پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


فرآیند توسعه سازمان های غیردولتی زنان


فرآیند توسعه سازمان های غیردولتی زنان
در جهان کنونی دستیابی به توسعه همه جانبه و پایدار، بدون مشارکت فعال و موثر همه افراد جامعه به خصوص زنان میسر نیست. اگرچه مساله مشارکت درمعنای وسیع کلمه، دربرگیرنده انواع واکنش های فردی و گروهی به منظور دخالت در تعیین سرنوشت خود در جامعه و تاثیر نهادن بر فرآیندهای تصمیم گیری درباره امور عمومی است، در عین حال آن مشارکتی مقصود نظر است که حضور سازنده، توانمند و شایسته زنان را در بر داشته باشد.
در توسعه همه جانبه مشارکت تنها به دادن رای خلا صه نمی شود، فراتر از آن مشارکت زنان باید شرایط گفت وگوی آزاد و شرکت فعال در فعالیت های مدنی را برای زنان فراهم سازد. از طرفی مشارکت نیازمند موقعیتی است که زنان بتوانند در تصمیم هایی که در سرنوشت خودشان موثر است، تاثیرگذار باشند. مشارکت زنان اگر به درستی مورد توجه قرار گیرد، موجب افزایش کارایی برنامه های توسعه، اعم از توسعه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... می گردد. این در حالی است که از یک سو نیز با توجه به وضعیت خاصی که زنان در طول تاریخ پشت سر گذارده اند و حساسیت هایی که نسبت به آنها وجود داشته و دارد، آنان از اهمیت خاصی در مقوله توسعه برخوردارند، به گونه ای که حضور فعال، آگاهانه و ایمان آنها به توانمندی هایشان، میزان و چگونگی این حضور را می توان یکی از شاخص های بررسی یک جامعه در حرکت به سوی توسعه در نظر گرفت.
لیکن در حال حاضر چنین مشارکتی در جامعه ما نسبتا کم و افزایش آن نیازمند فعالیت و برنامه ریزی وسیع و عمیق فرهنگی است.
امر دیگری را نیز باید در این خصوص مورد توجه قرار داد: موانع و محدودیت ها برای به صحنه کشاندن زنان: محدودیت های خانوادگی، فقدان شرایط اجتماعی مناسب برای کار کردن، گسترش نگاه جنسیتی، قضاوت مبتنی بر عدم توانمندی زنان در توسعه و در یک کلا م فرهنگ حاکم بر جامعه ... که از جمله عوامل کاهش دهنده حضور و مشارکت واقعی زنان هستند. هرچند توجه به مفهوم مشارکت در توسعه در کشورهای در حال توسعه تا حدودی رواج یافته است، اما ابزارهای مشارکت در میان مسوولین و مردم به خوبی جا نیفتاده است. یکی از این ابزارها که در اغلب کشورهای دموکراتیک با موفقیت عمل می کند تشکل های مردمی یا همان سازمان های غیردولتی هستند.
با وجود تشکل ها و شکل گیری حرکت های گروهی ای که مشارکت در آنها جدی و همه جانبه از سوی تک تک افراد است، هرکدام از اعضا احساس مسوولیت و ایفای نقش می کنند. هرچند که انگیزه ها، استعدادها و توانمندی های اعضا متفاوت از یکدیگر است، لیکن در حرکت جمعی واقعی هرکس به اندازه امکان و توان و مسوولیت پذیری خودش نقش دارد. به این ترتیب یکی از نقش های تشکل ها که مشارکت و همکاری های مردم در پذیرش مسوولیت و کاهش تصدی گری دولت است، تحقق می یابد. از طرفی در چنین سازمان هایی زنان به توانمندی های خویش مومن می گردند. به عبارتی این تشکل ها زنان را برای مسوولیت های بزرگتر آماده می نمایند.
در کشورهایی چون کشور ما، موانعی چند بر سر راه حضور آگاهانه و فعالا نه زنان در عرصه سیاسی و اجتماعی وجود دارد که عمده ترین آن فرهنگ مردسالا رانه است. این تشکل ها وظایف دیگری نیز در این راستا برعهده دارند. فرهنگ سازی و ایجاد تغییر و تحول مثبت در نگرش های موجودنسبت به زنان از جمله این وظایف است.
تشکل های خودجوش زنان می توانند با جذب زنان و با افزایش آگاهی های سیاسی - اجتماعی آنان، تجمیع خواست ها و نظرات آنها و سازمان دادن شان و با ایجاد باور و ایمان در آنها نسبت به توانمندی هایشان، از طرق مختلفی چون آموزش، اطلا ع رسانی، مشاوره و... در فراهم کردن بستر مناسب جهت تغییر و تحولا ت مثبت در وضعیت زنان و آگاهی یافتن آنان از حقوق خویش و حضور آگاهانه و فعالا نه شان در عرصه های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... برای رشد و توسعه کشور کمک می کند.
همچنین وجود نهادها و موسسات خودجوش و نیرومند و جلب علا ئق افراد و توده های پراکنده در اصناف، گروه ها و تشکل های مختلف و سازماندهی آنان، باعث تقویت جامعه مدنی خواهد شد.»
این خود به تقسیم قدرت در میان مردم کمک می کند و مشارکت و علا قمندی آنها را به مسوولیت پذیری جلب خواهد کرد و از طرفی «قوانین ناظر بر سازمان های غیردولتی دریچه اطمینان لا زم را در مقابل فشارها و نیروهایی که در جامعه متراکم می شوند، فراهم می آورند.
در سازمان های غیردولتی زنان، از آن روی که از پایین شکل می گیرند،
می توانند تبلور نیازهای واقعی گروه های مختلف زنان باشند، می توانند خواست ها و نیازهای زنان را به شکلی واحد و منسجم به بیان عمومی درآورند و از آن حمایت کنند، می توانند در تبادل خواست ها، مطالبات، نیازها و احقاق حقوق زنان زبان گویا باشند و پشتیبانی برای آنها و از سر همین ویژگی و درکنار مناسبات جهانی که توجه به خواست ها و نظرات عموم مردم، گروه ها و انجمن های مردمی را در مشروعیت یک حکومت مورد ملا حظه قرار می دهد، عظمت و اهمیت این تشکل ها قابل درک است. البته تا دست یافتن به چنین موقعیتی، تشکل های ما راهی سخت در پیش دارند. چرا که می باید اهمیت وجودی این تشکل ها در میان مردم وحتی دولتمردان ما به کمال پذیرفته شود. بنابراین تشکل های زنان در این میان رسالتی عظیم بر دوش دارند. از یک سو پرداختن به ماهیت وجودی تشکل ها و روشن کردن اذهان جامعه و مسوولیت نسبت به آن و دیگر آنکه اعمال کار فرهنگ سازی برای تغییر نگرش ها و باورها نسبت به نقش زنان.
بنابراین سازمان های غیردولتی زنان یک سری اقدامات بنیادین و ریشه ای را در سرلوحه کار خود قرار می دهند:
سازمان های غیردولتی زنان با جذب زنان در جامعه پذیری آنان نقش مهمی دارند. به این نحو که زنان وارد فرهنگ سیاسی می شوند و گرایشات آنها نسبت به اهداف سیاسی شکل می یابد. مهمترین زمینه ای که سازمان های غیردولتی می توانند به جامعه پذیری زنان کمک کنند، ایجاد تغییر در باورهای مربوط به فرهنگ سیاسی زنان است. یکی دیگر از عوامل جامعه پذیری آموزش است. یکی از کارکردهای سازمان های غیردولتی ارائه آموزش در زمینه های مختلف به اعضا است. علا وه بر آموزش های رسمی افراد، در سازمان های غیردولتی، کار گروهی و مدیریت مشارکتی را با اعتماد به یکدیگر تجربه می کنند. این امر به بالا رفتن توانمندی های زنان در زمینه های مدیریتی منجر می شود و آنان را جهت حضور موثرتر در جامعه آماده می کند. این سازمان ها از طریق توانمندسازی زنان و جذب آنها می توانند ضمن افزایش مشارکت های اجتماعی آنها، قابلیت زنان را افزایش داده و آنها را آماده بکارگیری کنند همچنین این سازمان ها می توانند در امر تفاهم، ارتباطات و جامعه پذیری سیاسی نقش عمده ای ایفا کنند. این دو مورد اخیر مستلزم آن است که هم این سازمان ها تقویت شود و نقش اصلی آنها در جامعه تفهیم شود و در سیستم حکومتی و سیاسی کشور انتقال خواسته های زنان از طریق آنان به دولت به رسمیت شناخته شود. این امر از طرفی دیگر هم ممکن است به وقوع پیوندد. از این طریق رسانه ها و نشریات، به معرفی خود و عملکردشان بپردازند، اهم اخبار مربوط به زنان و سایر سازمان های غیردولتی زنان را در اختیار جامعه قرار دهند و توانایی استخراجی نظام که مربوط است به ظرفیت آن در تجهیز منابع مادی و معنوی محیط داخلی و بین المللی جهت پاسخگویی بیشتر به نیازها. در این میان دولت می باید انگیزه های فعالیت در سازمان های غیردولتی را از طریق واگذاری بخشی از مسوولیت ها به سازمان های غیردولتی زنان، مانند ارائه طرح برای رفع مشکلا ت زنان از طرف سازمان های غیردولتی به نمایندگان مجلس یا نهادهای مرتبط با سازمان های غیردولتی زنان مانند امور زنان و خانواده و از سویی با نشان دادن توجه خاص به مسائل زنان زمینه را برای حضور بیشتر آنها فراهم کند. بدین ترتیب می توان به فواید وجودی این سازمان ها پی برد.
در یک بیان کلی و موجز درخصوص تشکل ها: تشکل های زنان از آن روی که از پایین و توسط خود مردم شکل می گیرد، می توانند اعتماد بیشتری را جلب کنند، از طرفی در رابطه تنگاتنگ و نزدیک با مردم، بیشتر اعضا می توانند با مشکلا ت و مسائل یکدیگر آگاه شوند. در چنین سازمان هایی از آنجا که برنامه ریزی، رسالت، هدف و سازماندهی وجود دارد و مشخص است امر بر طبق یک سلسله قواعد پیش می رود و از هرج و مرج هایی که بعضی از گروه ها و انجمن ها درگیر آن هستند، مبرا می شوند. از طرفی چنین گروه هایی به ایجاد و بالا رفتن اعتماد به نفس اعضا کمک کرده، آنها را نسبت به توانمندی ها و استعدادهایشان آگاه می سازند. این سازمان ها با افزایش آگاهی های سیاسی، اجتماعی، عمومی و... به زنان کمک می کنند تا درک بهتری از محیط، موقعیت و شخصیت خود به عنوان یک انسان داشته باشند. از سوی دیگر نقش سازمان های بین المللی به خصوص سازمان ملل در حمایت این نوع سازمان های غیردولتی، بسیار مهم است که یک نوع توانایی خاصی را به این سازمان ها برای استقرار و استمرار آنها می بخشد. برقراری کنفرانس های بین المللی در رابطه بانقش این تشکل ها در توسعه جوامع و در صورت توانایی، نایل شدن به کسب مقام مشورتی از سوی سازمان ملل بر اهمیت و نقش این سازمان ها در جذب زنان و بالا بردن آگاهی های عمومی آنها و افزایش دادن مشارکت زنان دلا لت دارد. امری که اهمیت آن را در فرایند حرکت یک جامعه در مسیر توسعه هرگز نمی توان نادیده گرفت.
نویسنده : لاله سنگتراش
منبع : روزنامه مردم سالاری