پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


تحلیل تاریخی دشواره های توسعه در ایران


تحلیل تاریخی دشواره های توسعه در ایران
بحث توسعه طبیعتاً بحث بسیار پیچیده ای است و بسیاری ازمسائلش را ما واقعاً نمی شناسیم یا بنده نمی دانم. لذا بحث نظریه پردازی هست، کوشش در این است که یک مسأله بسیار کوچکی را به هر حال یک مقداری مهم سازی بکنید که شاید بهتر بتوانیم آن را بفهمیم و روی آ ن عمل کنیم.
ولی اینکه این فرآیند چه هست؟ اولاً این فرآیند به طور قطع و یقین به نظر می آید که از مراحلی می گذرد. یعنی این طور نیست که مثلاً بشود واقعاً برخی از این مراحل را رها کرد. تجارب ۳۰۰ سال گذشته که مطالعه شده و برای اینکه آدم بداند که در هر مرحله چه می توان کرد. حتماً باید این مراحل را بشناسیم. برای مثال تاریخ ایران را نگاه کنید.
انقلاب مشروطیت شاید پایان مرحله اول توسعه ایران است وگرنه این داستان مشروطیت خواب نما شدن نیست. ولی مشروطیت یعنی پی آن نظام درحال موریانه خوردن است. اما در انقلاب مشروطیت آن نظام سیاسی کلاً حذف می شود. یعنی پایان یک مرحله است. مرحله دوم، مرحله «پی ریزی نظام مدرن» است. ایران هنوز در این مرحله مانده است. در این مرحله دوم آنچه که اتفاق می افتد معیار اساسی ایجاد یک ساختار حکومتی توسعه ای است. ایران از مشروطه شروع کرده و هنوز از آن بیرون نیامده و توضیح داده خواهد شد که این جریانها غیر از ایران پیش رفت. در این مرحله در ایران چون ساختار سیاسی به هم ریخته نهادهای جدید شروع به جوانه زدن می کنند شما از مشروطه به بعد هم نگاه بکنید. در نظام قدیم صرافی بود، نظام بانکداری شروع می کند. نظام آموزشی نوین ، نظام ارتش نوین ، نظام ثبت اسناد، نظام دادگستری ، نظام سکونتی و شهرهای جدید شروع می شود و نظام خانواده جدید و … این جوانه زدن نهادهاست، هیچکدامشان در مرحله دوم به سرانجام نمی رسند. یعنی این فرآیند دراقتصاد و در درآمد سرانه زیاد نمایان نیست. ولی این مرحله زمانی پایان می گیرد که شما یک حکومت توسعه ای پیدا کرده اید. یعنی حکومتی که در آن نظم، هدایت فنی پیدا می کند. این حکومتها را کره پیدا کرده، ما نتوانسته ایم. به دلایل تاریخی در ایران اتفاقاتی افتاد و سیستم های ما رابه هم زد. مرحله سوم «مدرن شدن مبنای تولید» است. یعنی بعد از اینکه حکومت درست شد، حالا شروع می شود کارخانجات و … و تب سرمایه گذاری جامعه را می گیرد. هنوز تولید سرانه بالانرفته است. ولی تب سرمایه گذاری سرتاسر جامعه را گرفته است. زیربناسازی، راه سازی، سدسازی و… و زمانی که مبنای تولیدی مدرن شد این مرحله تمام شده و مرحله چهارم فرا می رسد که «بلوغ فنی» است. در مرحله چهارم است که در اقتصاد مبناهایی را که ساخته شده بود شروع می کند به رقابتی شدن، بین المللی شدن و اقتصادی شدن، تولید حالا شروع می کند خودش را نشان دادن، یعنی آنچه که شما در تایوان می بینید. این مرحله است که دو یا سه دهه طول می کشد و بعد از این تازه مرحله نهایی است که « تولید ومصرف انبوه » است و رفاه از اینجا تازه شروع می شود. درآمدهای سرانه خیلی بالاست، درآمد تولید سرانه معمولاً تا آخر مرحله سوم خیلی رشد نمی کند. در مرحله چهارم هم تولید سرانه شروع می کند به رشد ملموس کردن.
در مرحله پنجم هست که به استانداردهای استفاده از ظرفیت می رسد. این زمانهایی که اشاره شد شما قطعاً با کاربرد پژوهش وکشف قوانین علمی، فرآیند زمان را کوتاه می کنید. به همین دلیل هم هرفرآیند توسعه نسبت به فرآیند قبلی کوتاهتر شده است .
در کتاب اقتصاد جهانی که در سال ۱۹۹۰ م چاپ شده، ۲۵۰سال تجربه این تحول تاریخی در کشورهای مختلف را با آمار و رقم و … آورده ودر این کتاب هم حدود ۳۰ مورد مطالعه شده که یک مورد هم ایران است. مسلماً می شود زمان را کوتاه کرد، ولی راه میانبری وجودندارد. ایران هم مسأله مهمی که برایش اتفاق افتاد این بود که زود وارد مرحله دوم شد.
ماو ژاپن تقریباً فرآیندهای توسعه مان با هم شروع شد وتا انقلاب مشروطه هم واقعاً خیلی عقب نبودیم. ولی بعد به دلایل تاریخی که در سرزمین ما اتفاق افتاد بحث نفت، بحث انقلاب شوروی در شمال و… اتفاقاتی درایران افتاد که مراحل بعدی در هم ادغام شد، یعنی ما مثلاً قبل از اینکه دولت توسعه ای را بتوانیم سامان بدهیم نفت به ما اجازه داد تا سرمایه گذاری های وسیعی را انجام دهیم. قبل از اینکه وارد بلوغ فنی بشویم، گسترش وجهش درآمد نفتی سالهای ۵۲ تا ۵۶ به ما اجازه داد که خواب مصرف انبوه را ببینیم و ۵ـ۴ سال این را تجربه بکنیم و کردیم. ایران وضعیتش مثل فردی است که خواب شیرینی می بیند و وقتی بیدار شد، مایل نیست به خودش بقبولاند که خواب بوده و دنبال این است که بگوید آن واقعیت بود. سالهای ۵۲ تا ۵۶ ایران واقعیت بود. ما در دوره ای زندگی می کردیم که تلویزیون رنگی را با قیمت بسیار پایین می فروختند و مردم می گفتند تلویزیون رنگی می خواهیم چه کار؟ یعنی درآمد نفتی زیر دو میلیون دلار سال ،۵۱ در سال ۵۶ می شود بیست و چهار میلیارد دلار ظرف چهار ، پنج سال. مثلاً با حقوق ماهانه یک کارشناس خوب می تواند سه بار در ماه به لندن برود و برگردد.
قیمت های نسبی مطرح است . ایران عدم تعادل درونش می آید و این عدم تعادل سیستم را به هم می زند. به این دلیل هست که ایران همراه هند قدیمی ترین تجربه برنامه ریزی توسعه دنیا را دارد. یعنی برنامه ریزی توسعه در ایران و هند در حدود ،۵۴ ۵۵ سال عمر دارد و خود برنامه ریزی توسعه هم بیش از ۵۶ سال عمر در دنیا ندارد. ولی اگر شما وارد ریز برنامه ریزی توسعه ایران بشوید می بینید در ۵۴ سال گذشته فقط ده سال یا دوازده سال برنامه ریزی واقعی داشته است، یعنی برنامه اول ۱۳۲۷ تصویب می شود که بدون فاصله به فرآیند ملی شدن صنعت نفت می خورد تا ۱۳۳۴ گرفتار کودتا هستیم . برنامه اول ظاهراً هست ولی عملاً نیست و توسعه می خواهد شکل بگیرد و ۷ سال اینجا از دید برنامه توسعه حذف می شود . کودتا می شود و بعداز کودتا برنامه دوم ۷ ساله مطرح می شود و تا سال ۴۱ بازهم یک مجموعه پروژه است که کشور را آرام کنند و مقدماتی ساخته می شود که فقط برنامه سوم و چهارم توسعه درست اجرا و طراحی می شود و در آن دو برنامه هم به شدت اقتصاد رشد می کند. طی آن دوبرنامه سالانه ۹%به قیمت ثابت رشد اقتصادی با تورم های زیر ۵% داریم. وارد برنامه پنجم که می شویم، برنامه ریخته شده وناگهان جهش نفتی اتفاق افتاده وسیستم برنامه ریزی به هم می ریزد. برنامه ریزی برای کمبود منابع است. تخصیص منابع کم در جهت اولویت توسعه ای است ولی از سال ۵۲ منابع کم نیست، زیاد هم هست. برنامه نمی خواهیم .
دوران تمدن بزرگ از دید شاه و توهم بزرگ از دید ایران شروع می شود و خود شاه می خواست تمدن بزرگ را ۵ ساله درست کند ومدام هم می گفتند چرا ایران دراین پنج سال سوئیس و ژاپن و… نیست. توهم بزرگ شروع می شود و برنامه ریزی از بین می رود. در ۵۴ سال برنامه ریزی ایران ۱۰ الی ۱۲سال برنامه ریزی منسجم داریم ودر خیلی زمینه های دیگر نیز مسأله همین است. فرآیند توسعه یک فرآیند بلندمدت است. از مراحل رد می شود واین زمان به تدریج کوتاه می شود همراه با به کارگیری یافته های علم می شود کوتاهش کرد مشروط براینکه محدود به مراحل خاصی بشود. مثلاً شما فروپاشی جامعه کهن را نمی توانید تسریعش کنید
اصلاً در جوامعی مثل جوامع ما که این همه از علم وپژوهش صحبت می شود نشاندهنده این است که این بحث هنوز در فضای جامعه نهادینه نشده است . کدام جامعه پیشرفته را شما سراغ دارید که هفته پژوهش داشته باشد؟ زیرا جزو فرهنگ و زندگیشان است درایران سمیناری من ندیدم که هفته سماور و چای و صبحانه باشد. زیرا جزو زندگی مان است. نه بحث می خواهد نه سمینار . زمانی گفت وگو است که یا قرار است حذف شود یا قرار است ایجاد شود و با این همه صحبت از روز پژوهش وارزش اندیشمندان، فرهیختگان و… باید وجودمان پاک شود ولی وقتی وارد فرآیند سرمایه گذاری مدرن شوید، وارد بلوغ فنی ، قوانینی دارد که در فرهنگ نیست در ساختار عینی وملموس است و راحت می شود تحقیق کرد . ما می توانیم خانه ای را که دوست نداریم راحت خراب کنیم و سریع هم بسازیم ولی ایده ای که خانه را می سازد و به راحتی نمی توانیم جابه جا کنیم . آن زمان می خواهد . اگر تایوان و دیگر کشورها به سرعت مراحل را پیش می روند برای اینکه مراحل گذشته است. جامعه آمریکا را نگاه کنید، در جامعه آمریکا که بیش از ۱۰۰سال تجربه وجودندارد، تعداد سال محدودی است. این کشور به مفهوم جدید تاریخ ندارد. ولی تحول فرهنگی اش را آن مردم که رفتند آنجا قبل از پروسه گذرانده اند وبعد با سرعت جلو آمدند. یعنی وقتی می رسیم به مراحل سرمایه گذاری مدرن و بلوغ فنی و… به سرعت جلو می رود. مشکل در مراحل قبلی است .
الآن جامعه خودمان را نگاه می کنیم، من واقعاً این طوری حس می کنم. من روزنامه زیاد نمی خوانم زیرا حس می کنم در یک دنیای جنگ روانی هستیم. بحث من چپ و راست نیست و طوری به نظر می آید که اگر قرار بود برنامه ریزی بشود، که ما در جنگ روانی و بحث فوبیا وترس باشیم بهتر از این هم نمی شد رفتار کنیم همه ما هم با حسن نیت این کار را می کنیم. این داستان همان تحول فرهنگی است. بنابراین فرآیند مرحله ای است. برخی مراحل بسیار طولانی است. نمی شود کوتاهشان کرد. برخی مراحل کوتاهتر می شوند. هر مرحله را اگر بفهمیم بهتر می توانیم در آن مرحله کاری کنیم اگر بتوانیم درک کنیم کجاییم؟ می توانیم سیاست واقع بینانه بگیریم . باید تمام این مجموعه را در نظر گرفت.
حالا باید دید می شود از این الگوها تقلید کرد یا خیر؟ در کار علمی کردن، الگو قابل تقلید نیست. قوانین علمی ثابت شده است. مثلاً تولید برق قانونش ثابت است. اما الگو یعنی شیوه های عمل براساس شرایط زمان و مکان خاص شکل می گیرد. قوانین ثابت است. در توسعه هم این است شما نمی توانید از مکانیزم های عملی مثلاً ژاپن استفاده کنید مگر شرایط زمانی و مکانی شما هم با آن یکسان باشد. ولی حتماً اگر قرار است توسعه پیدا بکنید، باید نهادسازی حکومت توسعه ای شکل بگیرد. بدون این شدنی نیست، بدون اینکه مثلاً آموزش ابتدایی ایران زیر و رو شود، محال است توسعه شکل بگیرد. آموزش ابتدایی باید بچه ها را اجتماعی بکند.یعنی آموزش ابتدایی باید چنان سامان بگیرد که زیباترین خاطرات زندگی ما در مدرسه باید باشد، زیرا به محض اینکه شنیدیم کتاب، این به صورت فرهنگی در درون مان مثل این باشد که بشنویم گل و مادر وعشق وبهار و لطافت و بشنویم زلالیت آب. یعنی احساس خشنودی به ما دست بدهد و به طرف کتاب جذب بشویم. یعنی در دنیای توسعه یافته از بس که تنها و بیچاره است کتاب در جیبش است؟ یا اصلاً کتاب زندگیش است؟ دوستش دارد. در مدرسه ابتدایی نمی توان به بچه گفت که برو خانه و صد مرتبه بنویس من معلم را دوست دارم و علم خیلی مهم است و صد مرتبه می نویسد واز علم منزجر می شود چون بچه است می خواهد بخوابد و بازی کند و این خاطره در ذهنش باقی می ماند. سرکلاس قرآن ما بچه ها را با شلاق تنبیه می کنیم این چه جوری می خواهد به علم وابسته بشود و چه جوری آن دو پایه جامعه جدید یعنی عقل وعلم می خواهد جا بیفتد؟
ببینید اینها یک قانون است که شما آموزش ابتدایی تان باید طوری متحول بشود که بچه اصلاً با شور و عشق برود آن جا دوستش داشته باشد. ولی این که چه جوری و الگویش چه باشد. ببینید در همین رابطه شما نگاه کنید انگلستان ، یک الگو دارد تا ۱۳ سالگی اصلاً کلاس امتحان ندارد. بچه کلاس اول و دوم نیست، کلاس ۵ سال و ۶ سال و ۹ سال و ۱۰ ساله است کسی رد نمی شود، کسی تجدید نمی آورد. یک سیستم خاص دارد. ژاپن می روید، همین سیستم آموزش را جور دیگری درست کرده ولی توی کتابهای آموزشی ابتدایی ژاپن دستورالعمل که نگاه می کنید می بینید به معلم ابتدایی می گوید که اگر ۱۰ روز یا یک هفته نمی توانید توی کلاس ابتدایی گل تازه،گلدانهای تازه بگذارید آن کلاس را تعطیل کنید. بچه ها را نگذارید یک جا بنشینند، این جوری یک تحول بدهید. بعد فلان کنید، چه کار کنید، بالاخره سیستم آلمان یک جور دیگری درست می کند. الگو این نیست که در ایران ما بتوانیم الگوی ژاپن را بگوییم درست است یا الگوی انگلیسی؟ ولی اصل در همه اینها یکسان است. اصل این است که یک آموزش پایه داریم که کودک را اجتماعی می کند. در تمام سال اول در انگلستان حتی ۲۸ حرف الفبا را به بچه یاد نمی دهند. آگاهانه یاد نمی دهند، نه اینکه بلد نباشند، ما ۶ ماهه بچه مان را می خواهیم کاری کنیم که روزنامه بخواند، پدر بچه در می آید. شب و روز با مشق و با چی و با چی و...
آنها شش ماه اول بچه را می برند شهرداری را ببیند، پلیس را ببیند. فلان جا این کار را بکن، این جا این کار را بکن، اصلاً مفاهیم اجتماعی را با سیستمهای آن آموزش می دهند. ببخشید من خیلی دارم وقت می گیرم، عرایضم را ختم کنم. گفتنی در این رابطه زیاد است. خلاصه عرض من این است، الگو قابل تقلید نیست، الگو براساس شرایط زمان و مکان شکل می گیرد و این جاست که پژوهش و فکر و عقل و این چیزها را می خواهد ولی قانون ثابت است یعنی اگر نظام آموشی ما اصلاح نشد، توسعه اتفاق نمی افتد. حالا میلیاردها دلار پول بیاورید وآوردیم توی ایران، اصلاً جلوی چشم ماست. یعنی توی ۳۰ سال گذشته در ایران حداقل ۱۰۰۰ میلیارد دلار از بخش نفت برداشت کردیم. می گوییم پول کم است یعنی بخشی را خودمان مصرف کردیم به صورت مصارف، بخشی را پولش را گرفتیم و این هزار میلیارد را بالاخره مصرف کردیم و بخش عمده ای سرمایه گذاری کردیم اما تولید سرانه ما ثابت مانده در بهترین حالت. یعنی نشان می دهد که توسعه در گرو این بحثها نیست، در این مراحلی را که ما هستیم اگر مراحل فرهنگی و... ساخته شد بله حالا یک دلار سرمایه گذاری می کنید ده دلار سود می برید. به هر حال قوانین را همان طور که شما فرمودید باید با حوصله رفت دید چه هست، در حدی که کشف شده مطالعه کرد و به کار گرفت. زمان کوتاه می شود. دنبال تقلید نباید بود ولی دنبال رسیدن به رعایت قانونمندیهای علمی در این رابطه باید بود.
نویسنده: دکترحسین عظیمی
منبع : انجمن جامعه شناسی ایران