شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


خاطرات 'هشتاد سال فراز و نشیب دوران'


خاطرات 'هشتاد سال فراز و نشیب دوران'
نویسنده : کاروان‌پور - محمدعلی
محل نشر : آبادان
تاریخ نشر : ۱۳۸۱/۱۲/۱۴
رده دیویی : ۸fa۸.۳۶۲
قطع : رقعی
جلد : گالینگر
تعداد صفحه : ۴۸۰
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
شماره کنگره : PIR۸۱۸۱/ف‌لا۶ی۷
نوبت چاپ : ۱
شماره مجلد : ۱
تیراژ : ۷۷۰۰
شابک : ۹۶۴-۶۶۲۹-۴۲-۳

جلد نخست خاطرات 'محمدعلی کاروان پور 'شرح و توصیفی از وقایع زندگی او و مروری بر وقایع زمان است که خود در آغاز خاطر نشان می‌کند : 'آن طور که بعدها فهمیدم و به شهادت سجل احوالم, در سحرگاه بیستم بهمن ماه 1296در یک خانواده متوسطه پا به عرصه وجود گذاشتم, مانند صدها کودک دیگر در دیاری که نامش اصفهان بود و روزی نصف جهانش می‌گفتند, رشد کردم ...فردا صبح, اول وقت رفتم سر محله, به مکتب خانه جناب میرزا, که پیرمردی بود به نام 'حاجی میرزا احمد .'میرزا وسط مسجد مخروبه‌ای پشت یک میز پایه کوتاه نشسته بود و دور شبستان هم ده‌ها بچه بزرگ و کوچک روی جلها یا پوست‌ها یا حصیر نشسته بودند .چند کتاب روی میز جناب میزا بود و چند ترکه چوب بغل دستشان .بعد از سلام مادر گفت' :این بچه را آوردم خدمت شما برای درس خواندن .'جناب میرزا با روی گشاده جواب داد : 'این دیگر بچه نیست, مرد شده که آمده درس بخواند '!با شنیدن حرف میرزا احساس شادی کردم ...یک باری برای کاشان زغال می‌بردم وقتی به دو راهی اصفهان به کاشان رسیدم, دم بازرسی توقف کردم و بارنامه را دادم تا مهر کنند .یکی از ماموران جلو آمد و ماشین را برانداز کرد .دید هیچ‌گونه ایرادی ندارد, گفت باید صبر کنی تا رئیس بیاید, خودش بازرسی کند !گفتم 'از شمال می‌آیم, از میان تاواریشها'ی روسی و هندی‌ها و انگلیسی‌ها و آفریقایی‌ها !آنها نتوانستند خلافی بگیرند, نزدیک غروب است, تا کاشان جاده ناهموار است ;سربالایی زیاد دارد ;رئیس کی می‌آید جواب داد : نمی‌دونم کجاست پسرخاله !راستش بوگوم امروز دش نکرده‌ایم باید یه خرده بسلفی .'...