شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا


«مایک لی» در دنیای نمایش


«مایک لی» در دنیای نمایش
مایك لی در خارج از جامعه بریتانیا همیشه به عنوان یكی از بهترین فیلمسازان ۳۰ سال اخیر این كشور شناخته شده است، به جز این هم نیست. اما واقعیت آن است كه او در بریتانیا سال ها كار تئاتر هم كرده و حتی یك ناآشنا با كارهای او نیز فضای تئاتری را در برخی فیلم هایش حس می كند. اگر هم هنردوستان از پیشینه بالنسبه غنی مایك لی در حرفه تئاتر بی خبر بوده باشند، لابد انتقال نمایش «میهمانی ابیگیل» او به نیویورك پس از توفیق اولیه آن در وست اند لندن كه در هفته های اخیر صورت پذیرفته، چنان آگاهی و اطلاعاتی را به آنها بخشیده است.
با این حال ایراد نمایش جدید لی مانند بیشتر نمایش ها و آثار هنری متمركز بر یك میهمانی، این است كه معمولاً حاضران در یك میهمانی حرف مهمی به یكدیگر نمی زنند و بدگویی پشت دوستان مشترك و شایعه سازی پیراموان این و آن اتلاف وقت می كنند و مشكل «میهمانی ابیگیل» نیز همین است و این نكته كه حاضران در میهمانی فقط حرف می زنند، بدون این كه به حرفهای خود واقعاً پایبند باشند بیننده و شنونده را آزار می دهد. آنها چون در جایی نشسته اند و نمی توانند ساكت و بیكار بنشینند لاجرم مقداری حرف پشت سر این و آن می زنند و دروغ هایشان به قدری بزرگ است كه پس از گذشت ساعتی خودشان هم آن را باور می كنند و به این نتیجه می رسند كه واقعاً اتفاق افتاده است.
با این حال «میهمانی ابیگیل» نمایش تازه ای نیست و مایك لی كه سابقه كاندیدا شدن برای جوایز اسكار به سبب ارائه فیلم هایی چون «رازها و دروغ ها» و «وراد دریك» را دارد این نمایش را درسال ۱۹۷۷ یعنی دقیقاً ۳۰ سال قبل نوشته است و حتی یك بار در قالب یك فیلم سینمایی برای تلویزیون انگلیس هم عرضه كرده است.
شاید شخصیت اول نمایش كه ۳۰ سال پس از نگارش نخست مایك لی تفاوت چندانی با گذشته نكرده باشد و این فیلمساز او را با خصوصیات قبلی اش حفظ كرده، زن میزبان و مجری میهمانی باشد. این زن یك آرایشگر به نام به ورلی (با بازی جنیفر جیسن لی بازیگر سینما) است كه تمامی روزهایش به جای خانه داری با شنیدن موسیقی و سربه سر گذاشتن همسر پركارش (مكس بیكر) می گذرد و بدیهی است كه چنین آدمی از برپایی میهمانی و بدگویی پشت سر این و آن لذت ببرد.
آنهایی كه به دعوت به ورلی سر از میهمانی های او درآورده اند، آنجلای تازه ازدواج كرده(الیزابت جاسیكی)، تونی (دارن گولد اشتاین) و یك مادر مجرد و طلاق گرفته به نام سو (لیزا امه ری) هستند. پس ابیگیل كجاست؟ نكته انحرافی نمایش مایك لی نیز همین جاست زیرا ابیگیل دختر ۱۵ ساله شخصیت سو است كه به نوبه خود میهمانی های زیادی می گیرد و اگر میهمانی های به ورلی به مجلس شایعه سازی درباره افراد مختلف تبدیل می شود، میهمانی های ابیگیل جشنواره موسیقی های كركننده و صداهای آزاردهنده است كه وقتی به گوش سو و به ورلی می رسد آنها را آزار می دهد.
نكته جالب، تصوراتی است كه دو گروه از یكدیگر دارند. میانسالان، جوانترها را متهم به بی ملاحظه بودن و رعایت نكردن حال دیگران از طریق شنیدن موسیقی های بلند می كنند وجوانان به نوبه خود می گویند به ورلی و اطرافیانش برای جوركردن میهمانی های شادمانه خود حاضرند هر كسی را تخریب كنند و به هیچ چیز و هیچ كس معتقد نیستند، فرقی نمی كند حاضران در هر دو نوع میهمانی در دل آرزو می كنند كه ای كاش چیزی بیش از آن چه پیش روی خود می بینند، داشتند و زندگی شان به گونه ای دیگر می بود و نمایش و قصه مایك لی نشانگر همین زیاده خواهی ها از طریق گفتار دائمی شخصیت ها و بلندپروازی های كلامی آنان است.
می توان ارتباط میان این گفتارها و وضع كنونی مردم دنیا و بویژه انگلیسی های مغرور و آمریكایی های پرادعا را یافت،اما به جبر زمان نگارش این نمایش در درجه اول ویژگی های آن عصر را در بردارد و مهم ترین آن تمایل و كارهای طبقه متوسطه و كارمند در بریتانیا در اواخر دهه ۱۹۷۰ است كه پس از روی كار آمدن مارگارت تاچر گمان می كردند یك بهشت اقتصادی درهای خود را به روی آنان گشوده است و آن را فرصتی مناسب برای مانورهای مالی خود می دانستند. آنها به سرعت به اشتباه خود پی بردند و فهمیدند در حكومت نخست وزیر موسوم به «بانوی آهنین» آنچه برایشان وجود ندارد، فرصت های برابر اقتصادی است و آنچه حكم می راند، فرصت طلبی است و هر كس زرنگی بیشتری برای بهره برداری از دنیای كاپیتالیستی دلخواه تاچر داشته باشد، بازی را برده است.
۳۰ سال پس از اجراهای اولیه «میهمانی ابیگیل» اسكالت الیوت كارگردان اجرای تازه (كه منتخب خود مایك لی است) به ناچار باید رویكردهای تازه ای را بجوید، زیرا برخی شاخصه های آن نمایش كهنه و دمده شده و كاربرد لازم را ندارند.
مایك لی نیز حاضر نبوده ضوابط و رویكردهای تازه ای را بنویسد و به نمایش اضافه كند، زیرا در آن صورت چیزی از نمایش اولیه نمی ماند و چیز هجو و تغییر یافته و تازه ای حاصل می آمد كه نه آن نمایش می بود و نه لزوماً صرافت و حلاوت اولیه را می داشت. در نتیجه به تصمیم مایك لی و با اجرای اسكات الیوت به جای تأكید و تكیه بر خصلت های سیاسی و اجتماعی نمایش، روی وجه حرص و طمع و سایر خصلت های فردی و پوچ گرایانه شخصیت ها تكیه شده و گرایش های انفرادی و اخلاق و رفتار تند و عجیب شان مبنا و مورد اشاره قرار گرفته است و این كار با هنرمندی صورت پذیرفته، زیرا در عمل ما آدم های توخالی سال ۲۰۰۷ انگلیس و آمریكا را روبه روی خود می بینیم. آدم هایی را كه ۲۴ ساعته از دیگران ایراد می گیرند، اما خودشان حسن خاصی ندارند.
به ورلی با بازی چندسویه و هنرمندانه جنیفر جیسن لی آن هم ۲۰ سال پس از ظهور اولیه وی در سینما و درحالی كه كاملاً پخته شده، درمركز نمایش مایك لی قرار دارد و همه چیز از او نشأت می گیرد. او ظاهراً نگران همگان است اما در دل می پرسد كه چرا آنها محو و هلاك نمی شوند. او از خوار و خفیف كردن همسرش حتی برای لحظه ای هم غفلت نمی ورزد و دائماً با گفتن امتیازات تونی به او سركوفت می زند، بدون این كه بداند تونی چه علایقی دارد و چگونه همسرش را عاصی كرده است.
به ورلی آن قدر حرف می زند و توطئه سوار می كند كه سرانجام بر اثر میهمانی های او سه خانوار به جان هم می افتند و همه به ابیگیل درود می فرستند كه تنها آزار برخاسته از میهمانی های او، گوش های خراش یافته بر اثر صدای بلند موسیقی است.
با این حال لی و اسكات الیوت در بهار ۲۰۰۷ نیز به خواست خود رسیده اند زیرا با ابزارهایی بالنسبه متفاوت مانند سال ۱۹۹۷ توانسته اند ثابت كنند پشت این زندگی های ظریف و ظاهراً تمیز، چه پلشتی هایی آرمیده است و چگونه می توان با بی مسئولیتی كامل زندگی دیگران را به هم ریخت و به آنها خندید.
مشكل این است كه ظرف ۳ دهه اخیر قلم و كلام مایك لی بسیار تیزتر و بی پرواتر شده و او در نمایش ها و فیلم های پرشماری كه بعد از آن تاریخ ارائه كرده و ساخته با لحنی بی واسطه تر از مشكلات اجتماعی جهان و بویژه رنج طبقه متوسط و كارگر دربریتانیا سخن گفته و با آن حتی جشنواره اول سینمای دنیا (كن فرانسه) را به تسخیر خود درآورده است و در نتیجه گرایش برای دیدن یك مدل ضعیف و كم ضرب و ملایم از كارهای انتقادی او با نام «میهمانی ابیگیل» نمی تواند آن قدرها هم زیاد و رویدادی بشدت وجد آور باشد و هر هنردوستی ترجیح می دهد نمونه های جدید و بهتر و قوی تر آن را در كارهای بعدی مایك لی به نظاره بنشیند. او توانسته در برخی فیلم ها و نمایش های بعد از «میهمانی ابیگیل» به شكلی مستقیم تر و مؤثرتر بیماری های اجتماعی زمان را تشریح و از اجحاف ها در غرب بگوید و «میهمانی ابیگیل» به خاطر زمان نگارش اش با آن برابری نمی كند.
در عین حال اجرای تازه این نمایش این حسن را هم دارد كه دریابیم گرایش های مایك لی از كجا آمده و خاستگاه های آن چه بوده و مهم تر این كه او در بستر زمان و در گستره و روند حیات چگونه رشد و پیشرفت كرده و به نقطه كنونی رسیده كه نقطه عادی و كم ارزشی نیست.
ترجمه:وصال روحانی
منبع : روزنامه ایران