شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

از ۳۰ تیر تا ۲۸ مرداد


از ۳۰ تیر تا ۲۸ مرداد
‌سال ۱۳۲۹ در پی بازگشت آیت‌الله کاشانی از تبعید لبنان و استقبال پرشکوه مردم و گروههای سیاسی ملی و تقویت پایگاه اجتماعی جبهه ملی‌، قیام عمومی علیه شرکت نفت انگلیس گسترش یافت.‌ آیت‌الله کاشانی که در بهمن ۱۳۲۷ در ۷۰ سالگی با خشونت و ضرب و شتم‌، دستگیر و پس از مدتی حبس در قلعه فلک‌الافلاک خرم‌آباد به لبنان تبعید شده بود، در اول بهمن ۱۳۲۷ طی اعلامیه شدیداللحنی خواستار «لغو امتیاز» نفت شده بود. وی در بیانیه‌ای از تبعیدگاه خود، علت واقعی بازداشت و تبعید خود را همین موضوع و اقدام علیه سیاست استعماری انگلیس ذکر کرد. جبهه ملی از بدو تاسیس با همکاری و حمایت نیروهای مذهبی از جمله فداییان اسلام ‌به سخن‌گوی اکثریت مردم تبدیل شد. به تعبیر غلامرضا نجاتی‌، در تمام مبارزات سیاسی - ملی سالهای ۱۳۲۷ و ۱۳۲۸ و ۱۳۲۹ «جمعیت فداییان اسلام»‌ شرکت فعال داشت و «نیروی عامل و متحرک جبهه ملی را تشکیل داد.» آیت‌الله کاشانی و «جبهه ملی»‌ به رهبری دکتر مصدق در مجلس شورا و مطبوعات و اجتماعات مردمی‌، خواستار ملی شدن صنعت نفت شدند. امریکائی‌ها ابتدا فکر می‌کردند چون مصدق یک آدم ملی است، می‌شود با او کار کرد که جلوی روس‌ها را بگیرد و یک رفرم ایجاد کند، ولی سرانجام صبر آمریکائی‌ها هم سرآمد و به انگلیسی هائی پیوستند که از همان اول می‌گفتند: با مصدق کار کردن سخت است.
آن‌ها می‌خواستند بزرگترین منبع انرژی خاورمیانه برای انگلیس را که با چپاول ایران همراه شده بود، از دست ندهند. انگلیسی‌ها می‌خواستند تمام تلاش خود را انجام دهند تا جلوی ملی شدن صنعت نفت را بگیرند. هدف اول آن‌ها حفظ منابع انرژی برای خودشان بود و هدف دوم مبارزه با حرکت‌های مردمی بود که به شدت از گسترش آن می‌ترسیدند و ممکن بود قدم بعدی حرکت‌های مردمی ملی کردن کانال سوئز باشد که البته چنین نیز شد و کانال سوئز با تاسی از ملی شدن صنعت نفت ایران، ملی شد. آوریل هریمن آمریکایی که نماینده مخصوص روزولت در اوائل جنگ دوم جهانی و سفیر آمریکا در لندن و روسیه بود در جولای ۱۹۵۱ به همراه والتر لوی برای میانجی گری به تهران آمدند. هریمن می گفت: وضعیت انگلیس هیچ وقت به وضع سابق برنمی‌‌گردد مگر این‌که کنسرسیومی با شرکت چند کمپانی آمریکائی تشکیل شود و اداره کردن نفت ایران به صورت جدید درآید. !به اعتقاد وی، این شرکت جدید، سرپوشی برای شرکت نفت ایران و انگلیس می‌شد. از این موضوع انگلیسی‌ها سخت ناراحت شدند و ناراحتی آن‌ها وقتی زیادتر شد که نماینده جوان مجلس آمریکا جان اف کندی توقفی در تهران داشت و به سفیر آمریکا گفت اگر توافقی صورت نگرفت آمریکا می‌تواند قدم پیش بگذارد. !همچنین هریمن و والتر لوی به ملاقات مصدق رفتند.در این ملاقات مصدق به هریمن گفت «شما نمی‌دانید انگلیسی‌ها چه شیطان‌هائی هستند» هریمن به دیدار آیت الله کاشانی رهبر مذهبی مردم نیز رفت. کاشانی نیز به هریمن گفت:مصدق با شما توافق نخواهد کرد چرا که اگر این کار را انجام دهد مردم او را برکنار خواهند کرد. به همین خاطر هریمن از وی نیز نتیجه نگرفت. هریمن به لندن رفت و به اتفاق استوکس stokes و سر دونالد فرگوسن برگشت. این بار همگی دریافتند که ایران طالب یک معامله بهتر نیست بلکه می‌خواهد بکلی از شر دولت انگلیس خلاص شود و به هیچ وجه مایل نیست شرکت نفت انگلیس و ایران و تسلط همه جانبه آن‌ها در مملکت دوباره زنده شود و باز هم مذاکرات شکست خورد.
پس از این موضوع، انگلیس به (( دریک )) رییس شرکت نفت انگلیس - ایران در تهران دستور داد فوری ایران را ترک کند. دریک به انگلیس رفت و با نخست وزیر ملاقات کرد و گفت اگر ایران را از دست بدهید، خیلی چیزها از جمله کانال سوئز را از دست می‌دهید. بلافاصله در ۲۵ دسامبر ۱۹۵۱ نیز دولت مصدق به کارکنان انگلیسی شرکت نفت یک هفته مهلت داد که ایران را ترک کنند. انگلیسی ها نیز که در این برهه خیلی خوار شده بودند ایران را ترک کردند و تحقیر بزرگی برای انگلیس از طرف همدلی آیت الله کاشانی و مصدق به ثبت رسید. مسئول قسمت نفت وزارت دفاع آمریکا گفت بدون نفت ایران تا آخر سال ۱۹۵۱ تقاضا بر عرضه غلبه خواهد کرد. در واقع ایالات متحده در درگیری نفتی ایران و انگلستان به دلیل آنکه هم با سیاست انگلستان در ایران و هم با اصل ملی کردن صنعت نفت مخالف بود در دوره مصدق چنان عمل می‌کردکه نهایتا به اهداف خود نایل‌گردد. در مذاکرات سال ۱۹۵۱ بین مک‌گی و سفیر انگلیس در آمریکا، مک گی درخواست ملی شدن صنعت نفت را به رغم جنبه های احساساتی و غیر عملی آن، ((یک واقعیت)) تلقی کرده و تاکید می کند که ایالات متحده مجبور بودآن را چون یک داروی تلخ بپذیرد و بریتانیا نیز حداقل از لحاظ اصولی باید آنرا می پذیرفت. در همین زمان وال استریت ژورنال نوشت: ((آمریکا اجازه نخواهد داد انگلیس در ایران به زورمتوسل شود و اصرارخواهد ورزید که نیروهای انگلیسی از تهدیدهای مدل قرن نوزدهم دست بردارند.
نیویورک تایمز نیز نوشت: ((ملی شدن نفت را نمی توان تغییر داد و منافع بریتانیا در ایران بایدبا عملی انجام شده منطبق گردد.)) کاتم در مورد موضع امریکا در قبال دولت مصدق چنین می‌نویسد: «از دیپلماسی ایالات متحده در نخستین سال زمامداری مصدق و نیمه اول دوره حکومت وی چنین برمی‌آید که بسیاری از مقامهای امریکایی‌، موافق ناسیونالیستها بوده‌اند. گفته می‌شد که امریکا با اعمال فشار فراوان بر بریتانیا مانع از مداخله نظامی آن کشور در ایران شده و انگلستان را به مذاکره با مصدق تشویق کرده است.‌ از دیگر نشانه‌های سیاست مساعد امریکا نسبت به ایران‌، تمدید مهلت اقامت هیئت نظامی امریکایی در ایران و اجرای برنامه اصل چهار با کمک ۲۳ میلیون دلار سالانه بود.» انگلیس که در خنثی کردن قانون ملی شدن صنعت نفت با برکناری مصدق ناکام مانده بود به چاره جویی های دیگر پرداخت. احمد قوام، از زمان انتصاب مصدق، بارها با انگلیسی ها تماس گرفته بود و خواهان پشتیبانی بریتانیا برای رسیدن به مقام نخست وزیری شده بود. انگلیسی ها طی درخواست از نمایندگان طرفدار انگلیس در مجلس ایران برای کمک به قوام و پشتیبانی از طرح وی برای پایان دادن به کشمکش نفت، از قوام پشتیبانی کردند. آنها برای رسیدن به هدف خود به دنبال بهانه ای می گشتند تا بتوانند خواسته خود را به کرسی بنشانند . در این میان مصدق پس از آنکه در کوشش خود برای داشتن کنترل بر ارتش، و در اختیار گرفتن کنترل آن به جای شاه با پاسخ منفی روبرو شد، با استعفا از مقام نخست وزیری، واکنش نشان داد. شاه قوام را به نخست وزیری بر گزید، اگرچه ظاهرا هنوز طرح های مربوط به نخست وزیری وی تکمیل نشده بودند. در این میان آیت الله کاشانی که حضور دکتر مصدق را در نخست وزیری مفید می دانست با اتخاذ تصمیمی قاطع، بازگشت مصدق به نخست وزیری را خواستار شد.
آیت الله کاشانی تهدید کرد، در صورتی که احمد قوام کنار نرود اعلام جهاد کرده و کفن می پوشد و پیشاپیش مردم حرکت خواهد کرد. احمد قوام که مردی وابسته به استعمار و در خدمت دستگاه استبدادی بود، بلافاصله پس از نخست وزیری، نغمه شوم جدایی دین از سیاست را سر داد و لبه تیز حملات خود را متوجه رهبری نهضت یعنی آیت الله کاشانی و نیروهای مسلمان کرد. آیت الله کاشانی هم با انتشار اعلامیه ای با صدور فرمان نخست وزیری قوام السلطنه به شدت اعتراض نمود و به این ترتیب وقایع سی تیر شکل گرفت و قیام عمومی مردم مسلمان، در شهرهای مختلف ایران آغاز شد. هر چند این تظاهرات به وسیله عوامل شاه به خاک و خون کشیده شد، هنگامی که یگان های ارتش و پلیس به تظاهرکنندگان حمله کردند، دستکم ۹۶ تن کشته و ۷۵۰ نفر زخمی شدند. از آنجا که قوام محبوبیتی در میان مردم نداشت، پشتیبانان مصدق طی تظاهرات خود بر خیابان های تهران و دیگر شهرها، مسلط شدند. در نهایت شاه، عقب نشینی کرد و چون در رضایت و تطمیع آیت الله کاشانی توفیقی به دست نیاورد، مجبور شد، قوام را بر کنار کرده و بار دیگر مصدق را به نخست وزیری منصوب کند و وزارت جنگ را نیز به او بسپارد. پس از قیام ۳۰ تیر انگلیسیها، تلاش داشتند امریکاییها را هم متقاعد کنند که وجود مصدق باعث سلطه و استیلای کمونیستها بر ایران خواهد شد.
امریکا نیز هماهنگیهایی نشان می‌داد که از نمونه‌های آن‌، پیام مشترک «چرچیل»‌ - «ترومن»‌ به مصدق بود که پیشنهاد می‌کردند موضوع پرداخت و میزان غرامت به شرکت نفت‌، به حکمیت بین‌المللی واگذار شود؛ که با مخالفت ایران و پافشاری انگلیس بر ادامه اقداماتش علیه ایران‌، دولت ایران روابط خود را - در همه زمینه‌ها - با انگلیس قطع کرد. «قطع رابطه با انگلیس‌، به روابط ایران و امریکا هم لطمه زد و پیروزی حزب جمهوری‌خواه در انتخابات ریاست جمهوری نوامبر ۱۹۵۲ زمینه را برای همکاری نزدیک‌تر انگلیس و امریکا آماده‌تر ساخت و اندیشه توسل به کودتای نظامی را قوت بیشتری بخشید.» مصدق پس از به دست گیری مجدد قدرت، سرلشکر وثوق عامل کشتار مردم بی گناه در جریان این قیام را به معاونت جنگ منصوب نمود و چون آیت الله کاشانی به این عمل اعتراض کرد، مصدق در نامه ای، از آن روحانی مجاهد خواست تا در امور سیاسی مداخله ننماید. این عمل، پشتیبانی مردم را از مصدق برداشت و دولت مصدق که برای دومین بار در اثر مبارزات پیگیر مردم روی کار آمده بود، بیشتر از سیزده ماه، دوام نیاورد و سرانجام با کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ شمسی دگرگون شد.
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید