یکشنبه, ۳۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 19 May, 2024
مجله ویستا

امنیت در زندگی


امنیت در زندگی
( ما اصابک من حسنة فمن اللّه و ما اصابک من سیّئة فمن نفسک )
« نساء / ۷۹ »
● خوبیها و بدیها
انسان موجودی مرکّب از عقل و قلب و نفس و جسم است.
برای هر یک از نواحی وجود انسان خوبیها و بدیهائی وجود دارد، همه خوبیها از جانب حق، و تمام بدیها سرچشمه اش خود انسان است.
از جانب وجود مقدسی که در قرآن مجید به اوصافی چون رحیم، رحمن، رب، ودود، غفور، کریم، لطیف، رؤوف، باری، مصوّر، قدوس، عزیز، یاد شده جز خیر و خوبی و رحمت و برکت صادر نمی شود.
جهل و حقد و حسد و کینه و کم ظرفیتی، و حرص و طمع، و سستی و تنبلی، غیر از بدی و شرّ و خسارت و زیان محصولی ندارد.
معرفت و دانش، بصیرت و بینش، حداقل به اندازه ای که چرخ زندگی را بگرداند، و حیات باطنی و ظاهری را غرق نور و روشنائی کند، و امور زن و فرزند را اداره نماید، و دیدی صحیح نسبت به هستی و عالم وجود، به انسان بدهد، کسبش برای انسان از جهتی واجب عینی و از جهت دیگر واجب کفائی است.
تحصیل مسائل اصولی مانند معرفت به حق، علم به قیامت، شناخت نبوت و ولایت، امری ضروری و واجب عینی است، کسب مسائل فقهی، و علوم مادی در حدّ نیاز واجب کفائی است.
علم ودانش،معرفت وبینش،لقمه لذیذ، وخیروخوبی پرقدرتی است که حضرت حق همراه باتوفیق لازم برای رشد وکمال عقل وقوه درک انسان قرار داده است.
عقل که خودخیری ازجانب حق است،وقتی با خیر دیگرکه توفیقومعرفت است رفاقت کند، دریائی ازنور در باطنوجود، بوجودمی آید که این نورانیتوصفا، قسمتی از امنیت باطن را تأمین می کند، واین امنیت بطور طبیعی از جانب انسان به زن و بچه سرایت می نماید، و آنها هم در جنب انسان از نعمت آرامش باطن برخوردار می گردند، و در نتیجه فضای زندگی به نور آرامش تا حدی منوّر می گردد.
دانش دین به اندازه ای که واجب عینی است، و دانش فقه یعنی آگاهی به حلال و حرام، و دانش مادی به مقداری که لازم است، در درجه اوّل برای سرپرست خانواده، که اداره امور زندگی به دست اوست ضروری است، و در مرحله بعد در سایه مرد خانه که تحقق قسمتی از زمـینه های لازم به عـهده اوست، برای زن و فرزند، تا در مملکت کوچک خانه ملّتی بامعرفت و بابینش و بابصیرت، و آگاه و بیدار در کنار هم زنـدگی کنند، و از شرّ جهل و زیان بی سوادی، و خسارت نفهمی در امان باشند.
آری معرفت به اندازه سعه وجودیش امنیت ایجاد می کند، و جهل و بی سوادی زیان و خسارت.
● جهل و بی سوادی
روایات بسیار مهم اهل بیت، جهل را مرگ معنوی، زیانبارتر از لقمه مضر در بدن برای زندگی،بیماری و رنج،کشنده و لغزش آور، و به بارآورنده بدبختی ابدی، و فاسد کننده معاد، و ریشه فساد در تمام امور، و معدن شر، و دشمن خطرناک انسان، و علّت کفر وضلالت، ومانع قبول موعظه ونصیحت، وموجب افراط وتفریط می دانند.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید :
اَلْجَهْلُ مَوْتٌ . . .، اَلْجَهْلُ داءٌ وَ عَیاءٌ، اَلْجَهْلُ یُزِلُّ الْقَدَمَ، اَلْجَهْلُ یُفْسِدُ الْمَعادَ، اَلْجَهْلُ اَصْلُ کُلَّ شَرٍّ، اَلْجَهْلُ مَعْدِنُ الشَّرِّ.[۳۵۳]
از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نشانه های جاهل را پرسیدند پاسخ داد :
اِنْ صَحِبْتَهُ عَنّاکَ، وَ اِنِ اعْتَزَلْتَهُ شَتَمَکَ، وَ اِنْ اَعْطاکَ مَنَّ عَلَیْکَ، وَ اِنْ اَعْطَیْتَهُ کَفَّرَکَ، وَ اِنْ اَسْرَرْتَ اِلَیْهِ خانَکَ.[۳۵۴]
اگر با او معاشرت کنی ترا به رنج و زحمت اندازد، اگر از او کناره گیری نمائی ترا سرزنش می کند، اگر چیزی به تو ببخشد منت می نهد، و اگر به او ببخشی ناسپاسی می کند، و اگر اسرارت را نزد او بگذاری خیانت میورزد!!
خود به حساب برخیزید که اگر سرپرست خانواده دچار جهل باشد، و از مسائل معنوی و اصولی، و برنامه های مادی و ظاهری خالی باشد، چه منبعی برای اضطراب و ناامنی، و آزار و اذیت، و رنج و عذاب، در خانه و بیرون خواهد بود ؟
مال و ثروت، خانه و زندگی، زن و فرزند، در کنار جاهل، با خطر و زیان، و خسارت و ناامنی روبرو هستند.
اصرار اسلام به کسب معرفت، و تحصیل بینش و بصیرت در امور معنوی و مادی به اندازه ای که لازم است، برای ایجاد امنیت در باطن و ظاهر است، و به خاطر این که زن و فرزند بی گناه انسان، در کنار انسان از آرامش برخوردار باشند، و از جانب انسان ضربه و ضررو خسارت و زیان نبینند، و به دنیا و آخرت آنان لطمه وارد نگردد و هیولای شقاوت چنگ به گلوی آنان نیندازد.
در آثار اسلامی آمده، مسیح با تمام وجود در حال فرار بود، آشنائی از او علّت فرار را پرسید، فرمود از دست جاهل فرار می کنم.
آری با تمام وجود از دست جهل و جاهل به پیروی از نبوت، و برای تأمین سعادت دنیا و آخرت باید فرار کرد.
جاهل با داشتن کیمیا فقیر، و آگاه و عالم در کنار فقر ثروتمند است.
گر کیمیا دهندت بی معرفت گدائی***ور معرفت دهندت بفروش کیمیا را
● علم و معرفت
به فرموده قرآن مجید دانایان، با نادانان در هیچ زمینه مساوی نیستند.
هل یستوی الّذین یعلمون، و الّذین لا یعلمون.[۳۵۵]
و به فرموده رسول اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) روزی که بر من برسد، و دانش و علمی که مرا به مقام قرب حق برساند به من اضافه نشود، در آن روز دمیدن روز بر من مبارک نیست.
اِذا اَتی عَلَیَّ یَوْمٌ لا اَزْدادُ فیهِ عِلْماً یُقَرِّبُنی اِلَی اللّهِ تَعالی فَلا بُورِکَ لی فی طُلُوعِ الشَّمْسِ ذلِکَ الْیَوْمَ.[۳۵۶]
و نیز آن حضرت فرمود :
قَلْبٌ لَیْسَ فیهِ شَیْءٌ مِنَ الْحِکْمَةِ کَبَیْت خَرِب، فَتَعَلَّمُوا وَ عَلِّمُوا وَ تَفَقَّهُوا وَ لا تَمُوتُوا جُهّالاً فَإِنَّ اللّهَ لا یُعْذِرُ عَلَی الْجَهْلِ.[۳۵۷]
قلبی که چیزی از حکمت در آن نیست چون خانه ای خراب است، یاد بگیرید، و یاد بدهید، و بفهمید، جاهل از دنیا نروید، همانا خداوند در قیامت جاهل را معذور نمی داند.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کتاب باعظمت غررالحکم دانش و معرفت را بدین صورت وصف می کند :
علم پیروزی می آورد، دانش سدّی در برابر آفات و حوادث است، معرفت بالاترین بی نیازی است، دانش چراغ عقل، دلیلی نیکو، برترین هدایت، زیبائی آشکار، بهترین انیس، شریفترین حسب، گمشده مؤمن، راهبر حلم، بامنفعت ترین گنج، شریفترین حقیقت است.
رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در یک جمله تمام واقعیاتی که در دنیا و آخرت محصول علم و معرفت است بیان فرموده :
اَلْعِلْمُ رَأْسُ الْخَیْرِ کُلِّهِ.[۳۵۸]
دانش و بینش، بصیرت و معرفت سر تمام خوبیهاست.
علی (علیه السلام) ثروت مادی و معرفت را با هفت فرق اصولی می شناساند.
۱) دانش و بینش میراث انبیاء و ثروت و مال میراث فراعنه است، علم با انفاق کم نمی شود، مال با خرج شدن رو به نقصان می رود، ثروت نیاز به نگهبان دارد، معرفت از انسان نگهبانی می کند، دانش همراه انسان به آخرت منتقل می گردد، ثروت در دنیا بجا می ماند، بدست آوردن مال برای همگان میسّر است، دانش و معرفت و نورانیت و بصیرت مخصوص مردم مؤمن است، تمام مردم در امر دین محتاج صاحب علم و بی نیاز از صاحب ثروتند، دانش عبور از صراط قیامت را تقویت، و ثروت جلوی انسان را برای حساب پس دادن می گیرد.[۳۵۹]
کشتی خالی در میان دریا با خطر موج گرفتگی، شکستن، گم شدن، سرنگون شدن روبروست، کشتی پر و سنگین موج شکن، راهرو، مطمئن و همراه با امنیت، و در مسیر به مقصد رسیدن است.
کشتی خالی مثل انسان جاهل، و کشتی پر مثل انسان بینا و آگاه و بصیر و بامعرفت است.
باطنی که به نور توحید منوّر است، قلبی که به حقیقت مطمئن است، دلی که در گرو قیامت است، و می داند آن روز، روز
فمن یعمل مثقال ذرّة خیراً یره، و من یعمل مثقال ذرّة شراً یره.[۳۶۰]
است، انسانی که خود را در دنیا مسافر می داند، و آخرت را خانه ابدی برای حیات اخروی، آدمی که تمام نعمت های حق را امانت به حساب می آورد، و خود را نسبت به هر نعمتی موظّف و مسئول می داند، انسانی که زن و فرزند، خانه و تجارتخانه، ثروت و مال همه و همه را داده حق می بیند و خلاصه رابطه اش با تمام برنامه ها از طریق معرفت است چگونه رفتار می کند ؟
رفتارش عین حکمت، کردارش عین نورانیت، حرکاتش محض حقیقت، و برخوردش با همه چیز بخصوص با زن و فرزند بر اساس صلاح و سداد و رأفت و رحمت، و اصالت و کرامت است، از چنین انسانی در خانه و خانواده و در خارج از خانه، دریا دریا امنیت و آرامش می ریزد، و همه در کنار او مطمئن و راحت و باآرامش و همراه با اعتماد زندگی می کنند، و اسلام مرد خانه، شوهر زن، و پدر فرزندان را اینگونه می خواهد.
● قلب منبع حقایق
در آثار اسلامی تعابیر عجیبی از قلب شده : حرم خدا[۳۶۱]، چشمه[۳۶۲]، امام[۳۶۳]، سلطان[۳۶۴]،ظرف[۳۶۵]، و اوصافی به قلب نسبت داده شده : سلامت، مرض، پاکی، خباثت، نرمی، درشتی، نورانیت، کوری، سرنگونی، اقبال، ادبار، حیات، مرگ، گشادگی، ختم، طبع، زیغ، قسوت، این تعابیر در قرآن مجید و در کتبی همچون کافی، شافی، بحار، وسائل، مستدرک، تحف العقول، روضة الواعظین، محجة البیضاء، آمده است، و برای هر کدام از این کلمات معنائی ذکر شده.
واقعاً قلب ظرف است و ظرفی عجیب، اگر در این ظرف، ایمان به حق و قیامت، پاکی، نورانیت، حیات، خوف از عذاب، خشیت، اخلاص، رقّت، رأفت، رحمت، محبت، عشق جای داده شود، صاحب آن از آرامش و اطمینان و امنیت برخوردار خواهد بود، و کلّ کسانی که با او در ارتباطند در امنیت و سلامت و راحت خواهند بود، و اگر این ظرف جایگاه طمع، بخل، حرص، حسد، کینه، نفاق، کفر، شرک، قساوت، بدگمانی، و امثال این اوصاف شود، دارنده چنین قلبی موجودی خطرناک مضرّ، آلوده، پلید، ستمکار خواهد بود و احدی در کنار او امنیت نخواهد داشت. باید به جوانانی که هنوز ازدواج نکرده اند گفت : اگر قلب خود را آلوده به این صفات زشت می بینید، در صدد اصلاح آن برآئید، سپس ازدواج کنید، تا دختری که با هزار آرزو از خانه و دیار خود و از آغوش پرمهر مادر و پدر خویش دست برمی دارد و به خانه شما می آید و پس از مدتی هم از شما بچه دار می شود، تا آخر عمرش در کنار شما احساس امنیت و آرامش کند، و بتواند بخوبی به شوهرداری، و بچه داری مشغول باشد، خانه ناامن، و انسان مخرب امنیت، جهنم و عذاب جهنم است، و وای بر مردی که همسر و فرزندانش از دست او در امان نباشند، و دائم به تلخی و ناراحتی بگذرانند، و وای بر زنی که شوهر و فرزندانش از دست او در زحمت و رنج باشند، و او بدون پروای از حق محیط خانه را تبدیل به محیط وحشت و اضطراب کند، و وای بر فرزندانی که پدر و مادر از دست آنان راحت نیستند، و در کنار آنان امنیت ندارند.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) عقیده دارد، اگر انسان قلب را به حق متصل نکند، و آن راظرف ایمان و عشق و محبت به حق قرار ندهد، بلاهای عجیبی به سر صاحبش می آورد، در صورت دلگرمی به ذلت طمع دچار شود، و اگر به هیجان طمع آلوده گردد بر اثر هجوم حرص هلاک شود، و اگر به دلسردی گراید، غصّه او را می کشد، و اگر مورد غضب قرار بگیرد آتش غیظ شعلهور شود، و اگر به خوشنودی بنشیند، خودنگهداری را فراموش می نماید، و اگر دچار ترس شود، عمرش به پرهیز هدر رود، و اگر در امنیت گشایشی یابد، غرور وجود او را به غارت برد، و اگر به مصیبتی دچار آید، از خود بیخود شدن او را رسوا نماید، و اگر مالی به دست آرد، غنا و دارائی او را به طغیان آلوده نماید، و اگر فقر به او حمله کند، بلا و ناراحتی سرگرمش کند، و اگر گرسنگی به او فشار آورد، ضعف وی را زمین گیر کند، و اگر در سیری افراط کند، شکم پرستی راه نفس بر او ببندد، که هر کمی برای چنین انسانی زیانبار و هر اضافه ای برای او فسادآور است.[۳۶۶]
کلام عجیبی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در رابطه با سلامت و بیماری قلب نقل شده :
فِی الاِْنْسانِ مُضْغَةٌ اِذا هی سَلِمَتْ وَ صَحَّتْ سَلِمَ بِها سائِرُ الْجَسَدِ، فَاِذا سَقِمَتْ سَقِمَ بِها سائِرُ الْجَسَدِ وَ هِیَ الْقَلْبُ.[۳۶۷]
در انسان پاره گوشتی است، که اگر سالم و صحیح باشد، بقیه جسم سالم، و اگر بیمار باشد سایر اعضا و جوارح بیمار است و آن پاره گوشت جز قلب چیزی نیست.
و نیز آن حضرت فرمود :
اِنَّ لِلّهَ تَعالی فِی الاَْرْضِ اَوانِیَ اَلا وَ هِیَ الْقُلُوبُ، فَاَحَبُّها اِلَی اللّهِ اَرَقُّها وَ اَصْفاها وَ اَصْلَبُها، اَرَقُّها لِلاِْخْوانِ، وَ اَصْفاها مِنَ الذُّنُوبِ، وَ اَصْلَبُها فی ذاتِ اللّهِ.[۳۶۸]
برای خداوند در زمین ظرفهائی است، بدانید که آن ظرفها قلوب است، محبوبترین آن قلوب، نرمترین و صافترین و محکم ترین آنهاست، نرمترین دل نسبت به برادران ایمانی، صافترین آنها از گناه، و محکم ترین قلب نسبت به حضرت حق.
از امیرالمؤمنین (علیه السلام) کلام بسیار بسیار مهمی در رابطه با سلامت قلب روایت شده :
لا یَسْلَمُ لَکَ قَلْبُکَ حَتّی تُحِبَّ لِلْمُؤْمِنینَ ما تُحِبُّ لِنَفْسِکَ.[۳۶۹]
قلبت برای تو سالم نمی شود، مگر برای مردم مؤمن دوست داشته باشی آنچه را برای خودت دوست داری.
چه راه عجیبی برای سلامت دل پیشنهاد شده، چه سخن نورانی و حکیمانه ای از سر حلقه اولیاء و عاشقان نقل شده ؟!
آری انسان اگر برای دیگران آنچه را برای خود می خواهد بخواهد، دل به تدریج از تمام رذائل و آلودگیها پاک می شود، و تبدیل به قلب سلیم می شود.
در این وقت عرصه گاه قلب از ایمان و عشق و رأفت و رحمت و کرامت و اخلاص موج می زند، و همگان بخصوص زن و بچه در کنار انسان از خیر دنیا و آخرت بهره مند می شوند.
جوانانی که ازدواج نکرده اند اگر در قلب خود عیب و نقص می بینند، به اصلاح آن قیام کنند، ورنه پس از ازدواج زن و فرزند را دچار ستم می کنند، و مردانی که ازدواج کرده اند، اگر در فضای دل خود تیرگی رذائل را مشاهده می کنند، به علاج آن برخیزند، و گرنه زن و فرزند از آنان در امان نخواهند بود، و این حقیقت را همه بدانند، که عذاب برزخ دامنگیر آن مردمی است که زن و فرزندشان در جنب آنان به خاطر آلوده بودن به کژ خلقی و سوء عمل، در راحت و امنیت نبودند.
عقل اگر با دانش تغذیه شود، و قلب اگر به اخلاق الهی متخلق گردد، نفس نورانی، و تمام حرکات جسم عرشی و ملکوتی گشته، و آدمی تبدیل به منبع خیر و چشمه فضیلت، و مولّد امنیّت می شود، در این زمینه به آیه ای از کتاب حق قرآن مجید دقت کنید :
الّذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الأمن و هم مهتدون.[۳۷۰]
آنان که ایمان آوردند، و ایمان خود را که حقیقتی قلبی است به ستم نیالودند، برای آنان ایمنی است، و هم اینان بسر منزل سعادت هدایت شده اند.
آری چنانکه در اول بحث گفته شد، تمام خوبیها از خدا، و همه زشتی ها از خود انسان است.
با روی آوردن به حق به وسیله انبیاء، قرآن، امامان، عالمان ربانی، و بکارگیری قوای ظاهری و باطنی، می توان تمام خوبیها را کسب، و زشتی ها را از صفحه وجود زدود.
چون خوبیها کسب شد، وظیفه انسان است خوبیها را تا جائی که قدرت دارد به دیگران بخصوص به زن و فرزند منتقل کند، که بی تفاوتی در این زمینه گناهی بزرگ و موجب عقاب حق است.
ائمه ما فرموده اند نه با زبان بلکه با اعمال خود برای دیگران سرمشق شوید، که هرگاه هر کس زیبائیها و جمال باطن را در انسان ببیند، مشتاق کسب آن می شود.
مرد خانه باید برای همسر و فرزندانش حجت خدا باشد، مرد خانه باید در خانه اسوه حسنه باشد، مرد خانه در خانه باید الگوی زیبائیهای معنوی و اخلاقی و عملی برای زن و فرزند باشد، و مرد خانه اینگونه نمی شود، مگر اینکه عقل و قلب و نفس و جسم را تا جائی که قدرت دارد از علم و اخلاق و صافی و پاکی و تقوا و درستی و عمل صالح تغذیه کند، تا خانه اش و اهل او شعبه ای از خانه اهل بیت، و جلوه ای از اولیاء حق شود.
اینجاست که ضرورت شرکت در مجالس مفید مذهبی، و رفت و آمد به مساجد، و همنشینی با فقیه در دین و عالم ربانی حسّ می شود، که دوری از این واقعیات منشأ تشدید جهل، و ظهور بیماریهای قلبی، و انحرافات نفسی و عملی است.
با جلوه وحی در قرآن، و آثار نبوت انبیاء و امامت امامان در کتابهای پرارزش و محکم، و با بودن این همه مساجد و مجالس مذهبی، و در اختیار بودن عالمان ربانی برای پیمودن راه خدا و طریق سلامت، و رسیدن به کمالات و تحصیل خیر دنیا و آخرت، برای احدی در پیشگاه خدا، در دنیا و برزخ و محشر عذر و حجّتی نخواهد بود.
● عذاب در عرصه گاه قیامت
آتش فردا، افروخته شده جهل، و فساد قلب، و انحرافات عملی است.
این خدای مهربان نیست که عذاب را اجباراً برای هر کس خواسته اراده کند، این گناه و زشتی و رذائل اخلاقی است که در آخرت به صورت عذاب و آتش ظهور می کند، و وجود گناهکار را اسیر خود می نماید.
اگر گناه و معصیت، و انکار و کفر، و عناد با حق نبود، از عذاب برزخ و قیامت هم خبری نبود.
▪ در دعای شریف کمیل آمده :
به طور قطع و یقین می دانم اگر حکم تو به عذاب اهل انکار و خلود معاند و دشمن در جهنم نبود، تمام آتش را سرد و سلامت می نمودی، و برای احدی در عذاب جا و مقام نبود، ولی قسم یاد کردی که جهنم را از کافران، و ناسپاسان پر کنی.
بنابراین مردم هستند که با آلوده شدن به گناه و معصیت، برای خود عـذاب فراهم می کنند، نه خداوندی که رحمت و عفو و مغفرت و کرم است، و برای آراسته شدن بندگانش به حسنات که نتیجه اش امنیت دنیا و آخرت است تمام وسائل لازم را فراهم آورده است.
در هر صورت مرد و زن سعی کنند با کمک ایمان و اخلاق و عمل صالح و صفا و وفا، و راستی و درستی، و حلم و صبر، و حوصله و بردباری امنیت قابل قبولی در زندگی دنیا برای خود و فرزندانشان، و ارحام و اطرافیانشان فراهم کنند، تا به سبب این امنیت در روز قیامت هم از امنیت و آرامش برخوردار شوند، که به فرموده رسول حق :
الدُّنْیا مَزْرَعَةُ الاْخِرَةِ.
دنیا کشتزار آخرت است.
و به فرموده حضرت باقر (علیه السلام)
وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقینَ.[۳۷۱]
و هر آینه دنیا نیکو منزلی برای اهل تقوا است.
اهل تقوا از تمام برنامه های دنیا توشه آخرت می سازند، و با دنیای خود، آخرت خویش را آباد می کنند، در دنیا خوش و در آخرت خوشتر هستند.
عبد اللّه ابن یعفور که از شخصیت های کم نظیر اسلامی است می گوید : به حضرت صادق (علیه السلام) عرضه داشتم ما عاشق دنیا هستیم، حضرت فرمود با دنیا چه می کنید، گفتم از آن برای ازدواج، حج، خرجی زن و بچه، رسـیدگی به برادران مؤمن، و صدقه دادن استفاده می کنیم، حضرت فرمود : این از دنیا نیست، از آخرت است.
ملاحظه کنید اهل ایمان و تقوا، تجارت و کسب و زراعت و درآمد دارند، ازدواج می کنند، خانه و زندگی را به نحو احسن اداره می نمایند، به مردم رسیدگی می کنند، به سفرهای زیارتی می روند، صدقه می پردازند و خلاصه دنیا را در فضائی از سلامت و امنیت و ایمان و اخلاق خوش می گذرانند، و به دنبال آن از آخرتی خوشتر و بهتر بهره مند می شوند.
ای کاش همه خانه ها دارای امنیت و سلامت بود، ای کاش ایمان و اخلاق و عمل صالح حاکم بر خانه ها بود، ای کاش تمام مرد و زن آراسته به حسنات و پیراسته از رذائل بودند، تا برای احدی مشکل پیش نمی آمد، و همگان در سایه یکدیگر به سلامت و آرامش زندگی می کردند، و از مواهب الهی با لذت و خوشی بهره می بردند.
امام ششم (علیه السلام) مؤمن واقعی را در روایتی مهم معرفی می کند، که در قسمتی از آن روایت فرموده :
النّاسُ مِنْهُ راحَةٌ وَ نَفْسُهُ مِنْهُ فی تَعَب.[۳۷۲]
تمام مردم از مؤمن راحت، و خود مؤمن بخاطر ایجاد این امنیت و راحتی، در زحمت است.
● پدران و مادران صالح
زن وشوهری که آراسته به حسنات وپیراسته از سیئات و رذائل هستند، نسبت به هم منبع آرامش وامنیت، وبرای فرزندان خود عامل رشد وکمال وآسایش و راحتند.
هیچ گاه نسبت به نیاز فرزندانشان، بی تفاوت نیستند، به وقت نیاز به محبت، نیاز به مخارج مادی، نیاز به تحصیل و درس، نیاز به رفت و آمد منطقی، نیاز به گردش و تفریح، نیاز به ازدواج، با کمال محبت و مهر و عاطفه، و وقار و ادب به پاسخ گوئی برمی خیزند، و اگر نسبت به برخی از نیازها امکان نداشته باشند، با اخلاق وحوصله و خوش خلقی و خوشروئی عزیزان خود را قانع می کنند و فرزندان باوقار و باکرامت هم این معنا را از خانواده قبول می نمایند.
فرزندان بااندیشه و درستکار، اگر احیاناً از جانب پدر و مادر به علّت بی توجهی آنان، دعوت به خلاف شدند، با کمال ادب، و رعایت حرمت آنان، از قبول دعوت خودداری می کنند، و خود را در معرض خطا و اشتباه قرار نمی دهند، چنانچه مادری در عهد رسول حق، از مسلمان بودن فرزندش ناراضی بود، و حتی اعتصاب غذا کرد، ولی وقتی شنید خداوند به اسلام فرزندش راضی، و برای نارضایتی مادر ارزش قائل نیست، اعتصاب غذا را شکست، و نسبت به فرزند سکوت کرد.
پدران و مادران در صورتی که رسول خدا به جنین سقط شده شما توجه می کند، تا جائی که فرموده به جنین در کنار در بهشت گفته می شود : داخل شو، می گوید، نه تا پدر مادرم پیش از من داخل نشوند وارد نمی شوم[۳۷۳]، چرا شما از فرزند برومند خود، این نعمت و احسان حق به نحو شایسته، در جهات مادی و معنوی جانبداری نکنید ؟ اولاد داری و توجه به او، و پاسخ به نیازهای انسانی وی تجارتی است که سود آن در دنیا و آخرت عظیم است.
قال رسول اللّه (صلی الله علیه وآله وسلم) ( من تزوّج للّه و لصلة الرحم توّجه اللّه بتاج الملک )
« وسائل چاپ آل البیت ، ج ۲۰ ، ص ۵۱ »
[۱]- بقره/۳.
[۲]-ابراهیم/۳۲ـ۳۴.
[۳]-یس/۴۰.
[۴]-آل عمران/۱۹۱.
[۵]-نجم/۴۲.
[۶]-هود/۵۶.
[۷]-روم/۲۱.
[۸]-فرقان/۵۴.
[۹]-نور/۳۲.
[۱۰]-هدایة العلم، ۶۵۱.
[۱۱]-ازدواج در اسلام/۱۷.
[۱۲]-همان مدرک/۷.
[۱۳]-همان مدرک/۸.
[۱۴]-بحار، ج ۱۰۳، ص ۲۲۰.
[۱۵]-بحار، ج ۱۰۳، ص ۲۱۹.
[۱۶]-وسائل، ج ۱۴، ص ۷.
[۱۷]-ازدواج در اسلام/۱۴.
[۱۸]- بحار، ج ۱۰۳، ص ۲۲۲.
[۱۹]-مستدرک الوسائل، ابواب مقدمات، باب اوّل.
[۲۰]-بحار، ج ۱۰۳، ص ۲۲۱.
[۲۱]-مواعظ عددیه / ۱۸۰.
[۲۲]-تحریم / ۶.
[۲۳]-کافی، ج ۲، ص ۳۴۰; محجة البیضاء، ج ۵، ص ۱۴۰.
[۲۴]-نور/۳۶.
[۲۵]-ازدواج در اسلام/۲۶.
[۲۶]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۰ ـ ۲۲۱.
[۲۷]-همان مدرک.
[۲۸]-همان مدرک.
[۲۹]-همان مدرک.
[۳۰]-ازدواج در اسلام، ص ۲۷.
[۳۱]-همان مدرک.
[۳۲]-نساء/۲۸.
[۳۳]-بحار، ج ۱۰۱، ص ۷۲.
[۳۴]-بحار، ج ۱۰۱، ص ۷۳.
[۳۵]-بحار، ج ۵، ص ۱۵۷.
[۳۶]-نور الثقلین، ج ۵، ص ۱۹۱، حدیث ۱۹.
[۳۷]-بحار، ج ۷۷، ص ۱۲۸، روایت ۳۲، باب ۶.
[۳۸]-تین/۴.
[۳۹]-نمل/۸۸.
[۴۰]-سجده/۷.
[۴۱]-نساء/۱.
[۴۲]-روم/۲۱.
[۴۳]-نجم/۳۹.
[۴۴]-بقره/۲۲۹.
[۴۵]-بحار، ج ۰۰، ص ۳۴۹.
[۴۶]-بقره/۲۴۰.
[۴۷]-بقره/۲۴۱.
[۴۸]-بقره/۱۸۰.
[۴۹]-نساء/۷.
[۵۰]-نحل/۹۷.
[۵۱]-مواعظ العددیه، ص ۲۰۱.
[۵۲]-تحریم/۱۰.
[۵۳]-انعام/۱۵۱.
[۵۴]-نساء/۱۱.
[۵۵]-بقره/۲۳۳.
[۵۶]-قصص/۷.
[۵۷]-بحار، ج ۴۳، ص ۲۳.
[۵۸]-سفینة البحار، ج ۸، ص ۵۸۰.
[۵۹]-بقره/۲۲۳.
[۶۰]-تفسیر نمونه، ج اول، ص ۹۷.
[۶۱]-وسائل، ج ۱۴، ص۲.
[۶۲]-وسائل، ج ۱۴، ص ۱۱.
[۶۳]-نحل/۵۸ ـ ۵۹.
[۶۴]-قصص/۷.
[۶۵]-بقره/۲۲۳
[۶۶]-بقره/۱۸۷.
[۶۷]-روم/۲۱.
[۶۸]-روایات نقل شده در وسائل الشیعه باب اولاد.
[۶۹]-همان مدرک.
[۷۰]-بحار، ج ۱۰۳، ص ۲۱۸.
[۷۱]-مواعظ العددیه، ص ۱۳۸.
[۷۲]-روضه کافی، ص ۳۱۳.
[۷۳]-میزان الحکمه، ج ۲، ص ۳۵۱.
[۷۴]-بحار، ج ۷۷، ص ۲۱۴.
[۷۵]-مواعظ العددیه، ص ۲۶۸.
[۷۶]-میزان الحکمه، ج ۲، ص ۳۵۱ ـ ۳۵۲.
[۷۷]-همان مدرک.
[۷۸]-آل عمران/۵۶.
[۷۹]-پیشوای شهیدان ۳۲۸.
[۸۰]-بحار، ج ۱۰۳، ص ۲۳۵.
[۸۱]-رسالة توضیح المسائل، آیت اللّه فاضل لنکرانی، ص ۴۱۸، مسئله ۲۲۳۶.
[۸۲]-ملک الشعرای بهار.
[۸۳]-اعراف/۱۵۶.
[۸۴]-اعراف/۲۳.
[۸۵]-نوح/۲۶.
[۸۶]-ابراهیم/۳۷.
[۸۷]-قصص/۲۴.
[۸۸]-یوسف/۱۰۱.
[۸۹]-انبیا/۸۹.
[۹۰]-مؤمنون/۱۱۸.
[۹۱]-آل عمران/۱۹۱.
[۹۲]-مجمع البیان، ج ۸، ص ۳۵۸.
[۹۳]-احزاب/۳۵.
[۹۴]-میزان الحکمه، ج ۹، ص ۹۶.
[۹۵]-بحار، ج ۵۷، ص ۲۹۹.
[۹۶]-بحار، چاپ دوم، مؤسسه الوفاء، ج ۱۰۰، ص ۲۴۵.
[۹۷]-رعد/۲۱.
[۹۸]-بحار، ج ۷۷، ص ۲۰۳.
[۹۹]-میزان الحکمه، ج ۶، ص ۳۱۶.
[۱۰۰]-ازدواج در اسلام/۱۸.
[۱۰۱]-ازدواج در اسلام/۱۸ ـ ۱۹.
[۱۰۲]-همان مدرک.
[۱۰۳]-همان مدرک / ۲۰ ـ ۲۱.
[۱۰۴]-همان مدرک / ۲۰ ـ ۲۱.
[۱۰۵]-همان مدرک / ۲۰ ـ ۲۱.
[۱۰۶]-ص/۷۳، ۷۴.
[۱۰۷]-اعراف/۱۳.
[۱۰۸]-میزان الحکمة، ج ۸، ص ۲۹۸.
[۱۰۹]-میزان الحکمة، ج ۸، ص ۳۰۰ ـ ۳۰۲.
[۱۱۰]-همان مدرک.
[۱۱۱]-همان مدرک.
[۱۱۲]-همان مدرک.
[۱۱۳]-بحار، ج ۷۳، ص ۲۳۱.
[۱۱۴]-بحار، ج ۷۳، ص ۲۰۱ ـ ۲۰۵.
[۱۱۵]-زندگی آیت اللّه بروجردی نوشته دوانی، ص ۷۹.
[۱۱۶]-مستدرک الوسائل ابواب مقدمات نکاح، باب ۲۳.
[۱۱۷]-بحار، ج ۱۰۳، ص ۳۴۷.
[۱۱۸]-همان مدرک.
[۱۱۹]-ازدواج در اسلام/۹۵.
[۱۲۰]-مجازات نبویه/۱۸۲.
[۱۲۱]-ازدواج در اسلام/۹۶ ـ ۹۷.
[۱۲۲]-بحار، ج ۱۰۳، ص ۳۴۸.
[۱۲۳]-بینه/۷.
[۱۲۴]-مؤمنون/۲ ـ ۹.
[۱۲۵]-فرقان/۶۴ ـ ۷۴.
[۱۲۶]-میزان الحکمة، ج اول، ص ۳۳۳.
[۱۲۷]-همان مدرک، ص ۳۳۴.
[۱۲۸]-بحار، ج ۶۷، ص ۲۹۳.
[۱۲۹]-میزان الحکمة، ج اول، ص ۳۳۰.
[۱۳۰]-همان مدرک.
[۱۳۱]-بحار، ج ۷۱، ص ۱۵۸.
[۱۳۲]-نور/۲۶.
[۱۳۳]-نساء/۳.
[۱۳۴]-بقره/۲۲۱.
[۱۳۵]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۳۷۲.
[۱۳۶]-همان مدرک.
[۱۳۷]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۳۷۳.
[۱۳۸]-همان مدرک، ص ۳۷۵.
[۱۳۹]-ازدواج در اسلام/۳۲.
[۱۴۰]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۳۷۴.
[۱۴۱]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۳۷۳.
[۱۴۲]-بحار، ج ۱۰۳، ص ۳۷۱.
[۱۴۳]-ازدواج در اسلام/۵۵.
[۱۴۴]-بحار، ج ۱۰۳، ص ۲۳۵.
[۱۴۵]-ازدواج در اسلام، ص ۵۴ ـ ۵۵.
[۱۴۶]-همان مدرک.
[۱۴۷]-بحار، ج ۷۹، ص ۱۴۲.
[۱۴۸]-وسائل، ج ۱۷، باب ۱، ص ۸۱، روایت ۲۲۰۴۳.
[۱۴۹]-بحار، ج ۱۰۳، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۷.
[۱۵۰]-همان مدرک.
[۱۵۱]-ازدواج در اسلام/۷۵ ـ ۷۷.
[۱۵۲]-همان مدرک.
[۱۵۳]-بحار، ج ۶۴، ص ۱۹۸.
[۱۵۴]-مستدرک کتاب نکاح باب ۶ و ۸.
[۱۵۵]-همان مدرک.
[۱۵۶]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۳۵.
[۱۵۷]-بحار، ج ۷۸، ص ۳۲۷; بحار بیروت، ج ۷۵، ص ۳۲۷.
[۱۵۸]-بحار، ج ۷۱، ص ۱۷۳.
[۱۵۹]-اعراف/۸.
[۱۶۰]-اعراف/۹.
[۱۶۱]-آل عمران/۱۴ ـ ۱۷.
[۱۶۲]-ازدواج در اسلام، ص ۴۵ به نقل از وسائل ابواب مقدمات نکاح.
[۱۶۳]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۴۰.
[۱۶۴]-وسائل ابواب مقدمات نکاح، باب ۴ ـ بحار چاپ مؤسسه وفا، ج ۱۰۰، ص ۲۲۵.
[۱۶۵]-مستدرک الوسائل، قسمت نکاح، باب ۱۳.
[۱۶۶]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۷.
[۱۶۷]-همان مدرک.
[۱۶۸]-ازدواج در اسلام/۴۷.
[۱۶۹]-وسائل الشیعه ابواب مقدمات نکاح، باب ۳۶.
[۱۷۰]-وسائل الشیعه، ابواب مقدمات نکاح، باب ۳۶.
[۱۷۱]-وسائل الشیعه، ابواب مقدمات نکاح، باب ۳۶.
[۱۷۲]-ازدواج در اسلام/۴۹.
[۱۷۳]-همان مدرک.
[۱۷۴]-محجة البیضاء، ج ۳، ص ۵۴.
[۱۷۵]-بقره/۲۵۷.
[۱۷۶]-رعد/۳۸.
[۱۷۷]-بحار، چاپ مؤسسه وفا، ج ۱۰۰، ص ۲۳۳.
[۱۷۸]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۳۷.
[۱۷۹]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۳۵.
[۱۸۰]-همان مدرک، ص ۲۳۱.
[۱۸۱]-ازدواج در اسلام/۵۹.
[۱۸۲]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۳۲.
[۱۸۳]-ازدواج در اسلام/۶۰.
[۱۸۴]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۳۶.
[۱۸۵]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۳۸.
[۱۸۶]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۳۹.
[۱۸۷]-ازدواج در اسلام/۶۱.
[۱۸۸]-همان مدرک/۷۰.
[۱۸۹]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۳۸.
[۱۹۰]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۳۷.
[۱۹۱]-ازدواج در اسلام/۶۷.
[۱۹۲]-بحار، ج ۷۵، ص ۲۸۵.
[۱۹۳]-میزان الحکمه ۱۶۶ ـ ۱۶۷.
[۱۹۴]-میزان الحکمه ۱۶۶ ـ ۱۶۷.
[۱۹۵]-بحار، چاپ مؤسسه وفاء بیروت، ج ۱۰۰، ص ۳۴۹.
[۱۹۶]-همان مدرک.
[۱۹۷]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۳۵۰ ـ ۳۵۱.
[۱۹۸]-همان مدرک.
[۱۹۹]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۳۵۱.
[۲۰۰]-بحار، ج ۴۳، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۲.
[۲۰۱]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۶۷.
[۲۰۲]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۶۶.
[۲۰۳]-ازدواج در اسلام/۱۱۲.
[۲۰۴]-ازدواج در اسلام/۱۱۲.
[۲۰۵]-ازدواج در اسلام/۱۱۴، مستدرک باب نکاح، فصل ۳۱.
[۲۰۶]-ازدواج در اسلام/۱۱۴، مستدرک باب نکاح، فصل ۳۱.
[۲۰۷]-خرما و روغن و کشک یا آرد مخلوط به هم.
[۲۰۸]-ازدواج در اسلام/۹۱.
[۲۰۹]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۸۰ ــ علل الشرایع، ص ۵۱۴ ـ ۵۱۷ ــ امالی صدوق ص ۵۶۶ ـ ۵۷۰.
[۲۱۰]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۸۵.
[۲۱۱]-همان مدرک.
[۲۱۲]-علل الشرایع/۳۰۹.
[۲۱۳]- بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۸۷.
[۲۱۴]-بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۸۹.
[۲۱۵]-همان مدرک/۲۹۰.
[۲۱۶]-همان مدرک/۲۹۰.
[۲۱۷]-همان مدرک/۲۹۵.
[۲۱۸]-بقره/۲۲۲.
[۲۱۹]-میزان الحکمة، ج ۵، ص ۵۵۸.
[۲۲۰]-همان مدرک.
[۲۲۱]-نهج البلاغه / خطبه ۱۶۰.
[۲۲۲]-میزان الحکمة، ج ۱۰، ص ۹۲.
[۲۲۳]-همان مدرک.
[۲۲۴]-همان مدرک.
[۲۲۵]-همان مدرک.
[۲۲۶]-همان مدرک.
[۲۲۷]-همان مدرک.
[۲۲۸]-میزان الحکمة، ج ۱۰، ص ۹۳.
[۲۲۹]-همان مدرک.
[۲۳۰]-همان مدرک.
[۲۳۱]-میزان الحکمة، ج ۱۰، ص ۹۵.
[۲۳۲]-همان مدرک.
[۲۳۳]-همان مدرک.
[۲۳۴]-میزان الحکمة، ج ۱۰، ص ۹۴.
[۲۳۵]-میزان الحکمة، ج ۴، ص ۵۹۶.
[۲۳۶]-بحار، ج ۷۶، ص ۱۳۱.
[۲۳۷]-میزان الحکمة، ج ۴، ص ۵۹۷.
[۲۳۸]-همان مدرک.
[۲۳۹]-همان مدرک.
[۲۴۰]-همان مدرک.
[۲۴۱]-بحار، ج ۷۶، ص ۱۲۹.
[۲۴۲]-میزان الحکمة، ج ۴، ص ۵۹۹.
[۲۴۳]-همان مدرک.
[۲۴۴]-بقره/۱۷۲.
[۲۴۵]-بقره/۱۶۸.
[۲۴۶]-اعراف/۳۱.
[۲۴۷]-میزان الحکمة، ج ۱، ص ۱۱۷.
[۲۴۸]-همان مدرک.
[۲۴۹]-همان مدرک.
[۲۵۰]-میزان الحکمة، ج ۱، ص ۱۱۷ ـ ۱۱۸.
[۲۵۱]-همان مدرک.
[۲۵۲]-همان مدرک.
[۲۵۳]-همان مدرک.
[۲۵۴]-وسائل، ج ۱۶، ص ۴۰۶.
[۲۵۵]-میزان الحکمة، ج ۱، ص ۱۲۳.
[۲۵۶]-وسائل، ج ۱۶، ص ۵۲۰.
[۲۵۷]-وسائل، ج ۱۶، ص ۵۱۸.
[۲۵۸]-میزان الحکمة، ج ۱، ص ۱۲۵.
[۲۵۹]-وسائل، ج ۱۶، ص ۵۳۹.
[۲۶۰]-بحار، ج ۶۲، ص ۳۲۴.
[۲۶۱]-میزان الحکمة، ج ۱، ص ۱۱۶.
[۲۶۲]-همان مدرک.
[۲۶۳]-همان مدرک.
[۲۶۴]-همان مدرک.
[۲۶۵]-آل عمران/۱۵۹.
[۲۶۶]-قلم/۴.
[۲۶۷]-میزان الحکمة، ج ۳، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۸.
[۲۶۸]-همان مدرک.
[۲۶۹]-همان مدرک.
[۲۷۰]-همان مدرک.
[۲۷۱]-بحار، ج ۷۱، ص ۳۸۸ ـ ۳۸۹.
[۲۷۲]-همان مدرک.
[۲۷۳]-بحار، ج ۷۱، ص ۳۸۵.
[۲۷۴]-همان مدرک.
[۲۷۵]-بحار، ج ۷۷، ص ۵۸.
[۲۷۶]-میزان الحکمة، ج ۳، ص ۱۴۹.
[۲۷۷]-همان مدرک.
[۲۷۸]-روم/۲۱.
[۲۷۹]-میزان الحکمة، ج ۲، ص ۲۰۵.
[۲۸۰]-وسائل چاپ آل البیت، ج ۱۶، ص ۱۷۱.
[۲۸۱]-میزان الحکمة، ج ۲، ص ۲۱۰.
[۲۸۲]-کافی، ج ۲، ص ۱۹۹.
[۲۸۳]-وسائل، چاپ آل البیت، ج ۲۰، ص ۲۲ ـ ۲۳.
[۲۸۴]-همان مدرک.
[۲۸۵]-آل عمران/۱۴.
[۲۸۶]-وسائل، ج ۲۰، ص ۲۳ ـ ۲۴.
[۲۸۷]-همان مدرک.
[۲۸۸]-همان مدرک.
[۲۸۹]-وسائل، ج ۱۶، ص ۳۰۳ چاپ آل البیت.
[۲۹۰]-وسائل، ج ۱۶، ص ۳۰۴ ـ ۳۰۵.
[۲۹۱]-همان مدرک.
[۲۹۲]-انعام/۱۶۰.
[۲۹۳]-آل عمران/۱۳۴.
[۲۹۴]-شوری/۴۰.
[۲۹۵]-بحار، ج ۷۱، ص ۴۰۰.
[۲۹۶]-میزان الحکمة، ج ۶، ص ۳۶۷.
[۲۹۷]-همان مدرک.
[۲۹۸]-همان مدرک.
[۲۹۹]-میزان الحکمة، ج ۶، ص ۳۶۸ ـ ۳۷۰.
[۳۰۰]-همان مدرک.
[۳۰۱]-همان مدرک.
[۳۰۲]-همان مدرک.
[۳۰۳]-میزان الحکمة، ج ۷، ص ۲۶۸.
[۳۰۴]-همان مدرک.
[۳۰۵]-همان مدرک.
[۳۰۶]-همان مدرک.
[۳۰۷]-بحار، ج ۲، ص ۱۳۵.
[۳۰۸]-بحار، ج ۷۴، ص ۲۳۰.
[۳۰۹]-میزان الحکمة، ج ۷، ص ۲۳۱.
[۳۱۰]-میزان الحکمة، ج ۷، ص ۲۳۰ ـ ۲۳۱.
[۳۱۱]-همان مدرک.
[۳۱۲]-همان مدرک.
[۳۱۳]-همان مدرک.
[۳۱۴]-میزان الحکمة، ج ۷، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۳.
[۳۱۵]-همان مدرک.
[۳۱۶]-همان مدرک.
[۳۱۷]-همان مدرک.
[۳۱۸]-کافی، ج ۲، ص ۱۱۰.
[۳۱۹]-میزان الحکمة، ج ۷، ص ۲۳۶.
[۳۲۰]-میزان الحکمة، ج ۷، ص ۲۳۶.
[۳۲۱]-میزان الحکمة، ج ۷، ص ۴۱۴.
[۳۲۲]-میزان الحکمة، ج ۷، ص ۴۱۴.
[۳۲۳]-بحار، ج ۷۳، ص ۲۹۴.
[۳۲۴]-لقمان/۱۸.
[۳۲۵]-نساء/۳۴.
[۳۲۶]-انعام/۱۵۲.
[۳۲۷]-بقره/۸۳.
[۳۲۸]-طه/۴۴.
[۳۲۹]-اسرا/۲۸.
[۳۳۰]-فصلت/۳۳.
[۳۳۱]-کنز العمال.
[۳۳۲]-میزان الحکمة، ج ۸، ص ۴۳۴ ـ ۴۴۰.
[۳۳۳]-همان مدرک.
[۳۳۴]-همان مدرک.
[۳۳۵]-همان مدرک.
[۳۳۶]-بحار، ج ۷۷، ص ۲۱۴.
[۳۳۷]-میزان الحکمة، ج ۲، ص ۲۵۹.
[۳۳۸]-نازعات/۴۰ ـ ۴۱.
[۳۳۹]-وسائل، ج ۱۴، ص ۱۹.
[۳۴۰]-نهج البلاغه، شرح ابن ابی الحدید، ج ۹، باب ۱۵۳، ص ۱۶۰.
[۳۴۱]-میزان الحکمة، ج ۷، ص ۳۵۷ ـ ۳۵۸.
[۳۴۲]-همان مدرک.
[۳۴۳]-احزاب/۵۹.
[۳۴۴]-نور/۳۰.
[۳۴۵]-نور/۳۱.
[۳۴۶]-بحار، ج ۷۸، ص ۲۸۴.
[۳۴۷]-بحار، ج ۱۰۴، ص ۳۶.
[۳۴۸]-بحار، ج ۱۰۴، ص ۳۶.
[۳۴۹]-بحار، ج ۱۳، ص ۳۲.
[۳۵۰]-میزان الحکمة، ج ۱۰، ص ۷۷.
[۳۵۱]-میزان الحکمة، ج ۱۰، ص ۷۸.
[۳۵۲]-نور/۳۱.
[۳۵۳]-میزان الحکمة، ج ۲، ص ۱۵۴.
[۳۵۴]-تحف العقول/۲۸.
[۳۵۵]-زمر/۹.
[۳۵۶]-میزان الحکمة، ج ۶، ص ۴۴۹.
[۳۵۷]-همان مدرک.
[۳۵۸]-بحار، ج ۷۷، ص ۱۷۵.
[۳۵۹]-بحار، ج ۱، ص ۱۸۵.
[۳۶۰]-زلزال/۷ ـ ۸.
[۳۶۱]-بحار، ج ۷۰، ص ۲۵.
[۳۶۲]-میزان الحکمة، ج ۸، ص ۲۱۲.
[۳۶۳]-بحار، ج ۷۰، ص ۵۳.
[۳۶۴]-میزان الحکمة، ج ۸، ص ۲۱۶ ـ ۲۱۸.
[۳۶۵]-همان مدرک.
[۳۶۶]-بحار، ج ۷۰، ص ۵۲.
[۳۶۷]-میزان الحکمة، ج ۸، ص ۲۱۶ ـ ۲۱۸.
[۳۶۸]-همان مدرک.
[۳۶۹]-بحار، ج ۷۸، ص ۸.
[۳۷۰]-انعام/۸۲.
[۳۷۱]-بحار، ج ۷۳، ص ۱۰۷.
[۳۷۲]-بحار، ج ۷۸، ص ۳۷.
[۳۷۳]-وسائل، ج ۲۰، ص ۱۴، چاپ آل البیت.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی تبیان زنجان