جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


تأمین اجتماعی جایگزینی برای یارانه ها


تأمین اجتماعی جایگزینی برای یارانه ها
یکی از موضوعات اقتصادی کشور که هفته گذشته توجه بسیاری از صاحب نظران را به خود جلب کرد، مباحث مختلف درباره طرح دولت برای جراحی اقتصاد ایران بود که یکی از مؤلفه های آن نقدی کردن یارانه هاست: آیا یارانه ها به شکل فعلی به عدالت کمک می کند آیا یارانه های فعلی بر رشد و توسعه نقش مثبت دارد آیا یارانه های فعلی باعث اسراف و اتلاف منابع خصوصاً در بخش انرژی نشده است آیا درست است که اقشار پردرآمد از این یارانه ها بیشتر از اقشار کم درآمد بهره مند می شوند آیا امکان پرداخت حجم عظیم یارانه ها برای دولت فعلی و دولت های آینده با توجه به رشد سالانه آن، وجود دارد و ده ها سؤال دیگر از جمله مباحثی است که در رابطه با بحث نقدی کردن یارانه ها قابل طرح است.نقدی کردن یارانه ها یکی از مؤلفه های اساسی طرح دولت است و حتی، مهمترین قسمت این برنامه محسوب می شود. علت اصلی طرح نقدی کردن یارانه ها که از گذشته در میان بسیاری از اقتصاددانان هم مطرح بوده، هدفمند کردن آنها بوده است که در این مقاله به ملاحظات آن اشاره می شود.
۱) حجم یارانه های پرداختی با احتساب هزینه فرصت تولید بسیاری از کالاها خصوصاً در بخش انرژی با قیمت یارانه ای، هر ساله از رشد قابل توجهی برخوردار است و بخش عظیمی از منابع عمومی را می بلعد و بار سنگین آن بر بودجه عمومی است و امکان مانور دولت و بخش عمومی را برای رشد و توسعه کاهش می دهد.
۲) یارانه های پرداختی باعث اتلاف منابع فراوانی شده است. ارزانی اقلام یارانه ای خصوصاً قیمت انرژی باعث رشد رفتار اسراف گونه مردم شده به گونه ای که سرانه مصرف انرژی در کشور چندین برابر سرانه مصرف در جهان است (سهمیه بندی بنزین به عنوان یک اقدام اولیه و مثبت سعی داشت برخی از تبعات منفی پائین بودن قیمت بنزین را در داخل به حداقل برساند ولی این کار کافی به نظر نمی رسد و طبیعتاً اقدام مذکور یک اقدام کوتاه مدت تلقی می شود و در بلندمدت باید برای آن فکری اساسی صورت گیرد).
۳) ترکیب یارانه های پرداختی به گونه ای است که در میان آنها طیف گسترده ای از یارانه ها مشاهده می شود که ماهیتاً با هم متفاوت هستند و برخورد یگانه با آنها معقول به نظر نمی رسد برخی از آنها مربوط به انرژی است که نتیجه اش عبارت است از: اتلاف منابع، آلودگی هوا و تخصیص ناکارآمد نیروی کار و سرمایه در بخش هایی که ظاهراً ارزش افزوده قابل توجه دارند ولی در واقعیت این گونه نیست. بخشی از یارانه ها مربوط به کالاهای ضروری مانند مواد خوراکی اند و البته از این بخش از یارانه ها، غنی و فقیر تقریباً به یک نسبت استفاده می کنند برخی از یارانه ها هم مربوط به بخش تولید است که به صورت های مختلف پرداخت می شود. به هر حال به نظر می رسد هر یک از این یارانه ها باید به صورت مستقل و با توجه به ماهیت آن در بازار مورد مطالعه قرار گیرد و هدفمند کردن آنها بدون مطالعات موردی و خصوصاً بدون شناخت شرایط خاص بازار هر یک از آنها ممکن نیست. بسیاری از این یارانه ها هیچ تأثیری نه بر تولید دارند نه مصرف را در سطح بهینه حفظ می کنند و نه به عدالت اقتصادی کمک می رسانند. برای روشن شدن اهمیت این مسئله به عنوان نمونه یکی از انواع یارانه هایی را که حجم قابل توجهی ندارد مثال می زنم (و ممکن است گفته شود یکی از ضروری ترین یارانه ها است که باید پرداخت شود): دولت در هر سال ده ها میلیارد ریال به صورت مستقیم و غیرمستقیم به بازار نشر (کتاب و مطبوعات) کمک کرده و می کند. کاغذ به قیمت یارانه ای، پرداخت وام ارزان قیمت به ناشران، کمک نقدی (ارزی و ریالی) به مطبوعات در برخی از سال ها، بن کتاب و خرید کتاب و... از جمله روش های کمک به رونق صنعت نشر (کتاب و مطبوعات) بوده است. ۱۳ سال پیش نگارنده، تحقیقی در زمینه اقتصاد نشر انجام دادم و به صورت علمی و با محاسبات اقتصادسنجی نشان دادم که پرداخت یارانه ها به شکل فعلی دارای کمترین اثر به رونق بخشیدن به بازار مذکور است. نتایج این تحقیق در سال ۱۳۷۹ در کتاب اقتصاد فرهنگ منتشر شد و بعداً مقالات متعددی درباره همان موضوع منتشر کردم ولی هیچ یک از مسئولان بخش فرهنگ به آن توجه عملی نکردند تا این که بخش کوچکی از نتایج آن در حوزه کتاب اجرا شد و به اعتراف مسئولان باعث شد چیزی حدود ۸۶ میلیارد تومان صرفه جویی گردد که امکان هزینه کردن آن در محل های اولویت دارتر فراهم می شود و... این کار صرفاً با قطع کاغذ یارانه ای صورت گرفت. بگذریم که سایر کمک هایی که الآن نیز صورت می گیرد دارای منطق علمی روشنی نیست و به صورت بهینه و کارا توزیع نمی گردد و بعضاً مقدار آن به بخش های مختلف تابع فشار گروه های ذی نفع است و... غرض از ذکر این بحث در اینجا یادآوری این نکته مهم است که اگر به صورت علمی با تک تک یارانه ها برخورد شود و برای هر کدام سیاست خاصی اتخاذ گردد قطعاً می توان با کمترین پیامد منفی قابل توجه، نسبت به هدفمند کردن آنها تصمیم گرفت و البته این کار بدون انجام پژوهش های مختلف ممکن نیست.
۴) نقدی کردن یارانه ها (بدون مطالعه موردی و برخورد مستقل با آنها می تواند به افزایش نقدینگی و در نتیجه افزایش تورم در کوتاه مدت منجر گردد و سطح قدرت خرید طبقات متوسط و فقیر را در مقطعی کوتاه کاهش دهد.
۵) میزان برخی از این یارانه ها به طور مستقیم در بودجه سالانه دولت وارد می شود و برای آن اعتبار در نظر گرفته می شود مانند یارانه نان و یا یارانه کتاب و نشر. اما برخی از آنها به طور مستقیم در بودجه وارد نمی شود و صرفاً با مقایسه هزینه فرصت آنها (مابه التفاوت قیمت این کالاها با قیمت جهانی یا هزینه تمام شده آنها بر مبنای قیمت سایه ای) محاسبه می شود، یارانه سوخت که بخش اعظم یارانه های فعلی محسوب می شود از این دسته است، باید دید آیا پرداخت نقدی این یارانه ها که اعتباری به صورت مستقیم در بودجه برای آن پیش بینی نمی شود برای مدت طولانی خصوصاً با توجه به رشد جمعیت و افزایش سطح عمومی قیمت ها و افزایش سالانه تقاضا امکان پذیر است
آنچه گفته شد فقط بخش کوچکی از مشکلات این مسیر است اما بیان این مشکلات به هیچ وجه توجیه کننده وضع حاضر نیست و قطعاً وضعیت فعلی نیز مطلوب نمی باشد. بالاخره باید زمانی این تصمیم سخت برای اقتصاد کشور گرفته شود لذا باید گفت اقدام دولت در طرح نقدی کردن یارانه ها از این نظر بسیار قابل تقدیر است. جای تعجب از کسانی است که تا دیروز یکی از ایده هایی که طرح می کردند «نقدی کردن یارانه ها» و واقعی کردن قیمت های نسبی بود و امروزه سراپا در جبهه مخالف ایستاده اند این همان آفت بزرگی است که گریبانگیر اقتصاد ایران شده است. به هر حال وضعیت فعلی به هیچ وجه مطلوب به نظر نمی رسد اما باید تغییر وضع فعلی با کمترین تنش و آثار نامطلوب صورت گیرد و این مسأله جنبه اجتماعی بسیار قوی ای دارد و بدون توجه به جنبه های اجتماعی آن، نوعی برخورد مکانیکی با مسأله تلقی می شود و نتایج زیانبار آن قابل پیش بینی نخواهد بود، چیزی که متأسفانه در اکثر برنامه های اقتصادی نادیده گرفته می شود. در این رابطه باید بگوییم که در غیاب یک نظام تأمین اجتماعی جامع اجرای این سیاست ها می تواند تبعات اجتماعی غیرقابل پیش بینی ای داشته باشد. اگر در کشور ما یک نظام تأمین اجتماعی کارآمد وجود داشت به گونه ای که از لحاظ کمی و کیفی و عمیق از وضعیت قابل قبولی مانند کشورهای توسعه یافته برخوردار بود، مشکلات احتمالی، اجرای نقدی کردن یارانه ها و حتی حذف آنها و یا سیاست هایی از این دست به حداقل می رسید. با وجود یک نظام تأمین اجتماعی است که اقشار آسیب پذیر و طبقات متوسط از نوسانات اقتصادی ناشی از اجرای سیاست های ساختاری مذکور در امان می مانند. گسترش بیمه بیکاری، گسترش کمی و کیفی بیمه درمانی، متناسب کردن پرداخت های مستمری متناسب با قدرت خرید، گسترش بیمه عمر و سایر بیمه های بازرگانی و تحت پوشش قرار دادن همه مردم ایران بدون هیچ استثنایی تحت یک نظام جامع می تواند اساسی ترین قدم قبل از اجرای کامل سیاست های اعلام شده باشد. البته این کار، کار ساده ای نیست و قطعاً باید بخشی از درآمد عمومی (بخوانید پول نفت) صرف آن گردد و البته صرف آن حداقل در حال حاضر در این راه منطقی به نظر می رسد زیرا تأمین اجتماعی نفع اجتماعی دارد و بدون کمک گسترده دولت امکان تحقق آن با کمیت و کیفیت مذکور ممکن نیست. در حال حاضر تأمین اجتماعی در کشور وضعیت مطلوبی ندارد. سطح خدمات اجتماعی در روستاها نه فقط از لحاظ کیفی بسیار پائین و نازل است بلکه حتی از لحاظ کمی نیز از پوشش لازم برخوردار نمی باشد و لازمه توجه به توزیع عادلانه تر درآمد و عدالت اجتماعی، کمک به این قشر مولد (و در عین حال فراموش شده) است. در شهرها نیز باید گفت تأمین اجتماعی کارگران و کارمندان بخش خصوصی و دولتی از لحاظ کیفی از عمق لازم برخوردار نیست به گونه ای که نمی تواند حداقلی از امنیت اجتماعی را برای آحاد جامعه فراهم سازد و این خلاف فلسفه و هدف تأمین اجتماعی و سیاست های اجتماعی است. لذا به نظر می رسد گسترش کمی و کیفی تأمین اجتماعی و گسترش انواع بیمه ها (خصوصاً بیمه بیکاری و درمانی) به گونه ای که سرپرست یک خانواده چه شاغل باشد و چه بیکار از سطحی از درآمد و امنیت برخوردار باشد که به راحتی بتواند در نتیجه اجرای سیاست های اقتصادی از یک سطح قابل قبولی از رفاه و امنیت برخوردار باشد، اصولی تر و منطقی تر از نقدی کردن یارانه هاست و پس از ایجاد نظام تأمین اجتماعی مطلوب است که می توان یارانه ها را نه «نقدی» که حتی حذف نمود و قیمت های نسبی را واقعی کرد و جلوی اتلاف منابع و تخصیص ناکارای عوامل تولید را گرفت، لذا پیشنهاد می شود که بخش اصلی منابع تأمین اجتماعی (که بدون آن امکان توسعه آن وجود ندارد) را دولت از منابع عمومی بپردازد و به معنای واقعی همه مردم را از سهمی که از منابع عمومی دارند بهره مند سازند و این سیاست اصولی تر و منطقی تر بوده و می تواند بدیل مناسبی برای پرداخت نقدی یارانه ها باشد. البته توضیح ساز و کار این اقدام اساسی فرصتی دیگر می طلبد.
دکتر میثم موسایی
استاد اقتصاد دانشگاه تهران
منبع : روزنامه ایران