چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به یک وصیت نامه - به مناسبت ۲۸ مرداد ۱۳۳۲


نگاهی به یک وصیت نامه - به مناسبت ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
وصیت‏نامه یك بخشی از زندگی افراد است. بخشی كه در صدد است ارتباط انسان با دنیا را مستمر نماید.
وصیت نامه در اكثر فرهنگها وجود دارد. در وصیت نامه انسانها دستاوردهای مادی و معنوی خود را كه در تمام زندگی با خود داشته‏اند و از تملك آن لذت برده‏اند به دیگری واگذار می‏كنند تا نام خود را ماندگار كنند. حس عجیبی در وصیت نامه‏ها نهفته است، آخرین فرصت برای ابراز علاقه و عشق به دیگران، آخرین فرصت برای گرفتن انتقام از بدخواهان و آخرین فرصت برای تلاش هرچند غیرمؤثر به منظور ماندگاری بیشتر در اذهان، در هر فرهنگی به وصیت‏نامه نگاهی خاص وجود دارد. تحلیل انواع دیدگاه و عملكرد وصیت نامه منظور این نوشتار نیست.
در این سطور بر آنم تا به مناسبت ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ وصیت‏نامه مردی را پیش‏روی شما قرار دهم كه به واسطه كودتای نگین ۲۸ مرداد خانه نشین شد و پس از سالها تلاش و مرارت برای مام وطن در سن ۸۴ سالگی در تبعید و در گوشه‏ خانه اجدادیش در احمدآباد دار فانی را وداع گفت.
وصیت‏نامه دكترمحمد مصدق بسیار كوتاه است. كلاً سه بند و هر بند یك سطر بیشتر نیست و تنها در بند سوم طی چند سطر مایملك خود را به نزدیكانش واگذار نموده است.
اما آنچه این وصیت‏نامه را حائز اهمیت می‏كند چیست؟ بند اول وصیت‏نامه مهمترین قسمت آن است. كوتاه و مختصر.
«وصیت‏ می‏كنم كه فقط فرزندان و خویشان نزدیكم از جنازه من شعیع كنند و مرا در محل شهدای ۳۰ تیر دفن نمایند.»
این فراز از وصیت‏نامه مصدق بیانگر چه مفهومی است مردی كه در زنده بودن بر فراز دستان مردم در بین جمعیت حركت می‏كرد و می‏شنید كه فریاد یا مرگ یا مصدق مردم فضای شهر را پر هیاهو می‏كرد. چرا باید در وصیت‏نامه خود بخواهد كه هیچ غریبه‏ای زیر تابوت او نباشد. این دلگیری از كجاست، بی‏شك ۲۸ مرداد و خاطره شوم آن روز و سكوت مردم و فریاد مشتی مزدور استخدام شده از بین اوباش، قلب پیراحمدآباد را به درد آورده بود تا جایی كه مردی با روحیات مصدق كه تمام دارایی خود را به پای مام وطن ریخته بود و چون خدمتگزاری صدیق، در راه استقلال و آزادی این وطن از جان ودل كوشیده بود. چنین گوشه‏گیر و دلخسته شود كه مردمی كه او سالها به عشق آنان پای در مسیر مبارزه گذاشته بود. هم‏اكنون حق شركت در تشعیع جنازه او را نداشته باشند.
برخی بر این عقیده‏اند كه این آخرین تصمیم او نیز از سر خیرخواهی برای مردم بود. او از ترس اینكه حكومت ظالم و دیكتاتور آسیبی به مردم وارد كنند. حضور مردم را ممنوع اعلام كرده است.
فاز دوم این بند از وصیت‏نامه بیانگر دلبستگی دكتر مصدق به قیام ۳۰ تیر و شهدای گرانقدر آن واقعه بزرگ است. او در انتها درخواست می‏كند تا در كنار هم‏رزمان خود به خاك سپرده شود. هر چند با دستور دیكتاتور این آرزوی پیرمرد اجابت نشد.
در بند دوم وصیت‏نامه دكتر مصدق دیون خود را به اعتبار هرگونه سند رسمی می‏پذیرد و در بند سوم منافع حاصل از پنج سند ملكی را به عزیزان خود واگذار می‏كند كه اكثراً از اموال پدری و شامل خانه مسكونی و مستغلات است.
در این بند دكتر مصدق منافع سال اول دارایی خود را طبق یك لیست به افرادی كه معین شده بخشیده و مابقی را خرج نماز و روزه و حج خود نموده است و عواید سال دوم را به باشگاه دانشجویان واگذار كرده است.
میزان توجه او به نماز و روزه و حج و توجه خاص او به دانشجویان جای بسی تأمل است. این وصیت‏نامه كه در روستای احمدآباد در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۴۴ شمسی به امضای دكتر رسیده بسیار مختصر است. دكتر در وصیت‏نامه به نصیحت دیگران یا گلایه از ظلمهایی كه به او شد نپرداخته است. خود را صاحب چیزی یا افتخاری ندانسته است او خود را وارث نهضت ملی نفت معرفی نكرده و هیچ اشاره‏ای به تبعید و ظلم ستمشاهی نكرده است. او در بند اول قهر خود را بیان كرده است و در بند دوم مسئولیت اسناد خود را پذیرفته و در بند سوم مختصر مایملكی كه برای او مانده بود به عزیزانش واگذار كرده است و تنها چیزی كه در این وصیت‏نامه مورد توجه او بوده نماز وروزه و حج و دانشجویان بوده است. از وصیت‏نامه این مرد بزرگ هیچ طلبكاری یا زیاده‏خواهی به چشم نمی‏خورد و برای خود تنها یك آرزو داشت و آن هم‏جواری با شهدای ۳۰ تیر بود كه در امتداد ظلم شاهانه محقق نشد. مصدق برای ماندگاری در اندیشه تاریخی مردم ایران نیازی به درخواست در وصیت‏نامه یا ثبت وقایع در آن نداشت.
او بی‏اعتنا به دنیا و آنچه در آن گذشت پس از نامهربانی ۲۸ مرداد تكیه بر عصای چوبیش با ردایی پشمی سالهای پایان عمر خود را در احمدآباد سپری كرد و حتماً با خود زمزمه می‏كرد كه پیرمرد تو دین خود را به مام وطن ادا كرده‏ای و شیره جان ملت (نفت) را به آنان بازگردانیدی و جبروت پوشال دیكتاتور را شكستی و به مردم آموختی كه اگر با هم باشند و عاشق می‏‎توانند ایرانی آزاد و آباد داشته باشند.
خسرو كلانتری
منبع : هفته نامه فصل نو