شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

جهانی شدن علم


جهانی شدن علم
جهانی سازی دیدگاهی است که در آن از جنبه برنامه ریزی اقتصادی اجتماعی به جهان به طور جامعه ای یک دست نگریسته می شود. جهانی سازی اما در حقیقت عبارتی است که سازمان های بین المللی مانند صندوق بین المللی پول (IMF) و بانک جهانی (WB) به وجود آوردند، تعریفی که آن ها از جهانی سازی ارائه دادند در حقیقت تعمیم دادن سیاست های کشورهای پیشرفته غربی به تمامی کشور های جهان است و به خاطر ماهیت اقتصادی این سازمان ها، جهانی سازی بیشتر از هر چیز راهبردی اقتصادی است که در نهادی تحت عنوان سازمان تجارت جهانی (WTO) پیگیری می شود.
جهانی سازی البته جنبه سیاسی نیز دارد که سازمان ملل متحد آن را به پیش می برد اما بر خلاف اقتصاد، امور اجتماعی و دانش که به آن به طور مفصل خواهم پرداخت؛ سیاست به راحتی به مرزهای سیاسی کشور ها محدود می شود و لذا سیاست و دیپلماسی جهانی کمتر به عنوان استراتژی موثر در زندگی ساکنین کره خاکی در نظر گرفته می شود. متاسفانه جهانی شدن علم چنان به اقتصاد گره خورده است که نمی توان این دو را جدا از یکدیگر بررسی کرد لذا به مقدمه بسیار مختصری در باب جهانی شدن اقتصاد می پردازم و پس از آن بحث را با جهانی شدن علم ادامه می دهم.
جهانی سازی از جنبه اقتصادی آن به طور کلی به آزادسازی سرمایه برمی گردد. به این معنا که پول و سرمایه محدود به مرزهای کشورها نباشند. این ایده توسط کشورهای غربی و با اشباع شدن بازارهای سرمایه داخلی و نداشتن توجیه اقتصادی سرمایه گذاری بیشتر در بازارهای خود و تحت عنوان کمک به کشورهای در حال توسعه مطرح گردید. این سیاست ها به این معنی بودند که کشورهای پیشرفته با انتقال سرمایه و کارخانجات خود به کشورهای فقیر (به خاطر نیروی کار و مواد اولیه ارزان) هزینه تولید اقلام مصرفی خود را پائین آوردند. در حالیکه این اقلام بر خلاف کالاهای ضروری مورد نیاز کشور های فقیر جزء کالاهایی محسوب می شدند که توجیه اقتصادی برای تولید نداشتند این در حالی بود که تولید کالاهای اساسی در کشورهای در حال توسعه که توجیه اقتصادی دارد به طور کلی نادیده گرفته شد. در عین حال سیاست "لسه فر"۱ پنهان در اصول جهانی سازی امکان رقابت مجموعه های کوچک و با سرمایه محدود (که اغلب نیز در کشورهای فقیر وجود دارند) را با حذف تعرفه های گمرکی و ایجاد بازار جهانی از بین برد. در مجموع سیاست های چند سال اخیر سازمان تجارت جهانی منجر به خروج سرمایه از کشورهای فقیر و بدهکارتر شدن آن ها به کشور های پیشرفته شده است، گرچه کشورهای محدودی نیز توانستند از موج سرمایه سرازیر شده به بازارهایشان حداکثر استفاده ببرند (مانند تایوان و کره) اما بسیاری موفقیت ایشان را نه در جذب سرمایه بلکه در رساندن خود به لبه فناوری و علم می دانند.
شاید بتوان جهانی شدن علم را از دو جنبه بررسی کرد؛ یکی از لحاظ سیر گسترش علم در جهان و دیگری سیاست گذاری جهانی برای آن. گسترش علم در جهان امری است که قرن ها پیش آغاز شد و نمونه های آن را در ترجمه متون علمی تمدن های مختلف به زبان های دیگر می بینیم. شاید نقطه عطفی در تاریخ علم را بتوان جنگ های صلیبی و آغاز موج انتقال و تبادل علم شرق به غرب در حاشیه دریای مدیترانه (از لبنان و فلسطین تا سیسیل تا آندلس) دانست. صنعت چاپ اما موثرترین عامل گسترش علم محسوب می گردد؛ برای قرن ها (و حتی هنوز) مهمترین راه آموزش علم از طریق کتاب ها و انتشارات بوده است. اما روند گسترش علم در قرن بیستم جهشی رو به جلو داشت، که بخشی از آن به رواج یافتن مجلات علمی، کنفرانس های بین المللی و افزایش تعامل بین دانشمندان کشورهای مختلف مربوط می شد و بخش دیگر آن به اهمیت یافتن علم و فناوری به عنوان یک داشته استراتژیک در نظر کشورهای مدعی قدرت مربوط می شد (به عنوان مثال می توان به عملیات گسترده شوروی سابق و آمریکا پس از سقوط آلمان نازی برای انتقال دانشمندان و فناوری آلمان به کشور خود اشاره کرد) اما شاید آخرین موج گسترش علم را بتوان شبکه جهانی و دیجیتال شدن دانش در نظر گرفت. گرچه در سالیان اخیر موانعی نیز در راه گسترش علم به وجود آمده اند که در ادامه به آنها خواهم پرداخت.
به شخصه عقیده دارم که پرداختن به روند تاریخی گسترش و جهانی سازی علم و چرائی آن امری بیهوده است زیرا که اغلب خوانندگان این مطلب خود تبعات جهانی سازی علم را حس می کنند و برای چرائی آن نیز می توانند دلایل کافی بیاورند. اما آنچه که جای بحث دارد، ساز و کار و چگونگی جهانی سازی علم است.
پرچمداران توسعه پایدار بر خلاف اقتصاددانان که آزادسازی سرمایه را هدف جهانی سازی می دانند عقیده دارند که علم باید شامل اصول آزادسازی و جهانی سازی گردد. متاسفانه امروزه در تئوری های اقتصاد کلان سرمایه های طبیعی را نامحدود در نظر می گیرند و به همین خاطر ارزش آن ها را ناچیز محسوب می کنند. در حالی که سرمایه های طبیعی محدود هستند و این محدودیت برای آن ها ارزش می افریند. این ارزش "رانتی" است که کمیابی می دهد. در حقیقت طبیعت ظرف محدودی است که بعد از مدتی برداشت تمام می شود. اما بر خلاف سرمایه های طبیعی که پول و اقتصاد بر مبنای آنها قرار دارد، این دانش و علم است که نامحدود است و لذا باید ارزش آن صفر باشد. زیرا که دانش ظرفی است که اگر آن را با دیگری شریک شویم، از ظرفیت آن کم نشده است بلکه بر آن افزوده شده است (در حقیقت مثل این می ماند که ظرفی مانند ظرف خود به فرد دیگری داده باشیم). این توجیه کننده اصل حرکت آزاد اطلاعات است. اما در دنیای کنونی برای جریان اطلاعات محدودیت به وجود می آورند و این محدودیت مصنوعی باعث "رانتی" می شود که هزینه تولید و گسترش علم را افزایش می دهد. در عین حال نباید فراموش کرد که علم کنونی بر مبنای علم گذشته قرار دارد که اغلب به طور رایگان و یا با هزینه اندک به دست ما رسیده است و لذا برای تولید علم در آینده نیاز به دسترسی آسان و ارزان به علم امروز است.
محدودیت مصنوعی که به آن اشاره شد در حقیقت بحث حق معنوی است. حق معنوی به فرد، شرکت یا کشور اجازه می دهد تا محدودیت برای استفاده و گسترش دانش به وجود آورد و آن ها این حق معنوی را دستمایه سودآوری می کنند، البته پیش از این با استفاده از مهندسی معکوس و روش هایی همچون گرفتن لیسانس تولید، کشورهای در حال توسعه می توانستند از کمند این محدودیت ها رها شوند اما متاسفانه کشورهای پیشرفته سایه سازمان تجارت جهانی و سیاست های آن را بر سر علم نیز کشیدند و با معاهده ای تحت عنوان TRIPS حق مالکیت معنوی را امری بین المللی کردند که تمامی کشورهای عضو ملزم به اجرای آن باشند. نکته جالب در بحث حق مالکیت معنوی این است که این قوانین تنها به کار کمپانی های دارویی و شیمیایی می آیند، زیرا که تنها آن ها هستند که می توانند یک فرمولاسیون مشخص را به نام خود ثبت کنند، در حالیکه در مورد دیگر فناوری ها با تغییرات مختصر می توان حق مالکیت معنوی را دور زد. در تائید این بحث می توان به شکایت نقص حقوق معنوی در سطح بین المللی اشاره کرد که ۸۰% از آنها مربوط به کمپانی های مواد شیمیایی و دارویی می شود. البته اخیرا به این بحث کمپانی های مواد زیستی و نرم افزاری نیز افزوده شده اند که در دو مورد اخیر عواقب حق مالکیت معنوی به مانند آن چه که به دیگر کمپانی ها اهدا می شود می تواند بسیار وخیم باشد، زیرا که آن ها می توانند که یک ژن و یا محصول یک ژن را تحت پوشش مالکیت معنوی قرار دهند در حالیکه که در سیاست های رسمی سازمان تجارت جهانی نیز ذکر شده است که آن چه که از یک پروسه طبیعی به دست می آید (مانند یک ژن) و یا محصول تفکر منطقی است (مانند یک نرم افزار) نمی تواند تحت پوشش حق مالکیت قرار گیرد. نبرد حقوقی این کمپانی ها برای حق مالکیت معنوی کماکان در جریان است.
قابل ذکر است که سیاست گذاری برای جهانی سازی علم در چند سال اخیر همیشه برای محدود کردن آن نبوده است. اکنون در جهان سیاست جذب دانشجو از کشورهای دیگر با جدیت در دستور کار اغلب کشورهای پیشرفته قرار دارد، نظریه پردازان حوزه علم، به این نتیجه رسیده اند که ایجاد تنوع فرهنگی اجتماعی و توسعه علم می تواند تاثیر قابل توجهی در تسریع روند تولید علم و فناوری داشته باشد. هم اکنون اتحادیه اروپا جلودار جهانی سازی علم در سطح آکادمیک است و این استراتژی را با پروژه ای تحت عنوان اراسموس (Erasmus) پیگیری می کند. دیگر کشور ها نیز طرح های مشابهی را در دسترس اجرا دارند. به عنوان مثال موسسه ماکس پلانک که در آلمان قرار دارد سیاست اصلی خود را مبتنی بر صدور دانش گذاشته است، پروفسور گروس (Gruss) رئیس این موسسه در کنفرانسی مطبوعاتی هنگام افتتاح شعبه این موسسه در چین اعلام کرده بود که "آلمان سرمایه دیگری جز آموزش دانش ندارد" و این سیاستی است که نه تنها این موسسه بلکه دولت آلمان نیز به آن پایبند است.
با تمام این احوال به نظر می رسد، فرصت های ایده آلی برای بهره بردن از موج جهانی سازی علم در اختیار کشورهای در حال توسعه قرار دارد. بنابراین کشور هایی همچون کشور ما باید سیاست ها و استراتژی هایی کوتاه مدت و درازمدت برای بهره بردن از فرصت ها را طراحی کنند. درست است که اتکا به توانایی بومی برای تولید دانش بسیار غرورآفرین و ارزشمند است اما با بهره بردن از ظرفیت جهانی علم می توان، هزینه تولید و بومی سازی علم و بازه زمانی مورد نیاز برای این امر را به حداقل رساند.
امیر مومنی دانشجوی پزشکی.عضو ارشد گروه مطالعات و تحقیقات مدیریت دانشگاه علوم پزشکی اصفهان
۱ لسه فر(Laissez-Faire) مکتب فکری اقتصادی است که در قرن هجدهم میلادی مطرح شد. در این مکتب اعتقاد بر این است که اقتصاد باید آزاد از هر گونه مداخله دولت باشد، در تعابیر مدرن لسه فر به تجارت آزاد و با حداقل مداخله از طرف دولت اطلاق می شود و تحت اصول این تجارت دولت تنها در کالاهای عمومی مانند آموزش یا بهداشت حق مداخله دارد و هرگونه مالیات و یا تعرفه اقتصادی تنها در جهت تامین کالاهای عمومی توجیه پذیر است.
منابع:
- Role of Science in a globalizing world; Africa Development Report
- Max Plank Society Annual Report; ۲۰۰۵
- Globalization of Science; Materials Today; May ۲۰۰۴
- National Innovation Systems and IP Regimens, OECD paper
- Globalization & Sustained development; Oxfam report ۲۰۰۱
منبع : نشریه قاف