دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


باید بخندیم و باید بترسیم


باید بخندیم و باید بترسیم
عوامل مذهبی نقش عمده ای را در مقابل سینمای ترس ایفا می کنند. علی الخصوص در ایران فیلم سازی تخیلی و فراواقع هر چه هم از لحاظ تکنیک و داستان قوی باشد؛ باز هم زیر سایه ی مطابقت با آموزه های دینی قرار می گیرد. مثلا شخصیتی مثل یک خون آشام هرگز نمی تواند برای مسئولان سینمایی کشور ما جایگاهی پیدا کند. و یا اینکه محدودیت حضور زن در سینمای ایران و ارتباط فیزیکی وی با کاراکتر های مرد؛ داستان پردازی را که باید سراسر تماس و برخورد باشد با مشکل مواجه می کند.همانگونه که باید بخندیم؛ باید بترسیم
این جمله تبلیغاتی فیلم خوابگاه دختران؛ آخرین ساخته محمد حسین لطیفی است که روی بیلبوردهای تبلیغاتی اش از آن بهره گرفته است.
لطیفی می کوشد که در این اثر ژانر وحشت را دوباره در ایران به میان بکشد. ژانری که شاید در سینمای ما همگام با سینمای تخیل؛ مهجورترین سبک داستانی باشد.
موضوع وحشت در سینمای ایران بسیار ناپخته مانده است. معدود آثاری نیز که با این محوریت خلق شده اند؛ معمولا داستان هایی سطحی دارند و در دکور و کارگردانی و بازی بسیار ضعیف اند. شاید تنها از آثار موفق سینمای ترس در ایران بتوان به فیلم شب بیست و نهم اشاره کرد.
اساسی ترین مسئله در ساخت فیلمی با موضوع ترس؛ داستان است. بسیار فیلم های به اصطلاح وحشت آور بوده اند که ضعف سناریو در آنها؛ تماشاگر را نه تنها بر صندلی میخکوب نکرده که خندانیده است.
داستان در فیلم هایی از این دست باید کاملا واقعی و ملموس باشد و عوامل منطقی در آن کاملا رعایت شده باشد. در عین حال معما گونگی؛ غیر قابل پیش بینی بودن و هیجان از عوامل غیر قابل انکار این سبک از داستان نویسی است.
شاید به محض شنیدن سینمای وحشت به یاد vampireها دراکولاها و خون آشام ها بیفتیم و یا شاید هم بلافاصله نام آلفرد هیچکاک را به خاطر بیاوریم. اما فی الواقع سینمای ترس در ایران مختصاتی خاص دارد که آنرا از دیگر آثار جهانی در این زمینه متمایز می کند.
مهمترین دلیل در بی رونق ماندن این سبک در هنر هفتم ایران؛ مشکلات اجتماعی و سخت گیریهای بی مورد نظارتی ست. کارگردان ایرانی اگر فیلمی خیالی با مضمون ترس بسازد نمی تواند نام هیچ شهر و روستایی را به عنوان محل وقوع حادثه به میان بیاورد. هیچ ارگانی تحمل نمی کند که داستان فیلم در محدوده حرفه ای آن ساخته شود. مثلا فرض کنید داستان در یک بیمارستان ودر میان چند پرستار اتفاق افتاده باشد. بلافاصله سر و صدای جامعه پزشکی و پرستاری کشور بلند می شود که چرا جو بیمارستان های ما مخوف جلوه داده شده است.
یا اینکه اگر داستان؛ مانند فیلم خوابگاه دختران در یک خوابگاه دانشجویی اتفاق افتاده باشد کارگردان مجبور می شود برای فرار از این گزندها؛ نام یک شهر عجیب و غریب را به میان بکشد و و به دلایلی محل وقوع حادثه را به جای خوابگاه دانشگاه به خانه یک پیرزن روستایی بکشاند.
پس از آن عوامل مذهبی نقش عمده ای را در مقابل سینمای ترس ایفا می کنند. علی الخصوص در ایران فیلم سازی تخیلی و فراواقع هر چه هم از لحاظ تکنیک و داستان قوی باشد؛ باز هم زیر سایه ی مطابقت با آموزه های دینی قرار می گیرد.
مثلا شخصیتی مثل یک خون آشام هرگز نمی تواند برای مسئولان سینمایی کشور ما جایگاهی پیدا کند. و یا اینکه محدودیت حضور زن در سینمای ایران و ارتباط فیزیکی وی با کاراکتر های مرد؛ داستان پردازی را که باید سراسر تماس و برخورد باشد با مشکل مواجه می کند.
همه ی این عوامل به هم دست می دهند تا آثاری که می خواهند ژانر ترس را پی بگیرند ناخود آگاه به اثری جنایی و پلیسی بدل شوند. و می بینیم که خوابگاه دختران نیز تا حدی از این گزند لطمه دیده است.
حسین لطیفی در خوابگاه دختران با وجود همه نواقص موجود فیلم جذاب و قابل قبولی را ارائه می کند. دکور و صحنه آرایی و همین طور انتخاب لوکیشن در این فیلم بسیار اثر گذار است. مخصوصا در صحنه های مربوط به خانه متروک و دکوراسیون داخلی آن این مهم دیده می شود.
گریم و بازیگردانی نیز قابل قبول هستند. چرا که در سینمای ژانر ترس چه در ایران و چه در سایر نقاط جهان؛ چهره پردازی و انتخاب بازیگرانی که فیزیک و چهره مناسب داشته باشند؛ از جمله ی نکات بسیار مهم تلقی می شود. کاراکتر قاتل دیوانه در خوابگاه دختران تماشاچی را به وجد می آورد و مخصوصا در صحنه های ارتباط وی با جن های اطرافش هنر انتخاب بازیگر بیش از پیش نمود پیدا می کند.
موسیقی در خوابگاه دختران نام محمد رضا علیقلی را به همراه خود دارد اما هرگز نمی تواند نقش اساسی یک موزیک مناسب را در انتقال حس به بازیگر ایفا کند. موسیقی متن از اهرم های اساسی سینمای وحشت است و در بسیاری مواقع جای کاستی ها و نداشته های تکنیکی را نیز پر می کند. به عنوان مثال در فیلم شب بیست و نهم؛ شاید نیمی از بار انتقال حس بر عهده موسیقی ست که مجید انتظامی به خوبی از عهده آن بر می آید.
همین طور در متن داستان که مخلوط مناسبی از ترس و طنز و هیجان است؛ فقط در سکانس های محدودی بیننده غافل گیر می شود در حالی که ایجاد شوک و بر هم زدن حدس و گمان تماشاچی؛ از مهمترین عوامل جذابیت در یک داستان وحشت آور است. به عبارت بهتر در تمام سکانس هایی که منجر به تقابل شخصیت های منفی و مثبت داستان می شود؛ این تقابل از سوی بیننده قابل پیش بینی ست. البته به جز چند صحنه محدود مثل خارج شدن دست قاتل از دودکش بخاری.
دیگر مشکل داستانی در خوابگاه دختران؛ عدم وجود وجه معما گونگی در داستان است. به جز ۲۰ دقیقخ ابتدایی ناگهان فیلم حالت معماگونه خود را از دست می دهد و همه چجیز برای تماشاگر آشکار می شود.
طنز اما در این فیلم جایگاه مناسبی دارد. درست در لحظاتی که بیننده از هیجان روی صندلی خود نیم خیز می شود؛ دست مایه طنز وارد عمل شده و ترکیب جالبی از خنده و ترس و تهیج به وجود می آید.
از دیدگاه کلی خوابگاه دختران طعنه تلخی به عملکرد نیروی انتظامی نیز هست. اینکه یک جانی خطرناک بی هیچ مشکلی؛ سال های سال تحت عنوان دیوانگی مرتکب قت می شود و یا به سادگی از دست قانون می گریزد؛ مورد سوال فیلم واقع شده است.
محمد حسین لطیفی کارگردانی ست که ثابت کرده است به گیشه بی توجه نبوده و نیست. حتی از عنوان اثر اخیرش نیز این موضوع کاملا قابل برداشت است. و شاید همین نگاه لطیفی به گیشه باعث شود که خوابگاه دختران در مقابل اثر بزرگی چون دئل قافیه را نبازد و فروش قابل قبولی را به دست آورد.
حسین منصور
منبع : دو هفته نامه الکترونیک شرقیان


همچنین مشاهده کنید