یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

علی (ع) از منظر نهج البلاغه


علی (ع) از منظر نهج البلاغه
ماه مبارک رجب فضایل و برجستگی هایی بی شمار دارد و آغازی بر جشن و سرور معنوی بندگان مخلص خداوند برای ورود در ماه عظیم الشان شعبان و پس از آن ماه بی بدیل و سراسر نور و نیایش و التجا به درگاه الهی، ماه مبارک رمضان است.
ماه رجب را ماه امیرالمومنین دانسته اند، چرا که در سیزدهمین روز از آن میلاد مسعود آن حضرت را جشن می گیریم و این ایام سراسر به ذکر مناقب و خصایل آن گوهر یکدانه آفرینش اختصاص می یابد.
این سخن کلیشه و عادت نیست که آن حضرت را نمی توان آنگونه که حق مطلب است معرفی کرد؛ این یک حقیقت مسلم است که جز ذوات مقدس ائمه معصومین هیچ کس به مکانت این بندگان واقعی خداوند اشراف واحاطه ندارد.
اما این سخن هم عین حقیقت است که ما در مسیر تکامل به سوی خودشناسی و خداشناسی و پیروی از قالبی به عنوان دین باید چهره و هویت امام المومنین علی بن ابیطالب(ع) را در حد وسع و توان بشناسیم که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: خداوند مرا تربیت نمود و من علی را. علی هم مربی مومنان است. آنچه در این نوشتار قصد بیان آن شده نگاهی گذرا و بسیار مختصر به سیمای امیرالمومنین(ع) با استناد به برخی از خطب و نامه ها و کلمات خود آن حضرت در نهج البلاغه است.
حضرت در موارد متعددی از حیات مبارک خود بنا به اقتضای تکلیف الهی و با هدف تذکر و تنبه به مردم آن زمان- بلکه مردم تمام اعصار- نکاتی از ویژگی ها و کرامات خود را بیان نموده اند که از جهات مختلف قابل توجه می باشد.
● رابطه خود با پیامبر اکرم (ص)
در خطبه ۱۹۲ که خطبه ای طولانی مشتمل بر مسایل مختلف اعتقادی، تاریخی، اخلاقی و سیاسی است حضرت می فرمایند: وقد علمتم موضعی من رسول الله(ص) بالقرابة القریبه و المنزله الحضیصه… شما موقعیت مرا نسبت به رسول خدا(ص) در خویشاوندی نزدیک و در منزلت ویژه می دانید. در حالی که کودک بودم مرا در آغوش می گرفت و در بستر مخصوص خود می خوابانید و من بوی پاکیزه او را استشمام می کردم و گاهی غذایی را لقمه لقمه در دهانم می گذارد ومن همواره با پیامبر بودم چونان فرزند که همواره با مادر است. هنگامی که چند ماه از سال را در غار حرا بود تنها من او را مشاهده می کردم و کسی جز من او را نمی دید.
در خطبه ۱۹۷ نیز به لحظات پایان عمر مبارک رسول خدا(ص) اشاره فرموده و این منزلت را به زبان دیگری آشکار می سازند: و لقد قبض رسول الله(ص) و ان راسه لعلی صدری و لقد سالت نفسه فی کفی فامررتها علی وجهی و لقد ولیت غسله و الملائکه اعوانی… فمن ذا احق به منی حیا و میتا؟
رسول خدا(ص) در حالی که سرش بر روی سینه ام بود قبض روح گردید و جان او در کف من روان شد آن را بر چهره خویش کشیدم. متصدی غسل او من بودم و فرشتگان مرا یاری می کردند .چه کسی با آن حضرت در زندگی و لحظات مرگ از من سزاوارتر است؟
● سابقه در اسلام
«در آن روزها در هیچ خانه ای اسلام راه نیافت جز خانه رسول خدا (ص) که خدیجه هم در آن بود و من سومین آنان بودم. من نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را می بوییدم.» این جملات بخشی از خطبه ۱۹۲ می باشد. علاوه بر این در خطبه های متعدد دیگری حضرت به سابقه خود در پذیرش اسلام اشاره دارند: «انی ولدت علی الفطره و سبقت الی الایمان و الهجره» بخشی از خطبه ۵۷ که حضرت با پیش بینی وضعیت آینده حکومت که مردی با گلوی گشاده و شکمی بزرگ (معاویه) بر شما مسلط خواهد شد که شما را به بیزاری از من وادار می کند و شما هم به اجبار این کار را خواهید کرد، فرموده اند که هرگز در دل از من بیزاری نجویید، چرا که من بر فطرت توحید زاده شده ام و در ایمان و هجرت از همه پیش قدم تر بوده ام...
در خطبه ۷۱ نیز حضرت با گله شدید از مردم عراق که «به من خبر دادند که می گویید علی دروغ می گوید: خدا شما را بکشد بر چه کسی دروغ روا داشته ام؟» بار دیگر تصریح کرده اند که «فعلی من اکذب؟ اعلی الله؟ فانا اول من آمن به ام علی نبیّه؟ فانا اول من صدقه»
بر چه کسی دروغ روا داشته ام؟ به خدا؟ در حالی که من نخستین کسی هستم که به او ایمان آوردم یا بر پیامبرش؟ در حالی که من اول کسی بودم که او را تصدیق کردم.
و نمونه دیگر در خطبه ۱۳۱ که با لحن دعا به درگاه پروردگار مقدمه ای را برای خصایص حاکم اسلامی بیان می دارد: «الهم انی اول من اناب و سمع و اجاب لم یسبقنی الا رسول الله (ص) بالصلوه» خدایا من اول کسی بودم که به تو روی آورد و دعوت تو را شنید و اجابت نمود. در نماز کسی از من جز رسول خدا پیشی نگرفت.
● صبر بر شداید
پس از رحلت رسول خدا (ص) تعبیر امام از این مصیبت بی بدیل این بود که یا رسول الله اگر مرا به شکیبایی امر نمی کردی و از بی تابی نهی نمی فرمودی آنقدر اشک می ریختم تا اشکهایم تمام شود؛ و مدتی بعد در مصیبت همسر بزرگوارخود سیده نساء العالمین این گونه بار دیگر خطاب به رسول خدا (ص) فرمودند که برای من که سختی جدایی تو را دیده ام شکیبایی ممکن است سلام من بر تو و بر دخترت؛ اگر در کنار قبر فاطمه می نشینم از بدگمانی بدانچه خدا صابران را وعده داده نمی باشد.
پس از این دو حادثه در جریان غصب خلافت نیز حضرت صبر و شکیبایی غیر قابل باوری بر اساس تکالیف شرعی و اقتضائات و مصالح داشتند که به گوشه ای از آن در خطبه ۲۶ اشاره دارند:
«فنظرت فاذا لیس لی معین الااهل بیتی فضننت بهم عن الموت و اغضیت علی القذی و شربت علی الشجا و صبرت علی اخذ الکظمه و علی امر من طعم العلقم»
نگاه کردم و یاوری جز اهل بیت خود ندیدم که اگر مرا یاری کنند کشته خواهند شد، پس به مرگ آنان رضایت ندادم. چشم پر از خار و خاشاک را ناچار فروبستم و با گلویی که استخوان شکسته در آن گیر کرده بود جام تلخ حوادث را چشیدم و خشم خویش فرو خوردم و بر نوشیدن جام تلخ تر از گیاه حنظل شکیبایی نمودم.
● سوابق جهاد و شهادت
هنگامی که خبر حمله سربازان معاویه به شهر انبار (شهر مرزی بین عراق و شام) و از طرفی سستی مردم در مقابله به حضرت داده شد حضرت خطبه ای در وصف جهاد و جهادگران ایراد فرمودند و در ادامه به شدت از بی اعتنایی و راحت طلبی مردم گلایه کردند و عبارت «زشت باد روی شما و از اندوه رهایی نیابید» را در وصف آنان به کار بردند و در بخشی هم با سوز دل این عبارات را بیان کردند:
با نافرمانی و ذلت پذیری رای وتدبیر مرا تباه کردید تا آنجا که قریش در حق من گفت پسر ابی طالب دلیر است ولی دانش نظامی ندارد. آیا یکی از آنها تجربه های جنگی سخت مرا دارد؟ هنوزبیست سال نداشتم که در میدان حاضر بودم هم اکنون که از شصت گذشته ام.»
در خطبه ۳۳ حضرت خود را از پیشتازان لشکر اسلام و تار و مار کننده صفوف کفر و شرک و در خطبه ۱۹۷ به گونه ای دیگر معرفی کرده اند: «و لقد واسیته بنفسی فی المواطن التی تنکص فیها الابطال و تتاخر فیها الاقدام نجده اکرمنی الله بها»
با جان خود پیامبر را یاری کردم در جاهایی که شجاعان قدم هایشان می لرزید و فرار می کردند آن دلیری و مردانگی را خدا به من عطا فرمود. پس از فرو نشاندن شورش نهروان و کور کردن چشم فتنه خوارج هم چنین فرمودند: «آنگاه که همه از ترس سست شده کنار کشیدند قیام کردم. آنگاه که همه خود را پنهان کردند من آشکارا به میدان آمدم. در مقام حرف صدایم از همه آهسته تر بود اما در عمل برتر بودم و جلوتر از همه پرواز کردم و پاداش سبقت در فضیلت ها را بردم.»
در جریان تهدیدات طلحه و زبیر برای جنگ با حضرت که نهایتا منجر به جنگ جمل گردید حضرت با تعبیر از سپاه مقابل به عنوان حزب شیطان و اینکه آنان حقی را می طلبند که خود ترک کردند و انتقام خونی را می خواهند که خود ریختند! با قاطعیتی خاص خطاب به آنان فرموده اند: «من العجب بعثهم الی ان ابرز للطعان و ان اصبر للجلاد هبلتهم الهبول لقد کنت و ما اهدد بالحرب و لا ارهب بالضرب»
شگفتا از من خواستند به میدان نبرد بیایم و برابر نیزه ها قرار گیرم و ضربت شمشیر را تحمل کنم مادر به عزایشان بنشیند! تاکنون مرا کسی از جنگ نترسانیده و از ضربت شمشیر نهراسانده .
● بی اعتنایی به دنیا
«انا کاب الدنیا لوجهها و قادرها بقدرها و ناظرها بعینها»
من دنیا را به رو بر زمین کوبیده و چهره اش را به خاک مالیدم و بیش از آنچه ارزش دارد بهایش نداده ام و با دیده ای که سزاوار است به آن نگریسته ام. (خطبه ۱۲۸)
در خطبه ۱۶۰ نیز که فرازهای متعددی در باب خداشناسی و راه های آن، امید به پروردگار و سیری در زندگی انبیای الهی دارد فرموده اند: «به خدا سوگند آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم که از پینه کننده آن شرمسارم.»
اما جمله معروفی که در باب زهد حضرت بیشتر بیان شده کلامی است که به واسطه ضراره بن ضمره ضبایی نقل گردیده که وقتی بر معاویه وارد شدم او از من حالات امام را پرسید من به معاویه گفتم که علی را در حالی دیدم که در دل شب محاسن خود را به دست گرفته و مانند مارگزیده ها به خود می پیچد و با گریه این سخنان را می گوید: «ای دنیا ای دنیا از من دور شو آیا برای من خودنمایی می کنی با شیفته من شده ای که در دل من جای گیری، غیر مرا بفریب که مرا در تو هیچ نیازی نیست، تو را سه طلاقه کرده ام. دوران زندگی تو کوتاه ارزش تو اندک و آرزوی تو پست است. آه از توشه اندک و درازی راه و دوری منزل.»
پس از جنگ صفین که در آن عمروعاص با عریان کردن خود از ضربت کشنده حضرت رهایی یافت این فرد خبیث (که از مادری فاسد متولد شده بود و پدر او هم معلوم نبود و نهایتا از بین چند مشرک معروف، عاص بن وائل ادعای پدری او را کرد) به بدگویی امام پرداخت و ایشان را متهم به بذله گویی و کارهای لهو و لعب نمود! حضرت در پاسخ او ضمن برشمردن دروغ به عنوان بدترین گفتار چنین فرمودند: «اما والله انی لیمنعنی من اللعب ذکر الموت و انه لیمنعه من قول الحق نسیان الاخره»
به خدا سوگند که یاد مرگ مرا از شوخی و کارهای بیهوده باز می دارد ولی عمروعاص را فراموشی آخرت از سخن حق بازداشته است»
● ویژگی های حکومتی
دوران حکومت حضرت به خاطر کارشکنی ها و مقابله های بی شمار بدخواهان بسیار کوتاه بود و نهایتا منجر به شهادت ایشان گردید. در عین حال ویژگی های حکومتی حضرت و آنچه در نگاه امام برای رشد و تعالی جامعه اهمیت داشت حکم قانون و برنامه حکومتی برای جوامع خداجو می باشد.
«مگر در میان شما بر اساس قرآن عمل نکردم؟ مگر من پرچم ایمان را در بین شما استوار نساختم؟ و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهیتان ندادم؟ و نیکی ها را با اعمال و گفتار خود در میان شما رواج ندادم؟»
و در نامه معروف خود به عثمان بن حنیف به تفصیل در مورد دوری حاکم از چرب و شیرین دنیا سخن گفته اند.
«من اگر می خواستم می توانستم از عسل پاک و از مغز گندم و بافته های ابریشم برای خود غذا و لباس فراهم کنم. اما هیهات که هوای نفس بر من غالب گردد در حالی که در حجاز کسی باشد که به قرص نانی نرسد. آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمومنین خوانند ولی در تلخی ها با مردم شریک نباشم؟ آفریده نشده ام که غذاهای لذیذ مرا سرگرم سازد چونان حیوان پرواری که تمام همت او علف است: به راستی سخن گفتن از دریای فضایل حضرت علی (ع) حد و حصری ندارد و آنچه ذکر شد تنها نم و قطره ای از کلام نورانی خود آن حضرت بود.
بهترین کلام در ختم این مقال باز سخن دیگری از حضرت در نهج البلاغه است که در خطبه ۱۸۷ چنین فرمودند: ایها الناس لاتصدعوا علی سلطانکم فتذموا غب فعالکم ... انما مثلی بینکم کمثل سراج فی الظلمه یستضیء به من و لجها فاسمعوا ایها الناس وعوا و احضرو آذان قلوبکم تفهموا
ای مردم امام خود را تنها مگذارید که در آینده خود را سرزنش می کنید. همانا من در میان شما چونان چراغ درخشنده در تاریکی هستم که هر کس به آن روی آورد از نورش بهره مند می گردد. ای مردم سخن مرا بشنوید و به خوبی حفظ کنید و گوش دل خود را باز کنید تا گفته های مرا بفهمید.
مجید امینی
منبع : روزنامه جوان