دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

تأثیر تحولات خارجی بر روند نهضت مشروطه


تأثیر تحولات خارجی بر روند نهضت مشروطه
نوشتار حاضر در صدد است با رویكری كاركرد گرایانه نسبتی میان تحولات خارجی و آشنایی ایرانیان با این تحولات از یك سو و ظهور نهضت مشروطه و فروپاشی عناصر مشروعیت‌بخش نظام سیاسی حاكم از سوی دیگر برقرار نماید.
وقوع انقلاب روسیه، رفت و آمد ایرانیان به كشورهای اروپائی و آشنائی آنان به تحولات اروپا، رواج صنعت چاپ و سپس ترجمه و نشر آثار فرنگی در ایران و یا انتشار سفرنامه‌های ایرانیان بازگشته از اروپا، از جمله عوامل آگاهی بخش و تأثیرگذار بر روند نهضت مشروطه بودند.
برای شناخت واقعی هر پدیده می‌بایست نخست بستر و زیربنای آن را مورد مطالعه و شناخت قرار داد و سپس به ابعاد دیگر پرداخت. انقلاب مشروطه نیز از چنین چارچوبی خارج نیست. بنابراین برای شناخت و درك چگونگی روی دادن مشروطیت در ایران باید نخست ریشه‌ها را شناخت.
اگر چه انقلاب مشروطه را می‌توان ادامه تحولات تاریخی این سرزمین و از سنخ شورش‌ها، نهضت‌ها و نارضایتی‌های عمومی كم و بیش دامنه دار میان ملت و دولت ایران دانست، اما با تمام مشابهت‌هایی كه انقلاب مشروطه با سایر حوادث این سرزمین كه منجر به تغییرات اجتماعی و حكومتی گردیده دارد می‌توان از یك تفاوت عمده نیز نام برد و آن نقش و نفوذ عوامل خارجی و آشنایی با دنیای خارج و بویژه غرب است.
اگر به اوضاع و احوال ایران و منطقه در آن دوره نگاهی بیاندازیم، متوجه می‌شویم كه سلاطین قاجار در مقایسه با حكام كشورهایی چون تركیه، مصر و یا تونس اقدام چندانی برای نوسازی كشور نكردند. قلت دگرگونی قابل درك است، چرا كه ایران در مقایسه با كشورهای مدیترانه‌ای و خاورمیانه تماس كمتری با غرب داشت. اما همین كه این تماس‌ها فزونی می‌یابد، شاهد ایجاد تغییر و تحولاتی از یك سو در ارزش‌های مسلط بر جامعه و از سوی دیگر بر محیط اجتماعی و كاركرد آن می‌باشیم.
در واقع جنبش مشروطه را باید آغازگر تحولات بنیادین در تاریخ معاصر ایران دانست. اندیشه‌های نو و نوگرایی همزمان با جنبش مشروطه و با تاثیر بی چون و چرا از غرب، به گفتمان غالب در اندیشه سیاسی ایران بدل شد.
در انقلاب مشروطه، مشروعیت سیاسی نظام حاكم از سوی مردم به چالش كشیده شد و ثبات و تعادل جامعه از میان رفت. جامعه با ثبات مانند انسان سالمی است، كه وقتی دچار بیماری می‌شود كاركرد بدنی او دچار اختلال شده است. در این بین سوالات گوناگونی به ذهن متبادر می‌گردد از جمله اینكه منابع تعادل و ثبات جامعه در دوره قاجار چه بود؟ تزلزل و فروپاشی ثبات سیاسی در نهضت مشروطه در سایه رخداد كدام زمینه ها و عوامل صورت گرفت؟ ظهور نهضت مشروطه همراه با طرح كدام عناصر مشروعیت ساز جایگزین، تكوین یافت؟
نوشتار حاضر در صدد است با رویكری كاركرد گرایانه نسبتی میان تحولات خارجی و آشنایی ایرانیان با این تحولات از یك سو و ظهور نهضت مشروطه و فروپاشی عناصر مشروعیت‌بخش نظام سیاسی حاكم از سوی دیگر برقرار نماید.
طبق دیدگاه كاركردگرایی، می توان بیداری ایرانیان در اثر تماس با غرب (عامل ارزشی ـ محیطی خارجی ) را به عنوان شرط لازمه و تضعیف حكومت در اثر عدم توانایی در هماهنگی با تحولات را به عنوان شرط كافی انقلاب مشروطه شناسایی نمود.
اگر چه نوشتار حاضر صرفا بر اساس نظریه كاركرد گرایی استوار است و در صدد یافتن رابطه میان تحولات ارزشی ـ محیطی غرب با انقلاب مشروطه می‌باشد، اما این موضوع نه به معنای كامل بودن و یا مورد پذیرش بودن این نظریه است و نه به معنای پذیرفتن غرب و یا اندیشه‌های غربی می‌باشد، بلكه تنها كوششی است در جهت تطبیق انقلاب مشروطه با یكی از نظریات رایج در باب انقلاب‌ها.
در ادامه به بررسی نظریه كاركردگرایی و الگوی انقلابی این رویكرد خواهیم پرداخت، سپس منابع مشروعیت بخش كه باعث ثبات و تعادل حكومت و جامعه قاجار می‌شد را بررسی نموده و پس از آن به عوامل و زمینه‌های تزلزل و فروپاشی جامعه نگاهی خواهیم انداخت و در نهایت منابع جایگزین مشروعیت بخش را مرور خواهیم نمود.
●چهارچوب تئوریك
چالمرز جانسون یكی از متفكران كاركردگرا است كه در كتاب « تحول انقلابی»، انقلاب را در ارتباط با نظام اجتماعی خاصی كه آن را احاطه كرده است، بررسی می نماید. به عقیده وی انقلاب از پذیرش رفتار خشونت آمیز در حالتی كه تمامی روش‌های دیگر برای تحول شكست خورده است ناشی می شود. در واقع بروز انقلاب حاصل احساس ناتوانی و شكست یك نظام اجتماعی است. (۱)
بنابراین انقلاب در صحنه نظام اجتماعی نا متعادل رخ می‌دهد و تا زمانی كه ارزش‌های یك جامعه و واقعیت‌های محیطی آن با هم سازگار باشند نظام حالت تعادلی خود را حفظ می‌كند. به عقیده كاركرد گرایان به طور كلی چهار دسته منبع برای تحول وجود دارد:
۱ـ منابع ارزشی خارجی: مانند وسایل ارتباطات جهانی، بروز انقلاب در كشور‌های همجوار، فعالیت سازمان‌های بین المللی، مسافرت به كشور‌های دیگر و...
۲ـ منابع ارزشی داخلی: شامل عقاید و ابداعاتی كه كاملا سرمنشا داخلی دارند و از بطن جامعه و طی یك روند تدریجی، تكاملی و غیر عمدی صورت می‌گیرد. این منابع به طور مستقیم بر ارزش ها تاثیر می‌گذارند.
۳ـ منابع محیطی خارجی: همانند تغییر داد و ستد به دلیل گشایش بازار خارجی، انقلاب صنعتی، ورود صنایع و حرفه‌های جدید، مشاغلی كه شیوه‌ جدیدی را برای تقسیم كار به جامعه تحمیل می‌كنند.
۴ـ منابع محیطی داخلی: شامل اختراعات صنعتی، رشد جمعیت و... كه به تغییرات محیطی می‌انجامد. (۲)
وقتی ارزش‌ها و محیط یك جامعه از هماهنگی با هم باز می‌مانند می‌توان قائل به وجود وضعیتی انقلابی شد. بنابراین انقلاب را باید در متن نظام‌های اجتماعی محل وقوع شان مطالعه نمود. ضرورت این امر از آنجا ناشی می‌گردد كه ارزش‌ها و محیط هر نظام را می‌توان ویژه‌ آن نظام خاص اجتماعی دانست. اگر نظام توانایی هماهنگی با تغییرات را داشته باشد، به حالت تعادل باز می‌گردد. (۳) بدین ترتیب جانسون عدم هماهنگی میان محیط و ارزش‌ها را شرط لازم و ناتوانی گروه حاكمه در كاربرد وسایل زور و سركوب را شرط كافی برای وقوع انقلاب می‌داند.(۴)
●منابع ثبات در دوره قاجار
تاریخ تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران روند كم و بیش یكسانی را طی نموده است. حكومت قاجار نیز همانند تمام سلسله‌های مهم ایرانی از زمان آل بویه تا آن زمان، بر قدرت‌های قبیلگی تكیه داشت. (۵) در واقع ساختار قدرت قبیله و عشیره، نه تنها در ریشه‌های شكل‌گیری حكومت، بلكه در تكوین و استقرار بلند مدت حكومت، عنصری مهم تلقی می‌شد؛ بدین ترتیب مشروعیت سنتی پدرسالاری از درون قبیله به عرصه حاكمیت بسط می‌یافت و شالوده اصلی اقتدار حاكم را سامان می داد. بنابراین مشروعیت پدرسالاری را می توان وجه غالب نظام سیاسی دوره قاجار برشمرد.
هنگامی كه فتحعلی شاه در برابر ملاقات كنندگان اروپایی ابراز شگفتی می كند كه چگونه ممكن است یك كشور را در حالی اداره كرد كه دیگران هم سهمی در آن داشته باشند، از یك سو این اعتقاد را بازگو می‌كند كه در برابر نهاد طبیعی حكومت خودكامه، چیزی جز هرج و مرج وجود ندارد. (۶) و از سوی دیگر اشاره به كاركرد تاریخی مشروعیت بخش نظام خودكامه در ایران دارد. از جمله فوق می توان دریافت كه شاهان قاجار نه تنها همگام با تغییرات پیش نرفتند، بلكه خودكامگی حكومت، راه هرگونه اصلاحات از بالا را نیز سد می‌كرد.
عباس میرزا كه در زمره نخستین اصلاح طلبان و نوگرایان تاریخ ایران در عصر جدید به شمار می‌رود، بر اثر شكست های نظامی از روسیه (با تقلید از سلطان سلیم سوم در تركیه) به فكر پایه‌ریزی «نظام جدید» افتاد. سخنان وی در جریان ملاقات با فرستاده ناپلئون، نشان از اشتغالات فكری وی در آن شرایط و احوال دارد: «ای مرد بیگانه... نمی دانم این قدرتی كه شما (اروپایی‌ها) را بر ما مسلط كرده، و موجب ضعف ما و ترقی شما را فراهم آورده چیست ؟ مگر جمعیت و حاصل‌خیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا كمتر است یا آفتاب كه قبل از رسیدن به شما، به ما می‌تابد، تاثیرات مفیدش در سر ما كمتر از سر شماست؟ یا خدایی كه مراحمش بر جمیع ذرات عالم یكسان است، خواسته شما را بر ما برتری می‌دهد؟ گمان نمی‌كنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بكنم كه ایرانیان را هشیار نمایم؟ دلایل پیشرفت شما و ضعف ما كدام است؟ »(۷)
اما اصلاحات از بالا و شكست آن تنها به شاهزاده قاجاری ختم نشد و می توان به شكست مصلحانی همچون قائم مقام، امیر كبیر و سپهسالار نیز اشاره نمود. پر واضح است كه دلیل اصلی شكست این اصلاحات را پیش از هر چیز باید در بطن نظام خودكامه فردی جستجو كرد. حكام وقت ایران چندان تمایلی به ابتكار عمل و خلاقیت در امر نوسازی و حركت به سمت پركردن فاصله پدید آمده با كشورهای غربی نداشتند.
بنابراین می‌توان چنین نتیجه گرفت كه حكام قجری با سد راه هر گونه اصلاح از یك سو از تغییرات تدریجی ممانعت به عمل آورده اند و از سوی دیگر از انعطاف پذیری نظام كاسته اند. امری كه پیش درآمد انقلاب محسوب می گردد. چرا كه به عقیده كاركردگرایان، زمینه های انقلاب در شرایطی بوجود می آید كه تمامی روش های دیگر برای تحول شكست خورده باشد.
●زمینه های فروپاشی تعادل جامعه
با نگاه به چهار دسته عواملی كه كاركرد گرایان به عنوان منابع تحول از آنها یاد می‌كنند، می‌توان نقش گسترده تری را برای عوامل خارجی در انقلاب مشروطه قائل شد. دقیقا همانطور كه انقلاب اسلامی سال ۵۷ را باید یك انقلاب با سرچشمه و منشا داخلی دانست، انقلاب مشروطه را نیز باید یك انقلاب با نقش و نفوذ عوامل ارزشی ـ محیطی خارجی نامید. منظور از نفوذ و نقش عوامل خارجی، حضور و یا دخالت بیگانگان در انقلاب نیست بلكه منظور اصلی نفوذ فرهنگ غربی و عامل تحرك بخش ارزشی و محیطی خارجی بر تحولات داخلی ایران است.
اگر چه نخستین برخوردهای ایرانیان با تمدن غرب در قرون وسطا از طریق بازرگانان و نمایندگان سیاسی و تجاری ایجاد گردید اما تمایل بیشتر و آشنایی گسترده‌تر نسبت به غرب پس از شكست‌های پی در پی ایران از روسیه در زمان فتحعلی شاه آغاز گردید.
ورود برخی از عناصر و آموزه‌های مدرنیته به جامعه ایران و تعاملی كه این پدیده با ساخت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی موجود برقرار كرد، تاثیرات پایداری بر برخی از جنبه‌های زندگی سیاسی در ایران داشت. یكی از این جنبه‌ها، تاثیری است كه آشنایی با غرب برگفتمان و فرهنگ سیاسی ایران، و از آن طریق، بر زندگی سیاسی ایرانیان گذاشت. بخشی از این تاثیر به جنبه‌های شكلی و صوری زندگی سیاسی، همچون پیدایش نهاد قانون گذاری، تفكیك قوا، محدود شدن قدرت شاه و... مربوط می شود. می توان گفت كه در نتیجه این تحولات، برای نخستین بار در تاریخ ایران، «اقتدار نظام سیاسی حاكم»، نه از سوی شاه زادگان، سرداران و رقیبان بالقوه و بالفعل، بلكه از سوی مردم به چالش جدی كشیده شد و «جامعه» رو در روی حكومت ایستاد.
از مهمترین عوامل بیداری جامعه ایرانی می‌توان به ضرورت روی آوردن به دانش و فن جدید كه از پیامدهای جنگهای ایران و روس به فرماندهی عباس میرزا در عهد فتحعلی شاه بود، اشاره نمود. رفت و آمد ایرانیان به كشورهای اروپایی و آشنایی آنان با تحولات جدید علمی، فنی، اقتصادی و سیاسی غرب بویژه اعزام گروههایی از محصلان ایرانی به خارج از كشور برای فراگیری دانش و كارشناسان جدید كه نخستین گروه‌ها به فرمان عباس میرزا در سال ۱۲۳۰ هـ. ق به انگلستان اعزام گردیدند را نیز نباید نادیده گرفت.
رواج صنعت چاپ كه موجب تحول عظیم و تسهیل در نشر روزنـامه‌ها و دیگر آثـار گردید و همچنین رواج و گسترش روزنامه نویسی كه به عنوان مهمترین رسانه، اخبار و اطلاعات را در كوتاه‌ترین زمان در همه جا منتشر می‌كرد، به همراه ترجمه و نشر كتابها و آثار فرنگی كه آشنایی همگانی مردم را با پیشرفتهای غرب ممكن می ساخت، همگی ناشی از تحولات غرب بود.
در این میان از نقش روزنامه‌هایی كه توسط ایرانیان مقیم خارج از كشور چاپ و غالبا بصورت مخفیانه وارد ایران می شدند نیز نباید غافل ماند. از جمله این روزنامه ها می توان به حبل‌المتین، ثریا، قانون، پرورش و اختر اشاره نمود كه توسط میرزا ملكم خان، سید جمالدین اسد آبادی، میرزا آقاخان كرمانی و دیگر اصلاح طلبان ایرانی خارج از كشور انتشار می‌یافتند. (۸)
حتی در میان شهر‌هایی كه شاهد بیشترین جنب و جوش انقلابی بودند، فارغ از تهران كه به عنوان پایتخت، به صورت مهم‌ترین مركز فعالیت های سیاسی و مطبوعاتی محسوب می‌گردید، از نقش تبریز و مردمان این منطقه و سردارانی چون ستارخان و باقرخان نمی‌توان به سادگی گذشت. دلیل اهمیت بیش از حد تبریز نیز مجاورت با دو كشور بزرگ عثمانی و روسیه‌ تزاری و قرار گرفتن در سر راه اروپا بود كه باعث می شد تازه‌ترین اخبار و اطلاعات را در خود منتشر نماید.
جنگ روسیه و ژاپن در سالهای ۵ - ۱۹۰۴ و انقلاب ۱۹۰۵ روسیه نیز به مشروطه‌خواهان ایران كه از سال ۱۹۰۱ در حال رشد بودند نیروی مضاعفی بخشید. عده زیادی اهمیت این امر را در این نكته می‏دانستند كه تنها قدرت آسیایی كه دارای قانون اساسی بود، تنها قدرت اروپایی را كه قانون اساسی نداشت‏شكست داده بود. از این مقدمه چنین نتیجه گرفته می‌شد كه قانون اساسی «راز قدرت‏» غرب می باشد و هر كشوری كه قانون اساسی دارد، كشوری سربلند و فاتح خواهد بود.انقلاب روسیه نیز كه پیامد دیگر جنگ بود، نشان داد كه یك قیام توده‏ای ممكن است ‏یك سلطنت استبدادی را تضعیف و وادار به پذیرش قانون اساسی نماید. بدین ترتیب خون تازه‌ای به رگ‌های آزادی خواهان ایرانی تزریق شد.
صرف‏نظر از اینكه اشخاص یا گروههای معینی در نتیجه فشار غرب بر ایران منتفع یا متضرر شده بودند، گروههای متنوعی، در جامعه وجود داشتند كه دلایلی برای ناخشنودی از قاجار و تعدیات غرب داشتند. پیشه‏ورانی كه وضعیت‏خود را از دست داده بودند آشكارا ناراضی بودند. حتی تجار موفق فكر می‏كردند كه رفتار مطلوبتری با بازرگانان غربی می‏شود. برای مثال غربیها از عوارض جاده‏ای و مالیاتهای داخلی معاف بودند در حالی كه تجار ایرانی باید چنین هزینه‏هایی را تقبل می‏كردند.
تعداد بسیار زیادی از تجار و كارگران ایرانی كه به هندوستان، ماورای قفقاز شوروی و تركیه مسافرت می‌كردند، می توانستند به چشم خود، اصلاحات به عمل آمده در آن كشورها را ملاحظه كرده و با افكار آزادی خواهانه و مبانی جدید آشنا شوند. افكاری كه متضمن راه هایی بود كه بدان وسیله دولت‌ها و از جمله ایران می‌توانست تغییر كرده و به روش‌هایی روی آورد كه به تقویت بنیه داخلی و بهبود شرایط آنها منجر شود. (۹)
البته در این میان از نقش روشنفكران ایرانی كه معمولا غرب را از نزدیك درك كرده بودند نیز نباید به سادگی گذشت. به عنوان مثال اندیشه های آزادی خواهی، دموكراسی، قانون اساسی و پارلمانتاریسم نخستین بار از طریق سفرنامه هایی چون سفرنامه میرزا صالح شیرازی، سفرنامه ابوالحسن ایلچی، سفرنامه مصطفی افشـار، سیـاحت نامه ابراهیم بیك و سفرنامه رضا قلی میرزا وارد ایران شد. برای اینكه بیشتر به نقش و نفوذ عامل ارزشی ـ محیطی خارجی در انقلاب مشروطه پی ببریم به بررسی كوتاه هر یك از این سفر نامه ها می‌پردازیم.
●سفرنامه میرزا صالح شیرازی:
سفرنـامه میرزا صالح شیرازی شامل مشاهدات دقیقی از نظام حكومتی، سیستم پارلمانی وقوانین آن، دستگاه قضاوت، مالیـات، كلیسا، مدارس و صنـایع انگلیس است.میرزاصالح آنقدر شیفته آزادی و نظـم موجود در جـامعه انگلستـان شده بود كه آنـرا « ولایت آزادی» می نـامید. وی در بحث از نظـام پارلمانی انگلستان، پارلمان انگلیس را « مشورت خانه»، مجلس عـامه را «خانه وكیل رعایا» و نمایندگـان را «وكیل الرعایا» می‌خواند و از مجلس لـرد‌ها بـا عنوان خـانه خوانین نام می‌برد. (۱۰) وی برای مجلس عوام از آن جهت كه توسط انتخـابات آزاد تشكیل می‌گردد، اهمیت بسیاری قائـل می‌شود چـرا كه معتقد است تنها در این صورت است كه شایسته‌ترین افراد انتخاب می‌شوند و زمام امور را در دست می‌گیرند. میرزا صالح دولت انگلیس را به سه قسم پادشاه، لردها (خوانین) و وكیل عامه تقسیم می‌كند و به موضوع تفكیك قدرت میان این سه نهاد و عدم تمركز قدرت در دست یك فرد خودكـامـه می‌پردازد. اصـول دیگری همچون اصل آزادی بیـان و اصل هماهنگی قوا در نظام پارلمانی نیز مورد توجه وی قرار می گیرد.
بدین سان میرزا صالح حدود آزادی سیاسی اجتماعی در جامعه انگلیس، اركان نظام پارلمانی و ویژگی‌های آن را برای ایرانیان دهه دوم سده نوزدهم بیان نموده و به توصیف اصول پارلمانتاریسم و مشروطیت، مانند: آزادی بیان، آزادی انتخابات و حاكمیت پارلمانی پرداخته است.
از آنجا كه نظـام حاكم بر هر دو كشور ایران و انگلیس نظام سلطنتی بود ولی اوضاع سیاسی اجتماعی این دو بسیار متفـاوت از یكدیگر بود لـذا وی چاره كار را در اصلاح ساختار حكومتی موجود به شكل انگلستان می‌دید و چون نمی‌تـوانست آشكارا از نظام ایران انتقـاد نماید، با بیـان پارلمانتاریسم انگلستان به توصیف یك الگوی عملی اصلاحات پرداخت و در این راه دومین چاپخانه حروفی را وارد ایران (تبریز) نمود و نخستین روزنامه ایران را در تهران انتشار داد.
●سفرنامه ابوالحسن ایلچی:
ابوالحسن ایلچی كه یكی از وابستگان دربار فتحعلی شاه بود در سـال ۱۸۰۹ میلادی از سوی شـاه به لندن رفت و به مدت یكسـال و نیم در آنجا اقـامت گزید. این سفر‌نـامه كه نخستین زمزمه‌های پارلمانتاریسم در ایران را مطرح ساخته، از دستگاه قانون‌گذاری انگلیس با نام «پارلمنت انگلیس» نام می‌برد و آنجا را خـانه‌ای توصیف می‌كند كه نمـایندگـان در آنجا جمع می‌شوند و با رضا و رأی خود به صلاح رعیت كـار می‌كنند. وی در ادامه به آزادی مردمی و اصول حكومت پارلمانی و قاعده ملاحظه اكثریت آرا درتصمیم گیری‌ها و علنی بودن مـذاكرات و منازعـات پارلمانی اشـاره می‌كند. علیرغم آنكه اشاره ایلچی به پارلمانتاریسم انگلستان بسیار سطحی و صوری است اما سخنانش دربـاره اندازه اختیـارات پادشـاه و فلسفه وجودی پارلمان و آزادی های همگانی، برای ایرانیان زمانی كه با این مسائل بیگانه بودند، نو و بی‌سابقه بود.
سفرنامه مصطفی افشار: افشار یكی از رجال دولتی زمان فتحعلی شاه بود كه در سفری ده ماه و نیمه به كشور روسیه درباره دموكراسی پارلمانی مطالبی را به رشته تحریر در آورده بود. افشار در این سفرنامه از قول اندیشمندان روسی بارها بر حاكمیت رای مردم در انتخاب زمامداران تاكید می‌كند ولی بیشتر از این مطلبی نمی‌آورد.
●سیاحتنامه ابراهیم بیك:
حاج زین العابدین مراغه‌ای در این سفرنـامه نمودارهایی از فرهنگ و تمدن غرب از جمله رژیم‌های دموكراسی پارلمانی این كشور‌هـا و تفاوت‌هـای آن را با اوضاع نابسامان ایران در ذهن خواننده ترسیم نموده است. كـسـروی در مورد تاثیر گذاری این سفرنامه بر مردم زمـان خویش می‌گوید: بسیـاركسـان را می‌توان یافت كه با خواندن این كتاب بیدار شدند و برای كوشیدن به نیكی كشور آماده گردیدند.
●سفرنامه رضا قلی میرزا:
رضا قلی میرزا نوه فتحعلی شاه بود و در خاطرات خود از سفر به انگلستان به توصیف نظـام پارلمانی این كشور پرداخته است. وی دولت انگلستان را شـامـل دو بخش خاص و عام می‌دانست ؛ دولت خاص را شامل پـادشاه و وزرا و بعضی از اركان دولت و دولت عام را همه مردم، از پادشاه الـی فقیر می دانست. او معتقد بود این مردمند كه حكومت می‌كنند و پشتوانه چنین نظامی آراء و مشاركت عموم است كه در نهاد پارلمان تبلـور می یـابد. رضاقلی میرزا در این سفرنـامه علت وجودی پارلمان بر مبنـای مشـاركت عمومی وجـایگـزینی دموكراسی پارلمانی به جای دموكراسی مستقیم را بیان می‌كند.
اگر چه ویژگی عام نوشته های این دوره این است كه تنها به توصیفی از نظـام پـارلمـانی، دموكراسی و آزادی در غرب بسنده كرده اند و وارد چارچوب ها و اركان اندیشه دموكراسی و پارلمانتاریسم نشده‌اند، اما به نظر می رسد كمترین اثر این سفرنامه‌ها ـ كه غالبا توسط وابستگان دربـار و مامورین و سفرای حكومتی نگـارش یـافته است‌ـ آگاهی دادن به دست اندركـاران امور كشور وصاحب منصبان، پیرامون شیوه‌های نوین فرمـانروایی و نقش مردم در حكومت بوده و این موضوع در گسترش روند اصلاح و دگرگونی و زمینه سازی تبدیل نظام سلطنتی به مشروطه پارلمانی موثر بوده است.
بدین ترتیب می توان دریافت جامعه‌ای كه تحت سیطره قجر‌ها در یك آرامش نسبی به سر می‌برد و شاه را سایه خدا در زمین می‌نامید و هر گونه مخالفت با وی را در نهایت مخالفت با مقدرات و اوامر الهی می‌پنداشت، چگونه به یك باره سر به شورش، قانون‌خواهی و حكومت قانون بر می‌دارد ؛ و چگونه مهمترین كاركرد نظام ارزشی كه همان مشروعیت بخشی به بهره برداری از قدرت به مفهوم عام بود، دچار اختلال می‌گردد.
از آنچه ذكر شد در می‌یابیم كه دو دسته عوامل ارزشی خارجی (آزادی، وطن، پارلمان، قانون اساسی، حكومت قانون، تعلیم و تربیت نوین ) و عوامل محیطی خارجی (پیشرفت صنعتی غرب، گسترش شهر نشینی، رشد جمعیت، ورود صنایع و حرفه های نو) بر انقلاب مشروطه تاثیر‌گذار بوده است. به عبارت دیگر هم تغییرات ارزشی و هم تغییرات محیطی در غرب بر انقلاب مشروطه ایران تاثیر به سزایی داشته اند. در واقع تعادل و ثبات جامعه ایران هنگامی به هم خورد كه ارزش های حاكم بر جامعه به واسطه ورود ارزش‌های جدید، كاركرد و مشروعیت خود را از دست دادند. تغییرات محیطی كه در غرب بوجود آمده بود و باعث پیشرفت غرب و عقب ماندن شرق شده بود نیز یكی دیگر از عواملی بود كه اندیشمندان آن روزگار را وادار به تفكر درباره علل پیشرفت غرب و عقب ماندگی خانگی كرد.
در حالی كه به دلیل گسترش آگاهی و اعتراض و مقابله‌ مردم، طبقه حاكم هر روز بیش از پیش در اعمال حاكمیتش با مشكلات فزاینده روبرو می‌شد، از بازگشت به حالت تعادل نیز عاجز ماند. در نتیجه این مشكلات موجبات تضعیف قدرت سركوب گروه حاكمه را پدید آورد.
●عناصر مشروعیت ساز جایگزین
در مقابل تحول فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی غرب در دنیای شرق، چهار نوع موضع‌گیری دیده می‌شود: دسته اول، محور را اندیشه و ایده‌های غربی قرار داده و سپس كوشیدند عقاید اسلامی را با آن تطبیق دهند؛ دسته دوم، غرب زدگان افراطی بودند كه اعتقاد داشتند باید اسلام و فرهنگ شرق را به دور انداخت و نظام ارزشی و فرهنگی غرب را به طور كامل پذیرفت؛ دسته سوم كه پرچم داران رنسانس معاصر اسلامی بودند، قرآن و اسلام راستین ـ اسلام زدوده شده از همه پیرایه‌ها ـ را به عنوان اصل و نیز جنبه های مثبت تمدن غرب را، آن طور كه با روح اسلام تضاد نداشته باشد، پذیرفتند؛ گروه چهارم، برخی نیروهای سنتی بودند كه پیشرفت‌های مدنی غرب را به طور كامل رد می‌كردند. (۱۱)
حیرت، مقایسه و علت‌یابی دلایل پیشرفت غرب و عقب‌ماندگی ایران، سه مرحله‌ای بود كه تقریبا تمام روشنفكران و غرب دیده‌ها خود را غرق آن می‌كردند. در مرحله اول آنان مبهوت پیشرفت‌های گسترده علمی، صنعتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی غرب می‌شدند، در مرحله دوم به مقایسه ایران و غرب می‌پرداختند و در مرحله آخر درصدد علت‌یابی پیشرفت غرب و واپس ماندگی ایران بر میآمدند.
به تدریج به سبب آشنایی و توجهی كه اندیشه‌گران ایرانی به سیر و گسترش جنبش‌های مشروطه‌خواهی بورژوازی غرب داشتند، احساس كردند كه نظام حاكم بر ایران دیگر تحمل ناپذیر است. آنان هر انگیزه خصوصی و فردی كه داشتند، بدان باور بودند كه ایران هنگامی از امنیت، آسایش، آبروی بین المللی، اهمیت و ثبات برخوردار خواهد شد كه حكومت استبدادی آن ریشه‌كن و یك نظام مشروطه دموكراسی گونه غربی جایگزین آن گردد. (۱۲)
با این حال میزان آگاهی نوخواهان از اروپا و معنی مشروطه و قانون یكسان نبود.(۱۳) از جمله مصادیق این امر در سخن یكی از رهبران انقلاب مشروطه، یعنی آیت الله سید محمد طباطبایی نهفته است؛ وی می‌گوید:
« ما ممالك مشروطه را كه خودمان ندیده بودیم، ولی آنچه شنیده بودیم و آنهایی كه ممالك مشروطه را دیده، به ما گفتند[ كه] موجب امنیت و آبادی ممالك است. ما هم شوق و عشقی حاصل نموده، ترتیب مشروطیت را در این مملكت برقرار نمودیم.» (۱۴)
از این سخن می‌توان چنین نتیجه گرفت كه اگر چه رهبران انقلابی الگوی خود را در لیبرالیسم و مشروطه‌گرایی به سبك غرب یافته بودند و حتی در نگارش و تدوین قانون اساسی نیز به اقتباس از قوانین اساسی بلژیك و فرانسه پرداختند، اما نه تنها مردم عادی كه حتی بسیاری از رهبران و روشنفكران نیز تلقی درستی از مشروطه، قانون و آزادی نداشتند. چنانچه آنانی كه مدافع قانون بودند و بر ضرورت آزادی تكیه می‌كردند، خود تاب مشاهده مخالفانی همچون مشروعه‌خواهان را نیاورده و شیخ فضل‌الله نوری را به سبب بیان نظراتش به دار آویختند ؛ و شاید بتوان این عمل را نقطه‌ی آغاز شكست مشروطه‌خواهی محسوب كرد.
●نتیجه گیری
انقلاب مشروطه به عنوان انقلابی حداقلی، نخستین جلوه گاه جدال مستقیم فرهنگ سنتی ایرانی ـ اسلامی و مدرنیته غربی بود. اگر چه در جنبش مشروطه تنها یك اندیشه حاكم نبود اما كوشش‌هایی كه در جهت نوسازی در این دوره انجام گرفت بیش از هر چیز از سنت غربی و از تماس با غرب و تحت عناوینی همچون آزادی‌خواهی، قانون‌خواهی، و مشروطه‌خواهی ناشی گردید. چرا كه غرب در درجه اول، به عنوان یك موضوع قابل رقابت نگریسته می‌شد... و در درجه دوم، تهدید معنوی، مذهبی و سیاسی نسبت به شیوه زندگی مسلمانان به شمار می‌رفت.(۱۵)
بنابراین می‌توان چنین عنوان كرد كه فرمان مشروطیت دستاورد نهضتی سیاسی ـ اجتماعی بود كه پیشتر از آن در اثر بیداری جامعهٔ ایرانی تحت تاثیر عوامل متعدد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی حاصل شده بود. این بیداری در ایران از آغاز سده نوزدهم با گسترش اندیشه دموكراسی، آزادیخواهی و مشروطیت، به واسطه فرنگ رفته‌هایی كه به دلایل مختلفی همچون تحصیل، سیاحت و یا امور اداری، مدنیت و دموكراسی غربی را مشاهده كرده بودند و یـا روشنفكرانی كه كمـابیش از طریق اخبـار، جراید و كتب رسیده از مغرب زمین با تحولات اروپا آشنا شده بودند، صورت گرفت.
بر اساس آنچه گذشت در می‌یابیم كه طبق دیدگاه كاركردگرایی، می‌توان بیداری ایرانیان در اثر تماس با غرب (عامل ارزشی ـ محیطی خارجی ) را به عنوان شرط لازم و همچنین تضعیف حكومت در اثر عدم توانایی در هماهنگی با تحولات را به عنوان شرط كافی انقلاب مشروطه شناسایی نمود. بدین ترتیب جامعه‌ بیماری كه توانایی بازگشت به ثبات و تعادل را از دست داده بود، در اثر ضعف قدرت سركوب‌گر، توسط انقلاب، سلامت خود را باز می‌جوید.
۱. مصطفی ملكوتیان، سیری در نظریه‌های انقلاب، تهران: قومس، ۱۳۷۲، ص ۸۸.
۲. حسین بشیریه، انقلاب و بسیج سیاسی، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۸۳، ص ۵۲.
۳. الوین استانفورد كوهن، تئوری‌های انقلاب، ترجمه: علیرضا طیب، تهران: قومس، ۱۳۷۲، صص۱۳۴-۱۳۵.
۴. پیشین، انقلاب و بسیج سیاسی، ص ۵۳.
۵. نیكی آر كدی، ریشه‌های انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۵، ص ۵۳.
۶. محمد علی همایون كاتوزیان، تضاد دولت و ملت، ترجمه: علی رضا طیب، تهران: نشر نی، ۱۳۸۴، ص ۱۳۳.
۷. فریدون آدمیت، اندیشه های میرزا فتح علی آخوندزاده،تهران: خوارزمی، ۱۳۴۹، ص ۲۲۱.
۸. صادق زیبا كلام، سنت و مدرنیته، تهران: روزنه، ۱۳۷۷، ص ۳۷۵.
۹. پیشین، ریشه های انقلاب ایران، ص ۱۰۵.
۱۰. میرزا صالح شیرازی، سفرنامه میرزا صالح، اسماعیل رائین، تهران، ۱۳۴۷، ج ۱، ص ۲۳۵.
۱۱. حسین بشیریه، جامعه‌شناسی تجدد: غیریت ها و محدودیت ها، مجله نقد و نظر، سال سوم، ش ۲ و ۳، بهار و تابستان ۱۳۷۶، ص ۴۴۷ ـ ۴۴۸.
۱۲. عبد الهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران،تهران: امیر كبیر، ۱۳۶۳، ص ۲۵.
۱۳. احمد كسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران: امیركبیر، ۱۳۵۷، ج ۱، ص ۲۵۹
۱۴. علی محمد نقوی، جامعه شناسی غربگرایی،تهران: امیر كبیر، ۱۳۶۱) ج۱، ص ۱۷.
۱۵. آن اس لمبتون، ایران عصر قاجار، ترجمه سیمین فصیحی، مشهد: جاودان خرد، ۱۳۷۵، ص ۱۴.


همچنین مشاهده کنید