سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


انقلاب سوررئالیسم


انقلاب سوررئالیسم
● انقلاب سوررئالیسم
▪ دادائیسم، زمینه ساز انقلاب سوررئالیسم:
كلمه یا نام آوای «دادا» در زبان كودكان به معنای «اسب» و در زبان دوستانه و خودمانی به معنای «جنون» می باشد.
واقعه سوررئالیسم (فراواقعگرا) از سوئیس آغاز شد. شاعر جوانی اهل رومانی به نام تریستان تزارا (Tristan Tzara) در سال ،۱۹۱۶ حركتی را بنا نهاد كه آن را «دادا» نامگذاری كرد. آیین دادائیسم همه چیز را به تمسخر می گرفت، به همه چیز اعتراض می كرد و بطور كلی هدف آنان قالب شكنی، از بین بردن قانونها، تحریك مردم و هرج و مرج ادبی بود. آنان حاكمیت همه چیز را مجاز می دانستند به شرط آنكه تصورات مقدس اخلاقی و زیبایی شناختی آداب و رسوم گذشته را تكذیب كند.
تریستان تزارا و همراهانش ماكس ارنست (Max Ernst)، هانس آرپ (Hans Arp) به این نتیجه رسیدند كه سوئیس مكان ایده آلی برای گسترش اعتراض نیست. بنابراین آنان در سال ،۱۹۱۹ به پاریس رفتند و در آنجا با پابلو پیكاسو (Pablo Picasso)، آندره بروتُن (Andrژ Breton)، پل الوآرد (Paul Eluard) و لویی آراگون (Louis Aragon) آشنا شدند كه مانند آنها برای بیان افكارشان در جست و جوی زبانی جدید بودند. در واقع، «دادا» تشویق و ترغیبی برای جنبش سوررئالیسم بود.
در سال ،۱۹۲۲ آندره بروتن اعلام كرد كه آیین دادائیسم بی فایده و بی ثمر است. دو سال بعد، او اولین بیانیه سوررئالیسم را منتشر كرد و اینچنین قدرتمندترین جریان ادبی قرن بیستم طرح ریزی شد و خود به خود در تمامی هنرها نفوذ كرد و قبل از اینكه به عنوان محرك فكری جهانی تحمیل شود، در تمامی فرهنگهای اروپایی جا افتاد.
▪ سوررئالیسم چیست؟
در قرون نوزدهم، حدود سال ،۱۸۵۰ رئالیسم (واقعگرایی) رسالت تقلید و نمونه برداری از طبیعت و حقایق را بر عهده داشت و با نویسندگانی مانند فلوبر (Floubert) و نقاشانی مانند كوربه (Courbet) مشهور شد. به همین دلیل طبیعت گرایی (ناتورالیسم) با رهبری زولا (Zola) در ادبیات و كروت (Corot)، منه (Manet) و دوگاس (Degas) در نقاشی، برای رئالیسم جانشین مناسبی بود و در این مكتب برای رسیدن به واقعیات به علم رجوع می شد. با كشف سورئاتورالیسم (ماوراء طبیعت گرایی)، نه تنها طبیعت قابل رؤیت، بلكه طبیعت غیر قابل رؤیت انسان به عنوان نتیجه ای بدیهی ظاهر می شود.
نظریه پرداز این مكتب، آندره بروتن، واقعگرایی را متهم كرد، زیرا معتقد است كه حوزه فعالیت و دید انسان را محدود می كند و بطور كلی این قالب قادر نیست تمام اندیشه انسان را در خود جای دهد و به همین دلیل او آنچه را كه از درون انسان می جوشد، در قالبی بزرگتر به نام «سوررئالیسم» می ریزد.
آندره بروتن در سال ،۱۹۲۴ بیانیه سوررئالیسم را منتشر كرد و سرانجام تعریفی از سوررئالیسم بدین شرح ارایه داد: «عمل اتوماتیك وار فكری و روانی، برای بیان كاربرد واقعی اندیشه و نوشتن تفكر بدون هرگونه كنترل ذهن و دور از هرگونه نگرانی زیبایی شناختی یا اخلاقی.» و سوررئالیست در یك كلمه به معنای «فرا ـ واقعیت» است.
در ابتدای قرن بیستم، فرود (Freud) واقعیت ضمیر ناخودآگاه را بیان كرد و نقش آن را در شخصیت بشر آشكار نمود. او ادعا كرد كه ابعادی از شخصیت انسان در ضمیر ناخودآگاه او شكل می گیرد و بسیاری از اعمال و رفتار انسان از ضمیر ناخودآگاهش سر می زند. واقعیت ضمیر ناخودآگاه توسط رؤیا و تخیلات ثابت شده است و این موضوع اساس سوررئالیسم را تشكیل می دهد. فراواقعگرایان به ضمیر ناخودآگاه ایمان دارند و معتقدند كه آنچه در نیمه ناخودآگاه ما وجود دارد، واقعیت ذاتی و درونی ما را نشان می دهد.
فراواقعگرایی با رد كردن «خرد و منطق» كه زمانی بسیار طولانی بر هنر فرانسه سایه انداخته بود، قانع نمی شود، بلكه سعی دارد روان، تخیل، اندیشه و دید بشر را به زندگی متحول نماید و هذیانهای انسان و جنبه های سركوب شده او را بیان كند و در جست و جوی زبانی برای بیان «ناگفته ها» است و موضوعهایی را كه تا به آن روز بیان شده، به شیوه ای نو ارایه دهد.
البته برخی از شاعران مانند ماكس ژاكوب (Max Jacob) یا آندره سالمون (Andrژ Salmon) آمادگی پذیرش تمام جسارت زبان سوررئالیسم را نداشتند.
▪ زبانی جدید:
بروتن و دیگر فراواقعگرایان در جست و جوی زبانی بودند تا ذهن را در جریان خلق كردن بدون مداخله اداره و كنترل ذهن و منطق آزاد بگذارد. آنان معتقدند هرچه كه از ذهن و ضمیر ناخودآگاه می گذرد، بطور اتوماتیك باید آن را به روی كاغذ آورد، بدون آنكه دوباره آن را مرور كرد و در آن دست برد و بخشی از آن را حذف یا اصلاح كرد، زیرا به عقیده سوررئالیستها همین خط خوردگی ها است كه واقعیت درونی را بیان می كند و آنان ادبیات را «خواندن خط خوردگی ها» تعریف كردند. سوررئالیستها معتقدند كه این هوشیاری است كه ضمیر ناخودآگاه را تصحیح می كند و باعث به وجود آمدن آثاری تكراری و بدون خلاقیت می شود.
▪ آندره بروتن، بنیانگذار سوررئالیسم:
بروتن به دلیل استعداد و فعالیتهای بسیارش در این زمینه، به عنوان سردسته این حركت برگزیده شد. او زندگیش را وقف سوررئالیسم كرد. اطراف بروتن شاعرانی مانند الوآرد، آراگون، سوپل و نقاشانی چون ماكس ارنست، دالی و میرو گرد آمدند. بروتن و دوستانش معتقد بودند كه اگر فشارهای اجتماعی شدید بر انسان تحمیل شود، باعث می شود تا ثروتهای اندوخته شده در سرشت بشر شكوفا نشود و برای دستیابی به این منابع غنی درونی، انسان باید هرگونه نظام ثابت و قواعد دست و پاگیر را از بین ببرد.
كارهای فرود (Froud) و نقش ضمیر ناخودآگاه در شخصیت انسان، بر طرز تفكر و نگرش بروتن و در نهایت بر سوررئالیسم بسیار اثر داشت.
در سال ،۱۹۲۷ با پیوستن بروتن به حزب كمونیسم، كارهایش سیاسی شد و به تدریج خود را در نبردی بسیار وسیع دید كه خود او علیه جامعه، فلسفه و مذهب به وجود آورده بود.
بدین ترتیب چراغ پرفروغ سوررئالیسم به تدریج كم نور شد. در حدود سال ،۱۹۳۸ دیگر سوررئالیسم وضعیتی پایدار نداشت و در سال ۱۹۴۵ اكثریت، به جز بروتن، از سوررئالیسم روی برگرداندند. ولیكن بروتن می دانست هرچند یكی از بزرگترین تحولات هنری عصر جدید از بین می رود، ولی نوری را كه این حركت بر فرهنگ بشر تاباند، برای روشن كردن باقی راه قرن بیستم كافی خواهد بود.
▪ عقاید سوررئالیستها:
۱) واقعیت و رؤیا: سوررئالیستها رؤیا را برابر با واقعیت می دانند و این دو را بر روی هم «فرا ـ واقعیت» می نامند.
۲) نگارش اتوماتیك: در تعریفی كه بروتن از سوررئالیسم ارایه داد، نوشتن و سرودن در آن واحد را توصیه كرد. به اعتقاد او، شاعر سوررئالیست باید نوعی فرستنده باشد كه هر آنچه را كه از ضمیر ناخودآگاهش می گذرد، بدون اعمال كنترل منطق و خرد آن را بدون كم و زیاد كردن بر روی كاغذ بیاورد.
۳) پوچی و بی معنایی: فراواقعگرایان با رها كردن خود از قید و بند سانسورهای منطقی، اخلاقی یا زیبایی شناختی برای ایجاد جملات و تصاویر تا سرحد بی معنایی و پوچی پیش می روند. حتی آنان این مسأله را حالتی شاعرانه برای خود می دانند.
۴) تحریك مردم و هرج و مرج طلبی: سوررئالیستها میل به تحریك مردم را از دادائسمها به ارث برده بودند. آنها تجمعهای مردمی و تظاهرات پر سر و صدا به پا می كردند. به عنوان مثال، در سال ،۱۹۲۴ در مرگ آناتل فرانس (نویسنده فرانسوی ۱۹۲۴ ـ ۱۸۴۴) هجویه ای به نام «جنازه» منتشر كردند. اینگونه رفتار سوررئالیستها با عقاید آنارشیستها (هرج و مرج طلبها) كه با همه محدودیتهای نظام اخلاقی و زیبایی شناختی مخالفت می كنند، منطبق است.
▪ قالبها و تنوعات سوررئالیسم:
در تمامی هنرها جایی برای خود یافت، حتی در جوانترین هنر یعنی «سینما» نیز نفوذ كرد.
در سال ،۱۹۲۴ فیلم «آنتراكت» (وقفه) ساخته رُنه كلر، موافقت اولیه سینما با جریان سوررئالیسم را اعلام كرد.
در نقاشی سوررئالیستی، فاصله بین موضوع و عنوان تابلو تعجب و نیروی تخیل بیننده را بر می انگیزد و ذهن بیننده را در مورد معنای پنهان اثر مشغول می كند. بطور كلی به نظر می رسد كه در این مكتب، قلم مو بیشتر از قلم یا دوربین موفق شده است تا به بهترین وجه الهامات روحی را به تصویر بكشد.
سوررئالیسم بیشتر در قالبهای شعر و نقاشی بیان می شود، بویژه بیشتر آثار ادبی سوررئالیست به شعر اختصاص داده شد. شعر برای سوررئالیستها شیوه ای است كه برای بیان اتوماتیك تصاویر معمولاً سركوب شده راه را باز می گذارد. به گفته بروتن «جملات باید حصارهای شیشه ای را بشكنند.»
آندره بروتن در شعر خود با بیان تصورات، تخیلات، عشق و چیزهای شگفت انگیز سعی دارد این حصارهای شیشه ای را بشكند. برخلاف برخی از شاعران كه تصاویر را آگاهانه و دانسته خلق می كنند، بروتن اجازه می دهد تا تصاویر بطور غیر ارادی و اتوماتیك وار به وجود آیند. به عنوان مثال: در شعر «همسرم» آن جملات بیانگر اینگونه نوشتار و تصاویر هستند:
همسرم با چشمانی پر از اشك
با چشمانی به مانند آهنربا
همسرم با چشمانی به مانند علفزار
همسرم با چشمانی آبی برای نوشیدن در زندان
همسرم با چشمانی به مانند جنگل همیشه زیر تبر
با چشمانی همسطح آب، همسطح هوا، زمین و آتش
▪ شخصیتها و آثار این مكتب ادبی:
آرتور رمبو، لُتر آمون، كویلُم آپولینر از پیشقدمان این مكتب بودند.
برای اولین بار عبارت «سوررئالیسم» را آپولینر (Apollinaire) در آثار خود به كار برد.
آندره بروتن (۱۹۶۶ ـ ۱۸۹۶): سردسته و نظریه پرداز این جریان بود. از جمله آثار او می توان: روشنایی زمین (۱۹۲۳)، نادیا (۱۹۲۸)، گلدانهای مرتبط (۱۹۳۲) و عشق آتشین (۱۹۳۷) را نام برد.
▪ دیگر شخصیتها:
لویی آراگون، پل الوآرد (۱۹۵۲ ـ ۱۸۹۵)، آنتونی آرتد (Antonin Artoud) (۱۹۴۸ ـ ۱۸۹۶)، فیلیپ سوپل (Phillipp Soupoult) (۱۹۹۰ ـ ۱۸۹۷)، رنه كِرِوِل (Renژ Crevel) (۱۹۳۵ ـ ۱۹۰۰)، روبرت دسنو (Robert Desnos) (۱۹۴۵ ـ ۱۹۰۰).
نباید نقاشانی مانند ماكس ارنست، سالوادور دالی، میرو، ماگریت و كمی متأخرتر دِِلوو را فراموش كرد.
در سال ،۱۹۲۲ ماكس ارنست در یك تابلوی مشهور به نام «میعادگاه دوستان»، تمام گروه سوررئالیست را به تصویر كشید.
لیدا فخری
منبع : ساغر سکوت