جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

چه کسی واقعا شرور است؟


چه کسی واقعا شرور است؟
چونکه بی رنگی اسیر رنگ شد موسیی با عیسیی در جنگ شد
مولانا
اگر چه ما در دنیای مدرنی زندگی می کنیم که علم و فنآوری بر آن مسلط شده است اما باورهای قدیمی راجع به خیر و شر هنوز در ذهن افراد بیشماری وجود داشته و بخشی لاینفک از زندگی روزمره آنهاست. رهبران سیاسی و رسانه های گروهی برای توضیح حوادث ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ موج تبلیغاتی خود را با الفاظ و کلمات مربوط به شر و شرارت آغاز کردند. رئیس جمهور آمریکا جورج بوش اظهار می داشت که " این نوع جدیدی از شر است و ما دنیا را از وجود افراد شرور پاک خواهیم کرد."
افراد مختلفی اقدامات نظامی آمریکا در افغانستان و عراق را کارهایی توجیه پذیر و منطقی می دانند که هدف از آنها صرفا نابودی افراد شرور است. اما کشتن و دستگیری نیروهای القاعده و حکومت طالبان در افغانستان به بهای کشتن و زخمی شدن افراد غیر نظامی, تخریب منازل , محل کار و عبادتگاه های آنها و قربانیان بیگناه بیشتری تمام شد.
سوال این است که اسامه بن لادن, پیروانش و دیگر شبه نظامیان بنیادگرای مسلمان چه فکر می کنند؟ آیا آنها خود را شرور و در تسخیر شیاطین می دانند؟ بعید است. در واقع آنها نیز همچون ما خود را افرادی درستکار, با اخلاق و مخلص می دانند که تنها قصدشان نابودی آنچه را که شرارت می نامند, است. تفکر آنها نیز مانند ما آمریکایی ها در بند لفاظی های مربوط به خیر و شر گرفتار شده است.
بدیهی است که برای حل صلح آمیز مناقشات باید از تفاسیر مبتنی بر خیر و شر درگیری ها و منازعات فاصله بگیریم. البته این بدان معنا نیست که در جهان ابدا چیزی به نام شر وجود ندارد. اما مردم می توانند به کمک برخی اصول آینده نگری زیر رفتار ها و اقدامات شرارت آمیز خود را کنترل کنند:
- پیش بینی. باید مردم را تشویق کرد که پیش از انجام هرکاری به پیامدها و عواقب آینده اقدامات خود بیاندیشند.
- اخلاقیات دربرگیرنده. باید مردم را تشویق کرد که پیامدهای مذکور را به صورت غیر مغرضانه وبدون زدن برچسب شیطان به مخالفان خود ارزیابی کنند.
- واقع نگری انتقادی. باید مردم را تشویق کرد که بیشتر شک کنند بویژه به درستی باورها واعتقادات خود.
این باور که ما همیشه حق مطلق بوده و طرف مقابل نیز باطل و شر مطلق است نه برای حقیقت فایده ای دارد و نه عدالت. چنین باوری باعث می شود که ما خود را فریب داده و بدون توجه به رفتارهای شرورانه خویشتن اقدامات هولناکی را علیه دیگر انسان ها مرتکب شویم. در دنیایی که برپایه منطق و عقل استوار است این باور هیچ جایی ندارد چه رسد به دنیایی که برپایه صلح و تفاهم استوار است که امیدواریم روزی نوادگان ما در آن زندگی کنند.
● شر توجیه پذیر
جهان بینی رایج مبتنی بر کشمکش مداوم خیر و شر نیروی عمده انگیزاننده اقدامات انسان هاست. در همه جوامع ساکن کره زمین , رهبران سیاسی, مذهبی, آموزشی و دیگران مردم را به طلب خیر و مخالفت با شر ترغیب می کنند. در همه جا قضاوت درباره اینکه چه چیزی خیر است و چه چیزی شر مهمترین قضاوت روزمره مردم به شمار می رود. علاوه بر این, مردم برپایه جهان بینی جنگ همیشگی خیر و شر به این نتیجه می رسند که حتما دیگران شرور هستند.
اما تعریف شر چیست؟ روی اف بومیستر در کتاب اثرگذار خود, " شر: نگاهی به درون سنگدلی و خشونت انسان", شر را به صورت آندسته اقدامات یا عدم اقدامات انسان که به دیگر انسانها آسیب می رساند, تعریف می کند. البته شر طیفی پیوسته را در برمی گیرد و از اقدامات بسیار هولناک و هیولانه ای که به صدمه و رنج افراد بیشماری منجر می شود گرفته تا شرهای نسبتا کوچک را شامل می شود. علاوه براین باید شر را انتخابی دانست که در اکثر موارد تحت فشارهای گروهی و آداب و رسوم اجتماعی شکل می گیرد.
بنابراین شریعنی صدمه رسانی بعضا عمدی به دیگر انسانها. اما دلایل چنین کاری به خاطر وجود افسانه شر مطلق کمی مبهم شده است. به طور کلی نیروی انگیزاننده شر انسانی نیست که می خواهد به دیگران بدون هیچ انگیزه مثبت یا منطقی و صرفا برای لذت بردن از رنج کشیدن آنها آسیب برساند. بلکه در اکثر موارد شرارت نتیجه اقدامات مستدل و توجیه پذیر افراد نجیبی است که اتفاقا حسن نیت هم دارند.
وحشتناکترین و هولناکترین وقایع تاریخی را انسان هایی رقم زده اند که مشغول کارهای معمولی و روزمره زندگی خود بوده اند. هنگام محاکمه آدلف آیشمن در اورشلیم به عنوان جنایت کار جنگی از وی به خاطر نقشی که در برنامه آدم سوزی نازی ها داشت یک هیولای تمام عیار ساختند. اما در سال ۱۹۶۴ هانا آرنت, نظریه پرداز سیاسی, به این نتیجه رسید که حتی شرارت های هولناک آیشمن کارهایی معمولی بودند. وی که زندگی آیشمن و جنایت های ناگفته او را با جزئیات کامل بررسی کرده بود به بینش بسیار مهمی دست یافت؛ اینکه آیشمن یک آدم روانی منحرف یا هیولای شیطان صفت نبوده است. بلکه او کاملا شبیه دیگر انسان های معمولی زندگی می کرد. اگرچه لذت سادیستی وجود دارد, اما نسبتا نادربوده, به تدریج کسب شده و تنها مسبب تعداد انگشت شماری اقدامات شرورانه است.
● شر ابزاری, شر ایده آلیستی
بومیستر بین دو نوع شر تمایز قائل می شود. شر ابزاری و شر ایده آلیستی. شر ابزاری یعنی استفاده از اقدامات آسیب رسان به عنوان ابزاری برای تحقق برخی اهداف. البته خود هدف شاید قابل قبول باشد مثلا پول درآوردن, کسب دارایی و اموال, کسب مزیت سیاسی, قبول شدن در یک امتحان درسی و غیره. بنابراین اگر برای تحقق این اهداف از ابزارهای قابل قبول استفاده شود, رفتار فرد شرارت آمیز تلقی نمی شود. اما در شرایط معمولی و نرمال اگر افرادی برای دست یابی به اهدافشان متوسل به دروغ, دزدی, استبداد و شکنجه, ترور, جنگ, قتل و دیگر اقدامات آسیب رسان شوند, حتی اگر اهدافشان از دید جامعه قابل قبول باشد, آنگاه مرتکب اقدامات غیر اخلاقی و شرارت آمیز شده اند.
شر ایده آلیستی نه تنها انسان ها را به اعمال خشونت علیه دیگران تحریک می کند بلکه باعث می شود که به این باور برسند که کار درستی را انجام داده اند. چنین تفکری موجب می شود که افراد آگاه و اخلاق گرا کارهای هولناکی علیه دیگران انجام داده و درعین حال معتقد باشند که حق با آنهاست. جنگ های صلیبی در طی قرن های یازدهم, دوازدهم و سیزدهم میلادی نمونه بارزی از این دست به شمار می رود. در آن زمان مسیحیان که خواستار بازپس گرفتن سرزمین های مقدس از مسلمانان بودند, با باور به مقدس بودن اقدامات وحشیانه خود جنایت های هولناکی را علیه مسلمانان مرتکب شدند. برحسب نظرات مردم آن زمان این جنگجویان الگوهایی مومن بودند که صرفا به وظیفه مقدس خود عمل می کردند.
چنین چیزی درمورد اکثر نزاع ها و جنگ های قومی- نژادی و سیاسی سراسر جهان صدق می کند: بوسنی, کرواسی, کوزوو, جدایی طلبان باسک دراسپانیا, کامبوج, تیمور غربی, چچن, کردهای ترکیه و عراق, فلسطینی ها و اسرائیلی ها, آنگولا, سودان, رواندا, سومالی, سیرالئون و کلمبیا. در همه این موارد هر یک از طرفین مناقشه خود را خیر و طرف مقابل را شر می داند. افراد تند رو هر طرف به راحتی اقدامات وحشتناک و هولناک خود علیه دشمنانشان را توجیه می کنند. می بینید که در اینجا حق و درستی نتیجه ای جز تهدید, شرارت و کشتار متقابل ندارد.
● انتقام: یک شر ایده آلیستی
انتقام یک شر ایده آلیستی است و در واقع اقدامی واکنشی و متقابل به شمار می رود. قربانیان به این خاطر تلافی می کنند که حق خود را از باطل بگیرند. آنها می خواهند بی حساب شوند و با مجازات متجاوز, عدالت را اجرا کنند. علاوه بر این شاید اصل انتقام بدون توجه به انگیزه اقدام آسیب رسان اولیه وارد روابط بین متجاوز و قربانی شود. مثلا یک اقدام مبتنی بر شر ابزاری قربانیان را به تلافی عیله افراد شرور وا می دارد.
بهتر است برخی از عوامل تعیین کننده در انتقام را بیشتر بررسی کنیم.
▪ اول اینکه متجاوزان مایلند که حتی الامکان آسیبی که به دیگران می رسد را کمینه سازند, درحالیکه قربانیان مایلند که آسیب وارد شده را حتی الامکان بزرگ نشان دهند. از این رو هنگام انتقام و تلافی معمولا قربانیان, اقدام شرارت آمیز به مراتب شدیدتری نسبت به اقدام اولیه متجاوز از خود نشان می دهند.
▪ دوم اینکه همانطور که دیده ایم, قربانیان, اقدامات آسیب رسان علیه خود را اختیاری , توجیه ناپذیر و تعمدی می دانند. برعکس, متجاوزان نه تنها چنین کارهایی را کوچک و بی اهمیت دانسته بلکه در نظرشان کاملا منطقی و توجیه پذیر هستند.
▪سوم اینکه متجاوزان در بازه زمانی کوتاهی مرتکب شرارت می شوند, در حالیکه قربانیان با استفاده از بازه زمانی طولانی تر نخست حس قربانی شدن را در خود تقویت و سپس واکنش متقابل خود را توجیه می کنند. متجاوزان می گویند: " بیایید گذشته ها را فراموش کنیم" و قربانیان می گویند: " ما هرگز فراموش نمی کنیم."
▪ چهارم اینکه کاربرد خشونت و بی رحمی به منظور حل یک مساله یا منازعه غالبا به معنی پیروزی امروز بر آینده است. کسانی که به آینده و جلوتر از زمان حال فکر نمی کنند به احتمال زیاد اقدامات شرارت آمیز را منطقی و عقلانی می بینند. اما کسانی که تامل کرده و پیامدهای اقدامات خود در آینده را ارزیابی می کنند بیش از دیگران قادر به کنترل اقدامات آسیب رسان خود خواهند بود.
▪ پنجم اینکه فقدان کنترل بر خویشتن صرف نظر از علت بنیادی یا توجیه احتمالی, دلیل بروز رفتارهای شرورانه است. پریشانی عاطفی- احساسی باعث از بین رفتن خویشتن داری شده به گونه ای که فرصت تفکر درباره پیامدها و عواقب آینده از بین می رود.
▪ ششم اینکه اگر کسی جلوی فرد شرور را نگیرد, اقدامات متجاوزانه او گسترش می یابد. یک متجاوز- اعم از یک فرد یا یک دولت سرکوب گر- خشونت خود را افزایش می دهد مگر اینکه دیگران با مداخله خود وی را متوقف کنند.
▪ نهایتا اینکه ساختاردهی جامعه به صورت نهادهای مجتمع مانند شرکت ها, دولت ها, سازمان ها, واحد های نظامی, دانشگاه ها , مدارس و هزاران سازمان پیچیده دیگر در تولید شرارت سهمی چشمگیر دارد. در چنین سازمان هایی به خاطر اشاعه و توزیع مسوولیت و همچنین انزوای تصمیم گیران ارشد و پرهیز از مواجهه رودر رو با اقدامات آسیب رسانی که دستور اجرای آنها را صادر کرده اند, اقدامات شرارت آمیز توسعه خواهند یافت. مثلا تقسیم کار در سازمان های بزرگ با اشتراک و مبهم سازی مسوولیت ها موجب می شود گاهی اوقات فهم اینکه چه کسی دقیقا مسوول چه چیزی است دشوار شود. همچنین انزوا و جدا شدن تصمیم گیران از کسانی که اقدامات شرارت آمیز را اجرا می کنند سبب می شود که تقصیر این اقدامات اشتباه کمرنگ شده و بر گردن دیگران گذاشته شود.
از سوی دیگر افرادی که شخصا در سازمان ها اقدامات آسیب رسان را مرتکب می شوند صرفا از دستور مافوق اطاعت می کنند, کاری که ارزشی مثبت در جامعه شناخته شده و نشانگر وفا داری و اعتماد است. علاوه براین, مشارکت کنندگان در اقدامات شرورانه به عنوان اعضای یک سازمان همچون سربازان آمریکایی در جنگ ویتنام یا مردم آلمان در ارتش نازی معمولا شک و تردید های فردی و شخصی خود را سرکوب می کنند. حتی گروه های میانی همچون مردمی که کنارخیابان تجمع کرده اند در اشاعه و تقسیم مسوولیت سهم دارند. یک ناظرکه شاهد آزار فردی در خیابان است اگر تنها باشد به کمک قربانی می شتابد اما اگر همان فرد در بین جمعیتی از ناظران ایستاده باشد شاید واکنشی از خود نشان ندهد.● چند پیشنهاد برای کنترل شرارت
آیا ما باید شرارت را به عنوان محصول اجتناب ناپذیر طبیعت و ذات انسان و هزینه گریز ناپذیر حیات اجتماعی سازمان یافته به سادگی بپذیریم یا واقعا می توانیم امیدوار باشیم که با اتخاذ تدابیر مثبت تعداد اقدامات شرورانه را در جهان کاهش دهیم؟ آیا ما هم به عنوان افراد و هم اعضای گروه های اجتماعی قادر هستیم برای جلوگیری از گسترش چرخه بی پایان خشونت و انتقام چاره ای اثربخش بیابیم؟
در پاسخ باید گفت که قطعا نباید شرارت را اجتناب ناپذیر بدانیم و اینکه بی شک می توان به شکلی اثربخش از بروز اقدامات شرارت آمیز جلوگیری کرد. برخی راه حل های کهنه و قدیمی هنوز هم مفید هستند و برخی راه حل ها را نمی توان در عصر کنونی به کار برد. برای کاهش شرارت شاید مردم ناچار به ابداع ساز و کار های اجتماعی و نظام های اخلاقی نوین باشند.
می توانیم امیدوار باشیم که ما انسان ها از پس انجام چنین کاری بر آییم. مبنای چنین امیدی را باید در این دانش یافت که در اکثر موارد شرارت نتیجه رفتار و اقدامات انسانهای کاملا عادی است. بنابراین باید فعالیت های خود را بر افراد متوسط و عادی متمرکز کنیم. مردم می توانند یاد بگیرند که چگونه از شرارت پرهیز کنند همانطور که می توانند چیزهای دیگر را یاد بگیرند. آنها می توانند خویشتن داری را یاد بگیرند.
در سطوح فرامنطقه ای و جهانی , صدها و بلکه هزارها عهدنامه و موافقت نامه نوشته شده و به تصویب رسیده اند که در آنها به همه چیز از صلح و خلع سلاح گرفته تا حفظ محیط زیست پرداخته شده است. همچنین آژانس های متعدد سازمان ملل ودیگر موسسات بین المللی از جمله سازمان های غیر دولتی ( ان جی او) , اگرچه کافی نیستند, نقاط شروع نوید بخشی هستند. این سازمان ها نشست های مختلفی برای حل مسائل رایج و منازعات جهانی برگزار می کنند. یکی از موفقیت های مشترک آنها این است که افراد را به گفتگوی رو در رو واداشته , موضوعات مورد اختلاف را شفاف ساخته و در بسیاری موارد آنها را به تفاهم متقابل می رسانند.
● اصول خویشتن داری
دست کم سه اصل مهم آینده نگری در کاهش شرارت مفید واقع می شوند: اصول پیش بینی, اصول اخلاقیات دربرگیرنده و جهان شمول و نظریه دانش که در آن بر عدم قطعیت همراه دانش تاکید می شود.
▪ نخست باید به مردم یاد داد که عواقب آینده اقدامات خود را پیش بینی کنند. در صورت انجام چنین کاری احتمالا اقدامات شرورانه کاهش می یابد. اما وقتی مردم تصویری کاملا غیر واقع بینانه از پیامدهای اقدامات بالقوه خود دارند, آنگاه شاید صرفا به خاطر پیش بینی نادرست به دیگران آسیب برسانند. در گذشته برخی پزشکان به خاطر باور نادرستی که داشتند عمدا باعث خونریزی بیماران خود می شدند زیرا فکر می کردند که چنین کاری حال بیمار را بهبود می بخشد.
▪ دوم اینکه به منظور اتخاذ تصمیم های درست مردم باید مبنایی علمی و غیر مغرضانه برای قضاوت های اخلاقی داشته باشند که در آن رفاه و خوبی دیگران لحاظ شده باشد. آنها باید بتوانند در یک نظام اخلاقی که درآن هر یک از افراد نوع بشر ارزش توجه یکسان دارند, پیامدهای اقداماتشان را نسبت به دیگران ارزیابی کنند. صرف نظر از اینکه دیگران چه کرده اند, آنها را باید انسان هایی شبیه خودمان بدانیم. اگرچه شاید برخی قضاوت های ما درباره جهان پیرامونی مبنایی بیولوژیک داشته باشند, اما در اکثر موارد باید خیر و شر را یاد گرفت و به صورت مستمر آن را تقویت کرد. شکی نیست که نهاد های اجتماعی موجود در این یادگیری و تقویت آن نقشی مهم خواهند داشت, اما شاید لازم باشد که مقیاس و گستره کاربرد اخلاقیات را بیشتر گسترش داد و آن را به اعضای سازمانهای مشخص محدود نکنیم. سازمان های بین المللی و رشد روزافزون بحث های جهانی پیرامون اخلاقیات, نقش مهمی در گسترش و توسعه لزوم آموزش همگانی اخلاقیات ایفا می کنند.
علوم فیزیکی و اجتماعی بیشتر تلاش کرده اند که از زیر بار مسوولیت مطالعه ماهیت و کارکرد اخلاقیات شانه خالی کنند. یکی از دلایل چنین فرار از مسوولیتی رواج باورنادرستی است که بیان می دارد پرسش های اخلاقی پاسخ علمی و غیر مغرضانه ندارند. اکنون زمان آن رسیده است که این دگم اندیشی را رها کنیم. واقعیت این است که ما می دانیم که چگونه مبنای اخلاقیات را برپایه عقل, استدلال, واقعیت تجربی و تحلیل منطقی استوار کنیم. علاوه براین , آینده نگران به عنوان کسانی که دغدغه آینده های مرجح را دارند, نقش مهمی در مطالعه علمی و غیر مغرضانه قضاوت های ارزشی ایفا می کنند.
به عنوان مثال می توان نشان داد که اکثر ارزش های جهان شمول یا تقریبا جهان شمول انسانی, ریشه در ماهیت بیولوژیکی و روان شناختی نوع بشر, در پیش شرط های حیات اجتماعی, یا در تعامل انسان با محیط فیزیکی اطرافش دارند. همچنین باید اذعان کرد که روشهای تحلیلی مناسبی برای آزمون علمی گزاره های اخلاقی از طریق بررسی استدلال های توجیه کننده آنها وجود دارند.
▪ سوم اینکه مردم علاوه بر پیش بینی و پیروی از اخلاقیات جهان شمول باید نسبت به درستی باورهای خود شک کنند. همانطور که کنفوسیوس به ما یاد داد مردم باید حقیقت را به خود بگویند. کاری که همیشه انجام آن آسان نیست. گفتن حقیقت به خویشتن مستلزم تردید وشک درباره باورهای خودمان است. البته آشکار است که علم به طور کلی برپایه چنین شکاکیتی استوار است . اما همانطور که می دانیم علم پوزیتیویستی گاهی اوقات باعث شده که انسانهای ناکاملی به دانش خود مغرور شده و قطعیت توجیه ناپذیری در ذهن آنها شکل بگیرد.
● فراخوانی برای واقع نگری انتقادی
من درکتاب " مبانی آینده پژوهی" نظریه واقع نگری انتقادی را پیشنهاد دادم و در آن بر عدم قطعیت دانش و اهمیت مباحثه و گفتگو برای رسیدن به گزاره های توجیه پذیر و منطقی تاکید کردم. واقع نگران منتقد برای باورهای خود استدلال می کنند و به طوری جدی می کوشند که نقاط ابطال پذیری آنها را بیابند. چنین افرادی فقط زمانی یک باور مشخص را می پذیرند که شواهد پشتیبان آن ابطال ناپذیر باقی بمانند و همچنین بر بررسی عمومی و کاملا شفاف شواهد خود تکیه می کنند. البته این بدان معنی است که شواهد جدی و طبیعی پذیرفته می شوند. اینکه کسی بگوید " خدا به من چنین گفته است" را نه می توان باطل کرد و نه تایید. بنابراین چنین شواهدی در واقع نگری انتقادی جایگاهی ندارند.
واقع نگران منتقد خود را به این اصل متعهد می دانند که واقعا خواستار دانستن احتمال نادرستی باورهایشان هستند. علاوه بر این آنها معتقدند که دانش برپایه گمانه زنی و حدس به دست می آید و همیشه احتمال غلط از آب در آمدن آن وجود دارد. خلاصه اینکه واقع نگران منتقد از مطلق انگاری پرهیز می کنند.
آیا ما می توانیم اصول واقع نگری انتقادی را به مردم آموزش دهیم و آنها را به کاربرد این اصول در تصمیم ها و شرایط زندگی خود تشویق کنیم؟ اگر بتوانیم آنگاه در کاهش شرارت در جهان سهمی موثر خواهیم داشت. بدین ترتیب مردم یاد می گیرند که مثلا صادقانه ازخود بپرسند " آیا واقعا مطمئنم آنچه که به آن باور دارم درست است؟" وقتی که مردم با دیگران سر وکار دارند چنین پرسشی موجب می شود که خود یا اعضای گروهشان در این باره تردید کنند که آیا خود گناهکار و شرور نیستند؟ واقع نگری انتقادی سبب می شود که به خاطر داشته باشید شاید حق با شما نباشد.
نوشته وندل بل
ترجمه وحید وحیدی مطلق
منبع ( با تلخیص) :
Future Generations Forum, All About Evil, by Wendell Bell
http://wfs.org/fgbell.htm
منبع : سایر منابع