شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


سرمایه گذاری – آشنائی با بورس


سرمایه گذاری – آشنائی با بورس
● درس اول سرمایه گذاری – آشنائی با بورس
آیا هیچوقت آرزو داشتید که بتوانید گزارش سالانه و موقعیت های مالی شرکت ها را درک کرده و بفهمید؟ در این سری از درس ها به شما یاد می دهیم که چگونه گزارش مالی یک شرکت را تهیه کنید و آن را با دقت تحت آنالیز و بررسی قرار دهید تا بتوانید به وسیلهء آن کالائی را مشخص کنید که حقیقتآ دارای "ارزش" است. این کار به شما اجازه می دهد تا با کمک جلوگیری از اشتباهات پرهزینه در خرید از یک شرکت هنگامی که قیمت سهام آن بسیار بالاست، بتوانید تصمیم های مهمی در سرمایه گذاری خود بنمائید.
کم کم به وسیلهء خواندن، پرینت کردن، و مطالعهء این دروس، قادر خواهید بود که یک "بالانس شیت" یا برگهء بالانس را برداشته و واقعآ از اعداد آن سردرآورده و بفمید که معنی واقعی آن چیست. در پایان هر درس امتحان می شوید تا خودتان بفهمید که چقدر آموخته اید.
در اولین قدم، می خواهیم نگاهی بیاندازیم و ببینیم که چرا بازار بورس اصلآ وجود دارد، و توضیح دهیم که چگونه تجارتی از کوچک به شرکت های خانوادگی و نهایتآ به تشکیلاتی با کالاهای تجاری تبلیغ شده تبدیل می شود.
● اصطلاحات مالی و مقدمه
▪ اصطلاحات مالی
ـ درآمد به ازاء هر سهم (Earning per Share):
عبارت است از میزان سود تعلق گرفته به هر سهم.
شهرت آفرینی (Going Public):
اصطلاحی است برای هنگامی که شرکتی می خواهد پیشنهاد عمومی اولیهء (IPO) خود را ارائه دهد.
ـ پیشنهاد عمومی اولیه (IPO):
اختصار واژه های Initial Public Offering به معنی پیشنهاد عمومی اولیه است. IPO زمانی است که شرکتی سهام یا اوراق بهادار خود را برای اولین بار به فروش می رساند.
ارزش بازاری سرمایه (Market Cap):
عبارت است از مقدار مبلغی که شما باید برای خرید ثابت سهمی از اوراق بهادار یک شرکت پرداخت کنید. ( برای محاسبهء ارزش بازاری سرمایه تنها کافی است که تعداد سهام خود را در ارزش هر سهم ضرب نمائید.) در حقیقت اختصار واژهء Market Capitalization است.
ـ سهام (Share):
سهام به منزلهء سهمی از مالکیتی است که یک سرمایه گذار بر سود، ضرر، و دارائی های یک شرکت دارد. هنگامی که تجارتی خرد شده و به سرمایه گذارانش در ازاء پول نقد فروخته می شود، اصطلاح سهم یا سهام به وجود می آید.
ـ علامت (Ticker Symbol):
عبارت است از گروهی حروف اختصاری برای نشان دادن کالائی خاص ( مثال: کوکاکولا "Coca Cola" با علامت اختصاری "KO" نشان داده می شود.)
ـ متعهد خرید (Underwriter):
عبارت است از مؤسسهء مالی یا بانک سرمایه گذاریی که تعهد انجام کلیهء امور اداری IPO ی شرکتی را به عهده می گیرد.
● مقدمه
برای بسیاری از مردم بورس اوراق بهادار مغشوش کننده و نامفهوم است. به طور متوسط مردم از این لحاظ به دو دسته تقسیم می شوند. اولین دسته معتقدند که سرمایه گذاری نوعی شرط بندی است؛ و بسیار اعتقاد دارند که سرمایه گذاری شما به احتمال قوی به از دست رفتن سرمایه تان منتج می شود. وجود این ترس به خاطر تجربهء شخصی اعضائی از خانواده شان بوده که آنها نیز همین عقیده را داشتند و در افسردگی عمیقی به سر می بردند. این اعتقادات در حقیقت پایه و اساسی نداشته و تنها نتیجهء تجربه شخصی آنهاست. کسانی که تفکر آنها چنین خط سیری دارد، در حقیقت درک صحیحی از بازار بورس اوراق بهادار نداشته و یا حتی نمی دانند که چرا این بازار اصلآ وجود دارد.
دستهء دوم شامل افرادی هستند که کاملآ به سرمایه گذاری درازمدت معتقدند، ولی نمی دانند از کجا شروع کنند. خیلی ها فکر می کنند که سرمایه گذاری نوعی جادوی سیاه است که تنها برخی به کلید آن دسترسی دارند. اغلب آنها تصمیم گیری های مالی خود را به عهدهء متخصصین قرار می دهند، و قادر نیستند که به شما دلیل نگه داری سهام خاص یا داشتن صندوق مشترک را توضیح دهند. شیوهء سرمایه گذاری آنها کور است و محدود است به "این سهم در حال بالا رفتن است، و باید آنرا خرید." این گروه از دستهء اول در خطر بیشتری هستند. سرمایه گذاری بسیار درهم و برهمی دارند و از نتیجهء متوسط (و در بعضی مواقع از عدم گسترش آن) نیز بسیار متعجب می شوند.
در این سری از دروس من ثابت خواهم کرد که بسیاری از سرمایه گذاران قادر به ارزیابی ترازنامه های یک شرکت هستند، و به دنبال چند محاسبهء ساده و مرتبط به هم، به چیزی می رسند که خودشان آنرا "حقیقی" یا ارزش ذاتی شرکت می نامند. این کار به شخص امکان می دهد که به یک سهم به گونه ای بنگرد که بداند آیا مثلآ ارزش سهمی ۴۰ دلار را دارد یا خیر. بدین وسیله یک سرمایه گذار آزاد است که بداند در چه زمانی ارزش امنیتی رو به نقصاق آورده، و متعاقبآ موجب افزایش بازده در درازمدت گردند.
مهم است که قبل از یادگیری چگونگی ارزیابی شرکت، درک درستی از طبیعت و نوع تجارتی که در پیش گرفته ایم و بازار بورس اوراق بهادار داشته باشیم که خود اساس آموزش سرمایه گذاری خوب است.▪ هدف بازار بورس اوراق بهادار
تجارت اساس هر اقتصادی است. تقریبآ هر تشکیلات عظیمی از کوچک، یا به عبارتی عملکردهای بابا و مامان شروع شده و پس از رشد به غول های مالی تبدیل شده اند. امسال سود سالانهء وال مارت (Wal-Mart)، دل کامپیوتر (Dell Computer)، و مک دونالد (McDonald) به طور مشترک ۳۴/۱۰ بیلیون دلار بوده است. وال مارت در ابتدا یک فروشگاه تجاری در آرکانزاس بود. دل کامپیوتر کار خود را هنگامی شروع کرد که مایکل دل از اتاق خوابگاهش در کالج، به بیرون کامپیوتر می فروخت. روزگاری مک دونالد رستوران کوچکی داشت که کسی حتی اسمی از آن نشنیده بود. چطور شد که این شرکت ها از تشکیلات خرد و شهری به سه تجارت بزرگ در اقتصاد آمریکا تبدیل شدند؟ سرمایهء آنها با فروش سهام بین خودشان صعود پیدا کرد.
غالبآ بزرگترین مانع یا به عبارتی سکوی پرتاب به هنگام رشد یک شرکت زیاد کردن پول به حد کفایت است. مالکین معمولآ دو گزینه برای مواجهه با این مانع دارند. یا می توانند این پول را از بانک یا سرمایه گذار مشترک قرض بگیرند، یا بخشی از تجارتشان را به سرمایه گذاران بفروشند و از آن پول برای رشد سرمایه استفاده کنند. گرفتن وام از رایج ترین راه هاست ولی آن هم با محدودیت. زیرا بانک همیشه به شرکت ها پول قرض نمی دهد، و مدیران بسیار مشتاق و سمج هم ممکن است از ابتدای کار درخواست مبلغ بسیار زیادی برای وام نمایند، و با این کار ترازنامه را تخریب سازند. عواملی این چنینی غالبآ مالکین تجارت های کوچک را به صدور سهام تحریک می کند. به آنها در قبال از دست دادن بخشی از کنترل، پول نقد برای توسعهء تجارتشان داده می شود. در حالی که نیازی به بازپرداخت پول آنها نیست، با "شهرت آفرینی" {این عبارت در زمانی به کار برده می شود که شرکتی برای اولین بار سهام خود را به اعضاء خود می فروشد}، به دست مدیران تجاری خود و دیگر مالکین ابزاری را ارائه می دهد که به جای پرداخت پول در قبال چیزی که به تملک آنها قرار می گیرد، از سهم خودشان استفاده نمایند.
برای ایجاد درکی بهتر از چگونگی عملکرد صدور سهام، بگذارید نگاهی به شرکت مالی" مبلمان ABC" بیاندازیم.
ـ مبلمان ABC
زوج جوانی پس از ازدواج تصمیم گرفتند که برای خودشان تجارتی را شروع کنند. این کار به آنها اجازه می داد که برای خودشان کار کنند و ساعات بیشتری را در کنار خانواده بگذرانند. هم زن و هم شوهر علاقهء زیادی به مبلمان داشتند. در نتیجه تصمیم گرفتند که فروشگاهی را در شهر خودشان برای مبلمان باز کنند. پس گرفتن وام از بانک نام شرکتشان را " مبلمان ABC" گذاشتند و وارد بازار تجاری شدند. در سال های اولیه شرکت سود کمی داشت، زیرا درآمد حاصله صرف سرمایه گذاری مجدد در فروشگاه، و خرید کالاهای جدید، و بزرگ کردن ساختمان برای جاسازی بهتر کالاها شد.
پس از گذشت ده سال به یکباره تجارت آنها رو به رشد رفت. زوج جوان قادر به پرداخت بدهی های خود شده و سود سالانهء آنها به بیش از ۵۰۰،۰۰۰ دلار رسید. پس از آن که متقاعد شدند که " مبلمان ABC" می تواند به همین خوبی در شهرهای همسایه نیز فروش داشته باشد، آنها تصمیم به باز کردن دو شعبهء جدید گرفتند.
با تحقیق در مورد گزینه هایشان دریافتند که برای توسعه به مبلغ بیش از ۴ میلیون دلار نیاز دارند. از آنجائی که نمی خواستند از کسی پول قرض بگیرند و متکی به همان سود درآمدهای خود باشند، تصمیم گرفتند در شرکت سهام بفروشند.
شرکت به متعهد خریدی چون "گلدمن ساکس" یا "جی.پی. مورگان"، که وظیفهء آنها تعیین ارزش یک شرکت یا تجارت است مراجعه می کنند. همان طور که قبلآ هم گفتیم " مبلمان ABC" پس از پرداخت مالیات، درآمد سالانه ای برابر ۵۰۰،۰۰۰ دلار دارد. همچنین ارزش دفتری این شرکت {عبارت است از ارزش زمین، ساختمان، کالاهائی که بر آن سرمایه گذاری شده و غیره، منهای بدهی های شرکت}، ۳ میلیون دلار است. متعهد خرید متوجه می شود که خرید و فروش سهام مبلمان به میزان ۲۰ برابر درآمد حاصل از آن صورت می گیرد ( مبحثی که بعدآ مفصلآ به آن خواهیم پرداخت).
معنی این مطلب چیست؟
یعنی شما باید تنها درآمد حاصلهء ۵۰۰،۰۰۰ دلار را در ۲۰ ضرب کنید. در مورد " مبلمان ABC" جواب حاصله ۱۰ میلیون دلار است. با اضافه کردن ارزش دفتری شرکت به مبلغ ۱۳ میلیون دلار می رسید. یعنی بنا به عقیدهء متعهد خرید، ارزش " مبلمان ABC" سیزده میلیون دلار است.
اکنون زوج جوان دههء سی ما باید تصمیم بگیرند که تمایل آنها به فروش چند درصد از شرکت است. در حال حاضر آنها مالک ۱۰۰ درصد تجارت هستند. هر چه بیشتر بفروشند، به پول بیشتری می رسند، و از طرفی هم بخش زیادی از مالکیتشان را هم تسلیم کرده اند. با رشد شرکت، مالکیت آن هم ارزش بیشتری خواهد یافت. در نتیجه یک کارفرمای اقتصادی باهوش نباید بیش از آنچه لازم است را بفروشد.
پس انجام مذاکرات، آنها تصمیم گرفتند که ۶۰% شرکت را برای خود نگه دارند و ۴۰% درصد باقیمانده را به صورت سهام در معرض فروش عمومی قرار دهند. {یعنی آنها ارزش تجاری برابر ۸/۷ میلیو ن دلار را برای خود حفظ کردند. و از آنجائی که بیشتر سهام به آنها تعلق دارد، کنترل امور فروشگاه در دست خود آنها خواهد بود.} ارزش ۴۰% باقیمانده ای که آنها در معرض فروش عمومی قرار دادند۲/۵ میلیون دلار بود. متعهد خرید توانست سرمایه گذارانی پیدا کند که حاضر به خرید سهام بودند، و یک چک ۲/۵ میلیون دلاری به زوج جوان داد.
گرچه آنها دیگر مالک بخش کمتری از شرکت بودند، با در دست داشتن ابزار لازم، داو (پولی که در بازی وسط گذاشته می شود) آنها به سرعت رشد خواهد رسید. به کمک پول حاصله از عرضهء عمومی سهام، " مبلمان ABC" با موفقیت کامل دو شعبهء دیگر خود را نیز گشایش داد و ۲/۱ میلیون دلار نقد باقیمانده داشت {به خاطر داشته باشید که هزینهء راه اندازی فروشگاه های جدید ۴ میلیون دلار بود}. در شعبات جدید کاروبار حتی بهتر هم بود، زیرا در شهرهائی قرار داشتند که از جمعیت بیشتری برخوردار بودند. سود سالانهء هر یک از فروشگاه های جدید ۸۰۰،۰۰۰ دلار بود که به علاوهء فروشگاه اصلی که همان ۵۰۰،۰۰۰ دلار سود سالانه را داشت، اکنون " مبلمان ABC" از سود سالانهء ۱/۲ میلیون دلار برخوردار بود.
خبر بسیار خوبی بود زیرا گرچه آنها آزاد نبودند که فروشگاهی را ببندند، ارزش تجاری آنها به ۵۱ میلیون دلار {مبلغ ۱/۲ میلیون دلار درآمد را در ۲۰ ضرب کنید و به آن ارزش دفتری ۹ میلیون دلار را اضافه نمائید؛ چون دیگر به جای یک فروشگاه سه فروشگاه وجود دارد} رسیده بود. اکنون داو ۶۰ درصدی آنها ارزشی برابر ۶/۳۰ میلیون دلار داشت.
با این مثال به راحتی درک می کنید که چگونه ارزش یک تجارت کوچک با عرضهء عمومی به یکباره افزایش می یابد. و در حقیقت مالکین اصلی شرکت یک شبه ثروتمند می شوند. قبلآ مبلغی که از تجارتشان به دست می آمد محدود به سودشان بود، ولی اکنون آنها در هر زمانی می توانند سهامشان را در شرکت بفروشند و سریعآ پول خود را افزایش دهند.
این فرآیند مبنای کاری وال استریت (خیابان کوتاه و باریکی در قسمت پائین نیویورک سیتی است که مرکز مهم و اساسی مالی ایالات متحده، محل منافع مالی و بازارهای پولی است) است. بازار بورس در مرکز آن قرار دارد. حراج بزرگی که در آن مالکیت شرکت هائی مثل " مبلمان ABC" هر روزه به بالاترین مبلغ پیشنهادی فروخته می شود. از روی طبیعت بشری – ترس و حرص و طمع- شرکتی ممکن سهام خود به مبلغی بسیار کمتر یا بیشتر ارزش واقعی خود بفروشد. وظیفهء یک سرمایه گذار خوب آن است که شرکت هائی را که سهامشان را بسیار پائین تر از ارزش واقعیشان می فروشند را شناسائی کرده و تا آنجا که می تواند آنها سهام را خریداری نماید.
● درس دوم سرمایه گذاری
۱) دلیل صعود و سقوط ارزش سهام چیست؟
اکنون که می دانید بازار بورس چگونه کار می کند، می خواهیم نگاه نزدیک تری به فاکتورهای مجزائی بیاندازیم که موجب نوسانات وحشیانه ای در ارزش سهام می گردند. درک این مفهوم کمکی خواهد شد برای آن که بتوانید از رفتار افسردگی دیوانه واری که گاه به نظر می آید می تواند موجودی اوراق بهادار شما را تحت تأثیر قرار دهد، استفادهء مفید ببرید.
قبل از خواندن درس دوم بهتر است یادداشتی از واژه های زیر و تعاریف آنها برای خود بردارید. این واژه ها مفاهیم و اصطلاحاتی هستند که در دنیای مالی به طور روزمره مورد استفاده قرار می گیرند و درک آنها نیز بسیار ساده است.
▪ فرهنگ امور مالی
ـ بازار پیش فروشنده (Bear Market):
بازاری که در آن به مدت طولانی قیمت ها تنزل کند یا انتظار کاهش بها برود. این واژه برعکس معنی واژهء Bull Market است.
ـ کارگزار یا دلال (Broker):
کسی که به عنوان یک واسطه در ازاء دریافت مبلغی که به آن کمیسیون گفته می شود به جای معامله گر، سرمایه گذاریی {سهام، کالا، اوراق قرضه و غیره} را به خرید و فروش می گذارد.
ـ بازار پیش خریدار (Bull Market):
بازاری است که در آن به مدت طولانی قیمت ها در حال رشد و صعود است. این اصطلاح برعکس واژهء Bear Market است.
ـ سود سهام (Dividend):
سود سهام بخشی از درآمد شرکت است که به صورت سالانه یا فصلی به سهام دارانش پرداخت می شود. سیاست پرداخت سود سهام توسط مدیریت جاری تعیین می گردد.
ـ محل مبادله (Exchange):
محل مبادله مکانی است که در آن اختیارات، معاملات آینده، و سهام موجود در بورس، اوراق قرضه، شاخص ها، و کالاها به مبادله گذاشته می شود. مشهورترین محل مبادله در آمریکا واقع در مکان مبادلات بورس شهر نیویورک است.
ـ شاخص (Index):
شاخص عبارت است از نیمکت پایه ای که به عنوان نشان مرجع، عملیات مالی با آن اندازه گیری و مقایسه می شوند.ـ مؤسسه (Institution):
واژه ای است برای توصیف هر شرکت، محل دلالی، یا موجودیتی که فردی یا انفرادی نباشد.
ـ تفاوت سود سهام (Margin):
حساب مارجین به فرد اجازه می دهد تا پولی را از یک دلال به صورت قرض یا وام گرفته و به وسیلهء آن سهامی را خریداری نماید. اختلاف بین مبلغ وام، و قیمت سهام، مارجین یا تفاوت سود سهام نامیده می شود.
ـ بازارساز (Market Maker):
بازارساز به فرد، دلال، بانک، یا مؤسسه ای گفته می شود که دارای پیشنهاد محکمی است، و متقاضی قیمت کالا یا سهام خاصی است. این بدان معنا است که بازارساز در هر زمان آماده برای پرداخت قیمتی به منظور خرید یا فروش سهام است.
ـ آقای مارکت یا بازار (Mr. Market):
عبارت است از یک مفهوم سرمایه گذاری که برای اولین بار توسط "بنجامین گراهام" در اوایل قرن بیستم مطرح شد. در این درس به تشریح این مفهوم می پردازیم.
ـ سکتور (Sector):
گروهی از سهام یا کالاها که در یک تجارت واحد جا داده می شوند {مثال: بخش یا سکتور مصرفی که شامل شرکت ها یا سازمان های مربوط به آب و برق و روشنائی است}.
ـ حجم (Volume):
تعداد سهام یک کالای تجاری در یک دوره زمان معین.
۲) چه عاملی موجب بالا و پائین رفتن قیمت ها است؟
در مقدمهء درس اول مهمترین هدف این بود که هر سرمایه گذار قادر باشد تا نگاهی به موقعیت مالی یک شرکت نموده و بدین وسیله ارزش واقعی سهام آن را مشخص نماید. ایده آل آن است که سرمایه گذار به دنبال شرکت هائی باشد که در حال تجارت در سطحی پائین تر از ارزش واقعی یا ذاتیشان هستند، با این باور که روزی بازار به پائین بودن ارزش این اوراق بهادار پی برده و سهام آنها ترقی خواهد نمود. این موضوع نمایانگر یکی از بدیهی ترین تغییر مسیر دادن های بازار بورس است. در یک زمان ممکن است تجارت شرکت ها در نصف ارزش ذاتیشان صورت گیرد، و در زمانی دیگر در ۲، ۳، ۵، ۱۰، یا ۲۰ برابر، و گاهی حتی خیلی بیشتر از آن ارزشی باشد که واقعآ دارند. همین موضوع موجب نوسانات شدید در قیمت می گردد (که اصطلاحآ به آن لفظ "فرار" اتلاق می شود). همین مطلب به ما سرمایه گذاران اجازهء سرمایه گذاری و پول آفرینی می دهد.
حالا ما به تشریح ۴ عامل مشترکی می پردازیم که موجب نوسان قیمت ها هستند. ( به عبارتی دیگر پاسخ ما به این سؤال است که "چرا سهام یک تجارت خوب، گاهی پائین تر یا بالاتر از ارزش واقعی خود به فروش می رسند؟")
این عوامل عبارتند از:
۱) سرمایه گذار در مقابل سوداگران
۲) طبیعت مصرفی بودن کالای سهام
۳) زندگی (خیلی کلی به نظر می رسد، ولی بعدآ به معنای بهتر آن پی خواهید برد)
۴) مشکلات زودگذر و موقتی
ابتدا به بررسی سرمایه گذار در مقابل سوداگران می پردازیم.
۳) سرمایه گذار با سوداگر چه تفاوتی دارد؟
در چندین دههء اخیر لفظ "سرمایه گذار" به کسی داده می شود که مالک درصدی از سهام است. بدانید که این مطلب درست نیست. کسی که سهامی را می خرد می تواند هم سرمایه گذار باشد و هم سوداگر.
تفاوت بین آنها چیست؟ سرمایه گذار فردی است که به دقت شرکتی را مورد آنالیز و بررسی قرار می دهد و پس از شناسائی ارزش آن، تا زمانی که قیمت سهام آن کمتر از ارزش ذاتیشان معامله نمی شود، تصمیم به خرید آن نمی گیرد. آنها برای مثال قادرند که بگویند شرکت ایکس که سهام خود را ۴۸ دلار به معامله گذاشته در حقیقت دارای ارزش ذاتی۶۲ دلار به ازاء هر سهم است. آنها کسانی هستند که بر پایهء اطلاعات حقیقی تصمیات مربوط به سرمایه گذاری هایشان را می گیرند، و اصلآ اجازه نمی دهند احساساتشان در گیر این موضوع شود. ولی سوداگر از روی هر دلیل دیگری ممکن است سهام خریداری نماید. اغلب این گونه است که آنها به این دلیل سهام خریداری می کنند که در "بازی" هستند (که خود طریق دیگری برای اظهار این مطلب است که بورس در بالاتر از حجم عادی خود است و سهام ها یا روی هم انباشت می شوند یا از طریق مؤسسات دیگری به فروش می رسند). خرید آنها از روی بررسی ها و آنالیز دقیق و محتاطانه ای نیست، و فقط متکی بر شانس خود هستند که سهام آنها تحت هر عامل دیگری جز درک صحیح بنیان زیربنائی آن به صعود برسد. نفس سوداگری لازمهء بد بودن آن نیست، بلکه شرکت کنندگان در آن می باید آمادهء پذیرش این حقیقت باشند که اصول خود را به ریسک و خطر انداخته اند. ممکن است در دورهء کوتاهی بسیار پرمنفعت باشد ( به خصوص هنگام Bull Market یا بازار پیش خرید)، ولی نمی توانند درآمد یا بازده ای پایدار و باقی را تضمین نمایند. این کار بهتر است به همان افرادی واگذار شود که قادر به از دست دادن هر آن چیزی هستند که در بازی گذاشته اند.
چگونه این دو فعالیت متفاوت، قیمت بورس را تحت تأثیر قرار می دهند؟ سوداگر قیمت ها را به حد نهایت خود می رساند، در حالی که سرمایه گذار ( کسی که معمولآ زمانی می فروشد که سوداگر در حال خرید است، و زمانی می خرد که سوداگر در حال فروش است) بازار را متعدل می کند، و در نتیجه در دراز مدت قیمت سهام انعکاسی از ارزش واقعی شرکت ها را می گردد. اگر سرمایه گذاران تنها خریداران موجود در بازار کالاهای مصرفی بودند، بازار بورس به گونه ای متعادل تر عمل می کرد. خرید و فروش سهام در بورس بر مبنای ارزش تجاری آنها انجام می شد. نوسان وسیع در قیمت ها کمتر به وقوع می پیوست زیرا به محض پائین آمدن ارزش اوراق بهادار، با خرید سرمایه گذاران قیمت ها به سطح معقولانه تری می رسید. هنگامی که شرکتی بالا قیمت گذاری شود به سرعت فروخته می شود. ولی سوداگران کسانی هستند که موجب فرار شدن قیمتها تا ارزشی که مورد دلخواه سرمایه گذاران است می گردند. از آنجائی که مبنای خرید اوراق بهادار توسط آنها کمی بیش از هوس است، به همان دلیل هم مستعد فروش هستند. این کار باعث می شود که سهام در بورس هنگامی که همه مشتاق خرید آن هستند به طور غیر مترقبه ای بالا ارزیابی شوند و هنگامی که از رواج افتادند به طور غیر عادلانه ای پائین ارزیابی گردند. همین رفتار افسردگی دیوانه وار به ما امکان می دهد تا بتوانیم شرکت هائی را که پائین تر از ارزش واقعیشان به فروش می رسند انتخاب کنیم.
چنین روندی ما سرمایه گذاران را به این باور اساسی می رساند که گرچه بازار بورس ممکن است در کوتاه مدت از بنیان و اساس تجارت فاصله بگیرد، ولی در دراز مدت همین اساس و بنیان است که مطرح خواهد شد. حتی در ورای گفتۀ "بن گراهام" مشهور همین نکتۀ مهم نهفته است که می گوید:" در کوتاه مدت بازار به مانند یک ماشین رأی، و در دراز مدت به مانند یک ترازو است." متأسفانه برخی این اصل بنیادین بازار بورس را مردود می شمرند. چند ماه قبل نامۀ الکترونیی دریافت کردم که می گفت:" بنیان اقتصادی یک شرکت هیچ ارتباطی با قیمت سهام آن در بورس ندارد." این مطلب کاملآ اشتباه است. من نیز در جواب تنها نوشتم " اگر ربطی به بنیان و اساس ندارد، چه اتفاقی می افتاد اگر شرکت کوکاکولا دیگر حتی یک بطری نوشابه را هم نمی فروخت؟ شما فکر می کنید که قیمت سهام تا چه مدت به همین میزان کنونی باقی می ماند؟" وقتی با این دیدگاه به آن بنگرید جملۀ احمقانۀ "بنیان مطرح نیست" بیشتر آشکار می گردد. دفعۀ بعد هنگامی که کسی چنین مؤعظه ای کرد، فقط بپرسید "اگر شرکتی قادر به انجام پرداخت هایش نباشد و در مورد وام هایش قصور کند، چه بلائی سر سهام بورس وی خواهد آمد؟" و وقتی جواب دهد که به یغما خواهد رفت، به سادگی لبخندی بزنید و به آهستگی دور شوید. بنیان و اساس شرکت مطرح است.
متأسفانه تعداد بیشماری از سرمایه گذاران به افسانۀ این جنتلمن معتقدند. بهترین مثال در این مورد پرتاب صعودی شرکت "دات کام" در اواخر سال ۱۹۹۰ میلادی بود. شرکتی که هیچ سودی ایجاد نکرد و دارای هیچ ارزش دفتری هم نبود و در آن سال در سطح کهکشانی فروش داشت. " به طور قطع این مثال ثابت می کرد که بنیان ها فاقد معنی هستند." در مقابل نکاتی که ما بدان اشاره کردیم کاملآ ثابت شد. درست پس از چند سال بعد از بازار بورس اولیه بونانزا، واقعیات اقتصادی این شرکت ها در کمینشان نشست. اکثر آنها سقوط ۹۰% یا بیشتر داشتند، و بسیاری بیشتر نیز به یغما رفتند، به طوری که سهام آنها حتی ارزش کاغذی را که کلمات سهامشان روی آن چاپ شده بود را هم نداشتند.
۴) طبیعت مصرفی بودن کالاهای بورس
یکی از عواملی که موجب بروز نوسان در قیمت های بورس می شود، طبیعت بازار بورس است. در درس اول توضیح دادیم که چگونه بازار بورس زمانی در مرکز (Core) قرار می گیرد " حراج بزرگی که در آن مالکیت شرکت های مختلف به بالاترین پیشنهاد برای فروش ارائه می گردد." از آنجائی که تعداد محدودی از سهام در هر زمان وجود دارد، هر گونه فعالیت خرید موجب بالا رفتن قیمت سهام گردیده و فروش آنها نیز موجب پائین بردن قیمت ها می گردد.
از این لحاظ سهام بورس تفاوت چندانی با کالاهای مصرفیی چون نفت ندارد. بر آنها نیز همان قوانین عرضه و تقاضا حکم فرماست. هنگامی که تعداد سهام بیش از تقاضای آن است، ارزش آن سهام کمتر می شود. به همین ترتیب عکس این مطلب نیز به وقوع می پیوندند. یعنی هنگامی که میزان تقاضا نسبت به تعداد سهام پائین تر است قیمت سهام ترقی می کند. به همین دلیل است که مؤسسات یا افراد ثروتمند در سهام مطلوب به آهستگی "موقعیت سازی" می کنند (منظور از موقعیت سازی این است که شخص به آهستگی سهامش را در شرکتی افزایش دهد). اگر کسی مایل به خرید یکبارۀ میلیون ها دلار از سهام شرکتی باشد و سهام آن شرکت قبلآ توسط دلال آن شرکت سفارش گرفته شده باشد {به این موقعیت block trade یا تجارت مسدود گفته می شود. تجارت مسدود به هر تجارت بالای ۱۰۰،۰۰۰ دلار یا ۱۰،۰۰۰ سهم گفته می شود.}، قیمت سهام آن به شدت صعود می کند زیرا در همان زمان سهام کافی برای سفارشات مطرح شده وجود ندارد. همین مورد در زمانی که مؤسسه یا شخص ثروتمندی تمایل به فروش تعداد بالائی از سهامش را دارد نیز رخ می دهد. اگر بخواهند همۀ سهام را به یکباره در بازار ارائه دهند مشتری کافی برای خرید آنها وجود نخواهد داشت. این امر موجب انباشت سریع بورس گردیده و بدین ترتیب گرچه اقتصاد زیربنائی شرکت تغییری نیافته سرمایۀ بازار خشک شده و به رکود خواهد نشست.
۵) زندگی: تأثیر وقایع نامرتبط بر قیمت بورس
اکنون به سومین مبحثی می رسیم که از عوامل ایجاد نوسان در قیمت بورس است یعنی زندگی. مثلآ فرض کنید که فرد ثروتمندی بمیرد و خانوادۀ وی برای پرداخت مالیات مجبور به فروش تعداد زیادی از سهام وی باشد. و یا ممکن است یک مؤسسه یا شرکت بزرگ به مشکل مالی برخورد کند، مثلآ در صدد ساخت خط تولید جدید یا پرداخت بدهی های قبلی خود باشد. آنها برای مواجهه با این مشکلات مالی و هزینه ها ممکن است بخواهند سهام خود را به فروش بگذارند. در هر دو مورد تعداد زیادی از اوراق بهادار به فروش خواهد رسید که فروش هیچ یک از آنها ارتباطی با عملکرد بد آن شرکت ها ندارد. اگر چه بورس یک سرمایه گذاری عالی به شمار می رود ولی به هر علتی ممکن است به یکباره فروش یکجای سهام موجب رکود قیمت سهام گردد. در اغلب موارد این گونه وقایع قابل پیش بینی نبوده و قادر به تنزل یک تجارت عالی با فروش به قیمتی پائین تر از ارزش واقعیشان می گردند. این موارد از نوع سرمایه گذاری هائی هستند که ما به دنبال آن هستیم. تجارت های بزرگی که به طور موقت و غیر قابل قضاوتی به افت نشسته اند.تمامی سه فاکتور قید شده باید با هم کار کنند تا کمکی برای فرستادن قیمت ها به هر دو نهایت شوند. به محض درک این فاکتورها توسط سرمایه گذار، وی قادر خواهد بود که از بروز هر یک از آنها استفادۀ مفید را ببرد.
۶) مشکلات موقتی که موجب افت قیمت ها می شوند
قبل از ادامۀ مبحث، فاکتور دیگری وجود دارد که غالبآ به ندرت روی می دهد و می تواند بورس را به سطح پائینی افت دهد. معمولآ به این صورت است که یک شرکت خوب دچار یک مشکل موقتی می شود که این مشکل نه خطری برای زندگیش در بردارد، نه تأثیری بر سوددهی دراز مدت وی می گذارد. ولی بازار بورس "وال ستریت" به شیوۀ خود به شدت واکنش نشان می دهد و با پائین آوردن قیمت سهام، آن شرکت را مجازات می کند.
چنین مشکلی در سال ۱۹۶۳ در مورد "امریکن اکسپرس" اتفاق افتاد. شرکت با ارائۀ چک مسافرتی در امر مسافرت انقلابی ایجاد کرد، و موفقیت بزرگی در شناساندن کارت امریکن اکسپرس بدست آورد. تا این که یکی از شعبات فرعی این شرکت که انباری در "بایون" شهر نیوجرسی بود کلاه برداری بزرگی کرد. شرکتی به نام "اتحادیۀ تصفیۀ روغن نباتی خام" اقدام به پارک تانکرهای روغن نباتی در این انبار نمود و در قبال آن رسیدی دریافت کرد که محتویات تانکرها ی موجود در زمان دریافت همان چیزی باشد که اظهار کرده است. این اتحادیه از رسیدها به عنوان وثیقه برای دریافت وام استفاده کرد. مشکل از زمانی بروز کرد که اتحادیه قادر به پرداخت بدهی های خود نشد. ضمانت کنندگان به انبار آمدند تا روغن نباتی ذخیره شده در انبار امریکن اکسپرس را به تصرف خود درآورند. به محض باز کردن تانکرها دریافتند که محتویات آنها بنابر رسید تضمینی امریکن اکسپرس، روغن نباتی نیست و به جای آن مملو از آب دریا است، که ارزشی بسیار پائین تر داشت. ارزش وثیقۀ موجود در دست ضمانت کنندگان ۱۵۰ میلیون دلار کمتر از چیزی بود که می پنداشتند، و شعبۀ فرعی امریکن اکسپرس مسئول ضمانت رسیدی بود که صادر کرده بود. از آنجائی که اشتباه از طرف شعبۀ جانبی و نه شرکت مادر و اصلی رخ داده بود، شرکت مجبور به پرداخت هیچ مبلغی نبود. ولی "هاوارد کلارک" حس کرد که از لحاظ معنوی تجارت آنها در تنگنا قرار گرفته و سعی کرد اختلاف مبلغ را به گونه ای بپوشاند. وی به ضمانت کنندگان اتحادیه ۶۰ میلیون دلار پیشنهاد کرد. سهام از ۶۰ دلار به ازاء هر سهم به ۴۹ دلار تنزل کرد.
گرچه این ضرر ۶۰ میلیون دلاری مبلغی نبود تا مورد ریشخند قرار گیرند، مسلمآ شرکت را نیز به نابودی نمی کشاند. "وال ستریت" به شدت با وی برخورد نمود و سهام را به بیش از آن مبلغی که متقاضی بودند مجازات کرد. قیمت سهام به تدریج به سطح قبلی خود باز می گشت و در سالهای بعد حتی بسیار صعود پیدا کرد و سود خوبی به سرمایه گذارانش رساند. سرمایه گذاران باهوشی که دریافته بودند:
۱) شرکت به خطر جدی نیافتاده است، و
۲) او باید از این موقعیتی که "وال ستریت" برای مجازات شرکت فراهم آورده بهرۀ کافی را برده و سهام شرکت را به قیمت پائین تری خریداری نماید.
این امر ما را به نکتۀ نهائی درس می رساند. حال می دانیم که چرا قیمت بورس گاهی به بالا یا پائین پرتاب می شود. اکنون قدمی فراتر برداشته و توضیح خواهیم داد که دیدگاه یک سرمایه گذار در مقابل نوسانات بازار چگونه باید باشد.
۷) مهمترین مفهوم سرمایه گذاری: آقای بازار
همان طور که قبلآ هم مشخص کرده بودم، سرمایه گذار می باید با هر یک از سهام خریداری شده به گونه ای رفتار کند گویی خواهان خرید کل آن شرکت است. در اغلب موارد هیچ نیازی به نگرانی در مورد اقتصاد یا حتی بازار بورس ندارید. تنها ملزومات یک سرمایه گذار موفق، قابلیت ارزیابی درست تجارت و شیوۀ روانشناسی درست نسبت به قیمت بورس است. در این بخش دومین قسمت از این مهارت های ارزشمند را با تشریح مفهوم "آقای بازار" بررسی می کنیم. یک مثال ساده بینش شما را برای همیشه نسبت به قیمت های بورس تغییر خواهد داد، و در صورتی که به درستی از آن استفاده شود منجر به افزایش بازدۀ سرمایه گذاریتان خواهد گردید.
مفهوم "آقای بازار" چیزی مثل این است: تصور کنید که شما در یک تجارت خصوصی با کسی شریک هستید به نام آقای مارکت. او هر روز به دفتر یا منزل شما آمده و به شما پیشنهاد می کند که بهرۀ شما را در شرکت بخرد، یا مال خودش را به شما بفروشد {انتخاب با خود شماست}. آقای مارکت از روحیۀ تخریب شده و نابسامانی برخوردار است. گاهی روحیۀ بسیار بالائی دارد و گاه تا حد خودکشی افت پیدا می کند. موقعی که در یکی از روحیات روانی خود قرار گرفته پیشنهاد بالائی برای تجارتش دارد زیرا در دنیای او در آن زمان همه چیز لبخند می زند. نگرش او به شرکت عالی است و می خواهد هر آنچه در چنته دارد به شما تنها باحفظ مزیت برای خودش بفروشد. در زمانی دیگر روحیۀ او به سمت جنوب سقوط می کند و آیندۀ شرکت را نابسامان می بیند. حقیقتآ او آنقدر به این موضوع اهمیت می دهد که حاضر است سهم خودش را هم به قیمتی پائین تر از ارزش واقعیش به شما بفروشد. در همان زمان متوجه می شوید که ارزش بنیادین شرکت تغییری نکرده، فقط این روحیۀ آقای مارکت است که تغییر کرده.
بهترین بخش مبحث این است که شما به هر حال در تصمیم گیری آزادید. اگر از قیمت پیشنهادی او خوشتان نیامده می توانید او را ندیده بگیرید. روز بعد او با روحیۀ دیگری خودش را به شما نشان خواهد داد. آن چیزی که می تواند برای شما جالب باشد این است که هر چه او افسرده تر باشد، شما موقعیت بهتری دارید که از این روحیۀ او استفاده ببرید {اصلآ نگران نباشید، او فاقد هر گونه احساس یا فکری است که شما بخواهید از آن استفاده ای ببرید.} تا زمانی که شما به ارزش واقعی شرکت واقف هستید، تنها می توانید به پیشنهادات آقای مارکت نظری بیاندازید، یا آن را رد کرده یا بپذیرید.... تصمیم با خود شما است.
یک سرمایه گذار هوشمند می باید درست به همین طریق به بازار بورس بنگرد. هر اوراق بهاداری که به معامله گذاشته می شود بخشی از تجارت است. هر روز صبح به محض باز کردن روزنامه یا دیدن CNBC می توانید قیمت های آقای مارکت یا بازار را مشاهده کنید. بسته به تصمیم خود شما است که نسبت به آنها واکنش نشان دهید، یعنی بخواهید بخرید یا بفروشید. اگر شرکتی را پیدا کنید که پیشنهادی پائین تر از ارزش واقعیش دارد، از فرصت استفاده کنید و بر آن سرمایه گذاری کنید. پس از گذر زمان به محض به تثبیت رسیدن شرکت، دوباره او با روان پریش باز خواهد گشت و برای خرید همان شرکت قیمت بالاتری را به شما پیشنهاد خواهد داد.
با داشتن چنین دیدگاهی به قیمت ها در بورس (نه از روی عدم تعادل روحیات شریکتان) از وابستگی های روحی که اغلب سرمایه گذاران بدان دچار هستند تا قیمت ها را بالا یا پائین بیاورند، فاصله می گیرید. بعد از مدتی به هنگام خرید سهام به افت قیمت ها خوش آمد می گوئید. تنها زمانی از قیمت بالا در بورس استقبال می کنید که بنابه علتی مایل به فروش اوراق بهادار خود باشید. در اغلب موارد (به استثناء مواردی که در زندگی پیش بیاید که قبلآ هم مورد بررسی قرار گرفت) شما آزادید که هر روز منتظر آقای مارکت یا بازار باشید و ببینید که او امروز به شما چه قیمتی را پیشنهاد می کند و خودتان ارزیابی کنید که آیا برابر یا بالاتر از ارزش ذاتی آن است یا خیر. بدین ترتیب به بزرگترین مزیت در سرمایه گذاری هایتان نائل آمدید
آسمان
نویسنده: Joshua Kennon از About.com


همچنین مشاهده کنید