یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


دانشگاه جندی‏شاپور


دانشگاه جندی‏شاپور
دانشگاه فراموش شده جندی شاپور، نقش بسیار مهم و ارزنده‏ای در ایران پیش از اسلام، به ویژه در دوران ساسانیان، ایفا كرده است. مدارك فراوانی درخشش بزرگ آن مركز پیشرفته عصر ساسانی در زمینه‏های علمی، فلسفی، نجوم و طب را گواهی می‏دهد. آن‏گاه كه مسلمانان به ایران آمدند برای دوره‏ای نسبتاً طولانی، فعالیت آن مركز علمی دچار ركود شد. پس از به قدرت رسیدن عباسیان، رونق گرفتن دوباره تیسفون (مداین) و انتخاب بغداد به پایتختی اسلام، جندی شاپور در سایه توجه وزیران ایرانی عصر اول عباسی، اهمیت پیدا كرد. از آن دوران تا ن یمه قرن سوم هجری، خاندان‏های بزرگ در كنار دانشمندان ایرانی، آن مركز علمی را اداره نمودند و علم طب به ویژه، پس از توجه مسلمانان به آن، در دانشگاه جندی شاپور رونقی جدید یافت. از این رو، در دوره‏های طولانی آن مركز، به عنوان یكی از مراكز مهم علمی به یاد ماند ه از عصر ساسانی، به شمار می‏آمد و جز مركز علمی اسكندریه، رقیبی برای خود نمی‏شناخت.
●مقدمه‏
حمله اسكندر مقدونی به ایران و تلاقی دو تمدن بزرگ آن روز، یعنی؛ ایران و یونان، به مبادلات فرهنگی نیز انجامید. در جنگ‏های ایران و روم در دوره‏های متفاوت تاریخی نیز، همین اثر قاعدتاً بر جای مانده است. روابط ایران با هند هم به اقتباس معارف از یك دیگر منج ر شد. اردشیر بابكان دستور داده بود تا كتاب‏های یونانی و هندی را به پارسی ترجمه كنند، چنین اقداماتی در انگیزه و راه‏اندازی بعدی یك مؤسسه بزرگ علمی، نظیر دانشگاه گندی شاپور، اثری بسزا داشت. به طوری كه نوعی علاقه در شاهان، وزیران و بزرگان بعدی ایجاد كرد كه از اقدامات گذشته پیروی نمایند. شهرت پادشاهان ساسانی به حمایت از دانشمندان باعث شد كه دانشمندان رانده شده از قسطنطنیه و مسیحیان نسطوری،۳ به ایران روی آورند.
البته قبل از تأسیس گندی شاپور، در دوره هخامنشی مدارس عالی مهمی در شهرهای بورسیپا - میلت و ارخویی، به خصوص در علم طب، وجود داشته است. به طریق اولی، وقتی به همت هخامنشیان در شهرهای ملل تابعه چنین مراكزی وجود داشته است، شهرهای مهمی، چون بلخ، آذربایگان و ری نیز می‏بایست از چنین مراكز علمی بهره‏مند باشند؛ مثلاً حوزه علمی ریواردشیر به ریاست معانابیت اردشیری، معروف به معانا ایرانی، در فلسفه طب و نجوم، یكی از این مراكز عالی آموزش بوده است. هم چنین باید به كلیساهای نسطوری، واقع در حوالی مداین و جنوب ایران كه مح ل تدریس منطق، فلسفه و نجوم بوده است، اشاره كرد. گندی شاپور در اصل «وه اندوشاه پوهر»؛ به معنای «بهتر از انطاكیه شاپور» بوده است و به همین نام، در حوالی شوش و دزفول و شوشتر كنونی قرار داشته است كه بعد از اشاعه مذهب نسطوری، محل تجمع علمای مسیحی نیز گردید. ب ه احتمال قوی، اردشیر بابكان آن را به نام پسرش بنا نهاد و فرزندش آن را تكمیل نمود و در روزگار انوشیروان، شهرت جهانی یافت.
●وضعیت علمی و آموزشی در دوره ساسانیان‏
ساسانیان با عمل به آداب و سنن هخامنشی كه در واقع بازگشت به سوی شرق و آسیا بود، واكنشی در جهت عكس اشكانیان از خود نشان دادند و بدین ترتیب، بار دیگر آداب و رسوم كهن ایرانی احیا گردید؛ از جمله، دین قدیم زرتشتی رواج یافت و سیاست تعرض و كشور گشایی در پیش گرف ته شد. به طور كلی، شاهنشاهی ساسانی برای مشرق زمین، نمونه یك دولت بسیار منظم به شمار می‏رفت. ادبیات ملی و عمومی كه از نسلی به نسل دیگر با روایات شفاهی منتقل می‏شد و از معتقدات مردم و حیات ملت متمتع می‏گردید، در عهد ساسانیان، جای خود را به ادبیات مكتوبی دا د كه به منظور قرائت درباریان و اشراف تحریر می‏شد. ترجمه آثار خارجی از زبان‏های یونانی، لاتین و هندی، در عهد شاپور اول شروع شد و مخصوصاً در عهد خسرو اول، رونق گرفت. اندیشه‏های غربی كه در این عهد در ایران نفوذ كرد، با افكاری كه از هند منتقل می‏گردید، در هم آمیخت و تنویر افكار روشن‏فكران ایرانی را در پی‏داشت. مقام پزشك در دوره ساسانی، ارجمند بود و گاه تا درجه مشاوری پادشاه ارتقاء می‏یافت. رئیس پزشكان جسمانی، «اران در ستبد»۴ و رئیس همه طبیبان، اعم از روحانی و جسمانی، «زروتشتروم» نامیده می‏شدند كه شاید لقب ه مان موبدان موبد بوده است.۵ با وجودی كه بسیاری از كتاب‏ها و آثار علمی ایران ساسانی به دست حوادث روزگار معدوم گردید، با این همه، مدارك موجود درباره جنبش‏های علمی و تأسیس مكاتب و دانشگاه‏ها و كتاب‏خانه‏ها در دوره درخشان ساسانی، به مراتب بیش از دوره‏های پیش بوده و شهریاران ساسانی در خصوص نشر علوم و ارتقاء دانشمندان علاقه و توجه شدیدی مبذول داشته و روی هم رفته، پیشرفت‏های علمی و فرهنگی در این دوره دارای اهمیت فراوانی می‏باشد. این جنبش علمی و هنری از زمان اردشیر بنیان‏گذار شاهنشاهی ساسانی و شاهپور اول، جانشین او، آغاز و در زمان خسرو اول به منتها درجه ترقی و عظمت خود رسید.
ساسانیان، در ایران چندین مدرسه تأسیس كردند، از جمله در ریوارد شیر (در ناحیه ارجان) كه متخصصان رسم الخط مخصوص، در آن حضور داشتند و كتاب‏های پزشكی و ستاره‏شناسی و جادوگری می‏نوشتند.۶ همچنین از دانشگاه‏های مهم زمان ساسانیان كه تا چند قرن بعد از آنها نیز از مراكز مهم علمی و طبی و فلسفی شرق میانه محسوب می‏شد دانشگاه جندی شاپور یا گندی شاپور است كه در شمال شرقی شوشتر از استان خوزستان كنونی واقع شده و شاپور اول آن را بنا نهاد و دیگر شاهان ساسانی آن را گسترش داده و بر شمار كتاب‏های آن افزودند. در این دانشگاه، فلسفه، طب، حكمت و نجوم تدریس می‏شد و ایرانیان دانش آموخته پزشكی، به سایر مناطق اعزام می‏گردیدند. در این مدرسه طب یونانی، ایرانی و هندی نیز تدریس می‏شده است.۷
با افزایش مدارس و مراكز آموزشی در عهد ساسانیان، دانشكده‏ها و دیگر مراكز دینی به آموزش‏های دینی پرداختند. تكامل آموزش عالی با برنامه‏های منظم و وجود مدارس و استادان مجرب را باید در دوران ساسانیان جستجو كرد. فرزندان خانواده‏های شاهی و بزرگان، در آموزشگاه‏ های درباری برای وظایفی كه خاص آنها بود، تربیت می‏شدند. طبقه بزرگان و روحانیون خواندن و نوشتن را از كودكی می‏آموختند، زیرا كارهای مربوط به آنها به سواد كافی نیاز داشت.
با این همه به نظر می‏رسد كه نظام آموزشی ساسانی چند عیب عمده داشته است: نخست این كه دستگاه آموزش و پرورش در انحصار طبقات برجسته و شاهزادگان و اعیان و اشراف بود. دیگر آن كه به دنبال آموزش و پرورش در عصر ساسانیان متوجه القاء عقایدی می‏شویم كه فرمانبرداری م طلق و كوركورانه در مقابل قدرت و قوه قهریه را به قشرهای جامعه تعلیم می‏دهد و پیوند نهادهای دینی و آموزشی با سازمان‏های سیاسی چنان بود كه با برافتادن سازمان سیاسی، جامعه به سرعت تسلیم مسلمانان شد. دیگر این كه تشكیلات اجتماعی مردم به كلی دولتی بود و اختیار مردم در دست زمام‏داران و كاركنان دولت قرار داشت، به طوری كه در مدت ۴۲۵ سال (۶۵۱ - ۲۲۴م) كه از حكومت ساسانیان گذشت، توده‏های مردم ایران نتوانستند یك جنبش اجتماعی را تشكیل داده و رهبری كنند.
«مانویت» در آغاز قدرت ساسانی، بیشتر حركتی ارتجاعی بود و جامعه را به سوی رخوت و ناامیدی از زندگی سوق می‏داد. نهضت مزدك نیز به دلیل نداشتن رهبری صحیح و عدم آگاهی جامعه ایرانی، به سرعت راه سقوط را طی نمود و چند حركت سیاسی - نظامی عصر خسرو پرویز، مانند حركت سیاسی بهرام چوبین و كودتای بندوی و بسطام نیز دارای پشتوانه مردمی نبود و بیشتر جنبه اشرافی و اریستوكراسی داشت.۸
●نقش مغان و موبدان در آموزش‏
در عهد ساسانیان نیز مغان و موبدان به طور گسترده، وظیفه آموزش و پرورش را به عهده داشتند و بر علوم گوناگون مسلط بودند و «همگ دین»؛ یعنی كسی كه دین و سایر علوم را می‏داند، نامیده می‏شدند. با توسعه مراكز علمی و پیشرفت آموزش و پرورش و توجه به نقش علم در ع هد ساسانیان، آموزش علوم دینی و اخلاق به عنوان تعلیمات اساسی و مقدماتی، اهمیت بیشتری یافت؛ بدین ترتیب، روحانیون تحت لوای آموزش‏های دینی، پایه‏های علوم و تمدن ایرانی را استوار كردند. مغان، اوستا را به مردم تعلیم می‏دادند و پیشگامان هنر و ادب و از معلمان و مربیان گزیده جامعه بودند كه شور و اشتیاق دانستن را همواره زنده نگه می‏داشتند. در این زمان، مداین و مراكز آموزشی تأسیس شدند و علوم مختلف آموزش داده می‏شد و زبان پهلوی زبان علم و ادب بود.۹
ابن ندیم در عهد ساسانی از دو كتاب‏خانه مهم نام می‏برد؛ یكی كتاب‏خانه‏ای كه اردشیر و پسرش شاپور اول تأسیس كردند و كتاب‏خانه بزرگ دیگر را انوشیروان برای دانشگاه گندی شاپور بنیان نهاد. از مطالعه آثار مربوط به آن دوران چنین بر می‏آید كه در بخش تربیت كودكان و نونهالان، پسران و دختران تا پایان ۵ سالگی تحت تربیت مادران بسر می‏بردند و سپس به مكتب می‏رفتند. بر این اساس، جوانان می‏بایست پیش از ۱۵ سالگی تعلیمات بدنی و عقلانی و نیز اصول مذهب و تكالیف دینی را بر طبق آموزش‏های اوستا فراگیرند. در آن دوران، قاطبه مردم ؛ یعنی طبقه عظیم كشاورزان، بی‏سواد بودند، ولی به احتمال قوی، دهقانان كه طبقه‏ای میان حال و صاحب زمین بودند و سرپرست كشاورزان محسوب می‏شدند؛ به اقتضای شغل خویش، سواد اندكی داشتند.
●موقعیت و نحوه تأسیس جندی شاپور
شكست یوویانوس و معاهده رسوا كننده او با شاپور دوم موجب شد كه شهر نصیبین (در نزدیكی شهر الرها)، تحت تسلط ایران در آید، ولی الرها هم‏چنان در قلمرو حاكمیت روم باقی ماند؛ نتیجه معاهده این شد كه بسیاری از مردم تحصیل كرده ثروتمند نصیبین، بی‏درنگ به الرها هجوم بردند و در پی آن، مدرسه ایرانی الرها ساخته شد. دانشكده الهیات مهم‏ترین قسمت این دانشگاه و پس از آن، دانشكده پزشكی در درجه دوم بود. چند سال قبل از تأسیس این مدرسه، شورای عمومی نیقیه به امید پایان دادن به نظریه‏های بدعت‏آمیز آریوس و پیروانش، نظریه فرق ه كاتولیك را درباره تثلیث بیان كرده بود. چند سال پس از تأسیس این مدرسه، نسطوریوس، اسقف بزرگ قسطنطنیه، به علت بدعت‏گذاری درباره تثلیت از مقام خود بركنار شد و خود و پیروانش مورد طرد و تكفیر قرار گرفتند و امپراطور زنو هم به منظور خاموش كردن آنها، در سال ۴۸۹ م دستور بستن درهای دانشگاه و تعطیل كلیه دروس آن را داد. در این موقع، اغلب پزشكان به جندی شاپور روی آوردند كه شهری در مرز ایران بود و برای چندین سال به قرارگاه كشیش‏های نسطوری تبدیل شده بود و از چندی پیش مركز علمی در آن قرار داشت.
هنگامی كه شاپور دوم بر تخت نشست، شهر را وسعت داد. تأسیس این مركز علمی (جندی شاپور) در آن نیز به او منسوب است. تصور می‏شود این مركز تحت نظر اولیای كلیسای نسطوری اداره می‏شده است، زیرا پزشكان و روحانیون موظف بودند هر روز پیش از آغاز خدمت روزانه در مراسم ص بحگاهی شركت كنند. هم چنین به نظر می‏رسد دروس دانشگاه به زبان یونانی نبوده و نقش عوامل نیرومند مذهبی، زبان سریانی را در درجه اول اهمیت قرار می‏داده است. ضمناً فارسی، عربی و لهجه‏های خصوصی و محلی نیز معمول و متداول بود. اصول پزشكی هم كه تدریس می‏شده كاملاً جنبه یونانی نداشته است. مدرسه طب، مقارن ورود اعراب مسلمان به ایران، در درجه اول اعتلا و افتخار خود بود، شهر جندی شاپور در سال ۶۳۶م به سردار سپاهیان اسلام تسلیم شد و از گزند و آسیب در امان ماند.۱۰شاهان ساسانی به پایگاه اجتماعی افراد اهمیت می‏دادند و از نشر علم در میان توده مردم جلوگیری می‏كردند. پس در یك طرف، اغلب مردم از كسب علم محروم بودند و در طرف دیگر، شماری از اشراف، نجبا، دهقانان و درباریان بودند كه خود را صاحب هر حقی می‏دانستند؛ از این‏رو ، عالمان در دربار یا پیرامون آن قرار داشتند. در میان شاهان ساسانی، انوشیروان، به كسب علم آن هم در محدوده دربار خود توجه داشت. معروف‏ترین اقدام او در این خصوص، اقتباس از علوم هندیان بود، كه به ارسال كتاب كلیله و دمنه انجامید. سیاست پائین نگه داشتن آگاهی ج امعه و جنگ‏های بیشمار ساسانیان باعث گردید عده‏ای از مردان با سواد ایران كه اغلب از همان طبقه اشراف و نجبا بودند، منطقه‏ای علم خیز را برای فعالیت علمی خویش برگزینند؛ این منطقه «جندی شاپور» نام داشت.۱۱
جندی شاپور كه در نزدیكی شهر اهواز كنونی؛ یعنی ده شاه آباد قرار داشت، تاریخی كهن دارد و طبق نظر اكثر دانشمندان، در آن زمان، نام آن جنتاشاپیرتا؛ یعنی «باغ زیبا» بوده است. جندی شاپور كنونی در پایان قرن سوم میلادی كمی پس از آنكه شاپور امپراتور روم را شكست د اد و انطاكیه را تصرف كرد، ساخته شد به همین جهت آن را وه‏اند شاپوهر؛ یعنی بهتر از انطاكیه شاپور، نامیدند.۱۲ به نظر می‏رسد تأسیس دانشگاه این شهر تاریخی هم‏زمان با ساخت شهر نبوده، بلكه به تدریج شكل گرفته باشد.
برخی از عوامل مهمی كه سیر تكاملی این مركز علمی را سرعت بخشید عبارتند از: بسته شدن مدرسه الرها در سال ۴۸۹م و مهاجرت عده‏ای از عالمان این مركز به جندی شاپور؛ توجه بسیار زیاد انوشیروان به علوم و فنون و مهاجرت عده‏ای از فیلسوفان و دانشمندان آتن پس از تعطیل آكادمی آتن به دست یوستی نیانوس.۱۳ به دنبال این مهاجرت‏ها اقتباس‏های علمی آغاز شد كه در این میان، سهم دانشمندان یونانی به دلیل پیشرفت آنان در طب، بیشتر بود.
از ویژگی‏های جالب جندی شاپور، چند زبانه بودن این مركز علمی بود؛ یعنی مسیحیان نسطوری افزون بر سانسكریت و یونانی، زبان فارسی و سریانی نیز به كار می‏بردند.
●دانشمندان بزرگ جندی شاپور و جریان فتح آن به دست اعراب مسلمان‏
در میان دانشمندان بزرگ جندی شاپور در عهد انوشیروان می‏توان از جبرئیل، بیادق طبیب، سرجیس راس العین و برزویه طبیب نام برد. برزویه طبیب به فرمان انوشیروان به هند رفت و موفق شد با شاه هند دیدار كند. شاه دستور داد كتاب كلیله و دمنه را به او بسپارند تنها ب ه شرطی كه در حضور او كتاب را نگاه كند و از آن بهره ببرد، بدون آن كه از روی آن نسخه برداری كند.۱۴
رقیب اصلی مركز علمی جندی شاپور، اسكندریه مصر بود و جالب آنكه هر دو مركز علمی به فاصله كوتاهی به دست مسلمانان فتح شدند. مورخان صدر اسلام داستان فتح جندی شاپور به دست مسلمانان در سال هفده هجری را با كمی تفاوت بیان كرده‏اند؛ بلاذری می‏نویسد: «ابوموسی به جن دی شاپور رفت و اهل آن شهر در هراس افتاده، امان خواستند، وی با ایشان صلح كرد».۱۵ طبری در این باب می‏نویسد ناگهان مسلمانان دیدند درهای شهر گشوده شد و كسان بیرون آمدند و بازارها گشوده شد و مردم به جنبش درآمدند. كسی فرستادند كه چه شده، گفتند: شما امان نامه س وی ما فكندید و ما نیز پذیرفتیم و جزیه می‏دهیم، مسلمانان از همدیگر پرسش می‏كردند، معلوم شد بنده‏ای به نام مكنف كه اصل وی از جندی شاپور بود اماننامه را نوشته بود.۱۶ تفاوت اصلی روایت بلاذری و طبری در خصوص فرمانده مسلمانان است؛ بلاذری از ابوموسی اشعری نام می ‏برد، ولی طبری ابوسیره را فرمانده سپاه اسلامی می‏داند.
●وضعیت علمی جندی شاپور پس از اسلام‏
اداره جندی شاپور بعد از اسلام تا سال ۲۶۵ه بر عهده خاندان بختیشوع بود و آخرین فرد این خاندان جبرئیل نام داشت. در كل روح مسیحی بر جندی شاپور حاكم بود و از عنصر زرتشتی كمتر اثری دیده می‏شد، دلیل این امر، حضور طبیبان ماهر مسیحی به خصوص خاندان بختیشوع بو د، در این مركز علمی، دانشجویان و دانش پژوهان از مناطق مختلف جمع شده بودند، و محور اصلی فعالیت علمی آنان مقوله طب بود.۱۷
شاید یك دلیل اهمیت این علم در آن زمان، شیوع بیماری‏های واگیردار، مانند سل، طاعون، آبله و تب بوده است.۱۸ به دلیل فتح این شهر همراه با صلح، تغییرات زیادی در فعالیت علمی آن صورت نگرفت، تنها كار بیمارستان آن رونق زیادی یافت. درباره گسترش علمی این دانشگاه، ن قل شده است: كسی كه وارد دانشگاه جندی شاپور می‏شد ابتدا برای خود استادی انتخاب می‏كرد. این دانشجو می‏بایست علاوه بر دروس مربوط به طبابت، رشته‏های دیگری را فرا گیرد؛ یكی از این دروس هندسه بود و دانشجو از طریق آن می‏توانست شكل زخم‏ها را به درستی تشخیص دهد. ستاره‏شناسی نیز یكی دیگر از درس‏ها بود. هم‏چنین برای تعیین ساعت مناسب درمان به دانشجویان موسیقی آموزش داده می‏شد تا بتوانند نبض بیمار را گرفته و از حركات نبض او به بیماری‏اش پی‏برند.
از دیگر قسمت‏های مهم این دانشگاه علاوه بر بیمارستان، كتاب‏خانه آن بود. به گفته مفسران زرتشتی‏۱۹ و برخی از تاریخ‏نگاران، كتاب‏های آن در مجموعه اوستایی بر روی دوازده هزار پوست گاو ثبت شده بود.۲۰
اولین تأثیر جندی شاپور بر جهان اسلام، تأسیس بیمارستان در سایر نواحی بود. عرب‏ها احداث بیمارستان را از ایرانیان آموختند؛ در سال ۸۸ه ولیدبن عبدالملك بیمارستان دمشق را مانند بیمارستان جندی شاپور تأسیس كرد.۲۱ تا انقراض دولت اموی تنها بیمارستان مسلمانان غیر از جندی شاپور، بیمارستان دمشق بود. از كارهای عجیب ولید، رسیدگی به امر جزامیان بود كه حتی برای آنان مقرری وضع كرد.۲۲
دانشگاه جندی شاپور در زمان بنی‏امیه چندان نتوانست به مراكز و مناطق دیگر نفوذ كند، دلیل این امر دو عامل بود: عامل اول، تفكر تبعیض قومی و عقیده برتری عرب بر سایر اقوام بود و عامل دوم، نفوذ علوم یونانی و رومی در دمشق (مقر حكومت امویان) بود؛۲۳ از این‏رو، اغ لب پزشكان دربار اموی، رومی بوده و حتی بر خلفای اموی نیز نفوذ سیاسی داشتند. طبری می‏نویسد: «در دربار یزید ابن معاویه فردی مسیحی به نام سرجون حضور داشت».۲۴ به عوامل فوق می‏توان درگیری دائمی بنی‏امیه را در جنگ‏ها اضافه كرد.
با پیدایش دولت عباسیان، وضع علمی جهان اسلام به خصوص جندی شاپور تغییر یافت و در این تغییر، اقتباس اعراب از دست‏آوردهای علمی ایرانیان گسترش یافت. نخستین تأثیر جندی شاپور در دولت عباسیان در سال ۱۴۸ه / ۷۶۵م روی داد؛ در این سال منصور، خلیفه عباسی، به مریضی س وء هاضمه دچار شده بود و طبیبان دربار عباسی موفق به علاج او نشده بودند. او كه آواز پزشكان جندی شاپور را شنیده بود، به فكر استفاده از آنان افتاد. معروف‏ترین پزشك جندی «شاپور «جرجیس» از خاندان بختیشوع بود.۲۵ وی علاوه بر ریاست بیمارستان و مركز پزشكی جندی شاپ ور، در طبابت شهرت زیادی داشت. به غیر از جرجیس افراد این خاندان تا قرن پنجم هجری پیوسته از پزشكان برجسته به شمار می‏رفتند. منصور، خلیفه عباسی، جرجیس را به بغداد دعوت كرد و این آغاز افولِ كاری دانشگاه جندی شاپور بود. طبری درباره قدرت طبابت جرجیس می‏نویسد: «پزشك برای سوء هاضمه منصور مثل زیر را زد: اگر كوزه‏ای بر كرسی ای نهی و آجر نو زیر آن نهی و بر آن قطره‏ای بریزد مگر قطره‏هایش به مرور زمان آجر را سوراخ نمی‏كند؟ مگر نمی‏دانی هر قطره‏ای كاهش می‏آورد».۲۶
علاوه بر خاندان بختیشوع، «ماسویه» نیز پزشك درس ناخوانده و دارو فروش بود كه به مدت سی‏سال در داروخانه بیمارستان جندی شاپور كار كرده و تجربیاتی اندوخته بود. او عازم بغداد شد و در آن‏جا در رشته چشم پزشكی شهرت یافت و به عنوان پزشك مخصوص دربار هارون الرشید، به رقابت با جبرائیل ابن بختیشوع پرداخت. هارون پس از تأسیس دومین بیمارستان به تقلید از جندی شاپور، ماسویه را به ریاست آن برگزید، به دنبال تأسیس بیمارستان بغداد، در سایر شهرها نیز به تقلید از بغداد، بیمارستان‏هایی ساخته شد.۲۷بیمارستان جندی شاپور تا پیش از تأسیس بیمارستان هارون در بغداد هم‏چنان پررونق بود، اما پس از این زمان، با مهاجرت استادان و پزشكان، به خصوص خاندان بختیشوع و ماسویه، این آفتاب درخشان رو به غروب نهاد. پس از چند سال، شماری از عالمان، تنها در رشته‏های نجوم و ریاضیات، آن هم به صورت نه چندان قوی، در آن جا به فعالیت پرداختند. خصوصیت اصلی پزشكان جندی شاپور این بود كه دانش خود را به بیگانگان، از جمله اعراب نمی‏آموختند. برای نمونه، یكی از شاگردان یوحنا ابن ماسویه به نام حنین بن اسحاق از او سؤالاتی پرسید. یك روز اس تاد كه از كوره در رفته بود به او پرخاش كرد و گفت: مردم حیره را به طب چه كار برو و در كوه و برزن صرافی كن.۲۸
حاذق‏ترین پزشك عرب ابوقریش نام داشت. او حسادت زیادی به بختیشوع داشت لذا نزد هارون از او بد گویی كرد، هارون تصمیم گرفت آن دو را بیازماید؛ از این رو شیشه‏ای از ادرار قاطر به دست آنان داد تا نظر دهند، ابوقریش گفت: مایع مزبور از یكی از سوگلی‏های دربار است. اما بختیشوع گفت: اگر حرف ابوقریش درست باشد كنیز را جادو كرده‏اند، زیرا قاطر می‏تواند چنین ادراری داشته باشد، پس یك سطل جو برای او تجویز كرد.۲۹
●علل مهاجرت دانشمندان بزرگ جندی شاپور
۱. احضار عده‏ای از دانشمندان جندی شاپور كه اغلب آنان پزشك بودند به دستور خلفای عباسی، زیرا خلفای عباسی به پزشكان عرب بی‏اعتماد بودند. در سال ۱۹۳ه هارون چون بیمار شد یك طبیب ایرانی احضار كرد. این طبیب تا پیشاب هارون را دید، گفت: به صاحب این پیشاب بگو ئید مردنی است.۳۰
۲. انتقال پایتخت از دمشق به شهر انبار و سپس ساختن شهر بغداد و انتقال پایتخت به این شهر باعث نزدیكی به مركز علمی جندی شاپور شد.
۳. برتری یافتن حوزه علمی بغداد بر جندی شاپور به دلیل كمك‏های خلفا و وزیران عباسی و علم دوستی آنان.
۴. كسب مقام و ثروت انگیزه‏ای شده بود تا خود به خود عده‏ای از دانشمندان جذب دربار و تجملات دربار عباسی شوند.
۵. تأسیس بیت الحكمه به دست هارون، خلیفه عباسی، رقیبی سخت برای جندی شاپور در زمینه علمی ایجاد كرد.
۶. رقابت خاندان‏های ایرانی برای نفوذ در دربار عباسیان، به خصوص خاندان بختیشوع و ماسویه.
در میان عوامل بالا، نقش بیت الحكمه و علم دوستی خلفای عباسی بیشتر بود، انگیزه تأسیس این مركز علمی چنین بود كه مسلمانان چون از جنگ‏های طولانی به طور كامل دست كشیدند، كم كم به فكر علوم و صنایع افتادند. و فكر دست‏یابی به وسایل جدید برای زندگی بهتر، آنان را به فعالیت علمی وادار ساخت. در این میان، خاندان مهدی عباسی بیشتر از سایر مردم، دوست‏دار پیشرفت علمی بودند. لذا از این خاندان، هارون الرشید به تأسیس بیت الحكمه دست زد. در این مركز علمی، به نگهداری و استنساخ كتاب‏ها و ترجمه آنها پرداخته می‏شد و بیشتر كتاب‏ه ا به زبان سریانی، یونانی، در آن جمع‏آوری می‏شد.۳۱
در خصوص علم دوستی هارون الرشید مطالب بسیاری نقل شده است، از باب نمونه آورده‏اند: هارون الرشید به دست خود، آب روی دست ابومعاویه نابینا می‏ریخت و به این كار افتخار می‏كرد.۳۲
ارتباط میان مراكز علمی و نیز اقتباس علمی در دوره مأمون گسترش یافت. از این رو، دینوری او را ستاره درخشان بنی عباس می‏نامد كه از همه فنون و دانش‏ها بهره‏ای بسزا داشته است. مأمون كتاب اقلیدس را از رومیان گرفت و آن را توجیه و شرح كرد.۳۳ او همانند پدرش ارادت خاصی به دانشمندان داشت، آورده‏اند: مأمون و برادرش امین بر سر بردن نعلین استاد با هم نزاع می‏كردند و سرانجام قبول كردند هر كدام یك تای نعلین استاد را ببرند.۳۴
در چنین شرایطی دانشمندان از مناطق مختلف، از جمله جندی شاپور به دربار خلفای عباسی رهسپار شدند. مأمون، خلیفه عباسی، حتی با ارسال نامه‏ای به قسطنطنیه از دانشمندی به نام لئون دعوت كرد تا برای پاسخ به سؤالاتی در علم هندسه، به بغداد بیاید، امپراطور بیزانس وقت ی این قضیه را شنید، اجازه این كار را به لئون نداد.۳۵
چند تن از استادان و پزشكان جندی شاپور در دوره عباسیان:
۱. بختیشوع بزرگ و خاندان او كه ۲۵۰ سال به تدریس و درمان مشغول بودند؛
۲. جرجیس ابن بختیشوع كه منصور خلیفه عباسی او را احضار كرد؛
۳. جبرائیل ابن بختیشوع كه پزشك مخصوص هارون و مأمون بود؛
۴. ماسویه، چشم پزشك مشهور دربار هارون؛
۵. یوحنا ابن ماسویه كه معاصر هارون الرشید بود و در چشم پزشكی مهارت داشت؛
۶. عیسی بن صهار بخت كه معاصر منصور بوده است؛
۷. سابور بن سهل، طبیب معروف جندی شاپور؛
۸. بختیشوع ابن جرجیس، معاصر مهدی، هادی و هارون؛
۹. عیسی بن شهلاقا پزشك منصور؛
۱۰. دهشتك و میخائیل، برادران ماسویه؛
۱۱. ابراهیم سراغیدن كه طبیب ویژه منصور بود.۳۶
●جایگاه ویژه علم طب در جندی شاپور
استادان این دانشگاه به علم طب بیش از فلسفه و ریاضیات توجه داشتند. به طوری كه اصول و روش‏های طبی این دانشگاه بر پزشكی یونانی و هند، هم از جنبه‏های علمی و هم از لحاظ نظری برتری داشت. علت اصلی این برتری، تحقیقی و تلفیقی بودن علوم، به خصوص پزشكی بود؛ یعن ی در آن جا از محاسن پزشكی همه اقوام بهره می‏گرفتند و به نظر می‏رسد كه كنگره‏های پزشكی نیز برای ارائه نظریه‏های جدید و روش‏های نوین دانش طبابت، در گندی شاپور تشكیل می‏شده است.
اعتبار مركز علمی گندی شاپور در اواخر حكومت ساسانی و سلطنت انوشیروان افزوده گشت. پس از تعطیل مدرسه فلسفه آتن در ۵۲۹م و تعدی‏هایی كه به حكیمان روا شد، هفت تن به تیسفون، پایتخت ساسانیان، پناهنده شدند و مورد مرحمت و مهمان‏نوازی قرار گرفتند. این حادثه تأثیر فرهنگی عظیمی به جای گذاشت. دانشمندان و فیلسوفانی كه به ایران پناهنده شدند عبارتند از:
۱. دمقیوس سوریایی؛ ۲. یولامیوس فروگی؛ ۳. هرمیاس فنیقی؛ ۴. ایسیدوروس غزی؛ ۵. سیمپیكیلوس كیلیكه‏ای؛ ۶. پرسیكیانوس لودیه‏ای؛ ۷. دیوجانس فنیقی.
جلسات بحث و مناظره زیر نظر فردی كه سمت وزارت بهداری را داشت و «درست بز» خوانده می‏شد برگزار می‏گردید.
در تاثیر این دانشگاه در عرصه طب و معرفت‏های بشری آن زمان، همین بس، كه تا حدود سی‏صد سال پس از طلوع اسلام، این مؤسسه و بیمارستان وابسته به آن، فعال بود. با رواج زبان عربی و قدرت یافتن عباسیان، مدارس بغداد و نظامیه‏ها از گندی شاپور تأثیر پذیرفتند، ولی اند ك اندك این دانشگاه تحت حوزه‏های یاد شده به فراموشی سپرده شد و تعطیل گردید. نقل شده است كه ظاهراً شاپور بن سهل آخرین رئیس مؤسسه پزشكی در دانشگاه گندی شاپور بوده است.
نویسنده: اصغر محمودآبادی
پی‏نوشت‏ها
۱. مقاله حاضر بخشی از طرح پژوهشی اینجانب با عنوان «دیدگاه علمی و فرهنگی ساسانیان به جندی‏شاپور» است كه در دانشگاه آزاد اسلامی واحد محلات انجام شده است.
۲. استادیار گروه تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی - واحد محلات.
۳. نسطوریوس، روحانی عیسوی، كه معتقد بود حضرت عیسی انسان آفریده شده است، در ایران، چین، هند و مغولستان پیروان فراوان داشت.
۴. رومان گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، (تهران، انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۶۸) ص ۴۰۵ - ۴۰۶.
۵. گیرشمن، پیشین، ص ۴۰۵ - ۴۰۶.
۶. علی سامی، تمدن ساسانی، (شیراز، چاپ خانه موسوی، ۱۳۴۵) ج ۱، ص ۱۰۸.
۷. همان.
۸. سیداصغر محمودآبادی، «بررسی مبانی آموزش و پرورش در عصر ساسانیان»، نشریه دانشكده ادبیات و علوم انسانی، دوره دوم، شماره ۴ و ۵، اصفهان، فروردین و اسفند ۱۳۷۱، ص ۲۰۶ - ۲۰۷.
۹. علی سامی، پیشین، ص ۹۸.
۱۰. سیریل الگود، تاریخ پزشكی ایران و سرزمین‏های خلافت شرقی، ترجمه دكتر باهر فرقانی (تهران، انتشارات امیر كبیر، ۱۳۷۱) ص ۶۵ - ۶۶.
۱۱. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ چهارم (تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۰) ج ۲، ص ۲۶۱؛ عبدالملك ثعالبی، تاریخ ثعالبی، ترجمه محمد فضائلی (تهران، نشر نقره، ۵۰-۱۳۴۹) ج ۱، ص ۴۰۶ آورده است، «عامه مردم را از آموختن دبیری باز می‏داشت و می‏گفت مردم پست چون بیاموزند درخواست بزرگ كنند».
۱۲. سید حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام، چاپ دوم (تهران، نشر خوارزمی، ۱۳۵۹ش) ص ۱۷۸.
۱۳. محمد باقر آیت اللهی، «جندی شاپور از طلوع تا افول»، ماهنامه كیهان فرهنگی، شماره ۸، آبان، پاییز ۱۳۷۱، ص ۱۱.
۱۴. ثعالبی، پیشین، ج ۱، ص ۴۰۷.
۱۵. بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه محمد توكل (تهران، نشر نقره، ۱۳۷۷) ص ۵۳۳.
۱۶. محمد بن جریر طبری، تاریخنامه طبری، تصحیح محمد روشن، چاپ اول (تهران، نشر نو، ۱۳۶۸) ج ۵، ص ۱۹۰۹؛ عزالدین ابن اثیر، الكامل (تاریخ بزرگ اسلام و ایران) ترجمه محمد حسین روحانی، چاپ اول (تهران، نشر اساطیر، ۱۳۷۱) ج ۴، ص ۱۴۷۸؛ ابوعلی مسكویه، تجارب الامم، ترج مه مرحوم محمد فضائلی (تهران، نشر زرین، ۱۳۶۶) ج ۱، ص ۳۴۲.
۱۷. محمد باقر آیت‏اللهی، پیشین، ص ۱۲.
۱۸. طبری، پیشین، ج ۵، ص ۱۶۷۸؛ ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، چاپ ششم، (تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱) ج ۲، ص ۱۶۰.
۱۹. سیریل الگود، تاریخ پزشكی ایران، ترجمه محسن جاویدان، چاپ اول (تهران، امیر كبیر، اقبال، ۱۳۵۲) ص ۳۴۲ - ۳۴۳.
۲۰. محمد باقر آیت‏اللهی، پیشین، ص ۱۲.
۲۱. یعقوبی، پیشین، ج ۲، ص ۲۴۷.
۲۲. طبری، پیشین، ج ۹، ص ۳۸۱۸؛ ابن واضع یعقوبی، پیشین، ج ۲، ص ۲۴۷.
۲۳. محمد باقر آیت اللهی، پیشین، ص ۱۲.
۲۴. طبری، پیشین، ج ۷، ص ۲۹۱۷.
۲۵. ابن لعت به معنای نجات یافته توسط حضرت مسیح است.
۲۶. طبری، پیشین، ج ۱۱، ص ۴۹۸۴.
۲۷. سید حسین نصر، پیشین، ج ۳، ص ۶۰۸؛ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر كلام، (تهران، امیر كبیر، ۱۳۶۹) ج ۳، ص ۶۰۸.
۲۸. ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران، ترجمه مسعود رجب‏نیا، چاپ چهارم (تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴) ص ۵۷.
۲۹. سیریل الگود، پیشین، ص ۱۲۴.
۳۰. مسعودی، پیشین، ج ۲، ص ۳۶۷.
۳۱. همان، ص ۳۶۷.
۳۲. جرجی زیدان، پیشین، ج ۳، ص ۴۷۷.
۳۳. ابن طقطقی، تاریخ فخری، ترجمه وحید گلپایگانی، چاپ دوم (تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱) ص ۲۹۲.
۳۴. جرجی زیدان، پیشین، ج ۳، ص ۴۷۷.
۳۵. عبدالحسین زرین‏كوب، پیشین، ص ۱۸.
۳۶. محمد باقر آیت‏اللهی، پییشین، ص ۱۳.
منابع‏
- آیت اللهی، محمد باقر «جندی شاپور از طلوع تا افول»، كیهان فرهنگی، شماره ۸، ۱۳۷۱.
- ابن اثیر، عزالدین علی، الكامل (تاریخ بزرگ اسلام و ایران) ترجمه محمد حسین روحانی، چاپ اول، (تهران، اساطیر، ۱۳۷۱).
- ابن طقطقی، محمد بن علی، تاریخ فخری، ترجمه وحید گلپایگانی، چاپ دوم، (تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴).
- الگود سیریل، تاریخ پزشكی ایران در سرزمین‏های خلافت شرق، ترجمه دكتر باهر فرقانی، چاپ دوم (تهران، امیر كبیر، ۱۳۷۱).
- براون، ادوارد، تاریخ طب اسلامی، ترجمه مسعود رجب نیا، چاپ چهارم، (تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴).
- بلاذری، احمد بن محمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توكل، چاپ اول، (تهران، نقره، ۱۳۷۷).
- ثعالبی، عبدالملك، تاریخ ثعالبی، ترجمه فضایلی، چاپ اول، (تهران، نشر نقره، ۱۳۵۴).
- جعفریان، رسول، از پیدایش اسلام تا ایران اسلامی، چاپ دوم، (تهران، كانون اندیشه جوان، ۱۳۷۲).
- دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، اخبار الطّوال، ترجمه صادق نشأت، (تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۶).
- زرین كوب، عبدالحسین، كارنامه اسلام، چاپ چهارم، (تهران، امیركبیر، ۱۳۷۲).
- زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر كلام، چاپ ششم (تهران، امیركبیر، ۱۳۶۹).
- سامی، علی، تمدن ساسانی، (شیراز، چاپخانه موسوی، بی‏تا).
- طبری، محمد بن جریر، تاریخنامه طبری، به تصحیح محمد روشن، چاپ دوم، (تهران، نشر نو، ۱۳۶۸).
- محمود آبادی، سید اصغر، «بررسی مبانی آموزش و پرورش درعصر ساسانیان»، نشریه دانشكده ادبیات و علوم انسانی، دوره دوم، شماره ۴ و ۵، اصفهان، فروردین و اسفند ۱۳۷۱.
- مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ چهارم، (تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۰).
- مسكویه، ابوعلی، تجارب الامم، ترجمه محمد فضائلی، (تهران، نشر زرین، ۱۳۶۶).
- نصر، سید حسین، علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام، چاپ دوم، (تهران، خوارزمی، ۱۳۵۹).
- یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، چاپ ششم (تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱).
منبع:مجله تاریخ اسلام ، شماره ۲۳
منبع : خبرگزاری فارس