شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

ارزش حیات در دیدگاه اسلام


ارزش حیات در دیدگاه اسلام
بی‌تردید، حیات در همه اشکال و چیدمان‌های خود ارجی بلند در اسلام دارد. حیات موهبتی الهی است؛ تنها خداوند است که می‌تواند حیات ببخشد و نیز تنها اوست که می‌تواند به هستی‌ها پایان دهد. حیات انسانی نیز یکی از راز آلوده‌ترین مخلوقات خداوند است؛ از این رو باید ارج نهاده شود و حمایت و نگاهبانی شود. حیات انسان‌ها هرگز نباید در آغاز و انجام دستکاری شود. تولید مثل باید در زمینه و بافتی مشروع و در خانواده مستحکم انجام گیرد. جنایت، سقط جنین، قتل نجات بخش و خودکشی، فقدان احترام به حیات انسانی را می‌نمایانند و از نظرگاه اخلاقی نادرست‌اند. در متون اسلامی، در میان نام‌ها و صفات خداوند «الحی» یکی از آشکارترین و مهم‌ترین صفات والاست. قرآن می‌گوید: «و بر خداوند زنده‌ای که هرگز نمی‌میرد توکل کن و به ستایش او را تسبیح گو …» (فرقان: ۵۸) یا «او زنده جاودان است. خدایی جز او نیست؛ پس او را با اخلاص بخوانید و مخلصانه بنده او باشید. ستایش از آن اوست که پروردگار جهانیان است.» (غافر / ۶۵). این مقاله با اشاره به تعالیم اسلامی، برخی از محورهای مربوط به ارزش زندگی را بررسی می‌کند.
● بخشنده زندگی و مرگ کیست؟
این یکی از بنیادی‌ترین پرسش‌ها در عرصه اخلاق زیستی است که می‌تواند کاملاً بر رهیافت‌های آدمی به زندگی اثر گذارد. اگر آدمی معتقد شود که حیات، مخلوق بخت و صدفه است یا خود آدمی آن را پدید می‌آورد، تقدس حیات از دست می‌رود و نتیجه این خواهد بود که می‌تواند به دست همان بخت یا آدمی نابود شود و اما اگر حیات موهبت خداست، ما کیستیم که آن را بگیریم؟
همه اشکال حیات را خداوند ابداع کرده است؛ این اندیشه‌ای است که قرآن بر آن تأکید بسیار کرده است؛ مثلاً می‌خوانیم: «به درستی که خداوند است که در دل زمین دانه و هسته را می‌شکافد و زنده را از مرده و مرده را از زنده پدید می‌آورد. این است خداوند، پس شما ره کدام سوره می‌کنید؟» (انعام / ۹۵) یا «و نشانه‌ای دیگر برای آنان این است که زمین مرده را زنده کردیم و از آن دانه بر آوردیم که از آن می‌خورند» (یس / ۳۳).
نه تنها فقط خداوند است که حیات می‌بخشد بلکه تنها خداوند است که حیات را به پایان می‌برد. در قرآن می‌خوانیم: «خدایی جز او نیست. زنده می‌کند و می‌میراند. پروردگار شما و پدران پیشین شماست» (دخان / ۸) یا «… تویی که زنده را از مرده بر می‌آوری و مرده را از زنده پدید می‌آوری و بدون حساب به هر که خواهی رزق می‌بخشی» (آل عمران / ۲۷).
اکنون می‌سزد که به معنای راستین حیات‌بخشی و مر‌گ‌آوری بپردازیم. آیا این امر بدین معناست که هیچ چیز جز خداوند نمی‌تواند در فرایند حیات بخشیدن یا سبب مرگ شدن دخالت کند؟ هرگز چنین نیست؛ مثلا تولید نسل، به قطع، شکلی از درگیری در فرایند حیات است. تغذیه کردن نیز چنین است. کودکان برای حیات خویش مدیون والدین خود هستند. به سخن دیگر، قاتل، مسئول مر قربانی خود است(۱).
این درست است که نمرود و یارانش نقش اساسی در مرگ قربان داشتند، اما با این حال می‌توان گفت: «این خداوند است که زندگی می‌بخشد و سبب مرگ می‌شود» (آل‌عمران/۱۵۶).
از همین رو، استدلال ابراهیم در مقابل نمرود این بود: «پروردگار من آن است که حیات می‌بخشد و می‌میراند» (بقره / ۲۵۸).
مفسر بزرگ شیعی، سید محمدحسین طباطبایی می‌نویسد: «آنگاه که ابراهیم از مرگ و حیات سخن به میان آورد، مراد وی حیات و مرگی بود که مادر زندگان می‌یابیم. استدلال او این بود که این زندگان را تنها یکی که منبع حیات است، می‌تواند بیافریند طبیعت بی‌حیات و بی‌جان نمی‌تواند به دیگران حیات ببخشد، چون خود او حیاتی ندارد… اگر نمرود استدلال ابراهیم را صادقانه تفسیر و برداشت می‌کرد، هرگز آن را تکذیب نمی‌کرد. اما او به فریب روی آورد و زندگی و مرگ را به معنایی تمثیلی گرفت. «زندگی بخشیدن» و «زنده کردن» به واقع به این معناست که مثلاً کسی یک جنین زنده را بیافریند. اما این مفهوم همزمان می‌تواند به شیوه‌ای استعاری هنگام نجات کسی از وضعیت خطرناک هم به کار رود. همچنین «میراندن» در واقع به معنای آن عمل خداوند است که با آن روح از بدن آدمی جدا می‌شود اما این مفهوم هم به گونه‌ای استعاری می‌تواند در مورد جنایت و قتل و … به کار رود» (المیزان، ج۴، ص ۱۸۴).
از این‌رو، می‌توان تصور کرد که انسان و محیط طبیعی می‌توانند در فرایند زنده کردن و میراندن ایفای نقش کنند؛ دلیل آن هم این است که خداوند در این جهان اغلب از طریق نقش‌های طبیعی و دستگاه علی و معلولی عمل می‌کند(۱). همچنین می‌توان فرض انگاشت که عوامل و مقتضیات طبیعی می‌توانند در چیزی که مخلوق است یا به وجود آمده، ایفای نقش کنند(۲). از این‌رو تنها خداوند است که واقعاً هستی می‌دهد و حیات می‌بخشد ما آدمیان مهار یا حتی شناخت کامل از هستی یا زندگی خود نداریم؛ پس چگونه ممکن است تصور کنیم که می‌توانیم به چیزی دیگر هستی یا حیات اعطا کنیم؟
● قداست حیات
همه گونه‌های حیات، آیات خداوندند اما در میان همه گونه‌های حیات مادی، حیات انسان مهم‌ترین و ارج‌دارترین است. قرآن با اشاره به مراحل مختلف ‍‌آفرینش انسان می‌گوید: «و ما انسان را از گل خالص آفریدیم. پس آنگاه او را نطفه گرداندیم و در جایی است استوار قرار دادیم. سپس نطفه را علقه و علقه را گوشت پاره و آن گوشت را استخوان کردیم و سپس بر استخوان‌ها گوشت پوشاندیم. پس از آن خلقتی دیگر انشا کردیم. بر قدرت کامل بهترین آفرینندگان آفرین باد» (مؤمنون/۱۴). آیه فوق به مراحل گوناگون آفرینش انسان اشاره می‌کند. مرحله نخست، یعنی آفرینش از خاک، به آفرینش نخستین انسان اشاره دارد: آدم، بخش دیگر به آفرینش فرزندان آدم، نسل در نسل باز می‌گردد.
حیات انسانی چنان اهمیت دارد که خداوند تکامل آن را گام به گام ذکر می‌کند و سرانجام پس از ارجاع به آفرینش روح که آفرینشی دیگر (خلقا آخر) خوانده می‌شود، می‌گوید: «فتبارک الله احسن الخالقین». اگر آفریننده انسان بهترین آفرینندگان است، خود انسان نیز باید - دست کم بالقوه – بهترین مخلوقات باشد.
کشتن انسانی بی‌گناه نه تنها عملی جنایتکارانه است بلکه گونه‌ای تخفیف و تحقیر حیات انسانی است. این واقعیت آشکارا در قرآن بیان شده است؛ «بدین سبب بر بنی‌اسرائیل چنین حکم کردیم که هر کس نفسی را بدون حق قصاص یا بی‌آنکه فتنه و فسادی در روی زمین کند به قتل رساند، همانند آن است که همه مردم را کشته است و هرکس نفسی را حیات بخشد و از مرگ نجات دهد، همانند آن است که همه مردم را حیات بخشیده است و رسولان ما با ادله و معجزات به سوی خلق آمدند. اما بسیاری از آنان پس از آن، روی زمین فساد می‌کنند» (مائده / ۳۲).
از آیه فوق می توان چنین نتیجه گرفت.
الف) ناعادلانه سبب مرگ کسی شدن، همانند میراندن همه مردم است. به سخن دیگر، فقدان احترام به حیات فردی نشانه عدم احترام به حیات جمعی است(۳).
ب) بخشیدن زندگی به یک فرد یا بیشتر، یعنی رهایی یک زندگی از دست کسی که ارج آن را نمی‌داند، همانند نجات دادن همه مردم است.
ج) به مرگ محکوم کردن یک قاتل یا کسی که در زمین سرکشی می‌کند، مجاز است زیرا خود ارجی به دیگر زندگی‌ها و نیز پیشگیری از به خطر افتادن همه حیات است. به این سبب است که قرآن قصاص و مجازات را منبع حیات می‌شمارد؛ هر چند عفو را نیز هرگاه بیم تهدید امنیت عمومی باشد ترجیح می‌دهد(۴).
در حقوق و اخلاق اسلامی – جنایت به طور کلی و قتل مؤمنان به خصوص، به شدت نفی شده و در نهایت به مجازات پایدار دوزخ برای کسانی که آگاهانه و خود خواسته مرتکب آن می‌شوند وعده داده شده است. ما در احادیث اسلامی نیز می‌خوانیم که ویران ساختن همه جهان (غیرزنده) در چشمان خدا کوچک‌تر و ناچیزتر از کشتن فردی بی‌گناه است.
● حیات حیوانات
همچنین در احادیث اسلامی می‌یابیم که حتی کشتن حیوانات به گونه‌ای ناعادلانه، مجازاتی شدید در پی دارد، مثلاً امام صادق(ع) شنید که زنی گربه‌ای را به ریسمانی بسته و گربه نتوانست رها شود و از تشنگی جان داد. آن حضرت تأکید کرد که خداوند آن زن را به عذاب خود گرفتار خواهد کرد.(۵) گونه‌ای دیدگاه عمومی و نمونه‌‌وار فقیهان شیعی در این بخش از سخن علامه محمدتقی جعفری دریافته و نگریسته می‌شود: «مطالعه و بررسی همه منابع فقه اسلامی ما را به این نتیجه رهنمون می‌کند که حیوانات نباید کشته شوند، مگر اجازه‌ای مشروع از سوی خداوند – مانند استفاده از آنها یا رهایی از خطر و ضرر آنها – وجود داشته باشد. دلایل کافی وجود دارد که شکار حیوانات برای تفریح را نادرست می‌شمارد و آدمی می‌تواند از این دلایل، ممنوعیت شکار و کشتار حیوانات بدون دلیل مجاز را به دست آورد و استدلال کند».(۶)
اندیشه فوق بخشی از چشم‌اندازها و دیدگاه‌های اسلامی در باب حیات حیوانات است. بر بنیاد حقوق اسلامی، حیوانات حقوق فراوان دارند که باید پاس داشته شود. مطالعه این حقوق نشان می‌دهد که نه تنها حق حیوانات باید پاس داشته شود بلکه باید به کیفیت زندگی و حیات آنها نیز توجه شود. به طور مثال، نباید حیوانات را به اجبار و زور واداشت که بارهای سنگین را بردارند یا از حد معمول و متعادل تندتر حرکت کنند.
● سرآغاز حیات بشری
حیات بشری نباید در سرآغاز خود نابود شود؛ بر اساس ارزش والای حیات انسانی، اسلام توجه ویژه‌ای را چه پیش از آغاز آن و چه پس از پایان آن با مرگ به آن مبذول می‌کند. تنها راه مشروع و مناسب فرزند آوری ازدواج است. به سخن دیگر، مرد و زن تنها هنگامی می‌توانند کودکی داشته باشند که ارج حیات انسانی را پاس دارند و آماده باشند تا مسئولیت کامل آوردن کودکی را به نهاد مقدس خانواده بپذیرند. ازدواج صرفاً تدبیری جهانی یا مالی برای داشتن رابطه جنسی یا زندگی با یکدیگر نیست؛ قرآن می‌گوید: « و از آیات و نشانه‌های خدا یکی هم این است که از خود شما زوج‌ها و همسران را برای شما آفرید تا به آنها آرام گیرید و میان شما مهربانی و دوستی قرار داد. به درستی که در این امر نشانه‌هایی برای اندیشمندان است» (روم / ۲۱).
تخریب این پیمان مقدس با روابط نامشروع یا همجنس بازانه غیر قانونی است و پژوهشگران مسلمان آن را طرد کرده‌اند. همچنین به نظر می‌رسد که استفاده از فناوری‌های زیستی (biotechnology) برای گذر از مرحله ازدواج و بازتولید مصنوعی انسان‌های بیرون از متن خانواده، غیراخلاقی است. البته زوجی که ازدواج کرده‌اند می‌توانند از شیوه‌های رایج در طب و درمان‌های زیستی – دارویی برای فرزندآوری بهره‌مند شوند. قرآن می‌گوید: «اوست آن کس که انسان را از آب آفرید؛ سپس برای او وابستگی‌ها و نسبت‌های خویشی و خونی قرار داد» (فرقان / ۵۴).
حیات انسان باید از همان سرآغاز پاس داشته شود؛ نمونه دیدگاه اسلامی در باب سرآغاز حیات، در این عبارت سازمان اسلامی علوم پزشکی دیده و یافته می‌شود:
۱) آغاز حیات از ترکیب و پیوند اسپرم و اوول شکل می‌گیرد. این دو، نطفه را تشکیل می‌دهند که همه مدل‌های زیستی و ژنتیک نژاد انسانی را به گونه‌ای کلی و نیز با ویژگی‌های جزئی با خود دارد و باعث می‌شود که فرد در همه عمر از دیگران تمایز داشته باشد. نطفه فرایندی را آغاز می‌کند که به یک جنین رشد یابنده و بالنده می‌انجامد و چنین نیز از مراحل گوناگونی می‌گذرد تا به تولد می‌رسد
۲) از لحظه‌ای که نطفه در درون تن زنی قرار می‌گیرد، سزاوار درجه‌ای ویژه از احترام و توجه است و نیز شرایط حقوقی و قانونی خاص خود را می‌یابد.
۳) وقتی نطفه به مرحله روح بخشی می‌رسد… جنین تقدس افزون‌تری می‌یابد، چنان که همه پژوهشگران معتقدند حدود قانونی افزون‌تری نیز پیدا می‌کند.(۷)
● حیات انسانی چه هنگام آغاز می‌شود؟
اسلام فرزند آدمی را گونه‌ای موهبت بزرگ الهی می‌شمارد و به تأکید مردمان را توصیه می‌کند که ازدواج کنند و پیوندهای خانوادگی را استوار سازند و بچه‌دار شوند. البته اسلام مردم را به ازدواج و بچه‌دار شدن پس از آن اجبار نمی‌کند، مگر وقتی که دلیل ثانوی برای این کار وجود داشته باشد؛ به طور مثال، اگر تنها راه حمایت از پارسایی و پاکی آدمی ازدواج باشد یا حمایت از مردمان دیندار در برابر حمله دشمنان تنها منوط به افزایش شمار جمعیت و آحاد جامعه باشد، ازدواج و بچه‌دار شدن ناگزیر و اجباری می‌شود.
از این‌رو، اسلام اجازه می‌دهد که برای تحدید خانواده از حاملگی نیز جلوگیری شود اما اجازه پایان دادن به حاملگی را نمی‌دهد. اکنون به طور طبیعی این پرسش مطرح می‌شود که حاملگی چه هنگام آغاز می‌شود و آیا آغاز آن مساوی آغاز حیات انسانی است یا خیر. پرسش این است که آیا حاملگی آغاز می‌شود با:
۱) داخل شدن منی به رحم؟
۲) با بارور شدن یک تخمک به وسیله یک اسپرم در لوله فالوپ؟
۳) با کاشت یک تخمک بارور شده در رحم؟
چنان که در بالا دیدیم «از زمانی که یک نطفه در تن زنی جای می‌گیرد، درجه‌ای مشخص و خاص از احترام و رعایت را می‌طلبد و بر همه پژوهشگران معلوم است که محدودیت‌های قانونی ویژه‌ای نیز می‌یابد». به دیگر سخن، ترکیب ۳ مورد فوق است که حاملگی مشروع از نظرگاه دین را پدید می‌آورد. قرآن واژه «حمل» را برای توصیف حاملگی به کار می‌برد (بنگرید به: مریم / ۲۲؛ لقمان / ۱۴؛ احقاف / ۱۵). در زبان عربی، اصطلاح «حمل» به معنای حمل کردن و بردن است و این هنگامی آغاز می‌شود که نطفه در رحم کاشته می‌شود و پیش از آن معنایی ندارد. مرحوم آیت الله خویی می‌گوید: «معیار کاربرد واژه حامله درباره یک زن، تنها پس از استقرار اسپرم در زهدان اوست؛ زیرا فقط داخل شدن اسپرم به زهدان، او را حامله و باردار نمی‌کند». (۸)
از این‌رو، از آغازین مراحل حاملگی و بارداری، پایان بخشیدن به آن ممنوع است و از نطفه باید مراقبت شود. حرمت و توجه به نطفه در این مرحله، ضرورتاً بدین معنا نیست که نطفه، انسانی واقعی است. در این مرحله، نطفه بالقوه برای انسان شدن با تمام خصایص ژنتیک نژاد انسانی در روابط کلی و جزئی آماده است. چنان که در آیه سیزدهم سوره مؤمنون دیدیم، کاشت تخمک در زهدان نخستین مرحله آفرینش یک انسان را بنیاد نمی‌نهد.
بر اساس حدیثی یکی از اصحاب امام کاظم(ع) از آن حضرت پرسید که آیا مجاز است زنی که از بارداری می‌ترسد و بیم خطر دارد، با نوشیدن مایعی یا سقط، آنچه را در زهدان دارد، بیفکند؟ امام (ع) پاسخ داد: خیر. صحابی گفت: آن تنها نطفه است. امام پاسخ داد: به درستی که نخستین چیزی که آفریده می‌شود نطفه است(۹). با این حال، تنها پس از این مرحله است که روح آفریده شده و نطفه به انسانی واقعی بدل می‌شود. به این سبب، فقیهان شیعه همانند مرحوم امام خمینی، آیت الله خامنه‌ای، آیت الله لنکرانی و آیت الله سیستانی، اعلام می‌کنند که برای نجات جان مادر می‌توان پیش از آنکه روح جنین آفریده شود، او را سقط کرد اما وقتی آفریده شد، جایز نیست و نمی‌توان جنین را به خاطر مادر قربانی کرد(۱۰).
● سقط جنین
چنان که پیش‌تر گذشت، اسلام سقط جنین را ممنوع می‌داند، مگر وضعیتی استثنایی وجود داشته باشد که شارع به عنوان شر کمتر آن را مجاز بداند.(۱۱)
سقط جنین به ویژه پس از دمیده شدن روح، گونه‌ای نسل کشی است و اینکه قرآن کشتن کودکان را محکوم کرده است نیز آن را شامل می‌شود. قرآن می‌گوید: «فرزندان خود را از بیم ناداری نکشید. ما به شما و آنها رزق می‌دهیم.کشتن آنان اشتباهی بزرگ است» (اسراء / ۳۱) یا «فرزندان خود را از بیم فقر نکشید. ما شما و آنها را روزی می‌دهیم و دیگر به کارهای زشت، آشکار و پنهان نزدیک نشوید و جانی را که خداوند حرام دانسته، جز به حق نکشید. این سفارش خداوند به شماست باشد که تعقل کنید» (انعام / ۱۵۱).
اسلام به شدت عمل کافران را که کودکان خود را از فقر یا شرمساری از ولادت دختر می‌کشند، محکوم می‌کند. متأسفانه امروز نیز می‌بینیم که هر سال میلیون‌ها سقط جنین صورت می‌گیرد. بیشتر این سقط‌ها به این خاطر انجام می‌شود که مردمان «آزاد» عصر ما می‌خواهند از آزادی جنسی در زندگی لذت ببرند. اینان مردمانی‌اندکه «دین خود را افسون و بازیچه گرفته‌اند و کالای دنیا، آنان را مغرور و غافل ساخته است» (اعراف / ۵۱).
● پایان زندگی
اسلام بر تقدس حیات و همزمان، بر واقعیت مرگ تأکید فراوان می‌کند. در واقع، برای داشتن درک بهتر از زندگی، آدمی نیازمند است که مرگ را به یاد داشته باشد و بداند که راهی برای گریز از آن نیست؛ تنها آن هنگام است که آدمی در می‌یابد که باید از حیات خود بیشترین بهره را ببرد. از این رو، برخلاف آنچه بیشتر مردم امروزه احساس می‌کنند، اسلام یادآوری و تذکر مرگ را منبع نشاط و شادابی و نیروی روحی قلمداد می‌کند. یک سوم قرآن راجع به رستاخیز، مرگ و زندگی پس از آن است. مثلاً در قرآن راجع به رستاخیز، مرگ و زندگی پس از آن است. مثلا در قرآن می‌خوانیم: «هر جانی طعم مرگ را خواهد چشید» (بقره / ۵۳) یا «هیچ نفسی جز به اذن خداوند نمی‌میرد» (آل عمران / ۵۸۱).
به گمان من، آدمی می‌تواند میان نجات جان محترم (که در اسلام اجباری است) از طریق درمان‌های طبی یا حمایت‌های مالی و افزودن مصنوعی مدت زندگی تفاوت نهد. به طور مثال، اگر فردی از سرطان پیش رونده بمیرد و درمانی برای او وجود نداشته باشد، تنها کاری که می‌توان کرد این است که به یاری برخی از داروها او را چند روزی بیشتر زنده نگاه داشت اما ارزش این دارو چنان است که همه خانواده را به زحمت و دشواری خواهد افکند. حال آیا بیمار یا نزدیکان یا دیگران می‌توانند چنین سنجش‌هایی را به کار گیرند؟ یا اگر این کار با عملی دردناک انجام می‌شود، آیا ضروری است که بیمار چنین عملی را پذیرا شود، در حالی که امکان درمان وجود ندارد؟
ظاهراً معقول است که بگوییم: «طبیب و خانواده باید محدودیت‌های خویش را دریابند و به خود قهرمان بینی برای بیمار یا طولانی کردن زندگی (یا رنج) او دچار نشوند. انجام این گونه اقدامات قهرمانانه در آغاز زندگی بسیار عارفانه و منصفانه‌تر از انجام آن در پایان مدت عمر است». (۱۲)
● قتل نجات بخش
اسلام با قتل نجات بخش یا کشتن از روی ترحم مخالف است. فقیهان مسلمان، قتل نجات‌بخش را گونه‌ای جنایت می‌شمارند. جنایت می‌تواند با سلاح یا درنگ به دست قاتلان یا یک پزشک یا حتی خود مقتول انجام گیرد. مثلاً آیت الله خمینی اعلام کرد که هر اقدامی برای سرعت بخشیدن به مرگ کسی یک جنایت است(۱۳). آیت الله مکارم شیرازی می‌گوید: «کشتن یک انسان حتی از سر ترحم (قتل نجات بخش) یا رضایت خود بیمار، مجاز نیست».(۱۴)
وی استدلال می‌کند که دلیل اساسی چنین ممنوعیتی آیات و احادیثی است که به ممنوعیت قتل دلالت می‌کنند و در این موارد هم به کار می‌روند. فلسفه ورای این ممنوعیت ممکن است این واقعیت باشد که مجاز شمردن چنین اعمالی به کاربردهای نادرست بسیاری می‌انجامد و ممکن است این اعمال به هر دلیل ناچیز وضعیتی مجاز دانسته شوند. با این حال، داروهای پزشکی اغلب قطعی نیستند و مواردی در کار بوده است که بیمارانی که امید به زندگی نداشته‌اند، معجزه‌آسا از مرگ رهایی یافته‌اند.
● خودکشی
اگر ما حیات خود را نیافریده‌ایم و آن را هدیه خداوند می‌شماریم و باید خود را مسئول آن بدانیم، آشکارا نمی‌توانیم توان مطلق درباره زندگی خود داشته باشیم. زندگی موهبت خداوند است و ما باید به بهترین شکل آن را پاس بداریم. کسی نمی‌تواند بگوید من دوست دارم اموال خود را بسوزانم یا سلامت خود را به خطر افکنم. یا آبروی خویش را بر باد دهم. موقعیت ما در این جهان همانند مهمانی است که به خانه میزبانی دعوت شده است؛ میزبان هر چه را در آنجاست برای رفاه مهمان نهاده است، با این حال مهمان نمی‌تواند خود را در داخل خانه بسوزاند یا مهمان سرا را ویران کند. این سنجش وقتی جالب‌تر می‌شود که بیفزاییم تن ما همانند مهمان سرایی برای روح ماست و ما باید تدابیری برای استفاده از آن که مصنوع خداوند است بیندیشیم. باید بکوشیم با پاسداشت حیات و سلامت، افزایش کیفیت حیات و پرهیز از رنج، از خداوند سپاسگزاری کنیم.
نویسنده: محمد علی - شمالی
مترجم: احمد - شهدادی
منبع: هفته نامه - خردنامه همشهری - ۱۳۸۷ - شماره ۲۵، فروردین و اردیبهشت
پی‌نوشت‌ها
۱ - البته پیامبران یا اولیاء معجزات و اعمال فوق‌العاده‌ای را انجام داده‌اند. این ممکن است با قانونی که گفتیم متضاد جلوه کند اما باید توجه داشت که معجزات و اعمال خارق عادت، برنامه و شیوه معمول را وا نمی‌نمایند. همچنین حتی در مورد چنین اعمالی، بازهم استثنایی در قانون علت و معلول به وجود نمی‌آید؛ تنها اختلاف این است که به جای علل طبیعی، علل فوق طبیعی به کار می‌روند. مثلاً در مورد معالجه فردی بیمار، ممکن است اسباب فوق طبیعی همانند دعا و صدقه، درست همانند اسباب طبیعی وجود داشته باشد.
۲ - فلاسفه مسلمان هستی‌ها را به ۲گروه اصلی تقسیم کرده‌اند؛ موجودات عالم امر و موجودات عامل خلق. در وجود و هستی گروه نخست، نیازی به شرایط مادی نیست و این به هستی مجردات باز می‌گردد که آفرینش آنها تنها به امر خداوند وابسته است و آن امر هم «کن» است. در هستی گروه دوم، شرایط طبیعی مورد نیاز و لازم است و این به هستی مادیات باز می‌گردد. به دیگر سخن، برای آفرینش یا هست تمدن گروه نخست، تنها علل فاعلی مورد نیاز است، اما در آفرینش گروه دوم، علل فاعلی و مادی – هر دو – مورد نیازند.
۳ - علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌نویسد: این سخن خداوند که «هرکس نفسی را بکشد چنان است که همه مردم را کشته باشد»، روشن ساختن این واقعیت است که همه مردم واقعیتی واحد دارند و آن انسانیت است که همه در آن متحدند و یکی و همگان در آن برابرند. هر کس به انسانیت یک تن حمله‌ور شود، به انسانیت همگان حمله کرده است. (المیزان، ج ۱۰، ص ۱۴۶)
۴ - مثلاً بنگرید به : بقره، ۹ - ۱۷۸.
۵ - بحارالانوار، ج ۷۶، ص۱۳۶.
۶ - رسائل فقه، ص ۲۵۰.
۷ - گزارش دقیق کنگره «حیات انسانی؛ سرآغاز و سرانجام آن در انگیزه اسلام» برگزار شده در یازدهم ژانویه ۱۹۸۵ در کویت. ( http://www.Blamset.com/bioethios/incept.htm)
باید توجه داشت که این نهاد، سازمانی شیعی نیست؛ با این حال آنچه در متن آمده است، به طور کلی مقبول شیعیان و اهل سنت است.
۸ - همان به نقل از: میرزاعلی غروی، التنقیح فی شرح العروه الوثقی (تقریر درس فقه آیت الله خویی)، ج۷، ص ۲۰۶.
۹ - وسائل الشیعه: ج ۱۹، ص ۱۵.
۱۰ - احکام پزشک، گرد آمده به دست م.روحانی و ف. نوغانی، صص ۱۲۵ - ۱۰۷.
۱۱ - مثلاً بنگرید به مقاله نخست ۱۰ eoie، اعلامیه حقوق اسلامی انسانی، ۱۹۹۰.
۱۲ - این دیدگاه فروتنانه مؤلف است که می‌کوشد با دیدگاه‌های فقهای مسلمان هماهنگ باشد. با این حال، مسئله نیازمند پژوهش‌های افزون‌تر است.
۱۳ - همان .
۱۴ - احکام پزشک، ص ۱۸۰.
منبع : باشگاه اندیشه