جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

یکجورهایی مسلمان، یکجورهایی مثل ما نشدنی


یکجورهایی مسلمان، یکجورهایی مثل ما نشدنی
دولت های اروپایی سعی دارند مسلمان ها را در جامعه خود ادغام كنند چون آنها «یكجورهایی» هستند و ممكن است به جریان های تندرو بپیوندند اما این تلاش ها فقط تا اندازه ای موفقیت آمیز بوده است.
دختر ۱۰ ۹ساله وینی، تا وارد كوپه می شود و نگاهش به ما خارجی ها می افتد به گویش محلی وینی به مادرش می گوید «عجب گروهی شدیم» چند ساعتی طول می كشد تا از میان ذهنیات تازه شكل گرفته اش، به خصوص درباره مسلمان ها، وارد دنیای او بشوم، بفهمم از سواحل لیدو در ونیز به وین برمی گردد و او بفهمد یا لااقل قدری آرام بگیرد كه من آن اسلام گرای رادیكالی نیستم كه هر روز قیافه اش را در تلویزیون ORF اتریش و مثل آن می بیند.
دوازده ساعت بعد، با لبخند با من دست می دهد، خداحافظی می كند و مادرش، كلاودیا، برایمان سفر و اقامت خوشی را در وین آرزو می كند شهری در قلب اروپا، كه به قول همان دختر ۹، ۱۰ساله حالا دكه های سوسیس و كالباس فروشی هایش دارند جایشان را به «كباب»فروشی ها می دهند. «كباب» همان دونر كباب است غذایی شرقی كه این روزها در وین سر هر كوچه و پس كوچه ای پیدا می شود و صاحبان دكه ها اغلب ترك های مسلمان كه زمانی سال های پس از جنگ جهانی دوم كه آلمان نیاز به بازسازی داشت به عنوان كارگر مهمان راهی اتریش و آلمان شده اند.
هم سن و سال های دخترخانم هم كوپه ای ما اغلب روی خوشی به مسلمان ها، به خصوص آنهایی كه مسلمانی شان را حفظ كرده اند، نشان نمی دهند. هم كوپه ای ما این را می گوید و اضافه می كند كه آنها یعنی مسلمان ها «یكجورهایی» هستند. «یكجورهایی» را توضیح نمی دهد. اما از گفته اش چنین برمی آید كه آنها یكجورهایی غیر از ما هستند. یكجورهایی جدا، یكجورهایی متفاوت و یكجورهایی مثل ما نشدنی.
در ۲۵ كشور عضو اتحادیه اروپا، این روزها بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون نفر مسلمان زندگی می كنند، اگر چه آمارها گوناگون است. مسلمان ها بزرگترین اقلیت مذهبی اروپا هم هستند و جمعیت شان همچنان رو به رشد كه بنا به برخی پیش بینی ها تعدادشان تا سال ۲۰۲۵ دو برابر خواهد شد. فرانسه، آلمان، بریتانیا، اسپانیا، ایتالیا، هلند و بلژیك بیشتر از سایر كشورها با مسلمان ها سر و كله می زنند. مسلمان های بریتانیا بیشتر از جنوب آسیا آمده اند، مثل پاكستان و بنگلادش. فرانسوی ها بیشتر میزبان اهالی شمال قاره آفریقا هستند كشورهایی مثل الجزایر، مراكش و تونس. ترك ها بیشتر در آلمان پرسه می زنند و هلند و بلژیك هم این روزها كمیته و نشست تشكیل می دهند تا آداب و سنن شان را به تعدادی دیگر از ترك ها و مهاجران مراكشی یاد بدهند.
مسلمان ها مثل خودشان لباس می پوشند، مثل خودشان غذا می خورند، مثل خودشان معاشرت می كنند و درست مثل سیاه پوست های آمریكا جامعه خودشان را تشكیل داده اند كه در موازات با جامعه ای كه در آن مقیم شده اند حركت می كند، رشد می كند، خلاقیت های خود را دارد و البته مورد تبعیض هم قرار می گیرد. مسلمان ها در «مسلمان بودن» با هم یكی هستند اما به همراه خود سنن و آیین شان را هم به اروپا آورده اند آیینی از پاكستان، بنگلادش، مراكش، الجزایر، تركیه و خیلی جاهای دیگر و این یكی دیگر از دلایلی است كه باعث شده تا آنها «یكجورهایی» باشند. بسیاری از مسلمان های مهاجر اغلب به دنبال كار و با جیب خالی راهی كشورهای اروپایی شده اند. به این ترتیب، بخش زیادی از مسلمان ها فقیر هستند و این فقر خود باعث اختلاف طبقاتی بیشتر بین آنها و اروپایی ها شده كه از نعمت كار بهتر، بیمه اجتماعی و رفاه بیشتر بهره می برند.
صورت مسئله وقتی بغرنج تر می شود كه این «یكجورهایی» بودن مسلمان ها با انفجارهای یازدهم سپتامبر، مادرید و لندن همراه شده است. انفجارهایی كه آنها عامل اصلی آن شناخته شده اند. همین طور با قتل خشونت آمیز تئو ون گوگ، یك فیلمساز هلندی، كه مرگش موضوع تندگرایی اسلامی را در اروپا سر زبان ها انداخت. ون گوگ از منتقدان حقوق زنان در كشورهای مسلمان بود و به دست یك مسلمان مراكشی ۲۷ ساله مقیم هلند كشته شد. پس از آن بود كه صدای خیلی از اروپایی ها درآمد كه پروژه «چند فرهنگ گرایی» یعنی این كه چند تا فرهنگ متفاوت بدون ذوب یا ادغام شدن در یكدیگر در كنار هم زندگی كنند شكست خورده است. پاول گالیس كه گزارش جامعی درباره مسلمان ها در اروپا تهیه كرده می گوید هیچ كدام از دولت هایی مثل بریتانیا، فرانسه، آلمان و اسپانیا، كه تعداد زیادی از مسلمان ها را در خود جا داده اند، اعتقاد ندارند كه اكثریت مسلمانان مقیم اروپا تندرو و افراط گرا هستند یا در حملات تروریستی دست داشته اند. اما او این را هم اضافه می كند، «با این حال این حس وجود دارد كه بی اعتنایی جامعه به مسلمان ها و تبعیض باعث به وجود آمدن حس بیگانگی بین مسلمان ها شده و باعث شده تا تعداد بیشتری از مسلمان های اروپایی، به خصوص نسل های دوم و سوم، به سمت افراط گرایی گرایش پیدا كنند.» گالیس می گوید بسیاری از كسانی كه به تندگرایی اسلامی گرایش پیدا می كنند نوعی حس بیگانگی و پذیرفته نشدن در اجتماع را تجربه می كنند و به نظر می رسد برای مبارزه با احساس تافته جدا بافته بودن و یافتن یك هویت فرهنگی است كه لقب مسلمان را برای خود انتخاب می كنند. یك دانشجوی مسلمان، كه ۲۰ سال گذشته را در اروپا زندگی كرده، می گوید كه «از نظر اروپایی ها مسلمان یعنی نجس و اوضاع از یازدهم سپتامبر بدتر هم شده.» این اگر خود حقیقت نباشد لااقل احساس یك مسلمان یا همان حس بیگانگی او نسبت به جامعه ای است كه ۲۰ سال گذشته را در آن گذرانده است.
این روزها در فرودگاه ها و ایستگاه های مترو شهرهای بزرگ اروپا این جمله هر چند دقیقه یك بار تكرار می شود: ««متعلقات خود را نزد خودتان نگه دارید وگرنه ممكن است چمدان یا ساك شما ضبط شده و منهدم بشود.» این جمله اگرچه قدری عجیب به نظر می رسد اما هدف آن جلوگیری از یك انفجار تروریستی دیگر است چون ساكی كه به حال خود رها شده می تواند هر چیزی را در خود جا داده باشد حتی یك بمب را.
یاد انفجارهای لندن جاهای دیگر هم تكرار می شود. مثل هر بار كه می خواهید زباله ای را در یك سطل زباله خیابانی بیندازید كه بخش زیادی از سطل زباله ها در كوچه پس كوچه های مركز لندن و دیگر شهرهای بزرگ اروپا به خاطر حملات احتمالی تروریست ها برچیده شده اند.
به این ترتیب، عرب ها اگر تا پیش از این به قول دختر ۹ ، ۱۰ساله هم كوپه ای ما فقط «یكجورهایی» بودند حالا این «یكجورهایی» بودن با چیزهای دیگری هم قاطی شده است: یك راننده تاكسی، كه چندی پیش از فرودگاه هیثرو به مركز لندن مسافرش بودم، به لهجه كاگنی گویش محلی لندن كه خیلی هم سخت می شود آن را فهمید، می گفت این روزها هر عربی را با یك ساك یا پالتو می بینید شك می كنید.
«ادغام» به عنوان یك راه حل این روزها ورد زبان هر كسی است كه با مسئله مسلمان ها در اروپا سر و كار دارد.
قرار است «ادغام» از تندگرایی بكاهد و فاصله مسلمان ها و اروپایی ها را كم تر می كند اما مسئله ادغام تقریبا شبیه به این است كه یك تركیه ای را با یك پاكستانی، یك مراكشی و یك سودانی سر میز چند نفر فرانسوی یا اتریشی بنشانیم و پس از سلام و احوال پرسی كه معلوم نیست باید با ماچ و بوسه یا بدون آن انجام بشود، یا برای هم دعای خیر كنند یا .... سر چنین میزهایی اغلب فقط بحث های سیاسی و فرهنگی داغ است. چندتایی از این نشست ها را تجربه كرده ام: تركیه ای باید درباره رفتار دولتش با كردها توضیح بدهد، پاكستانی درباره این كه پاكستان مقر اصلی اسلام گراهای تندرو شده صحبت می كند، سودانی از فقر و فساد می گوید و فرانسوی و اتریشی جملاتی را كه در خبرها شنیده اند چك می كنند كه آیا واقعا حقوق بشر در فلان كشور رعایت نمی شود و ... یكی از آخرین این بحث ها همین چند روز پیش در خانه دوستی در وین برپا بود كه دوستان قدیمی اتریشی و آلمانی میزبان، جلسه «امشب دور هم باشیم» را بیشتر به میزگرد سیاسی تبدیل كرده بودند. تازه كار وقتی بدتر می شود كه از غیرت، وابستگی به خانواده، شیوه های عزاداری و مثل آن سخن به میان می آید و حتی همین موضوع ساده كه مردان اروپایی موقع سلام و خداحافظی همدیگر را نمی بوسند.كمیسیون اروپا در سال ۲۰۰۵ اولویت هایی را برای ادغام و كاهش تندگرایی در بین مسلمان ها در نظر گرفت. این كمیسیون پیشنهاد داد تا شرایط به گونه ای بشود كه زنان مسلمان مهاجر در بازار كار حضور گسترده تری داشته باشند. همچنین گفت وگوی بین مذاهب و جوامع مختلف ترغیب و خواسته شد تا مسلمان ها در انتخابات محلی هم شركت كنند. در كنار این دستورالعمل ها، سالانه بودجه ای پنج میلیون یورویی برای انجام پروژه های آزمایشی ادغام تصویب شده است. اتحادیه اروپایی همچنین قصد دارد صندوقی را با بودجه ۲۰۰ میلیون یورویی در سال ایجاد كند.
برخی از صاحب نظرها می كوشند تا سیاست های یك شكل را به كشورهای عضو دیكته كنند. از آنجا كه مرزهای كشورها به روی یكدیگر باز است، برخی اعتقاد دارند اگر در كشوری با این موضوع كمتر برخورد شود تاثیر آن بر كشورهای دیگر هم مشهود خواهد بود.
در راه ادغام، كشورهای مختلف سیاست های گوناگونی را برای ادغام اتخاذ كرده اند. فرانسوی ها سیاست «شبیه شدن» یا «ذوب شدن» را ترغیب می كنند آنها محجبه ها را به مدارس خود راه نمی دهند و در یك كلام جامعه ای لائیك را ترغیب می كنند. فرانسوی ها بیشتر مایل هستند تا مثلا مراكشی های مهاجر شبیه پاریسی ها بشوند، و كم كم در اجتماع ذوب بشوند.
پور دو مونتری نام یكی از محله های پاریس است. این محله در جنوب شرقی شهر واقع شده. اگر كنار برج ایفل ایستاده باشید، در جنوب غربی شهر رفتن به آنجا با یك بار تغییر خط مترو ممكن می شود كه خطوط تو در توی مترو شهر را به هم دوخته اند. اولین نشانه ای كه به پور دو مونتری نزدیك می شوید این است كه ایستگاه به ایستگاه از تعداد پاریسی های سفیدپوست ها حاضر در واگن مترو كم می شود و كم كم جمعیت سیاه پوستان و خارجی ها جای پاریسی ها را پر می كنند. وقتی از ایستگاه متروی پور دو مونتری خارج می شوید، ابتدا فكر می كنید وارد الجزایر، مراكش یا به هر حال جایی در شمال قاره آفریقا شده اید. تعداد مسلمان ها در این منطقه زیاد است، اما مشخصه دیگر این منطقه فقری است كه از قیافه آدم ها می بارد و سیگنال هایی كه در مغز طنین می اندازد: این محله جای من نیست، بوی ناامنی و خطر می آید و بهتر است هرچه زودتر با همان خط مترویی كه آمده ام از اینجا دور بشوم. محله پور دو مونتری تصویری از شكست پروژه «شبیه سازی» مسلمان ها در فرانسه است. آمارها هم نشان می دهد كه بیشتر مسلمان های فرانسه همچنان در فقر و محله های فقیر مسلمان نشین دست و پا می زنند، یا بیكار هستند یا در معرض تبعیض. ناآرامی های ۲۰۰۵ فرانسه بازتابی از همین تبعیض ها و شكاف فقیر و غنی بود كه صدای اعتراض بسیاری از مسلمان ها را هم بلند كرد.
در بریتانیا و هلند هم اوضاع بهتر از این نیست. بریتانیایی ها و هلندی ها سیاست «چند فرهنگ گرایی» به همراه «حفظ هویت» را امتحان كرده اند. اما در عمل، مسلمان ها بیشتر حاشیه نشین شده اند و جوامع كوچك محلی خودشان را تشكیل داده اند. قصه محله پور دو مونتری در مورد لندن هم صادق است، باز هم در همان بخش جنوب شرقی شهر، وقتی كمی از محله تازه ساز و مدرن «كناری وارف» دور می شوید، البته در لندن باید پاكستانی ها را جای مراكشی ها بنشانید.
در بریتانیا و هلند همچنین آیین نامه هایی تصویب شده یا در حال تصویب است كه واعظ های مساجد و امام جمعه ها را ملزم می كند تا مقدمات فرهنگ و زبان كشوری را كه در آن مقیم شده اند بیاموزند. هلند سیستمی را به نام «سیستم دوستی با امام» راه انداخته كه طی آن چند فرد داوطلب ویژگی های فرهنگی جامعه خود را با امام جمعه مسلمان ها در میان می گذارند تا به درك بهتر میان دو فرهنگ كمك بشود.
در وین حتی مراكزی را راه انداخته اند كه به آن «اتاق ادغام» می گویند. در این مراكز درست مثل این كه بخواهید گواهی نامه رانندگی بگیرید به شما اصول زندگی اروپایی را یاد می دهند و هدف این است كه تازه وارد ها خودی بشوند تا شهروندان غیرمسلمان وقتی آنها را می بینند رو برنگردانند.
كلاودیا شامانك مدیر موسسه «فولكس هیلفه» كه كارش دادن مشاوره به حاشیه نشینان اغلب مسلمان است، می گوید: «مسئله ادغام به این راحتی ها نیست. ما هر روز با آن سر و كار داریم و هیچ راه حل به درد بخوری هم نداریم كه چطور از پس آن بر بیاییم.»
گالیس هم می گوید، بسیاری از پروژه های ادغام بی نتیجه مانده اند و برخی خیال خودشان را راحت كرده اند كه اروپا در «ادغام» مسلمان ها شكست خورده است.
مرضیه وقتی هفت ساله بود به وین رفت. او حالا هجده ساله است و با «پارتنرش» در وین زندگی می كند. او شب های آخر هفته مثل خیلی از دختر و پسرهای دیگر اتریشی، كه بعضی هایشان هم كلاسی هایش هستند، رفتار می كند. او مثل دوستان اتریشی اش لباس می پوشد، گاهی به دكه های «وورستل اشتاندل» می رود، به خصوص به یكی از آنها كه در دل شهر كنار «اشتفانزدوم»، معروف ترین كلیسای گوتیك وین، قرار دارد. او تابستان ها گارسون است و بقیه سال دانشجو. تمام كارهایی كه می كند از نوشیدنش تا پوشیدنش تا معاشرتش برای بسیاری از ما ایرانی ها تابو است. او مثل خیلی از ایرانی ها نیست، اما مثل خیلی از مسلمان ها «یكجورهایی» هم نیست. زندگی روزمره اش را در قالب زندگی اتریشی ها بگذارید اتفاقا می بینید به هیچ وجه هم تابوشكن نیست.
راهی كه مرضیه انتخاب كرده یقینا به او كمك می كند تا راحت تر با وینی ها بچرخد، اما یك كارشناس اروپایی می گوید: «ادغام یعنی این كه بخواهید در جامعه ای كه در آن زندگی می كنید شركت داشته باشید، به علاوه یعنی این كه قادر باشید عضوی از آن جامعه باشید.»
یعنی تحمل پذیری جامعه هم تا آن اندازه بالا برود كه بتواند اشخاص غیرخودی را در خود جذب كند. فرهنگ غذایی خود را دارند و خلاصه همان «یكجورهایی» هستند.
می گویند ادغام موفقیت آمیز یعنی دسترسی به شغل، امكان ادامه تحصیلات و استفاده از خدمات اجتماعی. در كنار اینها، باید این چند تا را هم اضافه كرد: حمایت در مقابل تبعیض، دانستن زبان و تاریخ جامعه. و این ها همه آن چیزهایی است كه همچنان موضوع روز است و مسائلی حل نشدنی تلقی می شود. در ضمن، همه این كارها باید در كشورهایی صورت بگیرد كه لااقل یكی از آنها، یعنی بریتانیا، به گفته جان رید، وزیر كشورش، «با پایدارترین دوران تهدید از زمان پایان جنگ جهانی دوم رو به رو است.» تهدیدی كه آغازگرش همان حملات انتحاری در هفتم ژوییه ۲۰۰۵ بود.
شامانك دیگر خسته شده و تمایل زیادی ندارد تا راه حل هایی را كه هنوز خود و تیمش پیدا نكرده اند در اختیار آنها بگذارد. او می گوید: «مشكل این است كه ما هنوز خودمان هم جواب این سئوال را پیدا نكرده ایم كه چطور می توانیم كاری كنیم كه مهاجران مسلمان و اروپایی ها بدون مسئله كنار یكدیگر زندگی كنند.»
او قرار است یك سال دیگر در این شغل باقی بماند و بعد به كمك كولی ها یا حاشیه نشین های اتریشی برود كه هم زبانشان را بهتر می فهمد هم راه هایی برای وارد كردنشان به جامعه سراغ دارد.
برمك بهره مند
منبع : روزنامه شرق