یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

آزادی تنها راه تحقق عدالت


آزادی تنها راه تحقق عدالت
«من هیچ وقت پسربچه نبودم. من هیچ وقت كریكت بازی نكردم، بهتر است بگذارند طبیعت راه خودش را برود.»
مارتین هایدگر درس گفتارهایش درباره ارسطو را با این جمله آغاز كرد كه «به دنیا آمد، كار كرد و مرد.» قصد هایدگر از این سخن، تاكید بر نكته ای اساسی در مسئله آموزش بود كه اندیشه های یك متفكر آنقدر كافی و خودبسنده هستند كه دركشان نیازی به آموزش بیوگرافی و زندگینامه آنان نداشته باشد. اما آیا به راستی اوضاع درباره جان استوارت میل فیلسوف، معرفت شناس، منطق دان، اقتصاددان و نظریه پرداز سیاسی انگلیسی نیز به همین منوال است؟
جان استوارت میل در سال ۱۸۰۶ در خانواده ای متوسط و شاید هم به لحاظ اقتصادی فقیر در لندن به دنیا آمد. پدرش جیمز میل فرزند یك كفاش روستایی در اسكاتلند بود. مادر جیمز میل كوشیده بود تا به قیمت بیگاری كشیدن از بقیه فرزندان در مزرعه و مغازه و خانه از جیمز یك جنتلمن واقعی بسازد. پدر جان با كمك یك كشیش محلی و مساعدت سر جان ولیدی استیوارت آو فتركرن توانست به دانشكده مونتروز برود و بعد هم به دانشگاه ادینبورو؛ البته این بار به قصد كشیش شدن. او در ادینبورو افلاطون را كشف كرد و بعد هم آثار روسو، ولتر و هیوم را مطالعه كرد. شاید از همین جا بود كه دریافت نمی تواند به آموزه های كلیسای اسكاتلند یا هر كلیسای دیگری اكتفا كند.
جیمز میل در سال ۱۸۰۲ و در ۲۹سالگی به همراه سرجان استیوارت به لندن آمد؛ درست مثل بسیاری دیگر از هم میهنان بااستعدادش كه در آن روزگار به لندن می آمدند تا از راه نویسندگی امرار معاش كنند. جیمز میل در لندن برای مجلات مقاله می نوشت و ویراستاری می كرد. همان جا بود كه در سال ۱۸۰۵ ازدواج كرد؛ آن هم با دختری فوق العاده زیبا كه ۱۰سال از او كوچك تر بود. آنها در همان سال اول بچه دار شدند و به احترام قیم پدر خانواده نام فرزندشان را جان استوارت گذاشتند. جیمز میل بسیار مقرراتی و منظم بود. وقتی جان به دنیا آمد او دست به كار تدوین تاریخ هند بریتانیایی شده بود و قصد داشت این كتاب را در سه سال تمام كند و از طریق درآمدش به آلاف و الوفی برسد. اما این كار ۱۰سال طول كشید. كتاب در سال ۱۸۱۷ منتشر شد و جیمز در سال ۱۸۱۹ در كمپانی هند شرقی استخدام شد و از اینجا بود كه وضعیت مالی خانواده اش را سر و سامان بخشید.اما با همه این گرفتاری ها مهمترین دلمشغولی و اصلی ترین وظیفه جیمز تربیت و آموزش فرزند بزرگش جان بود. دوستی او با جرمی بنتام كه شاید مشهورترین فیلسوف انگلیسی آن روزگار بود و همنشینی اش با دیوید ریكاردوی اقتصاددان او را به این باور رسانده بود كه هیچ چیز مانند تعلیم و تربیت و آموزش نمی تواند آینده شخصیتی فرزندش را شكل بدهد. برای میل پدر پشتكار، اعتدال و خویشتنداری اصلی ترین فضایل بودند؛ خصایلی كه دیگر جایی برای احساسات تند و آتشین باقی نمی گذاشتند. شاید به همین خاطر بود كه او در ۱۷سالگی از ویلهلمینا دختر زیبای خانواده فتركرن كه به قول بسیاری مورخان تنها عشق واقعی زندگی اش بود چشم پوشید. بعدها جان درباره پدرش نوشت كه احساسات شورانگیز از هرنوعش برای او شكلی از دیوانگی به شمار می رفت.
جان استوارت میل از سه سالگی آموختن زبان لاتین را آغاز كرد. پدرش هیچ گاه او را به مدرسه نفرستاد تا فرزندش را به شیوه خاص خودش بار بیاورد. جان بیچاره در دریایی از كتاب های قطور و وحشتناك به دنیا آمده بود و بزرگ می شد. بی آنكه در خانه اش كوچك ترین نشانی از یك اسباب بازی یا لااقل كتاب های كودكانه باشد. سختگیری پدر چندان بود كه حتی مهربانی هریت بارو مادر میل نیز نمی توانست تاثیر چندانی بر محیط خشك و پادگانی كلبه ای بگذارد كه جرمی بنتام در اختیار پدر خانواده گذاشته بود. افسانه های ازوپ نخستین كتابی بود كه جان توانست به زبان یونانی بخواند.
وقتی جان هشت ساله شد، عمو بنتام در اقدام سخاوتمندانه ای دیگر خانه شماره یك خیابان كوئین اسكویر پلیس را در اختیار خانواده میل گذاشت. خانه ای كه ورود به آن برای میل مصادف بود با آغاز آموختن زبان لاتین.
میل پدر، عشق افلاطونی اش به افلاطون را نیز با میل پسر تقسیم كرد. جان پیش از آنكه ۱۰ساله شود، شش محاوره از محاورات افلاطون را خوانده بود تا برای آموختن منطق آماده شود؛ علم مورد علاقه پدر. جیمز میل خیلی هم سختگیر نبود. او به پسرش اجازه می داد در خلال این آموزش های سهمگین اندكی هم تفریح كند. اما تفریحش در بهترین شكل ممكن مطالعه كتاب های تاریخی یا كتاب هایی مثل رابینسون كروزوئه یا نهایتاً شعر بود. البته جان به هیچ وجه حق نداشت این كارها را صرفاً به قصد لذت انجام بدهد. پرورش قوه تخیل خلاق، نسبت چندانی با برنامه ای كه پدر برای پسر تدارك دیده بود نداشت. از سوی دیگر جیمز میل پسر بزرگش را وادار می كرد تا بخشی از اوقاتش را صرف آموزش هشت خواهر و برادر دیگرش كند. جان از این كار متنفر بود. اما بعدها اعتراف كرد كه این كار به او یاد داد چگونه می توان مباحث جدی و سنگین را برای دیگرانی توصیف كرد كه چیزی از آن نمی دانند. جان در ۱۲سالگی علاوه بر مطالعه آثار كلاسیك یونان و حتی «ریطوریقا»ی ارسطو، جبر، هندسه و حساب دیفرانسیل هم آموخته بود.
آموختن علم منطق در ۱۲سالگی آغاز شد. آن هم با رساله های لاتینی درباره منطق اسكولاستیك (مدرسی). جان در كتاب بیوگرافی ای كه بعدها نگاشت بر اهمیت این قسمت از آموزشش بسیار تاكید كرد. به نظر او آموزش منطق به جوانان مخصوصاً دانشجویان فلسفه، این امكان را می دهد كه پیش از رشد كامل قوای فكری خودشان تناقض های موجود در استدلال های دیگران را بشناسند. در همین سال ها بود كه جان به عنوان كارمند پدر كار نمونه خوانی كتاب تاریخ هند بریتانیایی را نیز آغاز كرد.
۱۳سالگی آغاز آموزش اقتصاد بود. جیمز در این سال یك دوره كامل اقتصاد سیاسی را برای پسرك بینوا تدریس كرد و او را موظف كرد كتاب های آدام اسمیت و همچنین اثر تازه تالیف شده دیوید ریكاردو را با عنوان «اصول اقتصاد سیاسی و مالیات بندی» بخواند و خلاصه نویسی كند.
جالب اینكه این خلاصه نویسی ها عاقبتی خیر داشت. جان در سال ۱۸۲۰ آنها را در قالب كتاب «اصول اولیه اقتصاد سیاسی» منتشر كرد.
این گونه شد كه جان استوارت میل در سن ۱۴سالگی تقریباً همه چیزهایی كه كسی مثل او باید در طول عمرش می آموخت را آموخت. در همین سال بود كه به دعوت همان خانواده نوع دوست به فرانسه رفت تا یك سالی را در آنجا سر كند. زبان فرانسوی آموخت و شش ماهی هم در مون پلیه شیمی و ریاضیات خواند.
پس از بازگشت از فرانسه و پژوهش و تحقیق درباره انقلاب فرانسه، در زمستان سال ۱۸۲۱ «قانون رومی» را مطالعه كرد. همراه جان در این بخش از مطالعاتش جان آستین بود كه شاید بتوان او را بهترین میراث دار اندیشه های «فایده گرایانه» جرمی بنتام دانست.وقتی جیمز میل علاقه پسرش را به مباحث سیاسی دید كتابی از «دومون» كه شرح و ترجمه بخشی از آثار منتشر شده و نشده بنتام بود را به او داد تا بخواند. جان خودش خواندن این كتاب را نقطه عطفی در زندگی اش دانسته است. در زمستان ۱۸۲۲ جان و دوستان جوانش انجمنی تشكیل دادند كه هر دو هفته یك بار تشكیل جلسه می داد و به بحث و بررسی درباره موضوعات مختلف می پرداخت. آنها معیار تمام بحث هایشان را در اخلاق و سیاست «اصل فایده» گذاشته بودند.در سال ۱۸۲۳ جیمز میل كاری برای جان در كمپانی هند بریتانیایی دست و پا كرد. از همان سال روزنامه نگاری را هم آغاز كرد. نوشته های آغازینش در «مورنینگ كرونیكل» منتشر شد. این نشریه در واقع ارگان كسانی بود كه اصلی ترین ایده فلسفی شان را فایده گرایی رادیكال می دانستند. در واقع افكار بنتام در آن زمان مرزهای بریتانیا را درنوردیده بود. بعدها و در سال ۱۸۲۴ هم جان به انتشار مقاله در «وست مینستر ریویو» پرداخت؛ نشریه ای كه خود بنتام یك سال قبلش راه اندازی كرده بود.حالا دیگر جان كوچولو شخصیت مستقلش را بازیافته بود. گرچه او و پدرش هر دو از فایده گرایان افراطی بودند، اما سفر او به فرانسه و همنشینی اش با جوانان انجمن مذكور كم كم به اختلافات فكری میان او و پدرش دامن زد. مهمترین مسئله مورد اختلاف آنها مسئله زنان بود: «پدرم معتقد است می توان زنان را از حق رای محروم كرد بی آنكه چنین چیزی با حكومت خوب تناقض داشته باشد. چون علایق زنان همان علایق مردانشان است. من و همه همفكرانم سخت با این آموزه مخالفیم.» این اختلاف در واقع گوهر اصلی همان اندیشه هایی بود كه بعدها در كتاب «انقیاد زنان» جان استوارت میل تجلی یافت و او را به یكی از پیشگامان نهضت آزادی زنان تبدیل كرد.جان از سال ۱۸۲۵ سخنرانی های عمومی اش را آغاز كرد. بحث و جدل های او با دیگران، منجر به شكل گیری یك انجمن بحث و جدل شد كه تقریباً همه وقت جان را پر كرد. او آخرین مقاله اش را در وست مینستر، در بهار سال ۱۸۲۸ نوشت؛ مقاله ای درباره انقلاب فرانسه. رویای نگاشتن كتابی درباره این انقلاب از معدود آرزوهای میل بود كه هیچ گاه محقق نشد.در سال ۱۸۳۰ میل باز هم به فرانسه رفت. او در آنجا با انقلابیون انقلاب دوم فرانسه دیدار كرد و با نوشته های آگوست كنت و سن سیمون جامعه شناس فرانسوی نیز آشنا شد. در همین ایام میل دست به كار نگارش پنج رساله شد كه بعدها تحت عنوان «رساله هایی در باب برخی مسائل حل وفصل نشده اقتصاد سیاسی» منتشر شد. آشنایی او با هریت تیلور در سال ۱۸۳۰ هم در تغییر برخی دیدگاه های سیاسی اش بی تاثیر نبود، تیلور همان زنی بود كه بعدها پس از مرگ همسرش به عقد جان استوارت میل درآمد و تا آخر عمر با او ماند.اتفاقات جدید باعث شدند تا دلمشغولی های سیاسی میل بیشتر شوند. او در سلسله مقالاتی كه با عنوان «روح زمانه» در سال۱۸۳۱ نگاشت كوشید تا دیدگاه های تازه اش در باب حكومت را مدون كند. به زعم او «سلطه طبقات آریستوكرات، نجبا و ثروتمندان در قانون اساسی انگلستان، شری است كه به هر قیمتی باید از آن خلاص شد.» میل در سال ۱۸۳۴ سردبیر «لاندن ریویو» شد كه قرار بود جای خالی مجله بنتام را پر كند. حال جسمی پدرش در سال ۱۸۳۵ وخیم شد و در ژوئن ۱۸۳۶ بود كه جان استوارت میل بزرگترین معلم همه دوران های زندگی اش را از دست داد.یك سال پس از مرگ پدر، جان تالیف كتاب نظام منطق را كه پنج سال پیش به كناری نهاده بود، از سرگرفت و آن را در سال ۱۸۴۰ به پایان برد. البته مطابق روال همیشگی اش در سال ۱۸۴۱ آن را بازنویسی كرد و اندیشه های منطقی اش را در قالب ردیه ای بر «فلسفه علوم استقرایی» ویول كه تازه منتشر شده بود، عرضه كرد.میل اما هنوز به مهمترین موضوعات زندگی اش نپرداخته بود. علاقه او به نظریه پردازی سیاسی در سال ۱۸۴۷ اوج گرفت. دغدغه میل درباره وضعیت اسف بار زندگی مردمان آن دوران را می توان در جای جای آثارش بازیافت. در سال ۱۸۴۸ كتاب «اصول اقتصاد سیاسی» منتشر شد. مطالعه كتاب «دموكراسی در آمریكا»ی آلكسی دوتوكویل تاثیر بسزایی بر افكار میل گذاشته بود. او معتقد شده بود كه دموكراسی نمایندگانی (Representative Democrasy) بسیار بهتر از دموكراسی خالص مبتنی بر رای اكثریت است.
در سال ۱۸۵۱ میل با هریت تیلور ازدواج كرد. او كتباً به همسرش قول داد كه همانند قبل برای انجام هر كاری آزاد باشد، اختیار اموالش را داشته باشد و نیمی از درآمد كتاب های میل هم از آن او باشد. این كار میل به معنای زیر پا گذاشتن قانون های نوشته و نانوشته بریتانیایی در نسبت میان مردان و زنان بود.
میل در سال ۱۸۵۴ نگارش رساله مختصر آزادی را آغاز كرد كه بعدها و در سال ۱۸۵۹ به صورت كتابی مستقل منتشر شد. درست همان سالی كه داروین كتاب «اصل انواع»اش را منتشر كرد. جان مورلی در همان روزگار درباره این كتاب میل نوشته است: «كتابی را نمی شناسم كه در این زمان یا در هر زمان دیگری، با این اختصار، تاثیری چنین شگرف و گسترده بر افكار عصرش گذاشته باشد؛ كاری كه رساله آزادی میل در آن دوران جوش و خروش فكری و اجتماعی كرد.» در سال ۱۸۶۱ هم «فایده گرایی» منتشر شد كه یكی از مهمترین آثار میل و بازپرداخت دین اش به پدر و عمو بنتام بود.
كار بعدی میل انتشار جزوه «اندیشه هایی در باب اصلاحات پارلمانی» بود. میل در این جزوه ایده اعطای حق رای به كسانی كه تحصیلات بهتر داشتند را مطرح كرد كه البته كسی از آن استقبال نكرد. در همین دوران میل به پیشنهاد هلن تیلور دختر هریت از همسر قبلی اش، «انقیاد زنان» را نوشت اما آن را به دلایل اجتماعی _ سیاسی منتشر نكرد.میل در این كتاب به بحث در این باره می پردازد كه هر زن شوهردار در دوره ویكتوریایی، بنا به قانون، برده است. حتی اگر اكثر زنان، به علاوه همه مردان، از این ترتیبات راضی باشند، باز این ترتیبات با «فایده در گسترده ترین معنایش، كه مبتنی بر منافع همیشگی انسان در مقام موجودی پیشرفت خواه است» سازگاری ندارد، فایده ای كه در رساله آزادی گفته بود «دلیل غایی در همه مسائل اخلاقی» است. میل می گفت برخلاف این نظر، كه بنا به مشاهدات تاریخی، پدرسالاری طبیعی است، ما نمی توانیم بگوییم چه چیزی برای زنان طبیعی است، یا چه چیزی برای مردان طبیعی است، مگر آنكه آنان را در شرایطی مشاهده كنیم كه هیچ یك تحت سلطه آن دیگری زندگی نمی كند.نگارش این كتاب همزمان با آغاز جنگ داخلی در آمریكا بود. مقاله «جنگ در آمریكا»ی میل كه در فریزر مگزین منتشر شد حاصل این عقیده میل بود كه جنگ های داخلی در آمریكا نقطه عطفی در روند امور بشری خواهند بود (ترجمه این مقاله را می توانید در صفحات بعدی بخوانید). در سال های بعد او كتاب «بررسی فلسفه سر ویلیام همیلتن» مشهودگرا را نگاشت و مجموعه مقالاتش در معرفی آگوست كنت را در كتاب «آگوست كنت و پوزیتیویسم» منتشر كرد.
●اتفاق بزرگ
شهرت جان استوارت میل بیشتر از آن شده بود كه بتواند از تبعاتش بركنار بماند. در سال ۱۸۶۵ مردم از میل خواستند تا كاندیدای نمایندگی در مجلس عوام شود. نظرات میل درباره كاندیداتوری جالب بود. او اعتقاد داشت «از اساس غلط است كه مخارج انتخاباتی، یا حتی بخشی از آن بر دوش كاندیدا گذاشته شود. چون این بدان معنا است كه كاندیدا كرسی مجلس را می خرد.» شرط میل برای پذیرفتن خواسته مردم این بود كه برای تامین هزینه های انتخابات مجبور به خرج از كیسه خودش نشود. به هر حال شرایط میل پذیرفته شد و او نماینده مجلس عوام انگلستان شد.حضور میل در مجلس تاثیر فراوانی بر تصویب «لایحه اصلاحات» داشت. در سال۱۸۶۸ پارلمان منحل شد و میل هم به زندگی خصوصی اش برگشت و بیشتر اوقاتش را در فرانسه و در جوار گور همسر و معشوقش گذراند.
اوضاع مزاجی اش خوب بود. تا جایی كه برخی روزها كیلومترها برای جمع آ وری گیاهان می رفت كه یكی از تفریحاتش، البته آن هم از نوع علمی، بود. در هشتم ماه مه سال ،۱۸۷۳ جان استوارت میل به دنبال یك حمله ناگهانی قلبی در آوینیون درگذشت. او را در گورستان محقر سن وران و در كنار گور هریت به خاك سپردند. جان استوارت میل در اواخر عمرش دست به كار نگارش كتاب اتوبیوگرافی اش شده بود كه به زعم بسیاری ادیبان از مهمترین آثار دوره ویكتوریایی به شمار می رود. این كتاب چند ماهی پس از مرگ میل منتشر شد. آخرین جمله ای كه هنگام مرگ از دهان میل خارج شد این بود: «می دانید كه كارم را كرده ام.»
●افكار آقای میل
متفكر بزرگ كسی است كه با سر نترس و بدون بیم از مخالفت ها، افكاری را كه در سر دارد تا رسیدن به نتایج منطقی آنها دنبال كند. صرف نظر از اینكه به مذاق كسی خوش بیاید یا نیاید.
●جان استوارت میل، «درباره آزادی»
«فایده گرایی» اساسی ترین اصل در فلسفه جان استوارت میل است. شاید بتوان به تعبیر سوزان لی اندرسون اصل فایده گرایی جرمی بنتام را اینگونه صورت بندی كرد: «عملی درست است كه در میان تمام اعمال بدیل ممكن برای عامل [یا فاعل] احتمال بیشتری دارد كه منجر به بیشترین لذت (یا شادكامی) خالص یا كمترین درد (یا تلخ كامی) شود، با به حساب آوردن هر كسی كه در معرض تاثیرپذیری از آن عمل است.» تعبیر بنتام البته به هیچ وجه واجد چنین دقتی نبود. اما چرا میل و هم عصرانش اصل فایده گرایی بنتام را به عنوان اصلی ترین اصل فلسفی خویش برگزیدند. شاید به خاطر اینكه به تعبیر اندرسون نظام رایج اخلاقی آن دوران یعنی نظام وظیفه گرایی كانتی دیگر پاسخگوی مسائل مبتلابه نبود. در واقع فایده گرایی به این قصد طراحی شده بود كه ذهنیت را از فرآیند تصمیم گیری اخلاقی كنار بگذارد. شما برای انتخاب عمل اخلاقی، كافی است پیامدهای احتمالی آن را بررسی كنید و عملی را انتخاب كنید كه بیشترین شادكامی را برای بیشترین افراد دارد. در این صورت است كه دیگر مسئله ذهنیت (Subjectivity) در اخلاق جای خود را به عینیت (Objectivity) می دهد. تاكید میل بر اصل فایده، متضمن توجه او به مفهوم عدالت است. چرا كه قرار است این بیشترین شادكامی برای بیشترین افراد تحقق یابد. میل در فصل پنجم كتاب فایده گرایی استدلال محكمی برای این ایده می آورد كه عدالت شاخه ای از «فایده اجتماعی» است. به زعم میل عدالت «جزء اصلی و به نحوی غیرقابل قیاس، مقدس ترین و الزام آورترین جزء هر اخلاقی است.» در واقع میل از فایده گرایی بنیانی مستحكم برای عدالت می سازد. فایده گرایی اما تنها دغدغه میل نیست. او دقیقاً با توجه به تجربیاتی كه از دموكراسی های موجود در زمان خودش داشته و هراسی كه از استبداد اكثریت بروز داد، دلمشغول مسئله آزادی فردی است.او به شدت علاقه مند است تا حوزه آزادی افراد را گسترش دهد. به همین خاطر است كه در رساله آزادی به این مسئله می پردازد. موضوع رساله او «آزادی مدنی یا آزادی اجتماعی است؛ ماهیت و حدود قدرتی كه جامعه می تواند بحق بر فرد اعمال كند.» در واقع رساله آزادی تلاشی است برای تبیین نسبت دولت و افراد.میل از این نكته هراس دارد كه میزان دخالت دولت حتی دولتی كه برخاسته از اكثریتی دموكراتیك است در حوزه آزادی افراد به گونه ای باشد كه این حق را تضییع یا محدود كند.اینجا است كه اصرار میل بر مسئله آزادی، با وجود دغدغه نخستینش یعنی عدالت كه او را در زمره جمع گرایان جای می داد، به فردگرایان تمایل پیدا می كند.از این رو است كه برخی متفكران میل را پدر لیبرالیسم نامیده اند و برخی دیگر او را جمع گرای سفت و سخت نامیده اند. اما شاید در این میانه بتوان به روایت عده ای از اندیشمندان و میل شناسان اكتفا كرد كه معتقدند آزادی فردی برای میل بهترین ابزار برای دستیابی به اصل جمع گرایانه فایده است: «هر شخصی به همان نسبتی كه فردیتش را بیشتر پرورش می دهد، برای خود ارزشمندتر می شود و بنابراین می تواند برای دیگران هم ارزشمندتر شود.» در واقع برای میل دستیابی به عدالت تنها از راه آزادی ممكن است. شاید بتوان تصویر كلی چشم انداز میل نسبت به آزادی و عدالت را در این جمله از كتاب «سه رساله درباره دین» او درك كرد و فهمید آنچه میل به دنبالش بود: «اخلاقی مبتنی بر نگاهی گسترده و خردمندانه به خیر كل[بود]. بی آنكه لازم باشد فرد فدای توده شود و یا توده فدای فرد. اخلاقی كه در آن وظیفه، قلمرو خود را داشته باشد و آزادی و خودانگیختگی قلمرو خاص خودش را.» دغدغه میل بر برقراری نظامی مبتنی بر عدالت كه در آن حق آزادی فردی نیز ادا می شود، در رساله «اندیشه هایی در باب اصلاحات پارلمانی» جلوه می كند. به زعم او مسئولیت امور سیاسی باید برعهده كسانی باشد كه به گونه ای خاص تربیت شده اند. در واقع میل معتقد بود مجلس هایی كه صرفاً با انتخاب دموكراتیك تشكیل می شوند، به علت قابلیت های فكری متوسط نمایندگان و كسانی كه آنها را انتخاب كرده اند، برای حكومت و قانونگذاری مناسب نیستند. از طرف دیگر آنها نماینده منافع طبقه واحدی خواهند بود و بنابراین قانونگذاری شان هم طبقاتی خواهد بود. اما به هر حال میل با همه انتقادی كه به دموكراسی اكثریت داشت معتقد بود باید شرایط را به گونه ای فراهم كرد كه نظارت مردم بر حكومت به دقت تامین شود. از این رو پیشنهاد می كرد این دموكراسی حداكثری را باید با آگاهی و هوشمندی مدیران متخصص تركیب كرد تا منافع اقلیت پایمال نشود.اما این كار چگونه باید صورت می پذیرفت. او در همان رساله ساز و كاری برای انجام این كار پیشنهاد داد. پیشنهاد او وجود كمیسیونی برای قانونگذاری بود كه اعضای آن باید از میان نخبگان فكری انتخاب شوند.
وظیفه این كمیسیون قانونگذاری بود. اما اجرای قانون و پیشنهادهای كمیسیون باید صرفاً از طریق مجلسی صورت می گرفت كه به نحوی دموكراتیك تشكیل شده بود تا حق نظارت مردمی در حكومت تامین شود. البته هنگام رای گیری همگانی نیز باید تركیب مشابهی طراحی كرد تا حق رای همگانی به همراه آرای اضافی برای فرهیختگان در آن لحاظ شود.از سوی دیگر میل در این رساله پیشنهاد رای گیری علنی را مطرح كرد تا رای دهندگان تحت تاثیر فشارهای اجتماعی حاصل از توجه نخبگان به آرای آنها قرار گیرند و هوشمندانه تر انتخاب كنند. البته پیشنهاد مهم تر میل، طرح تعیین تعداد نمایندگان به نسبت جمعیت حوزه های انتخاباتی بود تا از طریق آن حقوق اقلیت بهتر تامین شود.تفكیك میل میان «دموكراسی ناب» و «دموكراسی دروغین» نیز حاصل بی اعتمادی او به نظام های دموكراتیكی بود كه صرفاً مبتنی بر رای اكثریت اند. او به درستی تشخیص داده بود كه در چنین نظام هایی حاكمان می توانند به راحتی و با تكیه به رای اكثریت دست به اعمال استبداد علیه اقلیتی بزنند كه به آنها رای نداده اند و این همان چیزی است كه تحت عنوان «مفهوم استبداد اكثریت» بارها در آثار میل بدان پرداخته می شود..چنین اتفاقی است كه می تواند منجر به نقض آزادی های فردی شود و این برای میل یعنی فاجعه.مفسران بسیاری آثار میل در حوزه سیاست را به محك نقد زده اند. جان گری كه كتاب «فلسفه سیاسی جان استوارت میل» را درباره افكار میل نگاشته است با وجود اینكه استدلال های میل در حوزه فلسفه سیاسی را سازگار می داند اما در ویرایش های بعدی كتاب ادعا می كند كه اساساً همان ایرادی كه بر همه گونه های لیبرالیسم وارد است به تفكر سیاسی میل هم وارد است؛ نادیده گرفتن پلورالیسم ارزشی و اصالت دادن به ارزش های خاص لیبرال. اما بسیارند كسان دیگری كه معتقدند اتفاقاً فلسفه سیاسی جان استوارت میل، یكی از سازگارترین دستگاه ها و نظام های فلسفی است كه تاكنون عرضه شده است. فایده گرایی، درباره آزادی، انقیاد زنان و اندیشه هایی در باب اصلاحات پارلمانی در واقع مجموعه ای منسجم است برای كسانی كه هم به آزادی های فردی اعتقاد دارند و هم دلمشغول تحقق عدالت در جهان جدیدند.
میل در حوزه فلسفه محض تجربه گرایی رادیكال بود. كار اصلی او شاید در این حوزه صورت بندی میراثی بود كه سنت های تجربه گرایی بریتانیایی از خود به جای گذاشته بودند. میل معتقد بود تمام دانش بشری مبتنی بر تجربه (به معنای حسی آن) است. او اعتقاد داشت تمام امیال، مقاصد و اعتقادات ما محصول قوانین روانشناختی تداعی معانی است و همین بود كه او را به كسانی چون هیوم و باركلی نزدیك می كرد.
میل در حوزه معرفت شناسی همانند كانت كه گزاره ها را به دو بخش تحلیلی و تركیبی تقسیم كرده بود، آنها را به گزاره های زبانی (Verbal) و گزاره های واقعی (real) تقسیم كرد. او برخلاف كانت معتقد بود نه تنها ریاضیات محض كه حتی منطق هم شامل گزاره ها و استنتاج های واقعی است.از سوی دیگر او برخلاف نظر كانت وجود گزاره های تركیبی (یا به زعم خودش واقعی) پیشینی را انكار می كرد. به زعم میل علم منطق و ریاضیات، مانند همه علوم دیگر، قوانینی بسیار كلی برای طبیعت ارائه می كنند كه آنها هم از طریق استقراء دست آخر ریشه در تجربه دارند.
دیدگاه میل در باب منطق فصلی نوین در منطق ریاضی قرن بیستم گشود. برتراند راسل با مطالعه كتاب نظام منطق میل بود كه به ریاضیات و منطق روی آورد. اما در همین قرن هم بود كه منتقدان منطق میل مشكلات نظریه او را بازیافتند و به تعبیری نظریه اش را به تاریخ فلسفه تبعید كردند.در حوزه اخلاق میل سعادت را تنها هدف غایی انسان می داند. به نظر میل ما می توانیم كارهایی را انجام بدهیم كه گرایش و میلی به آنها نداریم؛ مثل كارهایی كه از روی وظیفه انجام می دهیم. به همین خاطر می توانیم بین خواستن چیزی به عنوان جزیی از سعادت و خواستن چیزی به عنوان ابزاری برای دست یافتن به سعادت تفاوت قائل شویم. فضایل می توانند جزیی از سعادت باشند و به نظر میل در نهایت باید اینگونه باشند.فضایل به زعم میل ریشه ای طبیعی در روانشناختی ما دارند كه در آن آموزش اخلاقی ساخته می شود. یعنی مردم می توانند از طریق آموزش و تجربه به درك عمیق تری از سعادت نائل شوند: برخی از صور سعادت از سوی كسانی كه آنها را تجربه می كنند ذاتاً نسبت به بقیه صور ترجیح داده می شوند و بهتر دانسته می شوند.تاثیر نظریات میل بر متفكران قرون بعدی بی شك غیرقابل انكار است. چندی پیش نویسنده ای انگلیسی با اشاره به اقدامات دولت فرانسه برای برگزاری مراسم بزرگداشت صدمین سال تولد سارتر از دولت متبوعش گله كرده بود كه چرا هیچ اقدامی برای دویستمین سالگرد تولد میل انجام نداده است. او در فرازی از نوشته اش آورده بود: «روزنامه های امروز را بخوانید و پس از آن آثار میل را مرور كنید. گویی او از دل تاریخ، درباره مسائل امروز ما می نوشته است.»دیدگاه های فلسفی میل بعدها توسط گرین و برادلی و دیگر ایده آلیست های بریتانیایی پیگیری شد.راسل و پوزیتیویست های منطقی به بسط و توسعه دیدگاه های او در منطق و فلسفه علم پرداختند.دیدگاه فایده گرایانه او در اخلاق امروز تبدیل به نظریه ای بسیار فراگیر شده است. فلسفه اجتماعی او تاثیر عمیقی بر گروه های مختلفی چون چپ های بریتانیایی گذاشته است و از همه مهم تر نظریات او در اقتصاد سیاسی هنوز هم محل نزاع متفكران است. بیهوده نیست كه فردریش فون هایك فیلسوف و اقتصاددان بزرگ عصر ما او را در زمره فیلسوفان بزرگی به شمار می آورد كه اگر قرار باشد در فهرست اقتصاددانان بزرگ رده بندی شوند، حتماً رتبه بالایی به دست می آورند.
درك چگونگی زندگی میل و وضعیت تاریخی _ اجتماعی ای كه او در آن زندگی می كرد، ممكن است تاثیر مستقیمی در فهم اندیشه های فلسفی او نداشته باشد. اما زوایای تاریكی از عصری را آشكار و روشن می سازد كه مقدمه ای طولانی بود برای اتفاقات عجیب و غریبی كه قرار بود در این سال ها برای جهان بشری رخ بدهد.جان استوارت میل در زندگینامه اش آرزو كرده بود كه ای كاش او را به حال خود رها می كردند و می گذاشتند طبیعت راه خودش را برود. اما به راستی كیست كه اهمیت وجود او در تاریخ اندیشه بشری را درك كند و زیر لب زمزمه نكند كه «البته شاید گاهی اوقات بهتر باشد طبیعت را از مسیرش، كمی منحرف كرد.»
حمیدرضا ابك
Hamidreza-abak@yahoo.com
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
منبع : روزنامه شرق