جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


واقعا غیرمنتظره!


واقعا غیرمنتظره!
حق با شما بود آقای کریمی. فیلمتان واقعا غیرمنتظره بود. تماشای این همه بی منطقی و نادیده گرفتن شعور مخاطب روی پرده سینما به اسم فیلم، آن هم از سوی فیلمنامه نویسی که قبل ها، نشان داده بود که حداقلی از قواعد درام و قصه گویی را بلد است حقا که غیرمنتظره بود.
غیرمنتظره چگونه فیلمی است؟ ما تماشاگران فیلم وقتی پس از گذشت حدود دو سوم از فیلم از آن به طور کامل قطع امید کرده بودیم با روندی که فیلم داشت طی می کرد دلمان را تنها به این خوش کرده بودیم که بیننده یک آ موزه اخلاقی ولو در سطحی ترین و کلیشه ای ترین شکل آن و به بدترین نحوه ارایه بوده ایم. این گونه لااقل هنگامی که از سینما بیرون می آمدیم دستمان تا این اندازه ای که الان هست خالی نبود اما فیلم آخرین ترکش را هم از تماشاگر گرفت و کارگردان و فیلمنامه نویس فیلم ( که اینجا هم در یک هویت جمع اند) حتی این را هم از تماشاگرش دریغ کرد. در غیرمنتظره قصه از چه قرار است. جوانی که ظاهرا قرار است ما او را به عنوان فردی خوش تیپ بشناسیم توسط فردی که در کار شوهای تبلیغاتی است به طور کاملا اتفاقی جذب کارهای تبلیغاتی می شود.( اولین اشکال روایی داستان، مرد وارد باشگاهی ورزشی می شود و با نگاهی به جوان به او می گوید: چهره تو مناسب تبلیغات است، یعنی ما تماشاگران کند ذهن باید متوجه باشیم که داریم فیلم می بینیم، این نحوه دراماتیزه کردن وقایع به شدت آدم را یاد فیلم فارسی های دهه ۳۰ و ۴۰ سینمای ایران می اندازد) این جوان سریعا علیرغم مخالفت ها و هراس های همسرش پله های ترقی را طی می کند و به موازات بالا رفتن از این پله ها، تحولی شگرف در رفتار و خلق و خویش به خصوص با همسرش صورت می گیرد، اما با اتفاقاتی که برای او می افتد و به ناگاه لکه های بزرگ زشتی روی صورتش ظاهر می شود و همین سبب سقوط وی از نردبان موفقیت هایی می شود که به واسطه چهره و ظاهر آراسته شده اش به آنها رسیده بود و داشت می رسید و همین سقوط سبب بازگشت او به سوی همسرش می شود و در برخورد بزرگوارانه ای که همسرش برخلاف رفتار او می کند( باور کنید خلاصه کردن داستان فیلم کار دشواری است)، اینجا اگر خرده منطقی را می شد در داستان فیلم پیدا کرد از اینجای داستان تماشاگر در گیجی محض فرو می رود.
رفتارهای مشکوک و غیرعادی زن، پی بردن به ماهیت آن شرکت تبلیغاتی کذا و بسیاری سوال های بی جواب دیگر. بسیاری از کنش ها و واکنش های شخصیت ها بسیار مهم و گنگ و بی دلیل اند و بازی بد بازیگران خصوصا محمود یا همان بیژن، در این زمینه مزید بر علت شده است. تماشاگر از جایی در فیلم کاملا در تردید به سر می برد که در حال تماشای فیلمی خیالی، تلفیقی است با ملودرام اخلاقی.(توضیح آن که اگر لکه های روی صورت محمود کار دست اندرکاران همان شرکت کذا باشد که از این راه جوانان را به دام انداخته و پس از آسیب رساندن به آنها از ایشان طلب خسارت می کردند و به این صورت پول کلانی را به جیب می زدند. فیلم به سوی مایه های جنایی و پلیسی حرکت می کرد.
جالب آن که نشانه هایی از تقویت این فرضیه هم در فیلم وجود داشت مانند عدم عملی کردن تهدیدات آن شرکت مبنی بر کشاندن پای پلیس به قضیه برای دریافت خساراتشان از محمود و فضا و حس حاکم بر آن شرکت و آدم هایش و نمایش طی همان مسیری که بیژن(محمود) طی کرده بود توسط جوانی دیگر که به تقویت این ظن کمک می کرد اما ظاهرا قصد فیلمساز این نبوده و ما صرفا شاهد ملودرامی اخلاقی( مسامحتا اخلاقی) بودیم و با این نظر، چاله های عمیق دیگری در فیلمنامه به وجود می آید از جمله علت آن وضعیت در صورت محمود آن هم درست در هنگامی که او عازم سفر به خارج از کشور است که بر اتفاقی بودن و سرسری گرفتن وقایع دراماتیک داستان دلالت دارد و همان طور که می دانید این از بزرگ ترین اشکالات درام پردازی می تواند باشد، نمایش عشق شیوا به محمود به بدترین و غیرقابل قبول ترین شکل ممکن صورت گرفته. همچنین شهاب حسینی در یکی از بیکارترین حضورهای سینمایی اش هیچ چیز قابل عرضه ای برای تماشاگر ندارد. کارگردانی اثر هم خصوصا در نحوه بازی گرفتن از بازیگران ضعیف جلوه می کند تا فیلمی که قرار بود نگاهی انتقادی به نحوه ستاره سازی و ستاره ها و مانکن ها در جامعه معاصر ایرانی ( که از قرار معلوم یکی از دغدغه های اصلی فعلی جامعه ماست) داشته باشد خود در دام جذاب و پرزرق آن بیفتد و تبدیل شود به فیلمی که حتی توانایی سرگرم کردن مخاطبش و جلب توجه او به فیلم ولو به مدتی کوتاه را نداشته باشد حال آن که رقبایش(همچون توفیق اجباری) حداقل در این زمینه موفق به نظر می رسند.
۳- سخت می شد راجع به این فیلم مطلب نوشت و از آن گفت. سینمای ایران به نحو بارزی دچار رکود و فقر مضمونی شده. بخشی از این معضل شاید برگردد به مسایلی که جرات رفتن به سمت دغدغه های اصلی جامعه و سوژه های ملتهب و جدی اجتماعی را از فیلمسازان این سینما سلب کرده و بخشی از آن هم شاید به تنبلی و سودجویی و موج سواری فیلمسازان و تهیه کنندگان ما. علت هر چه هست به هر حال نتیجه وضعیت تاسف بار کنونی است. وضعیتی که دارد برخی را کم کم به یاد سینمای رسمی قبل از انقلاب می اندازد.
علیرضا نداف
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید