دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


همه را نجات دادیم


همه را نجات دادیم
زمانی که در دولت آقای خاتمی صدارت وزارت صنایع و معادن را برعهده داشتم، سفری به انگلیس داشتم و در همان سفر برای اولین بار بورس فلزات لندن را از نزدیک دیدم. همان موقع ساز وکار کارای این بازار مرا به فکر انداخت که ما هم چنین بازار مدرنی را در ایران راه بیندازیم. سال ۱۳۷۷ ما روزهای سختی را تجربه کرده بودیم و در بازار فولاد با چالش‌هایی جدی مواجه بودیم که منجر شده بود کارخانجات فولادی محصولاتشان روی دستشان بماند. آن روزها هم مانند همین روزها قیمت جهانی فلزات با کاهش شدیدی مواجه شده بود و آن زمان چون قیمت محصولات فولادی را دولت تعیین می‌کرد، کارخانه‌های تولیدکننده باید بر اساس آن قیمت محصولات خود را در بازار عرضه می‌کردند و اجازه نداشتند قیمت کمتری را برای محصولات‌شان تعیین کنند. البته به‌طور طبیعی می‌توانستند پیشنهادهای خود را برای تغییر قیمت به مراجع رسمی برای تصویب پیشنهاد کنند اما واقعیت این بود که کاهش قیمت هم دیگر مقدور نبود.
یادم هست حتی کار به جایی رسیده بود که ذوب‌آهن سطح وسیعی از زمین‌های خود را به انبار محصولات فروش‌نرفته‌اش اختصاص داده بود.
از یک سو به دلیل افت شدید قیمت فلزات در بازارهای جهانی واردات زیادی انجام گرفته بود و از سوی دیگر به دلیل کاهش قیمت نفت، فعالیت‌های اقتصادی در کشور کم شده بود. بنا به همین دلایل بود که واردات باید ممنوع می‌شد و تجاری که می‌خواستند دست به واردات بزنند باید از وزارت صنایع و معادن اجازه می‌گرفتند. روزی در آمار مراجعین برای اخذ مجوز واردات که هر روز برای من فرستاده می‌شد، متوجه شدم افزایش چشمگیری به‌وجود آمده. در همان حال حراست وزارتخانه هم به من گزارش داد برخی از کسانی که مجوز واردات می‌گیرند، بلافاصله این مجوزها را به قیمت‌هایی بالاتر در خارج از وزارتخانه به دیگران می‌فروشند. به این ترتیب به دلیل اینکه قیمت کاهش یافته بود و مجبور شده بودیم واردات را کنترل کنیم، ناخواسته رانت بزرگی برای اخذ مجوز واردات فولاد به وجود آمده بود. آن زمان هنوز هم واردات طبق قانون برنامه به صورت تعرفه‌ای آزاد نشده بود. بعد از تمام این اتفاقات در یک دوره‌ای قیمت‌های جهانی فلزات رشد سرسام‌آوری را تجربه کرد و نتیجه این شد که قیمت فلزاتی که از سوی دولت تعیین می‌شد با بازار آزاد تفاوت قابل توجهی پیدا کرد. این بار افراد زیادی به مقامات کشور مراجعه می‌کردند و درخواست داشتند که آهن‌آلات کارخانجات داخلی خارج از نوبت و به قیمت مصوب در اختیارشان قرار گیرد. بعد هم خیلی از کسانی که موفق می‌شدند از کارخانجات آهن‌آلات، مس یا آلومینیوم خریداری کنند، آن را در بازار آزاد با قیمت‌های بسیار بالا به فروش می‌رساندند.
بنابراین در مقطعی به دلیل کنترل واردات و در مقطعی دیگر به دلیل افزایش قیمت‌ها و اختلاف قیمت بازار رسمی و آزاد، رانت‌هایی در بازار برای عده‌ای ایجاد می‌شد. تا جایی‌که در سال ۱۳۷۸ اختلاف قیمت بازار رسمی و آزاد، موجب شد رانتی در حدود ۳ هزار میلیارد ریال در بازار فولاد به وجود آید و تازه وضعیت مس از فولاد هم بدتر بود. خیلی از کارخانه‌ها به شرکت ملی مس مراجعه می‌کردند و مس کاتد یا مفتول را با قیمت پایین می‌خریدند و بعد با چند ضربه چکش، آن را به قراضه مس تبدیل می‌کردند و به دو برابر قیمت خریدشان به کشورهای همسایه صادر می‌کردند؛ یعنی از یک سو در بازار داخل شغلی ایجاد نمی‌شد و از سوی دیگر هم کارخانه‌های واقعی با کمبود مواد اولیه مواجه بودند. حتی کار به جایی رسیده بود که برخی از کارخانه‌هایی که ایجاد می‌شد با همین توجیه بود. ما در مقاطعی در بعد از انقلاب، رانت‌های بسیاری در کشور داشتیم. یکی از این رانت‌ها‌ ارز هفت تومانی بود که برای احداث کارخانه داده می‌شد و خیلی‌ها همین ارز را می‌گرفتند و می‌بردند در بازار آزاد ۱۴۰ تومان می‌فروختند و یکی دیگر از این رانت‌ها هم مواد اولیه‌ای بود که به کارخانه‌ها می‌دادند. البته اصلا به این معنی نیست که هر کسی کارخانه‌ای می‌زده یا برای کار تولیدی دست به کار می‌شده به دنبال رانت بوده، بلکه عده زیادی هم تولیدکننده واقعی بودند.
بنابراین همیشه دغدغه من این بود که از به وجود آمدن چنین گلوگاه‌های رانتی جلوگیری کنم.
روش درست مبارزه با فساد را در این می‌دیدم که زمینه‌های منجر به آن را ببندم و نه اینکه به دنبال مصداق فساد بگردم و دست کسی را بگیرم و بگویم چقدر سوء‌استفاده کرده. از همین رو خاطره بورس فلزات لندن در ذهنم جرقه زد و فکر کردم بهترین راه این است که از یک بازار مدرن که در آن همه چیز جای خودش است و تکلیف مصرف‌کننده و تولیدکننده را روشن می‌کند، قیمت‌ها هم به‌طور شفاف کشف می‌شود برای حل مشکلاتمان استفاده کنیم. بر همین اساس عده‌ای را مامور مطالعه برای راه‌اندازی بورس فلزات در ایران کردم و در نهایت هم سال ۷۸ مجلس در یک تبصره از بودجه سال ۷۹ وزارت صنایع و معادن را موظف به راه‌اندازی بورس فلزات کرد. به‌دنبال فراهم کردن زمینه‌های بورس فلزات که رفتیم،‌ خیلی مواقع سنگ‌اندازی‌هایی می‌شد و کار آنطور که باید پیش نمی‌رفت.
مقاومت‌هایی از طرف وزارت بازرگانی می‌شد. مقاومت دیگری هم از طرف کسانی صورت می‌گرفت که از رانت چند صد میلیارد تومانی بهره می‌بردند. هر وقت قرار است رانتی حذف شود، کسانی که این رانت‌ها به جیب‌شان سرازیر می‌شود، مقاومت و مخالفت می‌کنند به‌طور معمول هم با چهره دلسوز ظاهر می‌شوند و خود را خیرخواه جلوه می‌دهند. ده‌ها نمونه به خاطر دارم که هر گاه می‌خواستیم گلوگاه رانتی را ببندیم، با افرادی روبه‌رو می‌شدیم که مخالفت می‌کردند و می‌گفتند اگر آن کار انجام بشود چه اتفاقات بد و ناگواری که کشور را تهدید نمی‌کند.
با وجود تمام این مقاومت‌ها، ما در نهایت توانستیم در سال ۱۳۸۳ بورس فلزات را راه‌اندازی کنیم و بازار فلزات کشور را سر و سامان بخشیم.
اسحاق جهانگیری
وزیر صنایع و معادن دولت اصلاحات
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید