جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

مهاجران


مهاجران
در تعیین رابطه میان اسلام و مسیحیت در اروپا عوامل بسیاری مانند نظریه، فرهنگ، تاریخ و سیاست را باید در نظر گرفت. من معتقدم برای درک حقیقت وضع به جز شیوه یی که توسط بیشتر رسانه های عمومی و کسانی که علاقه مند به ادامه روایت کشمکش و درگیری هستند، ارائه می شود امکان درک حقیقت اوضاع وجود ندارد. این اصلاً بدان معنی نیست که ما مولفه های سازنده «دیگری» را نادیده می گیریم. مساله نیاز به تغییر دادن پارادایم مطرح است.
سناریویی که در اینجا با آن سروکار داریم این است که چطور تاثیر حضور اسلام را بر قاره اروپا دریابیم؟ یک چیز بدون شک قطعی است و آن اینکه اسلام و مسلمانان در اروپا پدیده یی تازه نیستند.
در حالی که میلیون ها مهاجر مسلمان در اروپا وجود دارند، حضور مردم و جوامع مسلمان اروپایی در منطقه بالکان و اروپای شرقی نیز به قرن ها پیش برمی گردد. به علاوه اروپاییانی هستند که به اسلام روی آورده اند. این بدان معنی است که مسلمانانی وجود دارند که به یکسره اروپایی هستند.
در مورد تاثیر مسلمانان بر تمدن و مدنیت، طی روزهای شکوفایی تمدن اسلامی در اندلس (بخش مسلمان نشین اسپانیا)، مسلمانان نه به عنوان یک وجود خارجی بلکه به عنوان جزء طبیعی و لاینفک صحنه اروپا در رفاه و آسایش این قاره سهم بسزایی داشتند. مراکز اسلامی دانشگاهی اروپایی در کوردووا و سایر شهرها بنیان های رنسانس را پایه گذاری کردند. ابن رشد یک اروپایی مسلمان بود و به همان میزان که مسلمان بود، اروپایی بود. امروزه مسلمانان همچنان به حضور موثر خود در کشورهای اروپایی ادامه می دهند. در میانه این چندگانگی فرهنگی، اروپا نیاز دارد از انجام گفت وگوی علمی و رسمی در مورد چندفرهنگی فراتر رفته و در مسیر گشودن درهای خود به روی همگان و بازشناختن آنها پیش رود. پذیرفتن واقعی جمع گرایی موجب آرامش خاطر اقلیت مسلمانی می شود که نگران وضعیت خویشند. انکار یک جایگاه صحیح برای اسلام در فضای عمومی به منزله از دست دادن یک قدرت مدنیت پردوام است.
آنچه حائز اهمیت است، شناخت ماهیت فزاینده دانش و درک این مساله است که تنزل آن به طبقه اسلامی یا غربی بودن بیشتر استعاری است. این تنزل از دیدن عوامل متعدد مدنیت در صحنه جهان ممانعت می کند. حداقل می توان گفت نادیده گرفتن نقش «دیگری» در ساختن یک کشور تاثیر معکوس دارد و مانع از دستیابی یک ملت به آمال خود می شود.
مذهب و فرهنگ، بدون توجه به نامشان، در معرض حمله جهانی سازی متجاوز قرار دارند که نوعی شبه مذهب مادی یکپارچه را ترویج می دهد. فرهنگ های انسانی در نتیجه نگره ها و تصاویر مادی در حال گسترش ممکن است مبدل به گونه یی حیاتی و در معرض انقراض شوند.
مسلمانان دو چیز با خود دارند؛ اسلام و فرهنگ. منظور از اسلام پیام جهانی است که در قرآن و سنت پیامبر آمده است. چنانچه اسلام به عنوان پیوستاری از توحید و یگانه پرستی شناخته شود، همان گونه که پیشتر یهودیت و مسیحیت نیز به آن اعتقاد داشتند، سرمایه ارزشمندی برای همزیستی است. اسلام پیام اصلی را که مورد تحریف انسان ها قرار گرفت مورد بحث قرار داده و احیا می کند. اسلام بازشناسی تاریخ وحی است. جای تعجب نیست که یهودیان و مسیحیان به عنوان «امت کتاب» شناخته می شوند. در حقیقت نام بسیاری از پیامبران و رسولانی که برای یهودیان و مسیحیان فرستاده شدند در قرآن آمده و گرامی داشته شده اند. حاصل نهایی این رویکرد، از چشم انداز اسلامی، تضعیف اعتقاد به دیگری بودن یهودیان و مسیحیان است. قطعاً «دیگر» به معنای کاملاً مجزا و مستقل وجود ندارد. وجوه مشترک میان ادیان مورد بحث آنقدر زیاد است که چنانچه دانشمندان متخصص به تحلیل اسطوره های موجود و گردآوری شده در مورد آنها در طول سال ها بپردازند، موضع نسبی آنها بدون شک یکسان است.
این امر باید ما را به نقش فرهنگ به عنوان چیزی متمایز از وحی رهنمون شود. دومین چیزی که مسلمانان با خود به همراه دارند بسته فرهنگی است که گهگاهی با پیام جهانی تناقض دارد. این بسته فرهنگی یکپارچه نیست و رنگین کمانی از فرهنگ ها را که حداقل می توان گفت تعدادشان برابر با شمار جوامع مسلمان است منعکس می کند. زمینه نژادی نیز تفاوت دارد و یکی از عواملی است که موجب بروز از هم گسیختگی اجتماعی میان خود مسلمانان شده است. به خاطر همین دلایل است که در همسایگی های بعضی شهرهای بزرگ اروپایی مانند شهرهای انگلیس طبقه بندی نژادی به چشم می خورد. این مساله از منظر جامعه شناسی قابل درک است. منطق حاکم در پشت این پدیده جست وجو برای برخورداری از حمایت و محلی است که بتوان در آن همچون خانه خویشتن سکنی گزید. برای مهاجران مسلمان این امر از بروز یک شوک شدید فرهنگی جلوگیری می کند و البته، در عین حال، این امر ممکن است مانع از آن شود که ما خارج از بهشت امنی که بنا نهاده ایم از احساس در خانه خود بودن محروم و متنفر شویم. البته، دو چیز از دور قابل مشاهده است که عبارتند از نژاد و بسته فرهنگی. در حالی که برخی از آنها ممکن است مورد توجه قرارگیرند، مانند جوجه با طعم کاری که در انگلیس موردپسند عامه مردم است، موارد دیگری نیز هستند که ممکن است موجب بروز زمینه هایی برای تبعیض باشند. این دیگرگونی و مغایرت مسلمانان است که ستون و پایه تبعیض را شکل می دهد.
رسانه ها دعوت شدند تا با ممانعت از کلیشه سازی در آرام کردن تنش میان مسلمانان و غیرمسلمانان کشورها نقشی مثبت ایفا کنند. همچنین این امر تقریباً منحصر به مسلمانان است که هنگام بروز هر اشتباهی مذهبشان در مرکز توجه قرار می گیرد. چنین رسانه یی باید برای خود قانونی اخلاقی تدبیر کنند که با اعضای همه ادیان و از هر زمینه یی، برخوردی یکسان کرده و شرایطی مساوی ایجاد کند.
رسانه ها یا قربانی جلوه دادن اسلام به مثابه یک دشمن شدند یا مشتاقانه در این امر شرکت داشتند. پایان جنگ سرد، شاهد جست وجو برای یافتن دشمن غرب بود. نتیجه تلاش موتور جست وجوی نئوامپریالیست «تصادم تمدن» و «فرجام تاریخ» بود. گرچه این گفته یاس هانتینگتون را به همراه خواهد داشت، تصادمی میان تمدن ها آنگونه که او خواهان آن است وجود ندارد. و برای فوکویاما، هنوز پایان تاریخ نیست، به هیچ گروه نژادی خاصی از روشنفکران، شامل آنهایی که در میان کارشناسان بر سیاست های خارجی تاثیر می گذارند، مقام متولیان ارزش شناسی داده نمی شود. نه، آنها متولیان اصول و ارزش ها و بهترین شیوه زندگی نیستند. این داروینیسم یا داروین گرایی اجتماعی است.
دیدگاه جهانی اسلامی تا زمانی که سایر دیدگاه های جهانی به مخالفت با اسلام می پردازند به مبارزه خود با آنها ادامه می دهد. چنین اظهار می شود که این خود به خود به کشمکش و مبارزه تبدیل نمی شود. بسیار عجیب است که چگونه عقاید یا اقدامات گروه حاشیه یی از مردم در هر دو طرف، برای حفظ اعتبار روایت مبارزه برجسته نمایی می شوند. این امر در عوض، بودجه های هنگفتی را که به صنایع نظامی و ماشین های جنگی اختصاص داده می شود توجیه می کند. بدیهی است که همزیستی مسالمت آمیز موجب بازنشستگی زودهنگام بسیاری از ژنرال های نظامی می شود.
مفهوم مهم دیگری که بر روابط میان مسلمانان و مسیحیان دلالت دارد «دارالحرب» به معنی «محل جنگ» است. اکنون تصدیق می کنم این واژه ها در ادبیات متون اسلامی وجود دارند. با این وجود، این مفهوم ساخته شده و در قرآن یا سنت نیامده است. همچنین در کارهای اخیر نوشته شده در زمینه فلسفه حقوق مورد استفاده قرار گرفته است. به علاوه، این تنها مفهومی نیست که برای توصیف مقوله سرزمین های غیرمسلمانان به کار می رود. مفاهیم دیگری که استفاده می شوند عبارتند از دارالصلح (محل مصالحه)، دارالعهد (محل میثاق)، دارالدواه (محل وعظ)و دارالشهاده ( محل شهادت). اگر اشتباه نکنم مفهوم آخر توسط پروفسور طریق رمدان در اروپا ساخته شد. چنانچه ملزم به اظهار نظر باشم، می گویم که مفهوم دارالهیوار به معنی «محل گفت وگو» است. (بحث همچنان ادامه دارد مبنی بر اینکه چرا بر مفهوم «دارالحرب» تاکید می شود؟) بدیهی است چنانچه کشورها به اقدامات جنگ طلبانه روی آورند به میدان جنگ تبدیل می شوند.
تغذیه زبانی که به موازات تکرار برخی تصاویری که مخاطبان غربی به طور مستمر با آنها بمباران می شوند کلیشه ها را تقویت می کند، سرانجام منجر به خصومت با اسلام خواهد شد. نیاز به حمایت از اقلیت های مسلمان اروپا در مقابل انعکاس های این پدیده وجود دارد. اکثریت صلح طلب لطمه سیاست ها یا رویدادهایی که نتیجه کلیشه سازی نظام مند هستند را به خصوص هنگام وقوع یک واقعه چشمگیر آشکار می سازند. در این میان، نباید بسیاری از یهودیان و مسیحیانی را که با هدف قرار دادن جامعه مسلمان به انتقاد خود ادامه می دهند و کسانی که در موقع بروز بحران به کمک آنها می شتابند را فراموش کرد. هنگام بروز بحران یا مبارزات ساختگی آزادی مدنی در خطر از دست رفتن قرار دارد.
در حالی که اولین نسل مهاجران رویای بازگشت به سرزمینی که از آن مهاجرت کرده اند را در سر می پرورانند، نسل دوم معمولاً از این کشمکش درونی فراتر می رود. در هر دو مورد، از قانونی سخن می گوییم که با شهروندانی مدارا می کند که به کشورهای اروپایی شان وفا دارند. عده بسیار کمی که در حاشیه قرار دارند به مبارزه خود ادامه می دهند. وفادار بودن به کشور به معنی موافقت همیشگی با سیاست های داخلی یا خارجی دولت نیست. جامعه مسلمان نباید هر زمانی که بحران در بخش خاصی از جهان اسلام رخ می دهد مورد آزمایش قرار گیرد. این حق آنها است که با دولت های خود مخالف باشند و نگرانی های خود را ابراز کنند.
پیشنهاد من برآن است که برای جلوگیری از گتونشانی (قطع رابطه گسترده) با جامعه مسلمان باید گفت وگویی میان مقامات محلی و مسلمانان صورت گیرد. این اقدام دلالت های سیاسی دارد و در نهایت هر دو طرف از این گفت وگو بهره خواهند برد. هیچ کس نباید مستثنی یا معزول شود. شاهد ترویج مواضع معتدل و حضور افراد میانه رو بوده ام و این در حالی است که بقیه جامعه به حاشیه رانده شدند که این امر اثر معکوس دارد. اینها راه هایی کارآمد برای دیگر ساختن مسلمانان در امور جامعه بزرگ تر جهانی در عین سکنی داشتن آنها در منطقه یی به خصوص است.
بر هر اعتقادی هم که باشیم، جایگاه کلیسا در بحث ما از اهمیت ویژه یی برخوردار است. در حالی که بعضی کلیساها برای کمک به مسلمانان با اشتیاق دست به کار می شوند، (در سال ۲۰۰۲ کلیسایی در سوئد برای خرید آرامگاهی برای مسلمانان اقدام به اهدای وجوهی کرد)، حداقل برخی اعضای کلیساهای دیگر اقدام به برگزاری مسابقه طناب کشی کردند.
در اکتبر ۱۹۹۹ شورای کلیسایی اروپا صحنه حضور کاردینال ها و اسقف هایی شد که با همکاران خود که اقدام به فرستادن پیام های مصالحه آمیز کردند و خواستار استقبال از اسلام در اروپا شدند، مخالفت داشتند. برخی سخنرانان مانند برناردینی و بسانکون در مورد استیلای اسلام بر اروپا هشداردادند.مهاجران مسلمان، اروپا را به عنوان مقصد خود برای زندگی انتخاب کردند. اگر به خاطر فاصله شدید میزان درآمد سرانه میان کشور خودشان و اروپا نبود، هرگز به اروپا مهاجرت نمی کردند. همچنین نباید فراموش کرد این مساله حداقل در ماهیت امر نتیجه دوران مستعمراتی است. مشکل کنونی به واسطه سیاست های مالی اعمال شده بر کشورهای جهان سوم توسط موسساتی که تصور می شود برای کمک به آنها تاسیس شده اند، وخیم تر شده است. افزایش فاصله بین شمال و جنوب همچنان ادامه دارد تا زمانی که مفهوم عدالت به جای منفعت ملی در اصول سیاست دوباره معرفی شود.پویایی حاکم بر زندگی مسلمانان در بافت اروپایی و دیگر بافت های شمالی مشابه، صفات و شخصیت انسانی را منعکس می کند که هم اروپایی و هم اسلامی است. اروپایی بودن را گرامی می دارند و در عین حال به ارزش های اسلامی و فرهنگی احترام می گذارند. هنگامی که جامعه ایرلندی روز سنت پاتریک را در امریکا جشن می گیرد، هیچ کس به ترشک شبدر (نماد کشور ایرلند) که میان مردم به عنوان چیزی که با امریکایی بودن در تضاد است، فکر نمی کند. اغلب مسلمانان پرچم هایی سبز به سبزی ترشک های شبدری ایرلندی بالا می برند. از مداراگری مشابه این در قبال آنها استقبال خواهد شد.
مصطفی ابوسوی
ترجمه؛ نیلوفر زارعی
منبع؛ سایت علم و دین در اسلام
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید