دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

خلاقیت در آموزش


خلاقیت در آموزش
۱) تعریف خلاقیت و نوآوری
از خلاقیت و نوآوری تعریف‌های زیادی شده است.و ایندو غالبادرکنار هم و هترادف به کار برده میشوند در اینجا برخی از تعاریف مهم را مورد بررسی قرار می‌دهیم:
ـ در فرهنگ لغت آریانپور خلاقیت و نوآوری را به وجود آوردن تولید کردن و موجب شدن معنی کرده اند
ـ خلاقیت و نوآوری عبارت است از ترکیب ،تجمع و تلفیق عناصر موجود در در صور نوین(.وان فانژه ،اوژن ،خلاقیت در صنعت و فن ،ترجمه حسن نعمتی،امیر کبیر ۱۳۶۴ص۱۹)
- خلاقیت و نوآوری به معنای پدید آوردن ترکیبهایی از هر نوع اعم از کارهای هنری،ترفندهای مکانیکی و ...،آثاری که اساساجدید بوده و از نظرپدید آورندگان قبلاًناشناخته بوده اند،همچنین خلاقیت و نوآوری به منزله ظرفیت دیدن روابط جدید ،پدیدآوردن اندیشه های غیر معمول وفاصله گرفتن ازالگوهای سنتی تفکر قلمداد شده است.(منصور ،محمود ،گستره کنونی خلاقیت و نوآوری ،مجله استعدادهای درخشان ،سال دوم شماره۲،تابستان ۱۳۷۲)
- خلاقیت و نوآوری عبارت است از نشان دادن عمل یا رفتار یا توانایی خلاق به طور کلی ،عمل خلاقه :یعنی ارائه یک راه حل مناسب برای مسایل ومشکلات .(فرنودیان، فرج ا..،محتوای درسی و پرورش خلاقیت دانش آموزان ،مجله رشد تکنولوژی آموزشی،سال پنجم ،شماره ۷(۱۳۶۸-۶۹)
ـ خلاقیت و نوآوری یعنی تلاش برای ایجاد یک تغییر هدفدار در توان اجتماعی یا اقتصادی سازمان یاگروه
ـخلاقیت و نوآوری بکارگیری توانایی‌های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است
ـخلاقیت و نوآوری یعنی توانایی پرورش یا به وجود آوردن یک انگاره یا اندیشه جدید (در بحث مدیریت نظیر به وجود آوردن یک محصول جدید است)
ـخلاقیت و نوآوری عبارت است از طی کردن راهی تازه یا پیمودن یک راه طی شده قبلی به طرزی نوین
ـ تورنس (۱۹۹۸)در تعریف هنری خود از خلاقیت به این موارد اشاره کرده است:
ـ آفرینندگی و خلاقیت مانند خواستن دانستن است.
ـ آفرینندگی و خلاقیتمانند عمیق تر حفر کردن است.
ـ آفرینندگی و خلاقیتمانند دوباره نگاه کردن است.
ـ آفرینندگی و خلاقیتمانند گوش دادن به بوهاست.
ـ آفرینندگی و خلاقیت مانند از میان برداشتن خطاهاست.
ـ آفرینندگی و خلاقیت مانندرفتن به درون آبهای عمیق است.
ـ آفرینندگی و خلاقیت مانندداشتن یک توپ است .
ـ آفرینندگی و خلاقیت مانندایجاد سوراخ برای دیدن است .
ـ آفرینندگی و خلاقیت مانندبریدن گوشه هاست.
ـ آفرینندگی و خلاقیت ماننداتصالبه خورشید است.
ـ آفرینندگی و خلاقیت مانندساختن قصرهای شنی است .
ـ آفرینندگی و خلاقیت مانندخواندن به سبک خود است.
ـ آفرینندگی و خلاقیت ماننددست دادن با فرد است.
ـ تورنس (۱۹۹۸)در تعریف وابسته به بقا قدرت کنار آمدن فرد با موقعیتهای دشوار را ذکر کرده است . هنگام برخورد با موقعیت دشوار و خطرناک ،وقتی که شخص هیچ راه حل از پیش آموخته و تمرین کرده ای ندارد،به درجه ای لز آفرینندگی و خلاقیت نیازمند است.(۴۴۳))
۲-۱) تعریف خلاقیت از دیدگاه روانشناسی
خلاقیت و نوآوری یکی از جنبه‌های اصلی تفکر یا اندیشیدن است. تفکر عبارت است از فرایند بازآرایی یا تغییر اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت. تفکر بر دو نوع است:
ـ تفکر همگرا: تفکر همگرا عبارت است از فرایند بازآرایی یا دوباره سازی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت.
ـ تفکر واگرا: تفکر واگرا عبارت است از فرایند ترکیب و نوآرایی اطلاعات و نمادهای کسب شده موجود در حافظه درازمدت، خلاقیت یعنی تفکر واگرا.
براساس این تعریف خلاقیت ارتباط مستقیمی با قوه تخیل یا توانایی تصویرسازی ذهنی دارد. این توانایی عبارت است از فرایند تشکیل تصویرهایی از پدیده‌های ادراک شده در ذهن و خلاقیت عبارت است از فرایند یافتن راه‌های جدید برای انجام دادن بهتر کارها؛ خلاقیت یعنی توانایی ارائه راه حل جدید برای حل مسائل؛ خلاقیت یعنی ارائه فکرها و طرح‌های نوین برای تولیدات و خدمات جدید و استمرار آن پس از غیبت آن پدیده‌ها.
● ویژگی‌های افرادخلاق
روانشناسان سعی داشته‌اند تا مشخصات افرادی که دارای سطح بالایی از خلاقیت هستند مشخص کنند، «استیز» عوامل زیر را برای افراد خلاق بیان داشته است:
ـ سلامت روانی و ادراکی: توانایی ایجاد تعداد زیادی ایده به طور سریع
ـ انعطاف پذیری ادراک: توانایی دست کشیدن از یک قاعده و چارچوب ذهنی
ـ ابتکار: توانایی در ایجاد و ارائه پیشنهادهای جدید
ـ ترجیح دادن پیچیدگی نسبت به سادگی: توجه کردن و در نظر گرفتن چالش‌های جدید مسائل پیچیده
ـ استقلال رأی و داوری: متفاوت بودن از همکاران در ارائه نظرات و اندیشه‌های نو
عده‌ای دیگر ویژگی‌های افراد خلاق را به صورت زیر دسته‌بندی می‌کنند:
▪ خصوصیات ذهنی:
ـ کنجکاوی
ـ دادن ایده‌های زیاد در باره یک مسئله
ـ ارائه ایده‌های غیرعادی
ـ توجه جدی به جزئیات
ـ دقت و حساسیت نسبت به محیط به خصوص به نکاتی که در نظر دیگران عادی به شمار می‌روند
ـ روحیه انتقادی
ـ علاقه وافر به آزمایش کردن و تجربه
ـ نگرش مثبت نسبت به نوآفرینی
▪ خصوصیات عاطفی:
ـ آرامش و آسودگی خیال
ـ شوخ طبعی
ـ علاقه به سادگی و بی تکلفی در نوع لباس و جنبه‌های گوناگون زندگی
ـ دلگرمی و امید به آینده
ـ توانایی برقراری ارتباط عمیق و صمیمانه با دیگران
ـ اعتماد به نفس و احترام به خود
ـ شهامت
▪ خصوصیات اجتماعی:
ـ پیش قدمی در قبول و رویارویی با مسائل
ـ مسئولیت پذیری و توانایی سازمان دادن به فعالیت‌های گوناگون
ـ قدرت جلب حس اعتماد و اطمینان دیگران.
۵) فرصت‌های خلاقیت و نوآوری
فرصت‌های خلاقیت در چهار گروه فرصت داخلی و سه گروه فرصت‌های خارجی تقسیم‌بندی شده است:
▪ فرصت‌های داخلی
ـ وقایع غیرمنتظره: مثل شکست‌ها یا موفقیت‌های غیرمنتظره
ـ ناسازگاری‌ها
ـ نیازهای فرایندی و تغییرات در صنایع و بازارها
▪ فرصت‌های خارجی (در محیط علمی و اجتماعی سازمان یاگروه)
ـ تغییرات جمعیتی
ـ تغییر نگرش
ـ دانش جدید
۶) مراحل خلاقیت ذهنی
صاحب‏نظران، خلاقیت را غالباً یک فرایند پنج مرحله‏ای می‏دانند که عبارتند از:
۱) آمادگی؛ وقتی غرق مسئله یا موضوع مورد علاقه‏تان می‏شوید و کنجکاوی شما تحریک می‏شود، به سادگی از کنار مسئله رد نمی‏شوید.
۲) پرورش؛ ایده‏هایی به ذهنتان خطور می‏کند و در این مرحله، گاهی بین امور، رابطه‏ای نامعمولی پیدا می‏کنید.
۳) بینش؛ این همان مرحله «آها» است؛ لحظه‏ای که فرد به ارتباط مراحل پی می‏برد و مسئله حل می‏شود؛ یعنی تمام قطعات پازل کنار هم چیده می‏شود.
۴) ارزیابی؛ حالا باید تصمیم بگیرید که کدامیک از ایده‏هایتان باارزش است و ارزش دنبال کردن را دارد.
۵) بسط؛ این، آخرین مرحله خلاقیت و غالباً طولانی‏ترین و سخت‏ترین مرحله آن است؛ یعنی باید بتوان آن را تعمیم داد.
ادیسون (مخترع مشهور) می‏گوید:
خلاقیت یک درصد فکر بکر است و ۹۹ درصد زحمت؛ یعنی خلاقیت گاهی تا یک درصد کافی است؛ ولی برای رسیدن به مرحله ارزیابی، بسط، گسترش و تعمیم، ۹۹ درصد زحمت لازم است.
میهالی، یکی از متخصصین معروف می‏گوید: پنج مرحله ساختار ذهنی و مهندسی ذهن در مسئله خلاقیت، به خوبی مطرح شده، اما همیشه آدم‏های خلاق، این مراحل را با همین ترتیب طی نمی‏کنند.
به طور مثال، گاهی یک شکل یا نهایت یک محصول را فرد خلاق در ذهن می‏بیند و حالا به پرورش ایده‏هایش می‏پردازد.
در معماران خلاق، این ایده جاری است.
- نقش و اهمیت خلاقیت و نوآوری
- نقش و اهمیت خلاقیت و نوآوری از جنبه فردی
ـ خلاقیت و نوآوری عامل رشد و شکوفایی استعدادها و سوق دهنده به سوی خودشکوفایی
ـ خلاقیت و نوآوری عامل موفقیت‌های فردی، شغلی و اجتماعی.
- نقش و اهمیت خلاقیت و نوآوری از جنبه گروهی
ـ خلاقیت و نوآوری یکی از عوامل پیدایش گروه
ـ خلاقیت و نوآوری عامل افزایش کارایی و موفقیت در رقابت فردی وگروهی
ـ خلاقیت و نوآوری عامل افزایش انگیزش گروهی
ـ خلاقیت و نوآوری عامل ارتقای سطح بهداشت روانی و رضایت گروهی
ـ خلاقیت و نوآوری عامل ارتقای بهره وری در گروه
ـ خلاقیت و نوآوری عامل موفقیت مدیریت گروهی و فردی
ـ خلاقیت و نوآوری عامل رشد و بالندگی گروه
ـ خلاقیت و نوآوری عامل تحریک و تشویق حس رقابت در گروه
ـ خلاقیت و نوآوری عامل تحریک و مهیا کردن عوامل تولید
● نقش معلم در شکوفایی خلاقیت
▪ آموزش و پرورش خلاقیت
در چند دهه اخیر پژوهش های بسیاری در زمینه خلاقیت و نوآوری انجام شده است. پژوهش های انجام شده در زمینه آموزش خلاقیت و نوآوری ، عموماً به این نتیجه رسیده است که خلاقیت و نوآوری را هم می توان آموزش و هم پرورش داد.تورنس می نویسد: طی پانزده سال تجربه در مطالعه و آموزش تفکر خلاق، شواهدی دیده ام که نشان می دهد خلاقیت را می توان آموزش داد. فلدهوسن و همکارانش می گویند: پاسخ به این سؤال که «آیا می توان خلاقیت را آموزش داد؟» مثبت است. آنان روش های جالبی برای آموزش خلاقیت و نوآوری ارائه می دهند.
تحقیقات نشان داده است که تمام انسان ها دارای قوّه خلاقیت و نوآوری هستند; برخی در یک زمینه دارای خلاقیت و نوآوری بیش تر و برخی در زمینه ای دیگر. خلاقیت و نوآوری می تواند به وسیله معلمان در دانش آموزان شکوفا گشته و یا از بین برود. بنابراین، باید محیط و فضای مساعدی برای رشد و پرورش قوّه خلاقیت و نوآوری دانش آموزان فراهم آورد.
کارل راجرز در این زمینه می نویسد: «روشن است که خلاقیت و نوآوری را نمی توان با فشار ایجاد کرد، بلکه باید به آن اجازه داد تا ظهور کند. همان گونه که زارع نمی تواند جوانه را از دانه بیرون بیاورد، اما می تواند شرایط مناسبی برای رشد دانه فراهم آورد. در مورد خلاقیت و نوآوری هم همین شرایط صادق است. باید زمینه ای مساعد برای رشد و توسعه خلاقیت و نوآوری در فرزندان و دانش آموزان فراهم آورد. از جمله تجربیات من در روان شناسی این است که می توان با فراهم کردن امنیت روانی و آزادی، احتمال ظهور خلاقیت و نوآوری سازنده را افزایش داد.»
روشن است که هر کسی ممکن است در زمینه ای خاص خلاقیت و نوآوری داشته باشد. از هر کسی در هر زمینه نمی توان انتظار خلاقیت و ابتکار داشت. باید این بسترها و علایق و زمینه ها را شناسایی کرده و زمینه رشد آن ها را فراهم نمود.
▪ معلم و شیوه های پرورش تفکر خلاق
تعلیم و تربیت به یک معنا عبارت است از رشد قوّه قضاوت صحیح در افراد. تقلید از دیگران یا پیروی از تمایلات و عادات، سبب رکود فکری و عجز او در برابر مسائل و مشکلات است. امروزه جامعه نیازمند افرادی است که فکر و خرد را حاکم بر اعمال و افکار خویش قرار می دهند و مشکلات را به گونه ابتکاری از سر راه خود برمی دارند. اجمالاً وظایف یک معلم در تحقق این هدف بدین شرح است:
۱) دانش آموزان را به داشتن ایده های بکر و نو تشویق نماید; ایده هایی که کم وبیش برای خود آن ها بکر است. ضمن پذیرش ایده های بکر، زمینه ابراز آن ها را فراهم کند. مثلاً، می توان از دانش آموزان خواست که به جای ارائه گزارش ساده از یک کتاب، آن را شخصاً ارزیابی کرده و هر نظری که درباره آن دارند بیان کنند و یا این که فصلی از فصل های سال را توصیف کنند به طور کلی، نقاشی های آزاد، مقاله نویسی و نگارش داستان های کوتاه، زمینه ایده فرد و تفکر خلاق در دانش آموزان را بهتر فراهم می کند.
۲) مطالب درسی را به صورت مسأله و معما برای شاگردان طرح کند; مطالعه کتاب و یا گوش دادن به سخنان معلم، از برکردن حقایق علمی و تاریخی رشد قوه ابتکار شاگردان را به دنبال ندارد. معلم به جای بیان مطالب درسی یا ذکر حقایق. علمی، باید دانش آموزان را به طرح مسائل ترغیب کند.
۳) معلم باید به دانش آموزان اجازه دهد تا مسائل، نظرات و ایده های خود را اعلام نمایند و این ایده ها را روی تخته کلاس درس نوشته و پس از طرح مسائل و ایده های خود به آنان اجازه دهد که این مسائل را نقد و بررسی نموده و مورد آزمایش قرار دهند.
▪ شیوه های گوناگون تدریس
معلم باید در جریان تدریس و فرایند تعلیم و تربیت، شیوه های مختلفی را به کار برد; از جمله، روش حل مسأله، روش تهیه طرح یا پروژه، روش بحث آزاد و پروژه های گروهی و جمعی متناسب با موضوع و موقعیت درسی.
▪ فعال شدن شاگردان در کلاس
کلاس های درس را می توان به جای «معلم محوری» به صورت «فراگیر محوری» اداره کرد; در کلاس فراگیر محوری، دانش آموز در امر یادگیری دخالت مستقیم و اساسی دارد. معلم راه های یادگیری را به شاگردان دیکته نمی کند، بلکه شیوه های مختلف یادگیری را پیش پای آنان قرار می دهد تا با استفاده از نیروی خلاقیت و ابتکار خود مسیر و روش یادگیری را جستوجو نمایند. به جای این که معلم برای دانش آموزان اطلاعات فراهم کند، بایستی آنان را در موقعیتی قرار دهد تا خود به جستوجوی اطلاعات بپردازند. معلم در این شیوه تدریس، راهنماست و نقش یاری دهنده و هدایتگر را ایفا می کند.
استفاده از روش بارش مغزی (brain Storming) (اسبورن ۱۹۷۵)
در روش بارش مغزی، پس از این که مسأله ای در کلاس ارائه شد، معلم از دانش آموزان می خواهد تا هر تعداد راه حل را که می توانند برای مسأله بنویسند. معلم پیش از ارائه همه راه حل ها به وسیله دانش آموزان، نباید هیچ گونه اظهارنظری در این خصوص بنماید. این روش، شبیه روش تداعی آزاد است که در روان کاوی مورد استفاده قرار می گیرد.
▪ ایجاد زمینه تفکر
معلم باید زمینه ای فراهم کند که همه دانش آموزان تفکر نمایند و بدون نگرانی تفکرات خویش را اظهار نمایند. هرچند شاگردان در فرایند تفکر ممکن است اشتباه کنند، اما مهم، تفکر و پرورش فکر است. در این گونه کلاس ها پاسخ صحیح و غلط شاگرد برای معلم ارزش یکسان خواهد داشت; زیرا به هر حال دانش آموز به تفکر واداشته شده است. به عبارت دیگر، باید به دانش آموزان اجازده داده شود تا اشتباهاتی را مرتکب شوند; زیرا ممکن است اشتباهات به بینش های مثمرثمری منتهی شوند.
معلم باید شرایط آموزشی را به گونه ای ترتیب دهد که شاگردان مطمئن شوند که اختلاف نظر آنان با معلم مشکلاتی برای آنان نخواهند داشت. به هیچ وجه نباید اندیشه های شاگردان را طرد نمود; چون در این صورت آنان به تفکر نخواهند پرداخت.
▪ ارتباط با اذهان خلّاق
گرچه معلم تا حدّ زیادی می تواند ذهن دانش آموز را تحریک کند، اما این امر کافی نیست. گفتار و کردار هنرمندان، متفکران و رهبران مشهور از مهم ترین عوامل مؤثر در تحریک انرژی خلّاق در دیگران است. شاعران، مورخان، سیاستمداران و دانشمندان بزرگ، در قرون گذشته، از طریق آثار مکتوب خود با ما سخن می گویند. آتش خلاق آنان می تواند شعله آفرینش گری دانش آموزان را برافروزد و روح اشتیاق رقابت را در آنان بدمد. برای پیش گیری از احساس حقارت دانش آموزان در برابر بزرگان، باید به آنان گفته شود که انسان های بزرگ هم از اول خلاق نبودند، بلکه با تلاش، پشتکار و پرورش این قوه توانسته اند ابتکارات، نوآوری ها و آفرینندگی را در وجود خود شکوفا سازند. با شناخت نحوه زندگی و مراحل رشد دانش آموزان، می توان از بروز و پیدایش این احساس در آن ها پیش گیری نمود.
▪ تشویق اندیشه ها و پیشرفت های بکر و ناب
با پرسش های هرچند غیرمتعارف دانش آموزان، باید برخوردی دقیق و حساب شده داشت; اگر دانش آموزی ایده غیرممکنی را بیان کرد، به جای واقع گرایی باید در این تخیل دانش آموز وارد شد. مثلاً، اگر کودکی بگوید: سگِ من کتابی نوشته است، معلم جواب دهد: واقعاً؟! حتماً کتاب به مردم توصیه می کند که با سگ ها چگونه رفتار کنند. سپس بچه های دیگر می توانند اظهارنظر کنند که دنیا در نظر یک سگ ممکن است چگونه باشد و چطور می شود امور را بهبود بخشید و...
ـ باید به کودکان عملاً نشان داد که عقاید آنان مورد احترام است.
ـ اندیشه ها و راه حل های غیرمعقول برای مسائل را باید با احترام تلقی کرد.
فرصت داد تا به طور مستقل یاد بگیرند، آزادانه فکر کنند و به اکتشافات بپردازند.
● هنر پرسش
با طرح یک سؤال، راهی به سوی پاسخ های خلاق گشوده می شود. سیلورمن (۱۹۸۰) با مشاهده مستقیم معلمان کهنه کار و نیز کودکان تیزهوش، دریافت که آنان اطلاعات اندکی در اختیار دانش آموزان خود می گذارند. وی پی برد که این عالمان بیش تر وقت خود را صرف سؤال و پرسش از دانش آموزان می کنند تا درس دادن و معمولاً از پاسخ به پرسش های دانش آموزان اجتناب می کنند و با شگردی خاص، پرسش آنان را به خودشان بازمی گردانند و در این خصوص نظر خود آنان را جویا می شوند. این گونه معلمان، اغلب عادت دارند بازخوردهای بدون داوری در اختیار دانش آموزان خود قرار دهند. پاسخ های آنان را می پذیرند و به آن تمایل نشان می دهند. در عین حال، تلاش می کنند درباره این پاسخ ها داوری نکنند. بی تردید، نتیجه این نوع رفتار با دانش آموزان این است که آنان می کوشند تا خود را همواره ارزیابی کنند.
نوع پرسش های این معلمان، اغلب واگرا (چه اتفاق خواهد افتاد اگر...؟) است. آنان اغلب از دانش آموزان می پرسند: «چه چیز شما را وادار به چنین اندیشه ای کرد؟» نوع پرسش ها، باید به گونه ای عام باشد تا دانش آموزان بتوانند پیرامون آن قلم زنی کنند. مثلاً از دانش آموزان سؤال شود که «آسمان را توصیف کنید.» این جاست که دانش آموزان تلاش می کنند تا احساسات شخصی و تجربیات خود را بیان کنند.در پرتو پرسش از دانش آموزان است که یک معلم می تواند خلاقیت آنان را آزمایش کند.
شیوه های پرسش خلاق
شگرد خاص طرح سؤال وسیله ای است که استعداد خلاق کودکان را بارور می سازد.
۱) به کارگیری قوه تخیل
یکی از شیوه هایی که می توان کودکان را بیش تر به تفکر خلاق واداشت، این است که به آنان کمک کنیم تا هر چیز را با به کارگیری قوّه تخیل و ابتکار خود به وضعیت دلخواه و مطلوب درآورند. از کودکان بخواهید اشیا را به شکلی که دوست دارند تبدیل کنند. در زیر، چند نمونه از این سؤالات که هر یک مربوط به یک شیء خاصی است، آمده است:
ـ اگر( شیرین تر/ترشتر) می بود، مزه بهتری نداشت؟
ـ اگر( کوچک تر/ بزرکتر) می بود، عالی تر نبود؟
ـ اگر( سریع تر/آرام تر) می بود، بهتر نبود؟
ـ اگر به عقب برمی گشت، جالب تر نبود؟
ـ اگر (بزرگ تر/کوچکتر )می بود، راضی تر نبود؟
۲) به کارگیری حواس دیگر
کودکان می توانند استعداد خلاق خود را با به کارگیری حواس خود، به طریق غیرعادی شکوفا سازند. برای مثال، از آنان می خواهیم که چشمان خود را بسته و آنچه را که در دست آنان قرار داده ایم، حدس بزنند. روش دیگر، این است که کودکان چشمان خود را بسته و آنچه را می شنوند حدس بزنند.هنگام انجام این تمرینات بایستی از کودکان دلایل حدسشان را نیز جویا شد. بدینوسیله، سرگرمی بیش تری به همراه یادگیری برای آنان فراهم کرده ایم.
۳) طرح سؤالات انشعاب پذیر
برای کودکان سؤالاتی طرح کنید که به پاسخ های متفاوتی نیاز دارد، تا آنان برای پاسخ گویی از مهارت های تفکر خلاق خود کمک بگیرند.
ذیل، چند مثال در زمینه مفهوم «آب» مطرح شده است:
ـ موارد استفاده آب کدامند؟
ـ چه چیزی در آب شناور می شود؟
چرا آب سرد است؟
ـ چه چیزی موجب می شود که آب به شکل باران درآید؟
سؤالات کلی که انشعاب پذیرند و مفاهیمی چون: شن، یخ، دود، ماشین و یا عناوین مشابه را دربردارند، برای کودکان سرگرم کننده هستند. این گونه سؤالات، فکر کودکان را باز و انعطاف پذیر می کند.
۴) شیوه «چه اتفاق می افتاد اگر...؟»
این شیوه، به وسیله بسیاری از معلمان به کار گرفته شده و موفقیت آمیز بوده است. البته، هدف آن است که با استفاده از کلاس های «فکر تؤأم با عمل» قوه ابتکار و تخیّل آنان را بیدار سازیم. برای نمونه از سؤالات زیر می توان استفاده کرد:
ـ چه اتفاق می افتاد اگر درختان موجود در جهان آبی رنگ بودند؟
ـ چه اتفاق می افتاد اگر هیچ ساعت دیواری یا مچی وجود نداشت؟
ـ چه اتفاق می افتاد اگر شما می توانستید پرواز کنید؟و....
۵) به چند طریق مختلف...
نوع دیگر سؤالی که موجب رشد و گسترش تفکر خلاق یک کودک می شود این گونه سؤال ها است:
به چند طریق، یک قاشق مورد استفاده قرار می گیرد؟
به چند طریق یک دکمه می تواند مورد استفاده قرار گیرد؟
۶) سؤالات مختلف
اگر کیف پول جادویی در یکساعت داشتی چه کار میکردی؟
اگر آرزویت فورا برآورده می شد چه آرزویی داشتی؟
- تکنیک های توسعه خلاقیت گروهی(برای مقاطع تحصیلی بالا)
افراد می‌توانند از انواع تکنیک‌های توسعه خلاقیت گروهی به شکل جدی و مستمر استفاده کنند. این تکنیک‌ها از این قرارند:
۹-۱) طوفان فکری
همانطور که گفته شد یکی از تکنیک‌های متداول در ایجاد خلاقیت و فعال ساختن اندیشه‌ها به صورت گروهی تکنیک تحرک مغزی است. در این تکنیک مسئله‌ای به یک گروه کوچک ارائه شده و از آنان خواسته می‌شود فی‌البداهه و به سرعت به آن واکنش نشان داده و برای آن پاسخی بیابند. پاسخ‌ها بر روی تابلویی نوشته می‌شوند به طوری که همه اعضای جلسه می‌توانند آنها را ببینند. این امر باعث می‌شود تا ذهن اعضاء به فعالیت بیشتری پرداخته و جرقه‌ای از یک ذهن باعث روشنی ذهن دیگری شود. اولین دلیل اثربخشی تحرک مغزی افزایش قدرت خلاقیت در گروه است، افراد در حالت گروهی بیش از حالت انفرادی قدرت تصور خلاق بروز می‌دهند. رقابت نیز عامل دیگری است که در جلسات تحرک مغزی موجب افزایش اثربخشی می‌گردد. همچنین عدم وجود انتقاد و ارزیابی‌های سریع باعث می‌شود تا اعضای جلسه با فراغت خاطر به اظهارنظر بپردازند و محیطی مساعد برای خلاقیت ایجاد گردد. نکته دیگری که در مؤثر بودن تحرک مغزی قابل ذکر است فی‌البداهه بودن نظرات است.
۹-۲) تکنیک خلاقیت شش کلاه تفکر
ادوارد دوبونو پدر تفکر خلاق در کتاب «شش کلاه تفکر» یک روش خلاقانه ارائه می‌کند و از طریق آن می‌کوشد نشست افراد به دور یکدیگر را به اقدامی ثمربخش و کارا تبدیل کند. «دوبونو» سعی می‌کند به کسانی که به دور هم جمع می‌شوند، بیاموزد که به تفکر خود نظم دهند و آنگاه در این میان به راه‌های خلاقانه بیاندیشند و با یک هماهنگی مدبرانه نتایج را طبقه بندی و اولویت بندی کرده و در تصمیم گیری‌ها از آن استفاده کنند. اگر شما می‌خواهید با تکنیک شش کلاه تفکر در جلسات قدم بگذارید، بهتر است این مقاله را بخوانید و آنگاه عمل کنید. تصور کنید به یک جلسه قدم گذاشته‌اید و شما مسئول نظم‌دهی، هدایت و نتیجه گیری از آن جلسه هستید. در اینجا کلاه آبی را بر سر شما خواهند گذاشت، زیرا هنگامی که کسی کلاه آبی را بر سر می‌گذارد باید به موارد زیر دقت کند:
ـ رنگ آبی نماد آسمان آبی رنگ است که چتر آن بر همه جا گسترده شده است و کسی که کلاه آبی بر سر خود می‌گذارد باید بتواند افکار جاری در محیط جلسه را در ذهن خود به جریان درآورد و نظم و تمرکز دهد.
ـ کلاه آبی همچون یک نرم افزار است که تلاش می‌کند به تفکر کردن جمع، جهت دهد و یا برنامه‌ای مشخص آن را به سرانجام برساند و گویی همچون یک کارگردان تفکر ما را هدایت می‌کند.
ـ با کلاه آبی اولویت‌ها و محدودیت‌ها تعیین می‌شود. اکنون بر روی صندلی خود بنشینید و موضوع و یا مشکل مورد بحث را بر روی تخته سیاه بنویسید. در نخستین اقدام و با هدایت شما همه اعضا باید کلاه سفید را بر سر بگذارند و در مورد موضوع بیان شده بیاندیشند.
ـ هنگامی که کلاه سفید را بر سر می‌گذارید، نباید به چیزهایی که شامل الهامات، قضاوت‌های متکی به تجارب گذشته، عواطف، احساسات و عقاید است توجه کنید و تنها باید همچون یک رایانه، فقط اطلاعات ارائه کنید. حال شما باید اطلاعات به دست آمده از حاضرین در جلسه که به واسطه تفکر با کلاه سفید ارائه شده است را جمع‌بندی کنید و اعضای جلسه را وارد مرحله بعد کنید تا با گذاشتن کلاه قرمز بر سر، شروع به تفکر کنند.
ـ هنگامی که حاضرین می‌خواهند با کلاه قرمز در مورد موضوع مورد نظر تفکر کنند باید به نکات زیر توجه کنند: اجازه دهید احساسات و عواطف بر وجود شما حاکم شده و به زبان درآیند و هر کسی می‌تواند از الهامات و دریافت‌های ناگهانی خویش سخن گوید و دیگر نیازی به استدلال نیست. اگر به احساسات اجازه بروز ندهیم بدون شک ناخواسته و بدون دقت نظر، در تصمیم گیری‌ها وارد شده و چه بسا سبب بروز مشکلاتی برای ما شوند.
ـ پس از این که تمام نظرات اعضای جلسه ارائه شد، شما اقدام به جمع‌بندی تراوشات فکری حاضران کرده و آن گاه به مرحله بعد قدم بگذارید و اجازه دهید حاضران کلاه سیاه را بر سر بگذارند. با گذاشتن این کلاه بر سر نباید احساسات منفی بدون منطق بیان شوند بلکه فرد باید دیدگاه‌های منفی خود را در خصوص مشکل یا موضوع مورد بحث به صورت منطقی بیان کند. بدون شک اگر از این کلاه به خوبی استفاده شود، می‌تواند ما را از مخاطراتی که در آینده از چشمان ما دور می‌ماند آگاه کند. تفکر منفی به گفته «دوبونو» جذاب است، زیرا دستاوردهای آن را می‌توان به فوریت مشاهده کرد. اثبات خطای دیگران برای ما رضایت در پی دارد و حمله کردن به یک دیدگاه در ما احساس برتری می‌بخشد و برعکس ستودن یک نظر سبب می‌شود در خود احساس کنیم با فرد برتری روبرو شده‌ایم. نتایج بحث‌های ارائه شده توسط شما جمع‌بندی شده و در نهایت ثبت شود و آنگاه بار دیگر اجازه دهید حاضران کلاه زرد را بر سر خود بگذارند و شروع به تفکر کنند. زرد نماد آفتاب است و آفتاب شروعی برای سازندگی، شادابی و خوش بینی است. گویی هرجا سراغ از خورشید گرفته می‌شود گرمی زندگی و زایشی دیگر در میان است و تفکر مثبت باید به همراه کنجکاوی و شادمانی و سرور و تلاش برای درست شدن کارها باشد. فرد با گذاشتن کلاه زرد تلاش می‌کند به نکات ارزشمند و مثبت موضوع بنگرد. اصولاً افکار سازنده به سوی مثبت گرایی تمایل دارند. یکی از تمریناتی که فرد با کلاه زرد می‌تواند انجام دهد بهره گیری از تجربیات ارزشمند گذشته است. کلاه زرد در ابتدا در صدد کشف فواید موجود در موضوع مورد بحث است و هر آنچه می‌کاود، بیان می‌دارد.
ـ اکنون بار دیگر به جمع‌بندی نظرات به دست آمده بر اثر کلاه زرد بپردازید. اکنون حاضران باید کلاه سبز را بر سر بگذارند. کلاه سبز، کلاه خلاقیت است هنگامی که افراد کلاه سبز را بر سر می‌گذارند، باید به راه‌های نو بیاندیشند که می‌تواند در آن موضوع مورد نظر اثرگذار بوده و به تصمیم‌گیری‌های خلاقانه منجر شود. هنگامی که حاضران کلاه سبز را بر سر می‌گذارند، فرصتی می‌یابند که به جست و جوی چیزهای کشف نشده هدایت کنند. حال فرصتی به حاضران دهید تا ایده‌های نو ارائه کنند و آنگاه به ثبت این ایده‌ها پرداخته و به جمع‌بندی نظرات بپردازید. بدون شک برای خلاقانه اندیشیدن باید فرهنگ خلاقیت را بر فضای جلسه حاکم کنید. اکنون شما باید تلاش کنید که با کلاه آبی که بر سر گذاشته‌اید به ارزیابی نتایج پرداخته و به یک جمع‌بندی مناسب برسید و در نهایت در جهت حل مشکل یا پیگیری مورد نظر تصمیم نهایی را بگیرید. بدون شک هر یک از اعضا می‌توانند کلاه آبی را به امانت گرفته و با آن به تفکر بپردازند و در اتخاذ تصمیمات به شما کمک کنند. در پایان شما درمی‌یابید هنگامی که جلسه را این گونه مدیریت می‌کنید، دیگر تنها شاهد آن نخواهید بود که یک فرد تنها با کلاه سیاه به جلسه قدم بگذارد و یا فرد دیگری تنها با کلاه قرمز تفکر کند؛ بلکه همه مجبورند با شش کلاه مذکور تفکر کنند و اندیشه‌های ذهن خود را ارائه کنند.
۹-۳) گردش تخیلی
در سال ۱۹۶۱ روانشناسی به نام گوردون نتایج پژوهش‌های ده ساله خود را در مورد افراد خلاق منتشر نمود و ضمن آن اعلام داشت که ذهن آدمی به هنگام ابراز خلاقیت و ابتکار در یک حالت خاص روانی است که اگر بتوانیم آن حالت را ایجاد نماییم خلاقیت امکان وجود می‌یابد. او در گروه‌های ایجاد خلاقیت اعضای گروه را از طریق بکارگیری یک جریان تمثیلی و استعاره‌ای به گردشی تخیلی ترغیب می‌نمود و در این حالت ایده‌ها و نظرات بدیعی را کشف می‌کرد. ذهن افراد در این گردش خیالی با دستاویز استعاره‌ها به نکاتی نو که هدف جلسه خلاقیت بود می‌رسید و روابط تازه‌ای را بین پدیده‌ها پیدا می‌کرد. آنان پدیده‌هایی را که چندان تجانسی با هم نداشتند تلفیق و ترکیب می‌کردند و به ایده‌های جدیدی دست می‌یافتند. در جلسات خلاقیت به کمک استعاره و تخیل کار تلفیق و ترکیب در ذهن افراد انجام می‌گرفت و از این رو روش گوردون را شیوه تلفیق نامتجانس‌ها نیز نامیده‌اند.
تهییج ذهنی یا تکنیک گوردون روشی است بسیار مناسب جهت یافتن راه حل‌های جدید برای مسئله و نیز برای اکتشافات علمی و فنی. این روش فرآیندی خاص و منحصر به فرد و در عین حال مؤثر دارد. واژه Synectics یک واژه یونانی بوده و مفهوم آن پیوند اجزای متفاوت و ظاهراً بی ارتباط به یکدیگر است. فرایند بکارگیری این رویکرد عبارت است از:
ـ شناسایی و تجزیه و تحلیل مشکل به منظور رسیدن به ماهیت و جوهره آن
ـ کشف راه حل‌هایی برای آن جوهره از طریق دیدگاه غیر مرتبط با موضوع
ـ تلاش برای تبدیل راه حل‌های به دست آمده به راه حل نهایی.
در جلساتی که از این روش استفاده می‌شود فقط رهبر گروه از اصل موضوع اطلاع دارد و موضوعی که مطرح می‌شود دقیقاً اصل موضوع نیست بلکه موضوعی نزدیک به آن است.
۹-۴) تفکر موازی
واضع این شیوه ادوارد دو بونو روش معمول تفکر را همانند حفر گودالی توصیف می‌کند که با افزایش اطلاعات فرد همان گودال را عمیق تر می‌سازد و از دیدن جاهای دیگر برای حفر کردن بازمی‌ماند در حالی که تفکر موازی نگاه فرد را به نقاط جدید معطوف می‌سازد و اطلاعات و تجربه‌های جدید صرفاً به اندیشه‌های قبلی افزوده نمی‌شود، بلکه آنها را تغییر داده و الگو و ساختار جدیدی را ایجاد می‌کند. یکی از راه‌های تحقق تفکر موازی، ایجاد یک اندیشه واسطه غیرممکن است. این اندیشه موجب طیران فکر و ذهن شده و با تعدیل آن می‌توان به اندیشه نو و عملی دست یافت. راه دیگر در تفکر موازی پیوند تصادفی است. فرض کنید کتاب فرهنگ لغت را می‌گشایید و لغاتی را می‌خوانید و می‌کوشید تا آن را با موضوع مورد نظر پیوند داده و به نتیجه‌ای برسید. در این کار شما از روش پیوند تصادفی استفاده کرده‌اید.
۹-۵) ارتباط اجباری
یکی دیگر از شیوه‌های آشکار ساختن خلاقیت‌ها و ظاهر ساختن توانایی آفرینندگی موجود در افراد، شیوه ارتباط اجباری است. در این شیوه همان طور که از نام آن استفاده می‌شود باید بین دو گروه از پدیده‌ها، ارتباطی اجباری ایجاد کرد.
نویسنده: مریم غزالی

مراجع
۲- استیفن پی. رابینز و دیوید ای. دی سنزو. مبانی مدیریت
۳- دکتر محمد احمدپور داریانی- کارآفرینی- تعاریف- الگوها- ناشر شرکت پردیس
۴- جلیل صمدآقایی- سازمان‌های کارآفرینی- ناشر مرکز آموزش مدیریت دولتی
۵- پیتر دراکر- رشته علمی به نام خلاقیت- مترجم سیدصالح واحدی- مجله تدبیر شماره ۴۳
۶- علی نیلی آرام- خلاقیت و نوآوری در سازمان مجله تدبیر شماره ۸۵
۷- تراز ام امابایل- خلاقیت را چگونه از بین ببریم- مترجم حسین حسینی- مجله تدبیر
۸- دکتر سید مهدی الوانی- مدیریت عمومی- نشر نی
۹- : محمدی، ناهید,روزنامه همشهری،‌ پنج‌شنبه ۲ تیر ۱۳۸۴، سال سیزدهم، شماره ۳۷۳۰،
۱۰- عبدالجواد فلاطوری، پیامبران و فیلسوفان، ترجمه مهدی کندانی، همشهری، ۱۳۸۴، ص ۹.
۱۱- جان، دیلیوسانتراک، زمینه روان‏شناسی، ترجمه مهرداد فیروز بخت، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران ۱۳۸۳.
۱۲- سیف،علی اکبر،(۱۳۸۰)روان شناسی پرورشی یادگیری و آموزش،تهران،انتشارات آگاه
۱۳- عزیزی،جیران،آموزش توانایی هوش و آفرینندگی،رشد تکنولوژی آموزشی شماره ۴دی ۸۴ ص۳۲-۳۵
۱۴- آرمند،محمد،خلاقیت و شیوه های پرورش آن در دانش آموزان،رشد معلم
*-WOOL FOLK E, Anita, Educational psychology for teachers, prentice-hall, ۱۹۸۴.
*-Torrance E.P. (۱۹۹۸).An interview With E.Paul Toirrance about Creativity, Educational Psychology review
*-Perkins, K.A Marcus, and (۲۰۰۱) Cognitive - behavioral therapy to reduce weight concerns improves Journal of consulting and clinical. Psychology.۶۹-pp. ۶۰۴-۶۱۳.