شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

تقابل احساس و منطق


تقابل احساس و منطق
هنگامی که فرانک لمپارد خود را برای زدن ضربه پنالتی در هشتمین دقیقه وقت اضافه آماده می‌کرد فصل جدیدی در تاریخ باشگاهش در حال نوشته شدن بود.
مرد شماره ۸ چلسی با پشت‌سر گذاشتن تراژدی مرگ مادر روحیه خود را بازیافت و آن ضربه سرنوشت‌ساز را به گل برتری چلسی مبدل ساخت.
با این موفقیت بد نیست نگاهی به عملکرد فرانک لمپارد از منظری متفاوت بیندازیم؟ شاید این موفقیت حتی عملکرد این ستاره را تحت‌تاثیر قرار می‌داد، لحظه‌ای بود که لمپارد به خود آمد و بهترین و دقیق‌ترین پاسخ را ارائه کرد که فوق‌العاده اثرگذار و بی‌نهایت مفید بود.
مرگ یکی از والدین چیزی نیست که به زودی فراموش شود، شما می‌آموزید که با غم آن زندگی کنید، ناراحتی نبودن کسی که از بدو تولد با شما همراه بوده از ذهن شما دور نمی‌شود. هنگامی که او توپ را درون دروازه قرمزها دید به تندی شروع به دویدن کرد، در چهره‌اش احساسات مختلف و شاید متناقض را می‌شد مشاهده کرد. او به بازوبند سیاه بر روی دست راست خود اشاره می‌کرد.
لمپارد در مراحل اولیه درک حس مقابله با فقدان عزیزان بود و روش او برای انجام این کار نشان از توانایی‌هایش داشت.
هنگامی که از ابتدای بازی در ترکیب آبی‌ها دیده شد رنگ‌پریده، نحیف و مغموم به‌نظر می‌رسید. مرگ مادر بر جسم او نیز اثر گذاشته بود. بازیکنی که همواره بار تیم بر دوش او گذاشته می‌شد انگار دیگر تحمل یک پر کاه را نداشت.
در سطح اول ورزش تنها یک‌بار در سال‌های اخیر حادثه مشابهی رخ داده است. در سال ۲۰۰۳ که برادران شوماخر برای حضور در گرندپری سن‌مارینو به ایمولا رسیدند دریافتند مادرشان سخت بیمار است. او پس از چند خونریزی داخلی به کما رفته بود و کسی امیدی نداشت که دیگر بتواند فرزندان خود را ببیند.
در عوض میشائیل و رالف تصمیم گرفتند که به کارشان ادامه دهند، در روز شنبه ۲ برادر با بالاترین سرعت در دور تعیین خط دست یافته و اطمینان پیدا کردند که در آغاز مسابقه فردا پیشتاز خواهند بود همان شب به کلن پرواز کردند تا برای آخرین‌بار به زنی که به همراه همسرش این ۲ را در راه موفقیت قرار داده بودند ادای احترام کنند.
اما هنگامی که برای مسابقه یکشنبه آماده شدند مادر درگذشته بود.
میشاییل با بازوبندی سیاه بر روی لباس مسابقه،‌بهترین نمایش دوران حرفه‌ای خود را عرضه کرد. هیچ چیز نمی‌توانست در آن روز مانع او شود. او با سکوتی معنی‌دار روی سکو ایستاده بود و هواداران او را به شدت تشویق می‌کردند و این بهترین پاسخ شوماخر برای آن احساسات بود.
لمپارد هم در آن شب در قلب تمام هوادارانی قرار داشت که از خانه‌هایشان بازی را تماشا می‌کردند. فوتبالدوستان آن شب از لمپارد بازی‌ای دیدند که در تمام دوران فوتبالش به نمایش نگذاشته بود.
پس از شروع آرامش در آن دیدار، سه پاس بسیار خوب در نیمه اول داد که دو تا از ناحیه چپ شکافی در خط دفاعی لیورپول ایجاد کرد. یکی از آنها برای سالومون کالو فرصت گلزنی را برای دیدیه دروگبا فراهم کرد و این مهاجم گل اول بازی را زد.
مانند بقیه تیم، لمپارد در نیمه دوم کمی عقب کشید و لیورپول بهتر بازی کرد. اما او خود را برای مراحل پایانی آماده کرده بود و با زدن یک پنالتی با آن نمایش جذاب و باورنکردنی، فابیو کاپلو را امیدوار ساخت که در تیم ملی انگلیس بتواند بر بازی بی‌نظیر این هافبک اتکا کند.
تولد ۳۰ سالگی‌اش در اواسط تابستان لزوما با شادی مضاعفی برای وی همراه است. تا آن زمان او قطعا از آینده خود مطمئن است، شاید در چلسی بماند با یک قرارداد وسوسه‌انگیز دیگر، شاید هم به یکی از باشگاه‌های بزرگ ایتالیا یا اسپانیا برود.
شاید به ندای مربی سابق خوزه مورینیو گوش دهد و به اینتر یا هر تیمی که این مربی پرتغالی برود نقل مکان کند.هر چه در آینده پیش بیاید زندگی متفاوت خواهد بود، او در طول چند ثانیه سرنوشت تلخی را برای لیورپول رقم زد و شاید حالا با چشمانش از خود تعریف تازه‌ای داشته باشد تا به منتقدانش توانایی‌های بی‌نظیر خود را ثابت کند.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید