یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

فرصت طلبی عثمانی


•فرصت طلبی عثمانی
۱۴ اردیبهشت ۱۲۸۵
یحیی دولت آبادی ارتباط بالنسبه نزدیكی با سفیركبیر عثمانی داشته و به احتشام السلطنه پیشنهاد می كند تا با وی دیداری داشته و با یكدیگر از نزدیك آشنا شده و دوستی برقرار كنند. قصد دولت آبادی آن بود كه در سفر پیش روی احتشام السلطنه به سرحدات، سفیر عثمانی در ایران با وی آشنایی داشته تا بلكه وی را همراهی نمایند. احتشام السلطنه هم اظهار خوشحالی كرد. دولت آبادی و دوستی دیگر برای آمادگی این آشنایی به دیدار سفیركبیر می روند.زمانی كه به سفیر وارد می شوند سیدحسن شوشتری كه از علمای شوشتری الاصل است و اظهار نزدیكی با سفیر دارد، نشسته در همین حین كه در خدمت سفیر بودند، مستشار سفارت، ابراهیم بیك بر جمع وارد می شود، سفیر از او سئوال می كند آیا ماموریت خود را به پایان رساندی؟ ابراهیم بیك پاسخ می دهد، خدمت آقا سیدعبدالله بهبهانی و صدرالعلما رفتم، زمان كم بود تا خدمت بقیه علما نیز برسم. در این بین این دو میهمان تازه وارد ایرانی كنجكاو می شوند كه جریان خدمت رسیدن مستشار سفارت نزد علما چیست؟
در نتیجه این كنجكاوی مستشار ورقه ای به رویت این افراد می رساند با این مضمون: علمای اعلام اگر طایفه ای از مسلمین قومی را كه عناد و لجاج آنها با مسلمین محقق باشد تحریك نمایند كه با طایفه دیگر از مسلمین جنگ كنند و یا طلیعه جنگ واقع گردند، آیا این كار جایز است یا خیر؟ در پایین این مطلب هم امضای سیدعبدالله بهبهانی و صدرالعلما به چشم می خورد كه سیدعبدالله نوشته كه «جایز نیست و این اوضح افراد سبیل كافر بر مسلم است به حكم لعن بجعل الله لكافرین علی المسلمین سبیلا.» و صدرالعلما هم این مسئله را تایید كرده است.این حركت یك عمل سیاسی از طرف دولت عثمانی بود، در این شرایط به مانند اكثر دوران گذشته ارامنه رابطه خوبی با ایران داشتند و چه بسیار از آنها در ایران به زندگی مشغول بودند. منظور سفیر از این دستخط و گرفتن امضا از علما، آن بود كه راه حركات سیاسی ایران از توجه به ارامنه را بسته و با گرفتن جواز حرام بودن آن دولت ایران را برای دست برداشتن از حمایت ارامنه تحت فشار قرار دهد. این دستخط زمانی برای عثمانی حیاتی تر می شود كه اختلافات مرزی میان ایران و آن كشور شدت بیشتری یافته.با اظهار تعجب دولت آبادی، سیدحسن شوشتری از امضا بازمی ماند و در اثر اصرار دولت آبادی كه این ورق موضوع را مشخص نمی كند، سفیر رو به مستشار می خواهد كه تلگراف فرستاده شده از وزارت خارجه عثمانی را بخواند: «به ثبوت پیوسته دولت ایران طایفه ارامنه را كه دشمن مسلمانان هستند تحریك كرده است كه در این اختلاف سرحدی آنها را طلیعه جنگ خود قرار بدهد و با ما بجنگد. شما از علمای ایران استفتاء نمایید كه این كار جایز است؟»
دولت آبادی این مطلب را تكذیب می كند و سفیر تصدیق می كند كه اتابك اعظم هم آن را تكذیب كرده و این تكذیبیه به كشور متبوع فرستاده شده ولی به علت دستوررسید باید این عمل انجام شود. در جواب سفیر دولت آبادی عنوان می كند كه ممكن است طایفه ای از مسلمانان بر طایفه ای دیگر ظلم كند، آیا بر دیگری واجب نیست به هر وسیله ای كه توان دارد و حجت عقلی و شرعی می توان برای آن قائل شد جلوی آن را بگیرد؟
این حرف ها ابواب جمعی سفارت را از امضای ورقه در محل مایوس می كند و پس از اندرز دولت آبادی به سفیر كه شما باید رشته الفت مابین دو دولت اسلامی را محكم نمائید نه بر چوب جدایی و عدم تفاهم بكوبید و آنكه نگذارید اسباب كدورت فراهم شود و زحمات چندین ساله به هدر رود از خدمت سفیر خارج می شود.
•وطن دوستی بهبهانی
۱۵و۱۶ اردیبهشت ۱۲۸۵
دولت آبادی پس از دیدار با سفیر، نزد احتشام السلطنه می رود و او را از مذاكرات درون سفارت آگاه می كند و احتشام السلطنه هم این روایات را برای اتابك اعظم عنوان می كند. اتابك هم از قبل از سیدعبدالله عصبانی بوده و از مخالفت سید با خودش خوب آگاهی داشته و مترصد فرصت برای تاختن علیه سید بوده، احتشام السلطنه را بر ضد سیدعبدالله پر می كند. فردای واقعه احتشام السلطنه با ناراحتی نزد دولت آبادی رفته و عنوان می كند باید با طباطبایی صحبت كرد و او را از خیانت سیدعبدالله آگاه ساخت و آنقدر بر مسئله پافشاری می كند كه دولت آبادی و ملك المتكلمین را وادار می كند كه علیه بهبهانی دست به عملی بزنند. دولت آبادی چون به مخالفت اتابك و سیدعبدالله به خوبی واقف بود و می دانست این نیز حربه ای در دست اتابك برای ضربه زدن به اهداف آزادیخواهان و علی الخصوص مخالف اصلی خودش بهبهانی است، عاقلانه تر عمل كرده و در ابتدا برادر خود را به نزد سیدعبدالله می فرستد و او را از نتیجه كاری كه برای دولت عثمانی كرده آگاه می كند و توضیح می دهد در صورتی كه این حركت جبران نشود هم بهانه ای به دست عثمانی برای مخالفت در مسئله ایران و سرحدات مرزی و هم بهانه ای بزرگ در دست مخالفان آزادیخواهی ایران خواهد بود. در نتیجه این دیدار آقاسیدعبدالله به سفارت عثمانی می رود و امضای خود را از ذیل ورقه پس می گیرد در نتیجه این عمل مشخص می شود كه امروز نیز دو تن از علما یكی سیدحسن شوشتری كه دیروز با نهیب دولت آبادی از امضا خودداری كرده بود و حاج میرزاابوطالب زنجانی از روحانیون تهران با شرح مفصلی كه به نفع دولت عثمانی نوشته اند، ورقه را امضا كرده اند. عصرهنگام، احتشام السلطنه به دولت آبادی خبر می دهد كه در تاریكی شب دیدار خصوصی با اتابك در پیش است.شب هنگام ملك المتكلمین و دولت آبادی و احتشام السلطنه، به دیدار اتابك می روند. پیش از آنها نیرالدوله حاكم تهران هم حضور پیدا كرده بود، از هر دری سخن آغاز می كنند پس از لختی اتابك از امضای ورقه سفارت توسط سیدعبدالله می گوید و از سید بسیار می نالد كه او خیانتكار به دولت و ملت است، كه او دشمن من است و می خواهد كسی را به جای بنشاند كه از خودش حرف شنوی داشته باشد. این سخنان را او در حالی عنوان می كند كه سید امضای خود را از ذیل ورقه پس گرفته بود اما هنوز كسی خبر نشده بود.در ادامه باز اتابك عنوان می كند كه قصدش راه انداختن عدالتخانه است و به علت این قبیل كارهای بعضی آقایان دست نگاه داشته و به گونه ای صحبت می كند كه اگر بتواند این نوع افراد را هم اصلاح كند دیگر مشكلی برای عدالتخانه وجود نخواهد داشت و موضوع سرانجام خواهد یافت.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید