شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


به دنبال همه آرزوها


به دنبال همه آرزوها
همه ما آرزوهایی داریم و نمی دانیم كی، كجا و گاه چگونه به آنها دست پیدا می كنیم. آرزوهایی كه گاه به همراه انتظار طولانی و فرساینده فراموش می شوند. روزمرگی رنگ همه چیز را از بین می برد و این همه سبب می شود تا رنگ ها و زندگی را فراموش كنیم.
«همه آن قایق های كاغذی» انتظاری است برای رسیدن به آرزوها.
پسرك چشم آبی قایق های رنگی را در یك روز جمعه به دریا می سپارد و نام خود را بر هر یك از آنها می نویسد و هنگام غروب قایق ها محو می شوند و پسرك هر شب خواب قایق های كاغذی را می بیند كه یك روز جمعه باد آنها را برده است.
پسرك تنهاست. همان انسان تنها و آرزومندی كه منتظر است تا اتفاقی بیفتد و در این انتظار پیر می شود و حالا یك پیرمرد چشم آبی است كه هر روز جمعه كنار دریا منتظر است.
«در همه سال ها همه جمعه ها ساحل نشینان كنار دریا، پیرمردی را با چشمان آبی می دیدند كه از سپیده صبح تا غروب آفتاب به دریا خیره بود. پیران ساحل می گفتند پیرمرد چشم آبی را از كودكی تا پیری همه جمعه ها كنار دریا دیده بودند كه از سپیده صبح تا غروب آفتاب به دریا چشم دوخته است...»
پیرمردی كه كسی نامش را نمی داند و صدایش را نشنیده و هر روز جمعه با لباس سیاه منتظر می ماند تا یك شب بهاری كه دریا قاصدك هایی را به ساحل می آورد. و این نشانه ای است كه همه می دانند در پس آن اتفاقی رخ می دهد.
روز جمعه است و ساحل نشینان پیرمرد چشم آبی را می بینند كه لباس آبی به رنگ دریا به تن كرده است.
باد آرام قایق ها را با خود می آورد. قایق هایی با رنگ های مختلف كه در هر یك نشانه ای از زندگی و امید نهفته است. شادی، امید، ساز و رنگ به زندگی مردم بازمی گردد. این كتاب هم مثل سایر آثار احمدرضا احمدی مملو از رنگ است و آدم هایی كه بسیاری چیزها را فراموش كرده اند و نیاز به تلنگری دارند تا به یاد بیاورند هستی خود را.
در همه آن قایق های كاغذی هم احمدی مثل سایر آثارش رنگ ها را به بازی می گیرد. پسرك با چشمان آبی قایق هایی با رنگ های مختلف به دریا می فرستد و در بازگشت این قایق ها بركت و رنگ با هم به سراغ مردم می آید.
«ساحل نشینان دیدند: باد آرام، قایقی به رنگ قهوه ای به ساحل آورد. قایق قهوه ای پر از سازهای موسیقی بود.
ساحل نشینان دیدند: باد آرام، قایقی به رنگ پرتقال به ساحل آورد. قایق پرتقالی پر از هزاران برگ كاغذ سفید و جعبه های انبوه از مداد رنگی بود.»
اما داستان به گونه ای فانتزی نوشته شده و از ذهن خواننده آشنایی زدایی می كند و حقیقت انسانی را به رخ می كشد و ما را با خیال كودكی به دنیای آرزوها می برد. اما به امر انتظار كمتر در حوزه نوجوان پرداخته شده است و گاه شكل كلیشه ای به خود گرفته اما احمدی به گونه ای دیگر به آن نگاه كرده است، انتظاری كه شاید برای خود شخصیت اصلی كه از كودكی تا پیری به آن دچار بوده به ظاهر چیزی نداشت اما انتظار او و امیدش دیگران را به آنچه می خواهند رساند و به گونه ای ایثار و گذشت را در قالب انتظار به تصویر كشیده است.
«سال نو كه در ساحل تحویل شد، مردان، ماهیان را به دریا ریختند و دانه های گندم، شاخه های انگور و درختچه های پرتقال و لیمو و نارنج را در ساحل كاشتند.
سال نو كه در ساحل تحویل شد جوانان، سازها را نواختند، تا آن روز كسی در ساحل، صدای سازها را نشنیده بود.
و در پی این انتظار زندگی شكل می گیرد و در این زندگی است كه پیرمرد جاودانه می شود.
و با زنجیره ای از كنش ها ذهن را درگیر می كند تا از تنهایی خود بیرون بیاییم و با تصاویر و رنگ های داستان و با آهنگ كلام نویسنده همسفر شویم. داستانی كه خط زندگی است و به شكلی خطی از كودكی تا محو شدن شخصیت اصلی با او همراه است.
احمدرضا احمدی در داستان هایش به دنبال هستی و حقیقت انسانی است و با بهره گیری از تصاویر و رنگ به خوبی از پس به تصویر كشیدن ذهنیاتش برمی آید، داستان های او تصاویری است كه با توصیف و موقعیت شكل می گیرد و معمولاً در مقابل آدم هایی كه فراموش شده هستند و گاه همه چیز را فراموش كرده اند، شخصیتی قرار می گیرد كه همه آنچه را كه از یاد برده اند به یاد آورند.
احمدرضا احمدی حتی به مرگ هم با دیدی هستی گرایانه می نگرد:
«كسی ندانست پیرمردی كه چشمانی به رنگ دریا داشت، كجا رفت؛ اما همه می دانند در خانه و در اتاق های خانه او چهارفصل سال گشوده است...»
نویسنده به این طریق به هستی پس از مرگ اشاره ای دارد و به باورها و یادهایی كه می ماند و خاطره هایی كه جایگزین ذهن می شود.
از نقاط قوت دیگر كتاب می توان به تصاویر ابوالفضل همتی آهویی در كنار كلام احمدرضا احمدی اشاره كرد كه دنیای خیال و آرزوهای متن را به تصویر كشیده و آن را كامل كرده است.
همتی به خوبی توانسته از پس تصویرگری ذهن نویسنده برآید و با تصاویری ساده مفاهیم داستان را به تصویر بكشد.
همه قایق های كاغذی
نویسنده: احمدرضا احمدی
تصویرگر: ابوالفضل همتی آهویی
گروه سنی: د - هـ
نلی محجوب
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید