۳ ببینید.
فردریک انگلس در کنار قبر مارکس یادآور شد که "مارکس قانون توسعه تاریخ بشر را کشف کرد: ، تاکنون این حقیقت ساده که انسان ها پیش از آنکه قادر به تعقیب سیاست، علم ، هنر ،مذهب و غیره باشند باید بخورند، بیاشامند، سر پناه و لباس داشته باشند از سوی ایدئولوژی بی اندازه بزرگی پنهان نگه داشته شده بود."
این ها حقایق بنیادی زندگی تمام بشریت هستند: زندگی ما به غذا، آب و منابع طبیعی استواراست.همچنین شیوه هایی که مابدان وسیله غذا ، نوشیدنی وسرپناه تولید و توزیع می کنیم به جهان طبیعت که ما بدان وابسته ایم به شدت اثر می گذارد.ما برای بقای خود نیازمند طبیعت هستیم . اگر هوا به عنصر بسیار آلوده ای برای سلامت انسان تبدیل گردد، دیگر به سادگی قادر به تنفس چیز دیگری نخواهیم بود. آلودگی ای که در هوا منتشر می شود نه تنها ناپدید نمی شود بلکه در جای دیگری انتشار پیدا می کند. ما نمی توانیم تنها مصرف را متوقف کنیم ، به آب هم بی اندازه نیاز داریم.
انسان ها از محیط زیست شان جدا نیستند، و محیط زیست های کشورهای مختلف هم از یک دیگر جدا نیستند، آنچه ما در یک منطقه جهان تجربه می کنیم به صورت نزدیکی به تجربه مردم مناطق دیگر جهان متصل است ، آنچه برای سیستم های جهانی طبیعت رخ می دهد، عینا برای ما نیز اتفاق می افتد.
تمام ارزش های بشریت یا بطور مستقیم از طبیعت اخذ می شوند ویا از طبیعت تغییر یافته توسط نیروی کار انسان حاصل می گردد.اگر ما توانایی طبیعت را برای باز تولید موادی که برای بقای خود نیازمندیم به مخاطره اندازیم ، توانایی خودرابرای بقا به خطر انداخته ایم .ما با زنجیره ای از مشکلات محیط زیستی – از تغییر آب وهوا گرفته تا استفاده ازآب ، تا فرسایش خاک – مواجهیم که استعداد نهانی تاثیر سوء بر سطح دریاها، سیستم های آب رسانی، امکان توسعه غذا و آب آشامیدنی و سایر نمودهای حیاتی زندگی انسانی را دارند ،. ما نمی توانیم تعادل سیستم های طبیعی مثل اتمسفر یا اقیانوس هارا بطور پایان ناپذیری تغییر دهیم بی آنکه از پی آمدهای رنج آور آن تغییرات در امان باشیم .
خسارت های انسانی مستقیم ناشی از سرمایه داری وجود دارند، اما خسارت های خطرناک غیر مستقیمی هم ، مثل شیوه تولید سرمایه داری و بهره برداری از منابع تجدید ناپذیر کشاورزی که ما در یک مسابقه دائما سرعت گیرنده به سوی فاجعه بدان وابسته ایم وجود دارند.
سرمایه داری با فرضیات مهلک چندی اداره می شود: اینکه طبیعت "رایگان " است، که منابع طبیعی بی پایان است، که ظرفیت جذب زباله طبیعت بیکران است، که فعالیت اقتصادی و دنیای طبیعت از هم مجزا هستند، که سود کوتاه مدت از توسعه دراز مدت بسیار مهم تر است،واین که تولید پایان ناپذیر کالای مصرفی پیشرفت است. این اضافه ای بر استعمار و ستم بشر است که سرمایه داری ایجادمی کندوازآن سود می برد.
استعداد پدیدار شدن فاجعه زیست محیطی مشکل منفرد ی با راه حلی ساده نیست.بحران آب وهوا،زباله مفرط و فضولات سمی ، فهرست فزاینده ای از انواع مخاطره آمیز، انتشار مواد شیمیایی آلوده وسمی در هوا،خاک و مواد غذایی ، محیط کار، وخانه های ما ،در میان بیشمار مسادلی قرار دارند که ما با آن ها مواجه هستیم.وقتی که با زنجیره ای ازبحران های بالقوه وابسته به این مسئله تهدید می شویم ،شانس آن که یکی از آن ها اتفاق خواهد افتاد بسیار بزرگتر است . ما به درستی نمی توانیم پیشگویی کنیم که برای اولین بارباکدام یک ازاین مشکلات زنجیره ای زیست محیطی مواجه می شویم که به بزرگترین نقطه منفی پایانی منجر خواهد شد. اما چون با مشکلات وابسته بسیاری مواجهیم ، کاملا می توانیم مطمئن باشیم که اگرکوتاهی کنیم، این یا آن یک ازبحران ها بر ما غلبه خواهد کرد .
این طبیعت احتمال خطر است.برخی از اوقات خطرها درست همانند بحران های ناگزیر فرصت های بسیاری برای از کار انداختن سیستم فراهم می آورند. چون جهان مجموعه به هم تنیده ای از روندهایی با پویش های متقابل است .هر وقت یکی از این مجموعه ها را بحرانی دربر می گیرد،تغییرات در مجموعه ها با سرعت بیشتری افزایش می یابد.گرمای بیشتر جهان به آتش سوزی بیشتر جنگل ها منجر می شود. افزایش آتش سوزی جنگل ها به جو آسیب رسانده و به ذوب شدن یخبندان ها منجر می گردد، ذوب شدن یخبندان ها ، گازهای گلخانه ای بیشتری آزاد می کند،آب شدن بیشتر توده های یخبندان، به بیشتر آتش گرفتن جنگل ها منجر می شود، وهمه این مجموعه ها افزایش دمای جهانی را سبب می گردند.دنیا زنجیره ای از بازتاب های عظیم بی انتها[۲] است.و انسان مشغول زیر فشار قرار دادن این بازتاب های بی انتها است .
پرسش واقعی آین است: آیا ما به وارد کردن فشار براین سیستم های طبیعی برای کار مشترک علیه بشریت ادامه خواهیم داد؟ یا سیستم های اجتماعی، اقتصادی، کشاورزی و صنعتی خودرابرای هماهنگی بیشتر در کار با آنها باز سازی خواهیم کرد؟
● جامعه انسانی نیازمند تغییر است
فدرت انطباق سیستم های اجتماعی انسان بسیار محدود تر از سازگاری عمومی بشر است .وقتی که جوامع ستم پیشه طبقاتی به وسیله حوادث خارجی ، خواه جنگ ، خواه بحران های اقتصادی ، یا فروپاشی قریب الوقوع محیط زیست در فشارباشند، طبقات حاکم در ابتدای امر تمام بار اصلی بحران هارا به طبقات ستم دیده و استثمار شده منتقل می کنند، وتا آنجایی که مقدور باشد با استفاده از پول و قدرت از پی آمدهای آن می گریزند.پس بحران هایی که مارا تهدید می کنند تنها بحران های زیست محیطی نیستند،بلکه بحران سیستم های اجتماعی و اقتصادی هم هست که مشکلات اجتماعی و اقتصادی را تسریع ،و حتی به بی ثباتی و درگیری های بیشتر اجتماعی نیز کمک خواهند کرد. نسل کشی در روا ندا یک مثال است- اگرچه گرم شدن زمین و رقابت برای تصاحب زمین های کشاورزی محدود شده تنها موضوع های منازعه نبودند، اما قطعا نسل کشی را تشدید کردند.
زمانی که جامعه ای به درگیری لاعلاج با محیط زیست خود دچار شود، سه نوع انطباق اصلی می تواند رخ دهد:
۱) نظام اجتماعی می تواند به مکان دیگری منتقل و مثل سابق به حیات خود ادامه دهد.(تطبیق اصلی در جوامع باستانی)
۲) مردم می توانند در جایی که هستند باقی به مانند و نظام اجتماعی و اقتصادی خو درا به محل دیگری منتقل نمایند. یا
۳) نظام اجتماعی و مردم با تسلیم به سرنوشت بتدریج نابود می گردند.
مثال های بیشماری از رخ دادن این سه گزینه انطباق در طول تاریخ بشر وجود دارد، مثل هلال حاصل خیز بین النهرین، افریقای شمالی وایستر ایلند[۳]
اقتصاد جهانی شده و بحران زیست محیطی جهانی شده ، مارا بدون داشتن جایی برای رفتن رها کرده است.مامی توانیم شیوه های اقتصادی خو درا تغییر دهیم یا به هستی دیگران پایان دهیم، یاشاید در مدلی فروکاسته (از زندگی) در دنیایی بسیار نامهربان به بقای خود ادامه دهیم.
شرح دقیق سه منبع اصلی، تجارت ودیدگاه تولید ی در ۱۰.۰۰۰ سال تاریخ کشاورزی وچهار قرن از پنج قرن تاریخ سرمایه داری، نشان می دهد که انسان ها پیش ازاین روابط ما را با دنیای میکروبی ، دریاها،پوشش های گیاهی ،پوسته زمین، و درحال حاضر اتمسفر تغییر داده اند . ما به مرحله موفقیت آمیز جدیدی در روابط خود با اتصال به طبیعت نایل شده ایم .بحران های بوم شناختی (اکولوژیک) نوع ما به طور جدایی ناپذیری با سرمایه داری و استفاده ناکار ای آن از منابع در راستای سود یک مشت افراد گره خورده است .اگر ما با تغییر سیستم اجتماعی وافتصادی خود، راه هایی برای تغییر روابط خود با طبیعت ایجاد کنیم،شاید به سازگاری قادر باشیم و بتوانیم طرز زندگی جدیدی ایجاد کنیم که ادامه حیات نوع مارا مقدور سازد. در غیر این صورت زیر سلطه رفتار اغلب بی رحم تغییر آب و هوا و انتخاب طبیعی خواهیم بود.
جهان به بقای خود ادامه خواهد داد. مسئله این نیست.زمین در میان تحولاتی بسیار عظیم تر از آنچه گرم شدن زمین فراهم می کند به سر برده است .طبیعت به تعادل جدیدی دست خواهد یافت.مسئله خواسته یا ناخواسته این است که آیا نوع ما در تعادل جدید طبیعت قادر به بقا خواهد بود. واگر قادر به بقا باشیم، آیا با هستی انسان پیشرفته ، با هستی تقویت شده انسان با سطحی از فن آوری و پیشرفت فرهنگی و کفایت کشاورزی و آب قابل مقایسه خواهد بود؟ ما یا باید با طبیعت کار کنیم، یا طبیعت علیه ما عمل خواهد کرد. طبیعت " نگران " بشریت نیست، بشریت باید نگران طبیعت باشد.ما باید برای توانمند ی طبیعت برای نگهداری ازما بکوشیم.
بسیاری از بحث های تغییر آب وهوای جهان به شیوه غریبی محدود شده اند.مسائل بعنوان مشکلات کنش انسانی با سیستم های طبیعی (که چنین هست)یا همچون مسائلی که نیازمند راه حل های فنی هستند (که چنین نیز هست ) مد نظر قرار می گیرند. اما تعداد اندکی هستند که هر یک از این مشکلات را به سیستم های اقتصادی واجتماعی ما وصل می کنند.در سیستم مالکیت خصوصی،وقتی که بصورت اجتماعی با مشکلی مواجه می شویم که نیازمند راه حل های جمعی است (و هیچ مشکلی بزرگتر یا اجتماعی تر از تغییر آب وهوای جهان ، هم در طرف مشکل وهم در سمت راه حل ها نیست)، ما به حق مالکیت خصوصی و مدیریت خصوصی درباره تولید،استفاده از زمین، منابع ،انهدام زباله ها و سرمایه گذاری ادامه می دهیم .مشکلات زیست محیطی که ما با آن مواجهیم بنیادی هستند، بنابراین نیازمند هستند که راه حل ها هم بنیادی باشند.راه حل برای مشکلات اجتماعی ما، باید راه حل های اجتماعی باشند.
تغییر سیستم اقتصادی و اجتماعی از شکلی که توسط طبقه بسیار کوچکی اداره می شود که حداکثر سود کالاها و خدمات به صورت اجتماعی تولید شده را به طور خصوصی به مالکیت خود درمی آورد ، به شکلی که از سوی اکثریت وسیعی هدایت شود و تحت تاثیر بقای اجتماعی وثبات مورد نیاز بشریت بعنوان یک کل باشد ، نقطه آغاز است . سوسیالیسمِ به عنوان راه حل بنیادی برای مسائل دیگر از قبیل نژاد پرستی،نابرابری،استثمار اقتصادی و غیره، برای بقای نژاد انسانی هم یک ضرورت است - نه یک تعهد - اما پیش شرطی ضروری برای انواع راه حل های بنیادی که بشریت نیاز دارد.سوسیالیست ها هم نیازمند درک این هستند که اگر سرمایه داری به اندازه کافی برای نابودی محیط زیست کار بد انجام دهد ،آنگاه پایه های مادی سوسیالیسم یا آسیب خواهد دید یا نابود می شود..سوسیالیسمِ یک ضرورت و نمود اساسی تغییراتی است که ما برای حفظ بقای نوع خود به آن نیاز داریم، اما سوسیالیسمِ هم به خودی خود شرط کافی نیست .
پس ما نمی توانیم برای حفظ هستی خود در این سیاره منتظر سوسیالیسم باشیم مااحتیاج داریم که وخامت اوضاع راازهم اکنون متوقف کنیم .علاوه بر این ، مواجه شدن با مشکلات زیست محیطی و علت های اجتماعی واقتصادی آنها بخشی ازآن چیزی است که میلون ها انسان را متقاعد خواهدکرد که ما به سوسیالیسم نیازمندیم.
● چه چیز دیگری مورد نیاز است
سوسیالیسم برای تغییرات محیط زیست ، صنعت ، کشاورزی و توزیع، تعیین کننده است.مابه ساختن سوسیالیسمِ نیازمند هستیم ، اما سوسیالیسم به خودی خود کفایت نخواهد کرد. ما به یکپارچگی علم اقتصاد سوسیالیستی و علوم محیط زیست احتیاج داریم
چهان طبیعی زیستگاه ما بیکران نیست؛ و منابع طبیعی و منابع در طبیعت نیز نامحدود نیستند. بنا بر این تعریف "بزرگترین کالا " نباید الزاما مقدار عظیمی از کالای مادی ، بلکه بهبود نسبی شرایط زیست و استانداردهای بهداشت کل بشریت باشد که می تواند آسان کننده ادامه تولید و بازسازی شرایط طبیعی باشد که ما برای بقا احتیاج داریم .
اگرچه تاریخ کشورهای سوسیالیستی حاوی گام های مثبت زیست محیطی است (مثل برنامه های چرخه باز یافت ،کشاورزی آلی و احیای جنگل ها در کوبا) اما آن کشورها هم نمونه های منفی اندکی ایجاد کرده اند .(این موضوع با جزئیات در متن کامل مقاله مورد بحث قرار گرفته است که بصورت آنلاین در دسترس است .)
سرانجام شکست ها و مشکلات سوسیالیسمِ شکستی را به صورت دیالکتیکی در اندیشه ، تحقیق ، برنامه و اجرا آشکار کرد. اقتصاد و توسعه بر طبیعت ، بر توانایی طبیعت در باز تولید خود وبرحفظ تعادل سالم بین نیازهای انسانی و نیازمندی های سیستم طبیعی استوار است که بشریت به آن وابسته است .اگر اقتصاد و توسعه برای حفظ آن تعادل کار نکنند، علیه بقای بشریت کار می کنند ، واین نیز نشانگر درستی توسعه سوسیالیستی نسبت به انواع دیگر توسعه است .
ما در استفاده از منابع تجدید ناپذیر نظیر نفت ، نباید اسراف کنیم ، ونباید طوری رفتار کنیم که گویا ظرفیت به هدر رفتن جهان طبیعت نامحدود است . حتی منابع تجدید شونده هم می توانند با رفتارهای انسانی آسیب ببینند مثلا در صورتی که آب و خاک سریع تر از توان باز تولید طبیعت کاهش یابند به منابع تجدید ناپذیر تبدیل می شوند. تغیییرات عمده ای در آنچه تولید می کنیم ونیز شیوه تولید، بسته بندی و توزیع کالاها برای بقا بعنوان یک نوع ضروری است .ما باید برای رفع تولید آلودگی و برداشتن گام های دیگری برای کاهش تاثیر فعالیت های (مخرب) انسانی بر جهان طبیعت ، از جمله کاهش تاثیر سیستم های کشاورزی خود وکاهش وابستگی به کودهای شیمیایی ، شامل کاهش زباله های سمی شیمیایی ،روند صنعتی خودرامجددا طراحی کنیم . ما مجبوریم رابطه خود را با طبیعت ترمیم و دوباره متعادل کنیم.
مشکلات جمعی بشریت نیازمند تفکروعمل جمعی بشریت است. این بخشی ازآنچیزی است که دموکراسی اقتصاد سوسیالیستی باید در صدد آن باشد، بسیج هوش جمعی ، توانایی و فعالیت ما برای حل مشکلات مشترک ما.
● چه باید کرد
مراحل بسیاری وجود دارند که برای توضیح رابطه زنجیره ای از مشکلات محیط زیستی رودرروی بشریت ،نیاز داریم آن هارا طی کنیم..برخی از این مراحل دربرگیرنده تغییر در رفتارهای فردی است و برخی دیگر تغییرات عمده در چگونگی تولید مواد غذایی و کالاهای صنعتی است . هر دو نوع تغییر ات مورد نیاز هستند- اما اگر صرفا بر تغییر رفتار های فردی تکیه کنیم و به صنعت خود به شیوه هایی که تولید آلودگی ،CO۲، ومتان را ادامه می دهند همچنان ادامه دهیم ، به جز ایجاد گودی دیگری در مشکلات کاری نکرده ایم. ، برای حل مشکلات محیط زیستی تغییرات اجتماعی،اقتصادی و کشاورزی مورد نیاز هستند.سرمایه داری بخش یزرگی از مشکل است، ودرگیری در مبارزه برای حل بحران های اکولوژیک بخشی از جاده تعویض سرمایه داری است.
● ضرورت شناخت
انگلس گفت که "آزادی، شناخت ضرورت است " ما تنها با شناخت ضرورت های زیست محیطی ، برای ایجاد گزینه های واقعی برای بقای بشریت آزاد خواهیم بود. ما تنها با شناخت محدودیت های الزام آورسیستم های طبیعت خواهیم توانست به عنصر هوشمند واقعی در بهبود جهان برای خود و نسل آینده تبدیل شویم .
مارک برو دین
برگردان: د.جلیلی
[۱] -سردبیر پلتیکال افیرز
[۲] - بازتاب های بی انتها را در برابر feedback loops گزیده ایم که بیشتر به عکس العمل بوم رنگی می تواند اطلاق گردد. نفس عمل در اینجا کنش متقابل نیروهای وارده است که ضمن طی مسافت باز به سمت وارد کننده نیرو باز می گردد.
[۳] - ایستر ایلند جزیره ای است در اقیانوس آرام ومتعلق به شیلی.این جزیره به خاطر لوح های هیروگلیف وتخته سنگ های حکاکی شده معروف است.(برگرداننده)
منبع : فرهنگ توسعه