شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

این دو نقطه پر رنگ


این دو نقطه پر رنگ
«ایران اکنون به مهمترین موضوع سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده است.» این اصلی ترین گزاره درباره مناسبات ایران و آمریکا در طول سه دهه گذشته و - به احتمال زیاد- چند دهه آینده است. «دیوید آلبرایت» رئیس مؤسسه علم و امنیت بین المللی در واشنگتن در این عبارت خواسته است که بطور ضمنی شرایط آینده منطقه خاورمیانه را تابعی از زورآزمایی ایران و آمریکا معرفی کند. در این عبارت البته باید زیر واژگان «ایران» و «مهمترین موضوع آمریکا» خط کشید و آن را کانون توجه قرار داد.
در کنار این گزاره گفته شده است که «شکست یا پیروزی آمریکا در عراق، سرنوشت آمریکا را در دهه های آینده- و شاید ۱۰۰ سال آینده- رقم می زند» گزارش «آنتونی کردزمن» تحلیلگر برجسته مرکز مطالعات استراتژیک آمریکا که در اواسط اردیبهشت ماه در پایگاه اینترنتی این مرکز منتشر شده است، بیان کننده آن است که ایران نقش تعیین کننده ای در پیروزی یا شکست آمریکا در عراق دارد. بنابراین چه به ایران بعنوان یک «متغیر مستقل» نگاه کنیم و چه عراق را مهمترین متغیر در اهداف آمریکا تلقی کنیم، نقش جمهوری اسلامی بسیار برجسته و تعیین کننده است.
در این میان یک سؤال اساسی و کلیدی وجود دارد؛ آیا مهمترین جنبه اهمیت ایران برای آمریکا، ژئوپلیتیک (وضع جغرافیای سیاسی) یا ژئواکونومیک (وضع جغرافیای اقتصادی) و یا جنبه ژئواستراتژیک (وضع راهبردی) است؟ تردیدی وجود ندارد که شکل جغرافیایی ایران، گسترش و عمق سرزمینی، جمعیت و جوانی آن و... نقش قابل ملاحظه ای در اقتدار ایران دارد ولی کم نیستند کشورهایی که همه- یا اکثر- اینها را دارند و در عین حال جایگاه چندانی در سیاست بین الملل ندارند و نیز تردیدی وجود ندارد که وضع جغرافیای اقتصادی ایران یعنی جایگاه ایران در بازار نفت، گاز، تجارت بین الملل و اموری از این قبیل بسیار برجسته است ولی کم نیستند کشورهایی که همه - یا بیشتر- اینها را دارند و در عین حال بهره چندانی از اقتدار ندارند. بنابراین اهمیت ایران را نمی توان در این «متغیرها» جستجو کرد. اهمیت ایران عمدتاً به جنبه ژئواستراتژیک آن مربوط است. همین جنبه است که طرح های آمریکا در خاورمیانه اسلامی که به منظور به اسارت درآوردن این منطقه مهم دنبال می شوند را برهم زده است.
خواب آمریکا درباره عراق این است که این کشور را تبدیل به مهمترین تکیه گاه و «بارانداز» قدرت آمریکا در خاورمیانه نماید. بر همین اساس کردزمن در گزارش کاملاً تخصصی خود می نویسد: «ناکامی در عراق تأثیر عمیقی بر منطقه گذاشته و از این رو ما باید علیرغم مخالفت های مردم آمریکا در عراق بمانیم» وی سپس منظور خود از «کامیابی» را مشخص می کند؛ «آمریکا به حضور طولانی مدت تقریباً ۵۵۰۰۰ پرسنل ارتش خود در عراق با استقرار نامحدود یگانهای ویژه در پایگاه های تاسیس شده به همان شیوه ای که در حال حاضر پرسنل یگانها در پایگاههای کره و آلمان مستقر هستند، ادامه خواهد داد.»
آمریکایی ها برای آنکه عراق را مطابق مدل خود اداره کنند باید آن را رو در روی ایران قرار دهند، از این رو آنان به تحولات عمده ای در وضع فعلی عراق نیازمندند. عراق امروز دموکراتیک است و سیستم سیاسی آن تا آن جایی که به عراقی ها برمی گردد، براساس هر نفر یک رأی اداره می شود. در حاکمیت این عراق نیروهای مذهبی در اکثریت قرار دارند و مرجعیت شیعه تأثیر عمیقی بر صحنه تحولات عراق دارد. این ها با نقشه آمریکا برای عراق همخوانی ندارند بر همین اساس کردزمن در توصیه خود می نویسد: «آمریکا به صورت رسمی و کاملاً واضح می بایست برای دولت عراق مشخص کند که در صورت عدم برگزاری انتخابات عادلانه و همچنین در صورت عدم بکارگیری سنی ها و شخصیت های سکولار شیعه در دولت مرکزی تلاش بیشتری نکند، با واکنش آمریکا مواجه می شود.» وی در عین اذعان به منتخب بودن مسئولان عراقی از سوی مردم این کشور می گوید: «باید در نظر داشت که حتی در منصفانه ترین انتخابات ها نیز مشروعیت به معنای واقعی کلمه وجود ندارد.» وی می افزاید: «آمریکا باید در مورد برنامه های خود در عراق شفاف سازی و اعلام کند که دولت فعلی، دولت مورد نظر آمریکا نیست و این دولت صلاحیت برگزاری دو انتخابات مهم آتی عراق- انتخابات شوراها تا پیش از آذرماه امسال و انتخابات مجلس در آذرماه سال آینده- را ندارد بلکه این انتخابات باید توسط سازمان ملل برگزار شود.»
براین اساس هیچ تردیدی وجود ندارد که سیاست آمریکا در عراق اینک بر پایه ایجاد تغییرات سیاسی از طریق حذف نهادهای قانونی و نادیده گرفتن آراء و تمایلات مردم عراق دنبال می شود و همه می دانند که آمریکایی ها برای رسیدن به هدف خود دامنه خشونت در عراق را افزایش خواهند داد. این خشونت ها طبعاً از دو طریق بمبارانهای وسیع توسط جنگنده های آمریکا و عملیات های تروریستی دنبال خواهد شد.
اما البته طبیعی است که در نهایت آنان مایلند تا از طریق استقرار دائمی ۵۵۰۰۰ نیروی نظامی، عراق را بعنوان مهمترین مانع حرکت ایران در خاورمیانه اسلامی درآورند. همه می دانند که در شرایط فعلی، ایران، عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و سودان یک مجموعه عظیم با ظرفیت های فراوان تشکیل داده اند و از بلعیده شدن این منطقه توسط غرب جلوگیری می کنند. آمریکا گمان می کند جدا کردن عراق از ایران- و زمینه سازی برای رویارویی این دو- به محو خاورمیانه اسلامی و در نتیجه به محو قدرت استراتژیک ایران می انجامد. اما محو قدرت استراتژیک ایران و تحول ساختاری در وضعیت عراق دو موضوع کاملاً بهم پیوسته است کما اینکه اقتدار منطقه ای ایران و حفظ اقتدار منتخبان مردم عراق در ساختار این کشور کاملاً به یکدیگر وابسته اند. حال سؤال اساسی این است که پیوستگی این دو گزاره (یعنی اقتدار استراتژیک ایران و تداوم ساختار مردمی عراق) چه آثاری در سیاست های منطقه ای آمریکا دارد؟
بسیاری از کارشناسان- و حتی مسئولان آمریکایی- گفته اند باید با ایران گفت وگو- یا مذاکره- کرد و نگرانی های امنیتی ایران را در خصوص طرح های خاورمیانه ای آمریکا برطرف کرد. گزارش ۱۶ سازمان اطلاعاتی آمریکا، گزارش کمیته سیاست خارجی مجلس سنای آمریکا، گزارش اخیر پترائوس، سخنان چهار وزیر خارجه پیشین آمریکا گزارش آنتونی کردزمن و دهها گزارش دیگر همه بر گفت وگو با ایران استوار است. کردزمن در همین گزارش می گوید: «آمریکا می بایست در مواجهه با ایران نرمش بیشتری را در سخنان خود اعمال کرده و برای کاهش بیم و هراس جنگ بیشتر تلاش کند.» اما در عین حال بیشتر این دسته از تحلیلگران تاکید می کنند که گفت وگو با ایران به شرایط آمریکا در عراق و موضع ضعیف آن برمی گردد و تا زمانی که ما به تحول ساختاری در عراق دست پیدا کنیم، اتخاذ مواضع تند شرایط ما را در عراق و منطقه سخت تر می کند.
اما روش مورد نظر نئوجمهوری خواهان به هیچ وجه دربردارنده دغدغه های این دسته از تحلیلگران آمریکایی نیست. تیم بوش اگرچه از یک سو به جنبه استراتژیک ایران و از سوی دیگر به دشواری های فراوان پیش روی سیاست منطقه ای آمریکا اذعان دارند، در همان حال بر تندتر کردن فضا علیه ایران اصرار می ورزند. آنان گاه و بیگاه - و البته با احتیاط- از اقدامات حاد نظامی سخن می گویند و علی الدوام بر تندتر کردن اقدامات بین المللی اصرار می ورزند. این دسته از تصمیم گیران آمریکایی روی دو گزاره تاکید فراوانی دارند: «با وجود اقتدار منطقه ای ایران هیچکدام از طرح های اساسی آمریکا به سرانجام نمی رسد، برای مهار حرکت ایران اقدام فراگیر مورد نیاز می باشد.»
زیر کلمه ایران در پروسه سیاسی دلخواه مقامات آمریکایی در خاورمیانه یک خط قرمز کشیده شده است. کما اینکه در پروسه سیاسی اسلامی خاورمیانه زیر نفوذ استیلاجویانه آمریکا خط قرمز پررنگی ترسیم گردیده است و به نظر می رسد این رویارویی استراتژیک- حداقل- طی دهه آینده ادامه پیدا کند. در این دوره طبعاً آمریکایی ها بارها فضای روانی علیه ایران را تا چند قدمی جنگ پیش می برند و در عین حال ممکن است به شلیک محدود نیز دست بزنند. شلیکی که حتماً با پاسخ متقابل مواجه می شود. در همان حال ایران با تکیه بر حقانیت و جایگاه طبیعی منطقه ای خود و با نگاه به تمنای فراگیر تحول در کشورهای اقماری آمریکا در خاورمیانه می تواند به راه خود با استواری ادامه دهد و صد البته هزینه این افزایش اقتدار که تحریک حسادت آمریکایی هاست را نیز بپردازد. هزینه ای که در قبال فایده فراوان اقتدار ایران چندان غیرقابل پذیرش نیست. در عین حال اقتدار استراتژیک به مدیریت استراتژیک احتیاج دارد که فایده ها را فزونی بخشد و از هزینه ها بکاهد. ایران امروز در این زمینه تجربه ای آموختنی و حتی بی بدیل دارد.
سعدالله زارعی
منبع : روزنامه کیهان