شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

استرس


استرس
پاسخ بدن به محرکات درونی وبیرونی است. عموم مردم تصور نادرستی از استرس دارند ، آنچه دراذهان جا افتاده ذهنیت منفی نسبت به استرس است . وقتی از افراد معنی استرس پرسیده شود اکثراٌ از آن تنها بعنوان فشار روحی یاد می کنند ، ولی درحقیقت استرس بخودی خود نه تنها برای انسان مضر نیست بلکه ضامن بقای نسل بشر در طبیعت است . در واقع استرس بعنوان نگهبانی است که ما را از خطرات اطراف آگاه و واکنش مناسب را از کورتکس مغز ما طلب می کند. آنچه که ما را به یک برداشت منفی از استرس وا می دارد نشانه های استرس است که در بدن ما ظاهر می شود و تداوم این نشانه ها ما را از لحاظ جسمی و روحی از پای در می آورد.
در واقع پاسخ ما به محرکات اطراف پاسخی مناسب نبوده و این نشانه ها تداوم یافته اند. برای اینکه ما بتوانیم پاسخ مناسبی به استرس های درونی و برونی بدهیم ، ابتدا باید بدانیم نشانه های ایجاد شده در اثر استرس چه هستند و بفهمیم که اصلاٌ چرا این نشانه ها در بدن ما ظاهر می گردند، زمانی دانش بشر فقط در حدی بود که بتواند احتیاجات خود را برای ادامه بقا بدست آورد ، مکانیزمهای دفاعی که خداوند در نهاد بشر قرار داده بود به همراه دانش اندکی که برحسب تجربه از آزمون و خطا بدست آورده بود به انسان کمک می کرد تا به حیات خود در کره خاکی تداوم بخشد ، پاسخهایی که سیستم عصبی خودکار او به محیط اطراف می داد به او کمک می کرد تا به موقع خود را از خطر نجات دهد. تکانه های اطراف همانند سر و صدا ، گرما ، سرما ، فشار و ۰۰۰ باعث تحریک دستگاه عصبی خودکار شده و این سیستم بصورت رفلکس باعث ترشح هورمون های استرس تحت نامهای آدرنالین و نور آدرنالین از غده فوق کلیوی می گردید ، بعد از چندین هزار سال از عمر بشر این مکانیزمهای پاسخ دهی تغییری پیدا نکرده است . آدرنالین و نورآدرنالین هورمون هایی هستند که در ارگانهای مختلف بدن اثرات گوناگونی را ایجاد می کنند . این اثرات به گونه ای هستند که انسان را دربرابر خطرات ناخواسته حفظ کند. نمونه هایی از این تأثیرات به قرارزیر می باشد:
۱) مردمک چشم باز می شود ( علت این واکنش بیشتر شدن میدان دید برای شناسایی بهتر راه های فرار است )
۲) پوست ( جریان خون به پوست کم شده تا صرف ارگان های حیاتی دیگر شود از طرفی با کاهش جریان خون به پوست در صورت جراحت ناشی از ضربه و یا حمله حیوانات وحشی خون کمتری از دست خواهد رفت )
۳) قلب و ریه ( جریان خون به قلب و ریه افزایش می یابد تا بدن ذخیره بهتری برای فرار از موقعیت خطرناک داشته باشد )
۴) تعریق ( عرق کردن با گرمای ناشی از فعالیت بدن مقابله می کند و درجه حرارت بدن را پایین می آورد)
تمامی این واکنش ها و دیگر عکس العمل های خودکار دیگر در بدن مثلاٌ عقب بردن دست هنگام لمس جسم داغ برای حفظ بدن از خطرات پیرامون عمل می کنند ، مشکلی که در این مورد وجود دارد این است که پاسخ دستگاه عصبی خودکار نسبت به تمامی استرس ها تقریباٌ به یک گونه است. درست است که این مکانیزم دفاعی ضامن بقای بشر در عصر قبل از تاریخ بوده است ولی در حال حاضر بسیاری از این پاسخ های خودکار نه تنها کمکی به انسان نمی کند بلکه او را با مشکلات بسیاری روبرو می سازد. نشانه هایی که در پاسخ به استرس در بدن ظاهر می شوند اکثراٌ فرد را در انجام کارهای روزمره دچار اشکال می کند .
بعنوان مثال فردی که دراثر سروصدای مداوم محیط کار حالت عصبی پیدا می کند یا به هنگام عصانیت دچار لرزش دست و تپش قلب می گردد . در این حالت ها زندگی روزمره روال طبیعی خود را از دست خواهد داد . در واقع تکانه های ناشی از استرس این نوع پاسخ را طلب نمی کند این تکانه ها تنها هشدارهایی هستند که موقعیت های خطرناک را به ما نشان می دهند . آنها به ما اعلام می کنند که شرایط طبیعی نیست و در صورتیکه عکس العمل مناسب حاصل نشود بدن دچار صدمه و لطمه خواهد شد . چیزی که در اینجا اشتباه است پاسخ ما به تکانه های اطراف است . در واقع سپردن راه حل به دستگاه عصبی خودکار – باعث می شود که تکانه های ناشی از استرس پاسخ مناسب را از بدن دریافت نکنند و چون پاسخ مناسب دریافت نشده است . برشدت آنها افزوده می شود و بالطبع علائم ناشی از آنها در بدن نیز شدیدتر خواهد شد. تنها راه حل و بیرون آمدن از این دور تسلسل سپردن قضایا به کورتکس مغز است تا مسائل به صورتی منطقی حل شود . اگر محدودهٔ عکس العمل ما از حد دستگاه عصبی خودکار بالاتر نرود علائم و نشانه های ناشی از استرس مرتباٌ تکرار شده و در هر بار شدیدتر می شوند ولی اصل قضیه یعنی عامل استرس زا در جای خود باقی خواهد ماند. اگر فردی در شرایط تحت فشار و استرس نیز بخواهد تصمیمی منطقی بگیرد از عهده کار بر نخواهد آمد ، چرا که واکنش های ناشی از استرس در بدن از یک طرف منجر به افزایش جریان خون در اندام های حیاتی می شود و از طرفی دیگر برای جبران این کاهش خون ، جریان خون به مغز کاهش می یابد. این کاهش جریان خون خواه ناخواه منجر به افت توان مغزی گردیده و تصمیم گیری صحیح را ناممکن می سازد ، بنا براین برای درمان استرس قبل از هر کار باید ابتدائاٌ به نوعی علائم و نشانه های ناشی از استرس را در بدن کاهش داد و بعد تصمیم گیری مناسب برای حل مشکل را به قسمت شناختی مغز سپرد. اگر انسان در این مرحله دچار مشکل شود پاسخ به استرس ابعاد تازه ای پیدا می کند . در حقیقت وقتی استرس پاسخ مناسبی را از بدن دریافت نکند شدت خود را در هر مرتبه افزایش می دهد و بهمین ترتیب نشانه های آن در بدن نیز شدیدتر و طولانی تر خواهند شد . در اینجاست که بدن انسان برای فرار از این نشانه های رنج آور به مکانیزم های دفاعی روی می آورد. مکانیزم های دفاعی بدن به هیچ وجه نمی توانند استرس را کاهش دهند. تنها کاری که می کنند پوشش را برروی عامل استرس زا می اندازند تا از دیدگان مخفی بماند. نمونه آن در محیط عکس العمل کبک نسبت به دیدن شکارچی است. کبک شکارچی را می بیندوخطر را احساس می کند ولی پاسخ او نسبت به این تکانهٔ محیطی اشتباه است به گمان او سر در زیر برف بردن و ندیدن شکارچی ، عامل خطر را از بین می برد ، درحالیکه او تنها چشم خود را روی حقیقت بسته و فرصت فرار را از خود گرفته است . او با این اشتباه جان خود را از دست خواهد داد. درمورد انسان نیز قضیه به همین صورت است . گاهی ما برای فرار از استرس و نشانه های آن بجای استفاده از قسمت خودآگاه خود ، به استرس پاسخ های غریزی می دهیم و زمانی که شدت استرس عرصه را به ما تنگ کرد بجای ریشه یابی ایجاد این استرس سعی می کنیم به نحوی این نشانه ها را بپوشانیم و باصطلاح بجای علت درمانی ، نشانه درمانی می کنیم. پاسخ هایی که افراد به استرس می دهند به صورت های زیر ظاهر می شود.
۱)مصرف داروهای آرام بخش
۲)مصرف مواد مخدر و الکل و سیگار
۳) پرخوری
۴)فرار Fuge
انسان برای فعالیت روزمره خود از ۱ تا ۲ درصد مغز خود را بیشتر استفاده نمی کند این بخش از مغز را اصطلاحاٌ خود آگاه می گویند . ظرفیت عظیم مغز به ما این اجازه را نمی دهد که تمامی قسمت های آن را درگیر فعالیت های عادی خود کنیم چرا که با این ظرفیت بالا و توان اطلاعاتی و ذخیره حافظه که مغز دارد ، غیرممکن خواهد بود که همزمان از تمامی بخش های مغز استفاده گردد. درحقیقت کالبد انسان نمی تواند با این ظرفیت بالا هماهنگ شود. اگر موتور مغز باتمام ظرفیت شروع به فعالیت کند ماشین بدن انسان متلاشی خواهد شد. از این رو در فعالیت های عادی و برای انجام امور روزمره تنها بخش اندکی ازاطلاعات مغز در دسترس خواهد بود . این حجم اندک تکافوی زندگی عادی را خواهد کرد.قسمت دیگر مغز یعنی بخش ناخود آگاه حاوی حجم عظیمی از اطلاعاتی است که ما از ابتدای تولد تا به امروز کسب کرده ایم . بسیاری از این اطلاعات را شاید ما تا آخر عمر هرگز استفاده نکنیم و بعضی نیز در موقع لزوم تحت شرایطی می توانند قابل دسترسی گردند. ما باید به این باور برسیم که استرس های محیطی و درونی ما علائمی هشدار دهنده برای ما هستند که ما را وادار می کند با واکنش و پاسخ بموقع خطرات پیرامون را درک و راه حل مناسب را برای آنها بیابیم . این علائم هشدار دهنده معمولاٌ از پیرامون ما نشأت می گیرند ولی گاهی بعلت پاسخ های نامناسب از طرف ما در روح و جسم ما نفوذ کرده و بصورت یک منبع درونی درآمده و پیوسته عرصه زندگی را برما تنگ می کنند .


همچنین مشاهده کنید