دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

وحی شیطانی


وحی شیطانی
ماهیت وحی چنان كه گفته شد، جز به شناخت ویژگی ها ، مولفه ها و آثارآن امكان پذیر نیست. قرآن به عنوان كتاب وحیانی خود به ویژگی ها آن در آیات مختلف و متعددی اشاره دارد. یكی از ویژگی های كه قرآن برای وحی بر می شمرد، امكان تحقق و القای وحی برای ابلیس و شیاطین است. به این معنا كه جنیان نیز می توانند وحی را القا كنند . البته تعابیر قرآن درباره وحی و ماهیت آن گوناگون است . یكی از تعبیرات قرآن در باره وحی مساله القا است كه آن را در آیات متعددی هم به خدا و هم به دیگران و حتی شیطان نیز نسبت می دهد. از سوی دیگر القا هم به القای كلمات كتبی ( اذهب بكتابی هذا فالقه الیهم ؛سوره نمل آیه ۲۸) و هم لفظی( فتلقی آدم من ربه كلمات؛ سوره بقره آیه ۳۷ یا ملقیات ذكر در سوره مرسلات آیه ۵) و هم امور وجودی نسبت داده شده است.درباره امر وجودی وحی قرآن می گوید: یلقی الروح من امره علی من یشاء من عباده لینذر یوم التلاق(غافر ۱۵)؛ به نظر می رسد كه مراد از آن جبرئیل و فرشته وحی باشد ، هر چند كه احتمال آن نیز می رود كه مراد از آن نور و یا روحی خاص باشد كه در باطن پیامبران تحقق می یابد. به هرحال امری وجودی است نه كتبی (نوشتاری) و یا لفظی و گفتاری.
در این نوشتار كوشش می شود تا به چند پرسش و مساله درباره ویژگی های وحی و نیز خصوصیات وحی شیطانی ؛ هم چنین وحی و القای شیطانی به پیامبران و مساله مناسخت؛ و نیزاهداف وحی شیطانی چون مجادله و زخرف القول و آزمون كه در آیانی چون انعام ۱۲۱ و ۱۱۲ و سوره حج ۵۳ آمده است، مطرح و تبیین و تحلیل شود. به سخنی دیگر، قران درباره وحی شیاطین و ویژگی های آن و نیز بازشناسایی آن از وحی و القاءات الهی، مطالبی را بیان می دارد كه در این نوشتار كوشش می شود تا در حد ظرفیت های فردی و نوشتاری، این ویژگی ها شناسایی و تبیین و تحلیل گردد.
قرآن یكی از ویژگی های وحی را وجود مناسب میان دو سوی (فرستنده و گیرنده) آن می داند. به این معنا كه تا میان دو سوی وحی تناسب و سخنیتی وجود نداشته باشد، وحی امكان تحقق نمی یابد. از این رو، گفته شد كه برای ایجاد و تحقق نوعی سنخیت و تناسب میان پیامبران بشری و خداوند، نیازمند نوعی معراج خاص و نزول ویژه ای از دو سوی فرستنده و گیرنده وحی است. به یك معنا دو سوی وحی ، همانند دستگاه فرستنده رادیویی و تلویزیونی است كه امری گفتاری و شنیداری و یا دیداری را از طریق امواج به این سو و آن سو می فرستد . برای گرفتن این امواج به دستگاهی ویژه به عنوان گیرنده نیاز است كه گونه ای از مشابهت و مناسخت را با فرستنده داشته باشد. البته نیاز نیست كه این مشابهت و مناسخت كلی و همه جانبه و در همه ابعاد باشد، بلكه در ابعاد و جوانبی نیاز است كه بتواند آن امواج را دریافت و تبدیل به شنیدار و یا دیدار كند. گونه ای مشابهت و مناسخت میان گیرنده و فرستنده وحی نیز همانند آن چه در باره امواج گفته شده نیاز است. این مناسخت میان فرستنده وحی و گیرنده آن و نیز ظرفیت و توانمندی آن در بشر نهاده شده است و پیامبران با مدد و عنایت الهی و تلاش خود می توانند آن را به فعلیت در آورده و آن را ایجاد كنند.
بنابراین شكی نیست كه میان دو سویه وحی ، مناسخت و مشابهت و یا نوعی از آن لازم و ضروری است . از این رو در وحی شیاطینی و القاءات آن نیز میان دو سویه وحی چنین حالتی وجود دارد. قرآن درباره تحقق این ویژگی در وحی شیاطینی ( البته به عنوان تحقق اصل ویژگی و نه ویژگی خاص و انحصاری ) چنین می گوید: و ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم لیجادلوكم( انعام ، ۱۲۱) ؛ شیطان ها به دوستان و اولیای خود وحی می كنند تا با شما مجادله كنند.
در این آیه مناسخت و مشابهت دو سوی وحی حتی اگر شیاطینی باشد بیان شده است. به این معنا كه اگر چنین مناسختی وجود نداشته باشد وحی انجام نمی شود. از آن جایی كه یك سوی وحی در این جا شیطان ها به عنوان فرستنده هستند در آن سوی دیگر دوستان و اولیای ایشان قرار می گیرند كه با شیاطین نوعی مناسخت دارند. در حقیقت واژه اولیا و دوستان در این جا بیانگر و اثبات كننده مناسخت میان دو سوی وحی شیطانی است. همان گونه كه میان خدا و پیامبرانش نوعی مناسخت وجود دارد ، میان شیطان و اولیای اش نیز چنین مناسختی پدید می آید و برای ابلیس و دیگر شیاطین این امكان فراهم می آید تا بر آنان وحی القا كنند.
● هدف از القای وحی شیاطینی چیست؟
قرآن برای وحی شیاطینی چند هدف بر شمرده است كه یكی از مهم ترین آن ها توانایی برای مجادله است. به این معنا كه دوستان شیطان هر گاه در گمراهی و فساد و تباهی تا آن اندازه پیشرفت كنند كه دیگر همانند ابلیس و شیاطین شوند و این صیرورت و دگرگونی در آنان كامل گردد در این صورت به جهت مناسخت و مشابهتی كه با شیاطین پیدا می كنند در راستای اهداف شیاطینی به آنان وحی می شود. شیطان در وحی خود به آنان می آموزد كه چگونه در حق مجادله كنند و آن را تضعیف نمایند. اذهان انسان های ساده را مشوش كرده و آنان را به سخنان خود بفریبند. در حقیقت شیاطین از طریق اولیا و دوستان انسانی خود در جامعه انسانی نفوذ كرده و از طریق آنان اهداف خود را پیش می برند. مجادله در حق و با اهل حق ، شیاطین را برای گمراهی انسان قوی تر می كند. آن چه را كه خدا به حق برای راهنمایی انسان می فرستد ، شیاطین با القاءات خود به دوستان و اولیای خود به گونه ای می نمایانند كه باطل و نادرست است. این گونه فرصت سعادت را از نوع بشر می گیرند. بنابراین مجادله با حق به عنوان یكی از اهداف از سوی خداوند برای وحی شیطانی بیان شده است. از این رو كسانی كه د رحق مجادله می كنند باید هوشیار و بیدار باشند كه این مجادله وحی و القای شیاطین است و باید از آن بپرهیزند تا رنگ رستگای و سعادت را ببینند.
هدف دیگری كه قرآن برای وحی شیطانی بر می شمرد، زخرف القول است، به معنای گفتاری كه زیبا و موجه شده باشد.(انعام ۱۱۲) در حقیقت شیاطین به دوستان و اولیای خود گفتار و كلماتی را وحی می كنند كه در ظاهر زیبا و زراندود است ولی در باطن از محتوای باطل برخوردار می باشد و هیچ آثار وجودی بر آن بار نمی شود. این مساله نشان می دهد كه شیاطین برای رسیدن به هدف خود كه گمراهی بشر است (سوره نساء آیه ۱۹) به بازسازی سازوكارهایش می پردازد بدون آن كه هیچ گونه تغییر و دگرگونی ای در راهبردهای خود ایجاد كند. اگر مجادله بارو ثمری نداشته باشد، می توان با ظاهری پسندیده و واژگانی نرم و زیبا آدمی را فریفت. در این راستا دوستان و اولیای شیطان وارد عمل می شوند و با عبارات و وحی شیطانی كه در قالب زیبا و فریبنده القا می شود مردمان را گمراه می كنند.هدف سومی نیز در قرآن برای القاءات شیطانی بیان شده است، ولی به نظر می رسد كه این هدف را نتوان از اهداف شیطان از القاءات دانست. ویژگی این دسته از القاءات آن است كه به اولیای خود ، وحی و القا نمی كند بلكه به پیامبران القا می كند. از آن جایی كه شیطان از توانایی بسیاری در القائات برخوردار است و از نظر وجودی در مقامی است كه توانایی گرفتن امر را دارا می باشد و برای این منظور خود و گاه شیاطین دیگر را به ملا اعلی و مراتب عالی می فرستد( جاسوسی و رانده شدن به شهاب ثاقب ) آگاهی و اطلاعاتی را در اختیار دارد كه می تواند با یاری آن ها به القاءات خود حتی در پیامبران اقدام كند. به این معنا كه از نظر وجودی چنان كه ما را می بیند و ما او را نمی بینم( یرونه هو و قبیلته و لاترونهم ) در آن جایگاهی نشسته است كه توانایی القا به سوی پیامبران را نیز دارا می باشد. خداوند در قرآن درباره این ویژگی و توانایی شیطان می گوید: و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نبی الا اذا تمنی القی الشیطان فی امنیته فیسنخ الله ما یلقی الشیطان ثم یحكم الله آیاته لیجعل ما یلقی الشیطان فتنه للذین فی قلوبهم مرض و القاسیهٔ قلوبهم و ان الظالمین لفی شقاق بعید؛ ما پیش از تو هیچ رسول و نبی ای را نفرستادیم مگر آن كه چون به خواندن آیات مشغول شد ( یا آروزی كرد) شیطان در سخن او ( آرزوی او) چیزی افكند، و خدا آن چه را شیطان افكنده بود نسخ كرد . سپس آیات خویش را استواری بخشید و خدا دانا و حكیم است. چنین شود تا آن چه شیطان در سخن او افكنده برای كسانی كه در دل هایشان بیماری است و نیز سخت دلان ، آزمایشی باشد و ستمكاران در اختلافی بزرگ گرفتارند.( حج آیات ۵۲ و ۵۳)
از این آیات به دست می آید كه چه پیامبر( كسانی كه پاسدار شریعت پیشین هستند) و چه رسول( كسانی كه صاحب شریعت هستند) با القاءات و وحی شیطانی رو به رو بوده اند. این القاءات در امنیه آنان جا می گرفت و به صورت و شكل حكم و سخن و آرزو آشكار می شد. ولی خداوند آن بخش باطل را كه قول و القای شیاطین بود، نسخ می كرد و بر می داشت حق را استوار و محكم می ساخت.
قرآن هدف از این مساله را آزمودن بیمار دلان و سخت دلان بیان می كند . به این معنا كه چنین امكانی برای شیاطین فراهم آمده است تا مومن راستین از بیمار دل و سخت دل باز شناخته شود. از این رو نمی توان این هدف را هدف اصلی برای القاءات شیطانی و قصد و مراد جدی شیطان دانست بلكه هدفی الهی است تا مردمان از هم بازشناخته شوند. قرآن در آیات دیگری به مساله آزمون و آزمایش مردمان اشاره می كند .(سوره عنكبوت آیه ۲ و نیز نگاه كنید آیات مرتبط به واژه بلا و ابتلا و فتنه و افتنان و...)
نكته ای كه درباره این آیه باید گفته شود آن است كه مراد از امنیه چیست ؟ آیا القاءات در سخن وحی ای است كه پیامبران و رسولان در هنگام خواندن آیات الهی با آن رو به رو می گردند و یا آن كه مراد آروزهاست كه شیاطین با توجه به آگاهی از آرزوهای ایشان می كوشد تا دخل و تصرفی كرده و آن را به سوی اهداف خود تغییر جهت داده و دگرگون سازد؟
آرزو خواست قلبی برای وقوع امری در گذشته و یا آینده است كه تحقق آن سخت ویا ناشدنی است . آرزو با امید و طمع و حسرت تفاوت دارد. امید در امور ممكن و حسرت در چیزهای قریب الوقوع به كار می رود (التحقیق فی كلمات القرآن ، بجنوردی) و حسرت ، افسوس بر گذشته است به گونه ای كه قابل جبران نیست. یكی از كاربردهای واژه امنیه، آروز است.( نگاه كنید : ترجمه تفسیر المیزان ج ۱۴ ص ۵۵۲ چاپ مدرسین ۱۳۶۷) بنابراین ممكن است گفته شود كه شیاطین می كوشیدند در آرزوهایی هدایتی ایشان نسبت به مردم تصرف كنند و با ایجاد نوعی القا، پیامبران و در نتیجه مردمان را از زبان آنان را گمراه كنند. چنان كه شیطان در وعده نخست خود پس از سرباز زدن از سجده و رانده شدن از درگاه الهی گفت: و لامنینهم و لامرنهم ...( سوره نساء آیه ۱۱۹) این ایجاد امنیه و القای آرزوها از سوی شیطان خاص برخی نیست بلكه شامل همگان می شود ولی خداوند در همان جا می فرماید كه این امكان از تو نسبت به پیامبران سلب می شود كه آنان را گمراه كنی و شیطان نیز تصدیق می كند كه: الا عبادك المخلصون، اما این بدان معنا نیست كه القائاتی نداشته باشد ولی این القائات نسبت به آنان كار ساز نیست و درباره دیگران به ویژه اولیا و دوستان وی تاثیر گذار خواهد بود( همان پیشین) . بنابراین هدف شیاطین از القای وحی شیطانی در امنیه پیامبران ، ایجاد زمینه های شك و تردید در دیگران است. این گونه می شود كه دو دسته از انسان ها یعنی بیماردلان و سخت دلان در پی این القائات رفته و گمراهی را در پیش می گیرند. البته این ویژگی آزمون و فتنه تنها از راه القائات شیطانی انجام نمی گیرد. روش های متنوع و متفاوتی را خدا برای آزمونی بشر و ابتلا او برای ساختن انسان كامل در پیش می گیرد. حتی گاه در گزارش های قرآنی دیده شده است كه آیات الهی خود از این خصوصیت آزمونی برخوردارند. قرآن در آیات بسیار حكایت می كند كه هر آیه وحیانی الهی ، برای مومنان هدایت و برای گمراهان وكافران دامن زدن به گمراهی است.(سوره اسراء آیه ۸۲) این شامل همه آیات محكم و متشابه می شود و خاص متشابهات نیست كه از خصلت دوگانگی برخوردار می باشد و موجبات فتنه و آزمون را فراهم می آورد.(سوره آل عمران آیه ۷ ) بنابراین خصلت آزمونی ویژگی القائات شیطانی نیست و نمی توان آن را هدف شیطان بر شمرد. در حقیقت آن چه شیطان می جوید گمراهی انسان است ولی خداوند همین هدف شیطان را به صورت آزمونی برای انسان در می آورد .
معنای دیگری كه برای امنیه گفته اند، فرض و تقدیر است. برخی دیگر آن را به معنای تلاوت و قرائت دانسته اند.( ترجمه المیزان ، همان جا)
نویسندگان تفسیر نمونه درباره این واژه چنین می نویسند: ریشه اصلی این واژه ماده منی است . در اصل به معنای تقدیر و فرض است و اگر به نطفه انسان و جانور منی می گویند به خاطر این است كه صورت بندی از طریق آن انجام می گیرد. و اگر به مرگ "منیه" می گویند به خاطر آن است كه اجل مقدر انسان در آن فرا می رسد. آرزوها را از این رو تمنی می گویند كه انسان تقدیر و تصویر آن را در ذهن خود می گیرد . نتیجه آن كه ریشه اصلی این كلمه در همه جا به معنای تقدیر و فرض و تصویر باز می گردد. (تفسیر نمونه ذیل آیات مورد بحث سوره حج)
در ادامه تفسیر نمونه تاكید می كند كه معنای تلاوت برای این واژه نادرست و بعید از كاربردهای عربی است و نمی توان آن را به معنای تلاوت و قرائت دانست؛ هر چند كه با افسانه غرانیق هماهنگ داشته باشد. ( همان جا)
القای در امنیه بر پایه معنای نخست این است كه ما هیچ پیامبری را نفرستاده ایم مگر آن كه هر گاه آرزویی كرد و رسیدن به مقصد و هدف دینی خود را خواست شیطان در امنیه او القا و وحی كرد و در آرزویش دست انداخت و مردم را در دین او وسوسه كرد و ستمكاران را بر انگیخت تا پیامبری را از هدفش دور سازد. ولی خدا دخل و تصرف شیطانی را زایل نمود و آیات خودش را استوار و حاكم ساخت.
معنای دوم آن است كه ما هر پیامبری را كه فرستادیم وقتی او آیات الهی را می خواند شیطان شبهه هایی را در دل های مردمان می افكند و ایشان را وسوسه می كرد تا با آن آیات به مجادله بر خیزند و ایمان مومنان را سست و فاسد سازند ولی خداوند آن چه از شبهات كه شیطان به كار می برد باطل كرد و پیامبرش را موفق به رد آن شبهات نمود و یا آیه ای نازل كرد تا آن را رد كند.
این القائات در دو دسته تاثیر گذار است كسانی كه بیمار دل هستند و حالت تعقل در آنان از میان رفته است و به چیزهایی كه باید به طور طبیعی معتقد می شدند نمی تواند معتقد شوند و شك می كنند. دسته دوم سنگ دلان هستند و آنان كسانی هستند كه عنصر عاطفه در ایشان مرده است و عواطف رقیقی را كه قلب ادارك می كند و واكنش عاطفی از خود نشان می دهد را بروز نمی دهد. تواضع و خشوع ندارد و از رحمت و لطف و مهربانی در او خبری نیست.
علامه طباطبایی در باره بیماردلان و سنگ دلان می نویسد: آن قلبی است كه حقی را زود تصور می كند ولی دیر تصدیق و باور می كند و سنگ دلان كسانی هستند كه هم دیرتصور و هم دیر تصدیق می كند.(ترجمه تفسیر المیزان ص ۵۵۴)
وی بر این باور است كه القائات شیطانی كه زمینه را علیه حق و اهل آن تباه می سازد، هر چند مستند به شیطان است ولی از آن جایی كه همه در ملك اویند بدون اذن او تاثیری نخواهد داشت . اگر تاثیر می گذارد به جهت مصلحتی است كه در آن است كه همان آزمون بشر است.( اسراء آیه ۲۰)
مطبی كه باید بر آن تاكید كرد عصمت پیامبران در تلقی و حفظ و بیان است. به این معنا كه هم در گرفتن وحی و هم حفظ آن و هم در بیان و ارایه آن برخوردار از عصمت هستند. این مساله با توجه به آیات دیگر به خوبی اثبات شده و می شود . حتی این آیه نیز مثبت عصمت است به این معنا كه حتی القائات شیطانی اگر به صورت سخن باشد نسخ می شود و تنها آیات الهی استوار و پا برجاست . به این معنا كه اگر تصرفی برای شیطان باشد این تصرف در حوزه های سه گانه نیست و شیطان نمی تواند در زبان رسول تصرف كند و آیاتی را به عنوان قرآن جا بزند ؛ زیرا این مخالف عصمت و هدف ارسال پیامبران از سوی خداست. به این معنا كه تصرف در بخش های سه گانه موجب سلب اعتماد به آن چه پیامبر آورده می شود و افزون بر لغویت وحی موجبات دوری از هدف فراهم می آید كه بیان هدایت است.
خلیل منصوری