یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

سنت گرایان و بنیادگرایان در خاورمیانه


سنت گرایان و بنیادگرایان در خاورمیانه
در خاورمیانه دو پدیده همزمان سنت گرایی و بنیادگرایی را در برابر داشته و داریم. سنت گرایان تداوم را مطلوب می یابند درحالی كه بنیادگرایان خواهان رجعت هستند. سنت گرایی بازتاب مانوسی از شرایط حاكم و مقبولیت چشم اندازها است و بنیادگرایی واكنشی در برابر واقعیات مستقر و یا چشم اندازهای در حال شكل گرفتن. سنت گرایان دوری و نادیده انگاشتن پدیده های جدید را دستمایه خود قرار می دهند درحالی كه بنیادگرایان رویارویی و مبارزه مستقیم را گزینه مطلوب می یابند.
سنت گرایان پناه بردن به سمبل ها، ارزش ها و معیارهای همیشگی را راه مقابله با پدیده های غیربومی می یابند درحالی كه بنیادگرایان از بین بردن بانیان پدیده های بیگانه را هدف قرار می دهند. اما شاید بتوان گفت كه متمایزترین وجهی كه سنت گرایان را از بنیادگرایان جدا می كند نگاه آنها به مدرنیته است. سنت گرایان «ضدمدرنیته» هستند و آن را كاملا نفی می كنند. این نفی، اشكال گوناگون دارد اما مهم این واقعیت است كه سنت گرایان اصولا با تمامی وجوه مدرنیته مخالف هستند. آنها مدرنیته را در تعارض با ارزش ها، باورها، آرمان ها، سمبل ها و شیوه زندگی خود ترسیم می كنند و رد كردن آن را گریزناپذیر می یابند.
چگونگی برخورد سنت گرایان با مدرنیته كاملا انفعالی و غریزی است. آنان نگاهی كاملا غریزی به مقوله مدرنیته دارند و بر حسب عادت آن را نامطلوب می یابند. بنیادگرایان در خاورمیانه برخلاف سنت گرایان كه غیرمدرن هستند و ضدیت با آن را شایسته می یابند «نیمه مدرن» محسوب می شوند. بنیادگرایان از این روی نیمه مدرن محسوب می شوند كه كلیت مدرنیته را نفی نمی كنند بلكه به صورت بخشی به آن نگاه می كنند. از نظر بنیادگرایان مدرنیته دارای دو جنبه است كه با یكدیگر متفاوت هستند و در نتیجه نباید به شكلی یكسان با آنها برخورد كرد. بنیادگرایان مدرنیته را متشكل از دو بخش ساختاری و فرهنگی می دانند. بنیادگرایان برخلاف سنت گرایان كه به تداوم اهمیت می دهند خواهان برپایی یك نظم متفاوت در صحنه جهان هستند. برای ایجاد این نظم نیاز به داشتن توانمندی های خاصی است. در جهت ایجاد این نظم، بنیادگرایان رویارویی و مقابله با نظم حاكم غربی را الزامی و اجتناب ناپذیر می دانند و به همین روی است كه برخلاف سنت گرایان ضدمدرنیته نیستند.
بنیادگرایان پذیرش بخش ساختاری مدرنیته را ضروری، مطلوب و منفعت آمیز می دانند. چرا كه از یك سو منجر به توسعه جامعه می شود و از سوی دیگر آنها را توانمند برای مقابله با جنبه دیگر مدرنیته و لذا شكست آن می سازد. بنیادگرایان برای شكست مدرنیته كه سمبل اقتدار غرب است پذیرش بخشی از آن را برای مقابله با بخش دیگر ضروری و الزامی می یابند. بنیادگرایان موفقیت های مادی غرب را كه بازتاب بخش ساختاری مدرنیته است مطلوب می یابند و كسب آن را یك نیاز می دانند. بنیادگرایان تكنولوژی، علم و فن را خواهان هستند كه تجلی اعتبار ساختاری مدرنیته است. دسترسی به تكنولوژی و علم می بایست تحقق یابد تا جامعه توسعه بیابد و توان مبارزه و رویارویی با غرب كه خاستگاه مدرنیته است امكان پذیر شود. یخچال، تلویزیون، ماشین، كامپیوتر و قابلیت های هسته ای و پزشكی به جهت اینكه كمیت زندگی را بهبود می بخشند می بایست در اختیار باشند. اما بنیاد گرایان مخالفت آشكار و تعارض موجودیتی را با جنبه فرهنگی مدرنیته به نمایش می گذارند.
از نظر فرهنگی، مدرنیته تاكید بر حاكمیت عقلانیت انسان محور برای نگاه به پدیده ها، درك و تعریف آنها دارد. ارزش های برخاسته از حیات مدرن، نگاهی تكثرگرا را به سوی فهم جهان عادی معطوف می سازد. این بدان معنا است كه افراد بشری به صحنه آورده می شوند تا به قضاوت بنشینند. قضاوتی كه از وزن واحد هر چند كه از تاثیر متفاوت برخوردار است. پس همه افراد از حق و وظیفه ارزیابی و قضاوت حیات اجتماعی برخوردار هستند بدون توجه به اینكه از نظر تاریخی و مادی در كجای جامعه قرار دارند. اما این را كه این تكثرگرایی چگونه مدیریت می شود باید متوجه معیار ارزیابی و قضاوت ساخت. بعد فرهنگی مدرنیته تاكید بر این دارد كه افراد بشری با بهره وری از ظرفیت های عقلانی خود كه محققا غیریكسان هستند به ارزیابی و قضاوت بنشینند.
بنیادگرایان این بخش از مدرنیته را غیرقابل قبول می دانند و مبارزه همه گیر را برای جلوگیری از اشاعه آن به خاورمیانه و نهادینه شدن آن ضروری می دانند.
آنچه بنیادگرایان را به پذیرش جنبه های تكنولوژیك و علمی مدرنیته سوق می دهد وقوف به این نكته است كه دارای پیامدهای ملموس مادی است و به ارتقای مادی جامعه منجر می شود. پذیرش تكنولوژی و علم به معنای ارتقا دادن وضعیت است و هدفش جایگزینی نیست. اما پذیرش مفاهیم ارزشی مدرنیته به ضرورت نیازمند جایگزینی است. پذیرش عقلانیت فردمحور به معنای نفی ویژگی های ارزشی بومی است. باید نحوه نگاه به جهان و چگونگی تعریف از حیات را عوض كرد و معیارهای غربی را كه مدرنیته به ارمغان می آورد به كار گرفت. در اینجا موضوع دگرگون ساختن هویت است. هویت در خاورمیانه مبتنی بر ارزش هایی است كه با مولفه های فرهنگی مدرنیته كه عقلانیت فردمحور است در تعارض كامل است. آنچه بنیادگرایان را برخلاف سنت گرایان به مبارزه كشانده است آگاهی به از دست دادن هویت در صورت نهادینه شدن فرهنگ مدرنیته است. مدرنیته برای بنیادگرایان یك چالش هویتی است و به همین روی است كه مسئله به شكل سیاه و سفید مطرح شده است. بنیادگرایان تكنولوژی را مطلوب می یابند چون به ارتقای جامعه كمك می كند و عقلانیت فردمحور را خصم می یابند چون درصدد جایگزینی هویت آنان است. به همین روی است كه تكنولوژی را می پذیرند و فرهنگ مهاجم را پس می زنند.
دكتر حسین دهشیار
منبع : روزنامه شرق