شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


معرفی انسان شناسی اقتصادی


معرفی انسان شناسی اقتصادی
تاریخچه پیدایش انسان‌شناسی اقتصادی به عنوان شاخه ای مستقل در مطالعات انسان‌شناختی به آغاز دهه ۶۰میلادی و مباحثی که بین جوهرگرایان(substantivistes) و صورت‌گرایان(formalistes) در گرفت، باز‌می‌گردد. در حالی که پیشینه آن را تا سالها قبل، می‌توان در سه زمینه دنبال کرد، زمینه نخست که خارج از حوزه خاص علم انسان شناسی قرار دارد، نظریات کلاسیک اقتصاد سیاسی است که بیش از همه بر انسان‌شناسان صورت‌گرا تاثیرگذار بوده است.(ریویر،۱۳۸۲ :۵-۱۲۴)
دومین زمینه را می‌توان در آثار کلاسیک انسان‌شناسی مورد جستجو قرار داد، از جمله توجهی که تطورگرایان به موضوع مالکیت و قوانین آن در تمدن های تاریخی و وضعیت آن در جوامع ابتدایی و روستایی امروز داشته‌اند(در ربع آخر قرن نوزدهم)، و همچنین در دهه ۲۰ قرن بیستم، می‌توان اشاره کرد به یافته های مردم‌شناسانی چون مالینفوسکی در مورد کارکرد مبادله و ضوابط آیینی و نمایشی آن، و یا تاکید مارسل‌موس که امر اقتصادی در درون یک پدیده تام اجتماعی قرار می‌گیرد که خویشاوندی، دین و سیاست در آن تداخل دارند، (همان).
سومین زمینه‌ای که می توان به عنوان پیشینه ای برای انسان شناسی اقتصادی نام برد، مباحثی است که در تاریخ انسان شناسی تحت عنوان محیط شناسی فرهنگی در حوزه انسان‌شناسی آمریکا رشد یافت(دهه۵۰). محیط شناسی‌انسانی با بررسی مکانیسم های انطباق با محیط و استراتژی‌های تامین معاش به تطوری چند خطی و متناسب با محیط معتقد شد. مقصود ایشان از تطورگرایی چند خطی در انتقاد به جبرگرایی تاریخی، تاکید بر این امر بود که هرچند وجود یک حرکت عمومی و کلان در جوامع انسانی به سوی جلو قابل انکار نیست، اما این حرکت نامنظم بوده و اکیداً قابل تقلیل به یک خط سیر تاریخی و مراحل پیشرفت برای همه جوامع نیست.(فکوهی،۱۳۸۱: ۸-۲۱۵)
● رویکردهای نظری
مباحث نظری بزرگی که سبب شکل گیری و سازمان یافتن انسان شناسی اقتصادی شدند از آغاز دهه ۶۰ میلادی و در میان سه گروه از اندیشمندان انجام گرفت: صورت گرایان(formalistes) سپس جوهرگرایان(substantivistes) و سرانجام مارکسیست‌ها(ریویر،همان:۱۲۵)
جوهرگرایان اصول اقتصاد بازار را فقط در مورد جوامع صنعتی معتبر می دانند. و معتقدند که مفاهیم اقتصادی کشورهای صنعتی قابل استفاده در دیگر کشور ها نیست(ریویر،همان:۱۲۶). و پولانی،مهم‌ترین نماینده این رویکرد، معتقد است که در جوامع غیر اروپایی اقتصاد درون زمینه های اجتماعی دیگری نظیر خویشاوندی و دین قرار گرفته است و نمی‌تواند به صورت مجزا تحلیل شود. پس از پولانی انسان‌شناسانی چون مارشال سالینز، المان سرویس و برخی متفکران از وی تبعیت کردند (فکوهی،همان:۲۸۲).
صورت‌گرایان از جمله برلینگ و لوکر تحت تاثیر اقتصاد کلاسیک معتقد بودند که اصول اقتصاد بازار اموری جهان شمول هستند، زیرا انسان موجودی طالب منفعت، قدرت و شهرت است و برای دست یافتن به اهداف خود دست به محاسبه عقلانی می‌زند(ریویر،همان:۱۲۵) و معتقد بودند که خاص‌گرایی اقتصادی در جوامع غیر اروپایی که مورد نظر جوهرگرایان است، نمی تواند راه به جایی ببرد زیرا اقتصاد نظامی است با مفاهیم یکسان که در هر کجا شاید رنگ محلی به خود بگیرد.(فکوهی،همان:۲۸۳)
انسان شناسی اقتصادی مارکسیستی یک بازسازی فرانسوی از مارکسیسم است که مقارن بحران بلوک شرق در پی مرگ استالین در دو حوزه اندیشه های آلتوسر، استراوس و بوردیو و حوزه دانشگاهی مطالعات آفریقا و اقیانوسیه شکل گرفت. این رویکرد ضمن تایید اقتصاد به عنوان مهمترین نهاد در زندگی انسانی معتقد است که هرچند در جوامع غیر صنعتی نیز رابطه استثماری مشاهده می شود اما این رابطه می تواند شکلی کاملاً متفاوت با تاریخ جوامع صنعتی داشته باشد، بنابراین مراحل تاریخی مورد نظر مارکسیسم پدیده ای غیر ضروری و متعلق به تاریخ اروپا است(فکوهی،همان:۶-۲۸۳).
منابع:
ریویر، کلود (۱۳۸۲) درآمدی بر انسان شناسی ، ترجمه ناصر فکوهی، نشر نی.
فکوهی، ناصر(۱۳۸۱) تاریخ اندیشه و نظریان انسان شناسی، نشر نی.
منبع : خانه انسان شناسی ایران