جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


تا سه روز دیگر خواهی مرد In ۳ Tagen bist du tot


تا سه روز دیگر خواهی مرد   In ۳ Tagen bist du tot
▪ کارگردان: آندریاس پروچسکا.
▪ فیلمنامه: توماس بائوم، اولی بره، آندریاس پروچسکا.
▪ موسیقی: ماتیاس وبر.
▪ مدیر فیلمبرداری: دیوید سلاما.
▪ تدوین: کارین هارتوش.
▪ طراح صحنه: کلاوس رودولف آملر.
▪ بازیگران: سابرینا ریتر[نینا]، جولیا رزا استوکل[مونا]، مایکل اشتینوخر[کلمنس]، لورنس روپ[مارتین]، نادیا ووگل[الکس]، جولیان شارپ[پارتریک]، آندریاس کیندل[کوگلر]، کارل فیشر[برگر]، میشو فریتز[الیزابت]، سوزی اشتاخ[اریکا هاس]، کنستانتین ریخموت[فابیان].
٩٧ دقیقه. محصول ٢٠٠٦ اطریش.
▪ نام دیگر: Dead in Three Days. برنده جایزه بهترین بازیگر زن/سابرینا ریتر از جشنواره اوندین.
▪ ژانر: مهیج، ترسناک.
نینا و دوستانش پس از دریافت SMS ی با مضمون تا سه روز دیگر خواهی مرد، آن را شوخی احمقانه ای تلقی می کنند. اما فردای آن روز جسد دوست پسر نینا در حالی که بلوکی سیمانی به پایش بسته شده، در رودخانه یافته می شود. با حمله وحشیانه ای که به یکی از دوستان نینا صورت می گیرد، آنها تهدید موجود در پیغام تلفنی را جدی می گیرند. چون هر لحظه جنایتی تازه تر و وحشیانه تر در اطراف آنها به وقوع می پیوندد. نینا و دوستانش نیز در میان فهرستی اشخاصی قرار دارند که کشته خواهند شد. اتفاقی که دلیل آن را نمی دانند. نینا تنها کسی است که به نظر می رسید سرنخی اسرار آمیز از قاتل دارد که او را به کشف هویت قاتل بی رحم هدایت می کند. اما تعداد افراد کشته شده در حال افزایش است و نوبت نینا نیز در حال فرا رسیدن....
▪ چرا باید دید؟
حلقه تازه ای بر زنجیر فیلم های ترسناکی چون سه گانه مشهور ژاپنی One Missed Call که در آن تلفن ها خبر از مرگ می دهند. اما جدا از نام جذاب فیلم و استفاده دست و دل بازانه سازندگان از کلیشه های فیلم هایی که نوجوانان در آنها سلاخی می شوند-البته به همراه خون و خونریزی فراوان- آن چه که بلافاصله توجه سینما دوست پیگیر را جلب می کند، نام کارگردان آن آندریاس پروچسکا است. کسی که تدوین گر فیلم های رمز ناشناخته و بازی های مسخره میشائیل هانکه بوده و به نوعی شاگرد مکتب وی به شمار می آید. اولین نمایش فیلم در بازار فیلم جشنواره کن سال گذشته صورت گرفت و بسیاری از منتقدان آن را می دانم تابستان سال گذشته چکار کرده ای سینمای اطریش لقب دادند. اما آن چه که برای بسیاری تکان دهنده و مایه توجه به فیلم شد، بازی حیرت انگیز سابرینا ریتر در اولین حضور خود مقابل دوربین بود.
آندریاس پروچسکا متولد ١٩٦٤ وین از سال ١٩٩٨ با ساختن Die Posträuber شروع به کارگردانی کرد و بلافاصله جذب تلویزیون شد. در واقع تا سه روز دیگر خواهی مرد اولین فیلم بلند سینمایی او پس از ساخت تعداد زیادی فیلم تلویزیونی و کارگردانی قسمت های متعدد از سریال های مختلف است. یک فیلم دو میلیون یورویی که با توجه به وضع و حال سینمای امروز اطریش رقم مناسبی برای تولید چنین فیلمی به شمار می رود. یک فیلم مهیج که در هنگامه افزایش تولید فیلم های ترسناک در چهار گوشه دنیا و به تبع پسند تماشاگر نوجوان ساخته شده است. اما ویژگی هایی دارد که آن را از فیلم های مشابه این موج متمایز می کند. یکی از نکات متمایز فیلم نبود عوامل متافیزیکی و فرا طبیعی است که آن را به یک فیلم ترسناک واقع گرا با لحظاتی جالب و یکی از بهترین های این موج اخیر بدل می کند. یعنی پا در جای پای استادی چون هانکه گذاشتن و با گوشه چشم بیشتری به گیشه؛ که فی نفسه کار ناشایستی محسوب نمی شود.
قصه پنج جوان که بعد از ناپدید شدن یکی از دوستان شان متوجه حضور شخصی خطرناک در همسایگی خود می شوند. ماجرایی که در طول سه روز اتفاق می افتد و فیلمی سرشار از تعقیب و گریزی را شکل می دهد. اما تفاوت عمده دیگر پروچسکا با نمونه های این گونه معرفی خوب شخصیت ها و پرداخت آنها در ابتدای فیلم و سپس تزریق تدریجی حادثه و هیجان به ساختار است. همین امر باعث می شود تا ضرباهنگ فیلم در طول آن حفظ شده و بیننده را اسیر فیلم سازد. پروچسکا از عنصر مکان نیز استفاده شایانی کرده و به جای فیلم های ژاپنی این موج از بردن شخصیت ها به مکان های غریب پرهیز کرده است. قصه او در میان مناظری کارت پستال گونه و کوهستانی رخ می دهد. یعنی در دل مناظری که هر کس آرامش و امنیت را جستجو می کند، ولی این بار چنین عنصری در فضا وجود ندارد. البته می توانید این فیلم را با اتاق خالی که هفته های قبل معرفی شد نیز مقایسه کنید. چون هر دو فیلم قصه تازه ای را روایت نمی کنند، اما ساختار حرف اصلی را در این پروژه ها می زند. یقین دارم که تا سه روز دیگر خواهی مرد در میان ده فیلم ترسناک برتر دهه اخیر شاید جایی نداشته باشد، ولی به عنوان یکی از نمونه های خوب این سینما- که با هزینه ای اندک و به دور از اغراق های معمول ساخته شده و یادآور نمونه های خوب دهه ١٩٧٠ این گونه است- باید دیده شود. توصیه من به دوستداران این گونه تماشای با دقت آن است. چون در کنار شخصیت های به خوبی نوشته شده و قابل باور آن، مکانیسم تراژیک تبدیل یک انسان- که نزدیکانش را از دست داده- به یک جانور را توصیف کرده است. چیزی که در کنار زیبایی های طبیعت لوکیشن های فیلم در ذهن تان رسوب خواهد کرد!
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید