یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


تحویل سال سینمای ایران


تحویل سال سینمای ایران
تقویم سینمایی سال ۸۵ ایران، كمی زودتر از آغاز سال شروع شد یعنی درست پس از جشنواره بیست و چهارم. فیلم های «چهارشنبه سوری» و «ما همه خوبیم» از اسفند ماه به اكران سینماها پیوستند و نمایش آنها با آغاز سال جدید هم ادامه پیدا كرد.
«چهارشنبه سوری» اصغر فرهادی، فیلمی اجتماعی از كارگردانی است كه نگاه ظریف و موشكافانه ای به جزئی ترین حواشی موضوع انتخابی خود دارد. همان طوركه سال ها پیش در دو سری مجموعه تلویزیونی «داستان یك شهر» به طرح جزئیاتی از زندگی روزمره جامعه معاصر پرداخت كه شاید كمتر مجموعه ای در سیما توانسته با آن برابری كند.
نگاه تلخ و گزنده فرهادی در فیلم های «رقص در غبار» و «شهر زیبا» با محور قرار دادن معضل بازپرداخت مهریه و قتل غیرعمد، در سطح این معضلات باقی نمی ماند بلكه سیری دارد به شكل گیری روابطی از جنس نامعمول كه با تعریف فیلمساز برجسته می شود. در «چهارشنبه...» هم زندگی دوگانه مردان كه بتازگی سوژه فیلم های متعددی قرار گرفته، دستمایه اولیه فیلمساز شده تا در دل این قصه به تعاریف جدیدی از شخصیت های كلیشه شده برسیم. درنهایت كلاف سردرگمی كه فیلمساز در پایان فیلم هایش اصراری بر باز كردن آن ندارد و با این شیوه دنیای فیلم را به دنیای واقعی پیوند می زند.
«ما همه خوبیم» نخستین فیلم بلند بیژن میرباقری پس از تجربه های متعدد در عرصه فیلم كوتاه است. فیلمی كه با نگاه حرفه ای به جایگاه مستقل فیلمنامه نویس، به نظر سهل و ممتنع می آید. فیلم قصه ساده خود را كه تأثیرات عدم حضور یك سفر كرده است، در خانواده ای از طبقه متوسط دنبال می كند و اصرار به ایجاد تعلیق و كنش و واكنش های متداول را در روایت ندارد. روایت زندگی در هم فرورفته خانواده زمانی اهمیت و كاركرد لازم را پیدا می كند كه دوربین خانگی به كمك می آید تا تظاهر، عشق، نفرت، غم و دلتنگی آدم ها را به تصویر بكشد.
فیلم های «یك تكه نان»، «هوو» و «زیر درخت هلو» با پیوستن به اكران نوروزی، به نوعی پاسخگوی نیازهای این مقطع زمانی بودند. هر چند در این میان «یك تكه نان» كمال تبریزی با انتظار طولانی كه برای اكران كشیده بود به نوعی تناسب نداشتن خود را با این فصل اكران به رخ می كشید. فیلمی متعلق به جریان سینمای معناگرا كه شخصیت اصلی خود را از قشری انتخاب كرده كه مستعد ارتباط با عالم معنا و ماوراست و گرفتار كلیشه معمول: آدم ساده دلی كه سرعت انتقال كمی دارد و بدون آنكه حرف بزند و عكس العمل خاصی نشان دهد، ناظر خاموش اتفاقات پیرامون است.
«هوو»ی علیرضا داوود نژاد به نوعی سیر فیلم های غریب این فیلمساز را كمی تعدیل می كند. این متعارف و البته ملموس بودن تا حد زیادی مدیون حضور رضاعطاران است كه كمدی خاص خود را در عرصه روایت و بازیگری وارد فیلم كرده و قصد دارد تعریف جدیدی از زندگی دوگانه مردان بدهد. به این مفهوم كه این گرایش را در جلوه نوعی سادگی و عام بودن سنتی زن دوم ترسیم می كند كه نقطه مقابل زن امروزی و متجدد اول قرار دارد. فیلمی كه در عرصه كمدی هم بیش از هر چیز به در دسترس و عام بودن پهلو می زند.
«زیر درخت هلو» ادامه موفقیت زوج طهماسب-جبلی در عرصه كمدی است. فیلمی كه با تأكید بر چند تعریف جدید در دنیای قصه سعی می كند داستانی تازه تعریف كند و تا حد زیادی هم موفق می شود. حكایت خاندانی كه با دیدن یك خواب مشترك در زیر درخت هلو به انتظار مرگی می نشینند، نوكری كه مهره مار دارد و زنان مجذوب او می شوند و كلفتی كه از هلو متنفر است و... همه این ها بر بستر قصه ای قرار می گیرند كه در انتها به یكدلی آدم های خوب و بد فیلم منجر می شود و كمدی مفرحی را برای مخاطب تدارك می بیند.
«آتش بس»، «شام عروسی»، «ازدواج به سبك ایرانی» و «چند می گیری گریه كنی؟» از فیلم های كمدی به نسبت معقول تری بودند كه به فروش درخوری هم دست پیدا كردند. «آتش بس» تهمینه میلانی فیلمی است كه با محوریت كشمكش های یك زوج از آغاز آشنایی تا ازدواج و جدایی زودهنگام، به نوعی سعی در طرح مباحث روانشناختی دارد و با پرداخت طنزگونه مبحث «كودك درون» می تواند انعكاس خوبی از این موضوع در یك فیلمنامه و فیلم سینمایی ارائه كند. فیلمی كه با تكیه بر بازیگران چهره و بازی به نسبت متفاوتی كه كارگردان می تواند از آنها بگیرد، تبدیل به پدیده فروش می شود.
«شام عروسی» ابراهیم وحیدزاده، همچون كارهای قبلی فیلمساز، یك كمدی شلوغ و پر شخصیت است كه وجه امتیازش را علاوه بر فیلمنامه ای به نسبت حساب شده كه در شوخی با برخی ژانرها و فیلم های ماندگار سینمای ایران مانند «آژانس شیشه ای» موفق عمل می كند، مدیون انتخاب نامتعارف بازیگران و حضور آنها در نقش هایی ست كه شاید كمتر كسی حدس می زد. حضور نیكی كریمی و امین حیایی در نقش شخصیت هایی بزرگ تر از سن خود و... كمك زیادی در تازه نمایی فضای فیلم و جنس روابط می كند.
«ازدواج به سبك ایرانی» را می توان انعكاس تعبیری ساده انگارانه از گفت و گوی تمدن ها، بازنمایی آثار تاریخی تمدن ایران و البته رویارویی سنت و مدرنیسم تلقی كرد. فیلمی كه به همه موضوع های مطرح شده فقط در حد آیتم هایی سطحی نگاه می كند و نمی تواند به كمدی و وجه طنز غالب فیلم، عمقی ببخشد.
«چند می گیری...» نخستین فیلم بلند شاهد احمدلو پس از چند فیلم كوتاه است كه مورد توجه قرار گرفته اند. كمدی شلوغی كه موقعیت جذاب یك مؤسسه عروسی-عزا را با تعدد شخصیت های فرعی و خطوط قصه از دست می دهد و نمی تواند در انتخاب لحن طنز و تلخ، متعادل عمل كند. به همین دلیل است كه فیلم با فاصله گرفتن از یكدستی در هر سكانس، سازی خاص می زند و در پایان هم میان این دو سرگردان است.
«به نام پدر»، «طبل بزرگ زیر پای چپ» و «میم مانند مادر» سه فیلمی است كه به طور برجسته به دفاع مقدس و آدم های آن می پردازند. «به نام...» ابراهیم حاتمی كیا مستقیم ترین فیلم درباره آدم های دفاع مقدس است. مردی كه تاوان مین هایی را می پردازد كه در زمان جنگ كاشته و هم اینك این مین ها موجب قطع شدن پای دخترش شده است و باید به نوعی پاسخگوی پرسش آنها باشد. قهرمان همیشگی حاتمی كیا كه در برخورد با جامعه معاصر به جای مین كاشتن خود را به كشف معدن مشغول كرده، این بار رویارویی با نسل جوانی دارد كه از زمان «آژانس شیشه ای» مدعی است و حالا رویارویی در شرایطی نابرابر رخ می دهد. او خودش هم پرسش های بی جواب متعددی دارد كه یك شنونده می طلبد. آیا برای پیدا كردن یك شنونده باید باز هم به اجباری مشابه «آژانس...» و «ارتفاع پست» تن بدهد؟
در «طبل بزرگ زیر پای چپ» اگر ویژگی تاریخی دفاع مقدس را از فیلم بگیریم چه اتفاقی می افتد؟ هیچ چیز چون مسأله شخصیت ها و كشمكش آنها وابسته به شناسنامه جنگ ما نیست بلكه بحث روحیات مختلف انسانی است كه در تعامل با هم، دچار چالش و تأثیرپذیری می شوند و می تواند در هر جای دیگری جز كشورمان هم مطرح شود.
«میم...» رسول ملاقلی پور هم به طورغیر مستقیم به دفاع مقدس مربوط می شود و بیش تر روایتگر داستان ملودرام یك مادر تنها با فرزند بیمارش است كه با زندگی و مشكلاتش دست و پنجه نرم می كند. فیلمی كه كمتر از همیشه متعلق به كارگردانش است، چون دیگر قهرمانش فریاد نمی زند و دچار كشمكش و تعارض میان دنیای ذهنی خود و اجتماع پیرامونش نیست. فیلمی كه كمترین نسبت با ملاقلی پور همیشگی را دارد.
«كافه ستاره»، «به آهستگی»، «باغ های كندلوس»، «تقاطع»، «چه كسی امیر را كشت؟» و «زمستان است» به نوعی فیلم های متفاوت و نامتعارف امسال بودند كه در ساختار روایی هم این ویژگی را لحاظ كرده بودند. «كافه ستاره» سامان مقدم، ساختار اپیزودیك را برای روایت خود انتخاب می كند تا با محور قرار دادن زندگی سه زن در مقاطع سنی مختلف - كه در محله ای در جنوب شهر زندگی می كنند - تعریف آنها را از عشق به چالش و هم مواجهه سنت و مدرنیسم را در محله قدیمی به تصویر بكشد. محله ای با امامزاده و مناسبات سنتی كه آرام آرام برج های بلند، میز بیلیارد و مناسبات امروزی را در بطن خود پذیرا می شود.
«به آهستگی» مازیار میری با شیوه روایتی خاص، قصد دارد تا مفهوم قضاوت، خیانت و...را به چالش بكشد. وقتی مرد در غیبت همسرش با قضاوت های مختلف همسایه ها و... مواجه می شود و چاره را در این می بیند كه جسدی را اشتباه شناسایی كند تا همه شبهات را همراه با جسد ناشناس دفن كند. اما حقیقت او را به رویارویی می طلبد تا با انتخاب یكی از سه راه پایانی، به ناگزیری خود رأی دهد. فیلم با نوعی روایت متقاطع كه نمی تواند در خدمت داستان قرار بگیرد، مفهوم پیچیده خود را به كلاف سر در گمی بدل می كند كه الكن باقی می ماند.
«باغ های كندلوس» ایرج كریمی به تَبع فیلمهای قبلی كارگردان، در فضایی نامتعارف، قصه عشقی را تعریف می كند كه كنار هم قرار گرفتن برش های این روایت در گذشته به مدد خط قصه زمان حال امكانپذیر است. خط قصه سه دوستی كه برای دلمشغولی خود دنبال گور دو نفر از دوستانشان هستند كه در عشق شهره بوده اند. جست وجویی كه به بازشناسایی عشق و مفاهیم عاطفی در زندگی های آسیب دیده هر یك می پردازد.
«تقاطع» ابوالحسن داوودی با محوریت یك تصادف كه موجب مواجهه اجباری پنج فرد مختلف می شود، ساختار متقاطع را به مدد می گیرد تا برش های برجسته زندگی این پنج نفر را به موازات هم پیش ببرد و تأثیر یك سهل انگاری را در دل تصویری كه ارائه می دهد، ترسیم كند. فیلمی كه روایتی مدرن از جامعه معاصر امروزی دارد.
«چه كسی امیر را كشت؟» مهدی كرم پور با روایت ۷ شخصیت از امیر، در روندی كه از تظاهر به واقعیت و درنهایت اعتراف به قتل می انجامد، روانشناسی این شخصیتها را هم مورد بررسی قرار می دهد. علاوه بر این، فیلم با انتخاب ساختار جسورانه حضور هر شخصیت در لوكیشنی مجزا و مونولوگ های طولانی با دوربین به نوعی خطر كردن است. ارائه شناسنامه ای خاص و با جزئیات از هر شخصیت با دیالوگ هایی كه ادبیات خاص هر فرد را برجسته می كند كمك می كند كه فیلم در عرصه نوآوری چند گام از فیلمهای دیگر فاصله بگیرد.
«زمستان است» رفیع پیتز فیلمی وامدار اقتباس ادبی است كه به دلیل شرایط اكران مهجور واقع شد.پیتز روایت خود را از داستان «سفر» دولت آبادی در بی زمانی و بی مكانی ارائه می كند. قصه ای كه با پیوستگی به شعر اخوان ثالث و آواز شجریان به نوعی ادای دین به این سه هنر است.«باغ فردوس ۵ بعد از ظهر»، «غروب شد بیا»، «بربادرفته»، «ستاره است» و «رؤیای خیس» از فیلم های به نسبت نامتعارف نسبت به جریان فیلمسازی كارگردان و حتی جریان روز هستند.
«باغ فردوس ۵ بعداز ظهر» سیامك شایقی، ایده جذاب مثلث عشقی را كه دو ضلع آن یك مادر و دختر هستند بر بستر قصه ای از مسائل یك روانپزشك و البته دلمشغولی های دختری كه از مردان اطرافش ضربه خورده، روایت می كند. قصه ای كه به نوعی جایگاه واقعی بیمار و پزشك را دچار بازنگری می كند و البته با مشكل انتخاب لحن، یكپارچه نبودن و واقع نمایی همراه است.
«غروب شد بیا» انسیه شاه حسینی سعی می كند سنت های قومی را در روایت خود مورد بازنگری قرار دهد كه فقط در همین سطح باقی می ماند و نمی تواند در عرصه قصه گویی و داستان پردازی موفق عمل كند.
«بربادرفته» از معدود فیلمهای سیاسی محض است كه سعی می كند از این تعریف فاصله نگیرد و اصول درام را بخوبی با دغدغه های سیاسی روز و بزرگنمایی شده پیوند می دهد.
«ستاره است» فریدون جیرانی دومین اپیزود از سه گانه «ستاره ها» است كه زندگی ستاره سینمایی را روایت می كند كه مشهور و چهره است. فیلم به نوعی مرز باریك میان بازی و واقعیت، بازی های خودخواسته و اجباری را به چالش می كشد و با ترسیم فضایی نامتعارف از توهم و واقعیت، در انتها همه چیز را به تحلیل مخاطب وامی گذارد.
«سوغات فرنگ»، «زن بدلی»، «گرگ و میش»، «بی وفا»، «تله»، «گیس بریده» و «قتل آنلاین» از فیلم های گیشه ای و مخاطب پسندی هستند كه البته میزان توجه آنها به گیشه و اصول حرفه ای فیلمسازی متفاوت است. «قتل آنلاین» نخستین فیلم بلند مسعود آب پرور است كه تجربه های موفقی در عرصه تلویزیون دارد. او در این فیلم با قرار دادن موضوع به روز ارتباطات اینترنتی بر بستر قصه ای پلیسی، قصد دارد فیلمی پر تعلیق و كشش و البته جوان پسند ارائه كند. فیلمی كه انتخاب بازیگرانش هم در خدمت این دغدغه است و نوع پرداخت تصویری و... هم تلاش فیلمساز برای رسیدن به این مفهوم در نخستین تجربه را پررنگ می كند.
«تله» سیروس الوند، «بی وفا» اصغر نعیمی و «گیس بریده» جمشید حیدری با نگاهی سهل به گیشه و مخاطب سعی دارند تكلیف خود را از ابتدا با مخاطب روشن كنند. هر چند در «بی وفا» به عنوان نخستین تجربه فیلمساز می توان این رویكرد را درست یا غلط به نوعی اثبات حضور تلقی كرد كه او را به رویكردی ساده انگارانه به كلیشه ها واداشته، اما در «تله» حرام شدن ایده بالقوه جذاب فیلم را در رویكرد گیشه ای فیلمساز و نگاه سطحی به روابط علت و معلولی و... نمی توان از نظر دور داشت.
«سرود تولد»، «مربای شیرین» و «آلبوم» فیلم هایی هستند كه به سینمای مهجور كودك و نوجوان تعلق دارند. «مربای شیرین» مرضیه برومند پس از چند سال وقفه به نمایش درآمد. فیلم موزیكالی كه یك اقتباس ادبی از قصه مرادی كرمانی است ولی عواملی چون نوع تبلیغات و درنیامدن فضا و حال و هوای كلی فیلم به آن ضربه زده است.
از «ابراهیم خلیل الله»، «وقتی همه خواب بودند»، «اینجا چراغی روشن است» و «كودك وسرباز» می توان به فیلم های مذهبی-معنوی تعبیر كرد. «ابراهیم خلیل الله» محمدرضا ورزی روایتی تاریخی از زندگی حضرت ابراهیم(ع) است كه سعی می كند با درنظر گرفتن چند مؤلفه، از فیلم های تاریخی معمول فاصله بگیرد. كاهش تعداد شخصیت های فرعی، تمركز بر شخصیت اصلی و عملكرد وی، تكیه بر قصه های قرآنی آشنا و حركت در زمان و مكان از عواملی است كه تا حد زیای در فیلم جواب داده اند.
«وقتی همه خواب بودند» فریدون حسن پور، قصه یك حج مجازی را با تكیه بر مؤلفه های عینی سفر حج ترسیم می كند كه در سیر روایت نمود خوبی پیدا می كند.
«اینجا...» و «كودك و سرباز» دو فیلم رضا میركریمی هستند كه پس از سال ها به اكران عمومی رسیدند. دو فیلمی كه می توانند شخصیت حرفه ای فیلمساز را پس از چهار فیلمی كه ساخته واجد ویژگی مهمی كنند كه عبارت است از نگاه سالم او به تابوها كه به او اجازه ورود به حیطه هایی پر خطر را می دهد. حكایت امامزاده ای كه به واسطه متولی ساده دلش می تواند فاصله عمیق مردم با معنویت را پر كند، در «اینجا...» و حكایت همراهی اجباری دزد و پلیسی است كه دچار تأثیرپذیری بطئی از هم می شوند در «كودك...»، برگرفته از همان سلامت نگاه است.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید