شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

علم و دانش آموزی از منظر قرآن


علم و دانش آموزی از منظر قرآن
اگر گفته شود دین اسلام، دین دانش و آموزش برای زندگی سعادتمندانه دنیوی و اخروی است، سخنی به گزاف گفته نشده است. اهمیت علم ودانش در اسلام بقدری است كه اولین كلمه ای كه خداوند متعال بر پیامبر اكرم (ص) نازل فرمود: اقرأ (بخوان)! بوده است.
در مقاله حاضر نویسنده سعی كرده است به انواع دانش ها و نیز آداب دانش آموزی بپردازد. اینك مطلب را با هم از نظر می گذرانیم.
● جایگاه و اهمیت علم و دانش
بی گمان ارزش انسان در آموزه های قرآنی به دانش است؛ از این روست كه تسخیر فرشتگان و هستی، زمانی برای انسان شدنی شد كه خداوند به انسان اسمای خویش را تعلیم داد و انسان به دانش اسمایی آگاه شد. (بقره آیه ۳۱ تا ۳۴) این آگاهی هر چند به شكل آگاهی حضوری و شهودی است كه از آن به دانش وجودی نیز تعبیر می شود؛ زیرا در جان و وجود انسان جای می گیرد و بخشی بلكه همه وجود وی را شكل می بخشد كه در تعبیر مولوی: ای برادر تو همه اندیشه ای.
مابقی جز استخوان و ریشه ای، به خوبی تبیین شده است؛ با این همه دانشی دارای ارزش است كه انسان را به مقام خودش بازگرداند و از مقام هبوط به عروج رساند و صعود دوباره ای را از خاك به عرش افلاك برین تا عرش سدره المنتهی آغاز كند.
از این روست كه قرآن ارزش و اعتبار آدمی را به دانش اسمایی دانسته است كه دانش توانایی و ظرفیت به همه آن چیزهایی است كه خداوند را به خداوندی متصف ساخته است. آدمی با دانش اسمایی می تواند به كمال مطلق برسد. تفاوت اسما و صفات در خداوند با انسان در این است كه اسما در خداوند عین ذات و ازلی و ابدی است و در انسان عین ذات نیست بلكه به شكلی عارض ذات و عنایت الهی است. با این همه این انسان است كه می تواند با دانش خویش به جایی برسد كه كسی در هستی بدان دست نیافته است.
سخن را با این پرسش آغاز می كنیم نیازهای علمی انسان كه اگر انسان همه اسمای الهی را به جعل تعلیمی دانسته و داراست، چه لزومی دارد تا آن را بیاموزد و به این دانش داشته دست یابد؟ اصولا آیا پذیرفتنی است كه انسان چیزی را كه خود داراست دوباره بجوید و بخواهد؟
به نظر می رسد كه این پرسش به جهت مهمی اشاره داشته است.
از این رو سخن گفتن از دانش آموزی به معنای یادگیری هیچ سخنی نادرست است؛ زیرا انسان همان گونه كه نمی تواند چیزی را كه داراست بجویید و بخواهد هم چنین نمی تواند چیزی كه اصلا ندارد را بخواهد و بجوید.
بنابر این در هر خواستنی می بایست به این مساله توجه داشت كه امری به شكل مطلق مجهول نخواهد بود بلكه امری معلوم به شكل اجمالی است كه می بایست به طور كامل روشن و دانسته شود. از این رو می توان گفت كه انسان تنها اموری را می جوید و می خواهد كه دانش اجمالی از آن دارد به این معنا كه دانشی را كه در اوست و به شكل اجمالی و نهان و ظرفیت وجود دارد می جوید و می كوشد تا آن را به فعلیت در آورد و به شكل عینی و واقعی در خود ظهور و بروز دهد.
از این روست كه در آیات قرآنی سخن از تذكر و رهایی از غفلت است.
انسان با دارایی موجود در نهاد و نهان خویش می بایست آن چه را كه از آن غافل شده را به یاد آورد و به فعلیت در آورد. این دانش همان اسمای الهی است؛ زیرا اسمای الهی تنها نام و اسم نیست بلكه هر یك دانشی از دانش ها و علمی از علم ها و توانایی ای از توانایی هاست. انسان با داشتن اسم بصیر به توان درك و دیدن درست می رسد و با اسم سمیع و شنوا به توان و ظرفیت شنوایی دست می یابد. بنابر این هر یك از اسمای خود یك ظرفیت و دانشی است كه انسان را قادر و توانا می سازد تا با آن خود را به كمال برساند و به كمال مطلق یعنی خدا دست یابد.
این ظرفیت در همه بشر به تعلیم و جعل الهی قرار داده شده است و انسان به هبوط خویش از آن غافل شده است و می بایست دوباره با تلاش و بهره گیری از آموزه های وحیانی و دستورهای قرآن و كتب آسمانی به فعلیت برساند.
در حقیقت گزاره ها و آموزه های وحیانی الهی چیزی جز راه دست یابی به دانش موجود در نهاد و رهایی آن از غفلت نیست تا دوباره به فعلیت برسد.
از این رو دانش آموزی نیز چیزی جز به فعلیت آوردن و یا آوردن و تذكر آن دانش اسمایی نیست كه در نهاد و سرشت انسان وجود دارد. به بیان دیگر می توان مدعی شد كه دانش چیزی جز تذكر و یادآوری و رهایی از غفلت و دانش آموزی نیز چیزی جز یادآوری نیست.
● راههای كسب دانش
بنابراین آموزه و تعلم به دو معنا در آیات قرآنی به كار رفته است؛ گاه به معنای جعل و ایجاد ظرفیت و توانایی است كه به آن تعلیم اسمایی در آیه ۳۱ سوره بقره گفته شده است و گاه دیگر به معنای تذكر و یادآوری و یا پدیداری بستر و زمینه ای مناسب برای بروز و ظهور استعداد و دانش اسمایی است كه در انسان به ودیعت نهاده شده است.
انسان هرچند همه علوم و دانش ها را از منشا آن خداوند به هر دو معنای آموزش و دانش آموزشی می آموزد ولی این آموزش نیز به دو شیوه مستقیم و غیرمستقیم انجام می شود. به این معنا كه گاه این تذكر و به فعلیت آوری به طور مستقیم و بی واسطه صورت می گیرد كه از آن به آموزش و تعلیم لدنی یاد می شود كه از آن جمله می توان به آموزش و تعلم آموخته های رشدآفرین خضر نام برد كه خداوند در آیه ۶۵ و ۶۶ سوره كهف به این مسئله چنین اشاره می كند: فوجدا عبدا من عبادنا آتیناه رحمه من عندنا و علمناه من لدنا علما قال له موسی هل اتبعك علی ان تعلمن مما علمت رشدا؛ پس موسی و همراهش (یوشع بن نون) در كناره مجمع البحرین (جایی كه دو رود بزرگ و یا دو دریا به صورت خلیج به هم می رسند) بنده ای از بندگان ما را یافتند كه از پیش ما به رحمتی داده بودیم و دانشی را از نزد ما آموخته بود.
موسی به آن بنده خدا گفت: آیا می توانم از تو پیروی كنم تا از آن دانش رشدی خویش چیزی را به من بیاموزی؟
در این آیه به نوعی علم خاص كه خداوند از آن به علم لدنی و موسی به علم رشدی تعبیر می كند اشاره شده است. این دانش و علم، از آن جایی كه در شیوه یادآوری و تلقی و تكمیل و فعلیت یابی به طور مستقیم از خدا كسب می شود، دانش گرفته شده از منشا و سرچشمه آن می باشد و از هرگونه آلودگی و شبهات و تردیدها مبرا و پاك می باشد.
دسته دیگر از دانش ها به صورت غیرمستقیم و از راه ابزار و روش های دیگر به دست می آید كه از این دسته می توان به تمام دانش هایی اشاره كرد كه از راه حواس و تجربه كسب می شود و بلكه حتی شامل دانش هایی نیز می شود كه به واسطه وحی به دیگر بشر می رسد.
● مفید بودن دانش
در دانش آموزی می توان هم از شیوه مستقیم و غیرمستقیم بهره برد. هرچند كه بهره گیری از دانش مستقیم به جهتی كه از سر منشا و سرچشمه آن گرفته می شود از خلوص و كمال زایی و كمال بخشی بیش تری برخوردار می باشد ولی این بدان معنا نخواهد بود كه هر دانشی برای هر كسی مفید خواهد بود.
در داستان حضرت موسی(ع) و عالم ربانی (خضر) ما با آن كه می بینیم كه با كم ترین واسطه حضرت موسی(ع) می كوشد تا از دانش خاصی برخوردار گردد كه بیرون از دایره نبوت عامه و حتی نبوت خاصه است و شخص دارای آن توان یعنی خضر از آن دانش برای مأموریت های ویژه بهره می گیرد چنان كه در سه رخداد به خوبی نمایانده شده است .با این همه این دانش خاص به درد حضرت موسی(ع) نمی خورد و در مأموریت او فایده و تأثیر چندانی نمی بخشد؛ از این رو می بینیم كه پس از كسب بخشی از دانش كه می توان آن را نوعی دانش تصرف در تكوین و برتر از دانش شریعت دانست ولی هیچ تأثیری از آن در زندگی موسی(ع) به جا نمی گذارد و در ادامه داستان و یا در جایی دیگر قرآن به تأثیر این دانش در زندگی موسی(ع) اشاره نكرده است كه این خود نشان می دهد كه آن حضرت از این دانش اگر نگوییم چیزی نیاموخته است دست كم بهره ای نبرده و در زندگی فردی و مأموریت وی تأثیری به جا نگذاشته است.
بنابراین هر دانش خاص و رشدی هرچند كه از مقام و سرچشمه و یا از نزدیك سرچشمه گرفته شود به این معنا نیست كه برای هر كسی مفید و سازنده باشد. انسان دانشی را می بایست بجوید كه برای او مفید و سازنده باشد و بتواند باتوجه به آن ظرفیت های خویش را بروز و ظهور دهد و آشكار نماید.
در داستان هاروت و ماروت كه دو فرشته خداوند در سرزمین بابل در میانرودان بوده است، مشكل به شكل دیگری نشان داده و بیان می شود. قرآن در آیه ۱۰۲ سوره بقره به دانشی اشاره می كند كه از نزدیك سرچشمه برداشته می شود و به گونه ای دانش مستقیم و پاك و مبراست ولی از آن جایی كه اشخاصی كه به تعلم آن می پردازند یا ظرفیت برخورداری از آن را ندارند و یا در بهره گیری برای اهداف رشدی از آن سود نمی برند، چنین دانش كامل و رشدی كه نوعی علم لدنی است نیز سودی برای مردمان بابل نداشته بلكه آنان را گرفتار درد و رنج نمود.
● نقش ظرفیتها در فراگیری دانش
جادو و سحر دانشی فرازمینی همانند دانش خضر است و می توان از آن به دانش برتر یاد كرد ولی همین دانش با آن كه برتر و به نوعی لدنی است برای یهودیان و بابلیان سودی نداشته بلكه به جهت كاربردهای نادرست موجبات تفرقه و اختلاف در میان مردمان شد. (همان)
این نشان می دهد كه هر دانشی هرچند كه برتر و از منبع بالا و خالصی برداشته شود می بایست از دو ظرفیت در شخص و نیز اهداف به كارگیری از آن برخوردار باشد تا مفید و سودمند بوده و به تعبیر موسوی دانش رشدی باشد.
بنابراین حتی دانش لدنی نیز نمی تواند در هر حال دانش رشدی باشد و موجبات تكامل و رشد شخص و جامعه را فراهم آورد. از این روست كه دانش لدنی و برتر بلعم باعورا برای او و جامعه اش سودی نبخشید و به جای آن كه وی را به كمال و عرش برساند موجب شد تا به تعبیر خداوند: اخلد فی الارض؛ شود و در خود را در ماهیت زمینی خویش گرفتار و جاویدان سازد.
بنابراین دانش برتر نیز گاه نه تنها سازنده و مفید و رشدی نیست بلكه دانشی به حسب ظاهر گمراه كننده است كه موجبات كفر شخص و جامعه را به دنبال خواهد داشت. (بقره آیه ۱۰۲) تنها زمانی دانش برتر مفید خواهدبود كه هم شخص از ظرفیت بالایی برخوردار باشد و هم به قصد رشد آن را بیاموزد.
در داستان بابلیان نه تنها ظرفیت وجود نداشت بلكه هدف نیز فراموش شد و در داستان حضرت موسی(ع) هرچند كه قصد رشدی مطرح است (كهف آیه ۶۶) ولی ظرفیت چنین دانشی در آن حضرت وجود نداشته است چنان كه هم عالم ربانی و هم موسی(ع) در نهایت بدان اقرار كرده و از هم جدا می شوند. (كهف آیات ۶۶ تا ۷۸) در داستان بلعم باعورا با آن كه ظرفیت وجود داشته است ولی وی از آن به قصد رشد و تكامل بهره نبرده و در نهایت دچار خلود در زمین و كفر و بدبختی شد.
این به معنای آن خواهد بود كه اگر شخصی در حوزه ای از ظرفیت بالایی برخوردار گردید به معنای آن نیست كه در بخش ها و زمینه های دیگر نیز از چنین ظرفیتی برخوردار خواهد بود. واكنش موسی(ع) به دانش برتر و به تعبیر موسی(ع) رشدی، آن چنان تند و شتاب آلود است كه گاه خضر را به گمراهی و خروج از شریعت متهم می سازد و رفتار و كنش هایش را نادرست و برخلاف شریعت آسمانی تحلیل و تبیین كرده و حكم به بطلان عمل وی می دهد.
این در حالی است كه آن حضرت خود مامور بوده است كه از خضر(ع) پیروی كند و از دانش او بیاموزد. با این همه با علم و دانش به حقانیت خضر(ع) واكنش های موسی(ع) نشان می دهد كه وی از ظرفیت برخورداری از دانش برتر بهره مند نبوده است و برخلاف گمانش نه تنها این دانش برای او رشدی نبود بلكه نزدیك بود كه با مامور خداوند در افتد و موجبات گمراهی و تباهی خود را فراهم آورد.
● مضر بودن برخی دانشها برای همگان
از باب مضر بودن برخی دانشها برای همگان است كه اساتید بزرگ علوم و دانش های برتر چون عالم ربانی شیخ بهایی حاضر نمی شوند تا برخی از علوم خویش را به دیگران بیاموزد و اگر می آموزد به راز و رمز بیان می كند كه دور از دسترس همگان باشد.
بنابراین هر دانش برتر، برای هر كسی دانش رشدی و تكامل نیست بلكه گاه موجبات تباهی و گمراهی و كفر شخص و یا جامعه را سبب می شود. در روایات است كه علت این كه موسی(ع) به این ماموریت فرستاده شد به جهت آن بود كه وی خود را در همه دانش ها سرآمد می یافت و چون در دانش شریعت به كمال بود گمان برد كه دانشی نیست كه او نتواند از عهده او برآید و خداوند با این ماموریت به وی فهماند كه وی تنها در دانش شریعت و نیز رهبری امت كه وظیفه پیامبری او بود به برتری دست یافته و از ظرفیت خوبی برخوردار بوده است ولی در دانش های دیگری كه بیرون از حیطه ماموریت وی قرار داشت و نیازی نیز به آن ها نبود از این ظرفیت برخوردار نبوده است.
از این جا می توان به این نكته نیز دست یافت كه دانش موردنیاز هر چند ضروری و لازمه مسئولیت پذیری در پست و یا مقامی است و نیاز نیست كه شخص در همه امور سرآمد باشد بلكه در حوزه ماموریت و مسئولیت خویش می بایست از دانش خاص همان مسئولیت بهره مند باشد. چنان كه حضرت موسی در نزد دختران شعیب در مساله چوپانی از دو ویژگی مورد نیاز برخوردار بوده و به حكم انه قوی امین، از وی به چوپانی دعوت به عمل می آید. در داستان حضرت یوسف(ع) نیز به حكم مسئولیت وزارت خزینه داری و یا نخست وزیری از صفات خاص و در داستان طالوت به حكم مسئولیت فرماندهی جنگی و نظامی نیز از ویـژگی های خاص یاد می شود.
● لزوم تلاش علمی روشمند
دانش چه به صورت دانش لدنی و یا واسطه ای به دست آید نیازمند تلاش و كوشش بسیار است و دانش آموز می بایست رنج های بسیار برد كه از آن جمله می توان به رنج سفر (كهف آیه ۶۰) محرومیت از آسایش و راحتی (همان) تندی استاد (كهف آیه ۶۶) علاقه شدید به كسب دانش موردنظر (كهف آیه ۶۶ تا ۶۹) یاد كرد.
روش تعلیم می بایست با توجه به نوع دانش و نیز كاربرد آن تغییر یابد. از این رو ما با روش های مختلفی در دانش های گوناگون رو به رو هستیم. از آن جمله نیز می توان به روش مشاهده و بررسی شیوه زندگی جانوران و حیوانات برای آموختن تجربیات در زندگی (مائده آیه ۳۱) و همراهی در عمل و همكاری با استاد (كهف آیات ۶۶ تا ۷۰) و مانند آن یاد كرد.
هدف از دانش نیز می بایست همواره رشدی (كهف آیه ۶۰) و به این قصد باشد كه به دیگران كمك و یاری شود نه آن كه موجبات اذیت و آزار دیگران به این دانش آموزی فراهم گردد. (بقره آیه ۱۰۲) زیرا چنین نگرشی موجب می شود تا هم از مواهب الهی محروم و هم دچار بدبختی ابدی شود. (بقره آیه ۱۰۲)
● آداب دانش آموزی
از آداب دانش آموزی آن است كه شخص همواره از استاد و معلم خویش اجازه بگیرد و بدون اذن و اجازه وی بخش هایی را كه استاد اجازه نداده نیاموزد. شتاب و پیش افتادن از استاد گاه موجب می شود كه دانش آموز دانش را به درستی نیاموزد و یا به خطا چیزی را بیاموزد كه دست كم برای از میان بردن آن خطا، وقت و هزینه بسیاری باید صرف شود. (كهف آیه ۶۶)
احترام و تكریم معلم و استاد در همه حال واجب و ضروری است و دانش آموز می بایست در هر حال احترام استاد را نگه دارد به ویژه آن كه ثابت شده است كه ارتباط روحی میان استاد و شاگرد در آموزش بسیار تاثیرگذار است و انسان پیش از آن كه چیزی بیاموزد از انرژی و فعالیت های روحی و روانی استاد تاثیر می پذیرد و زمینه كسب دانش برایش فراهم تر می گردد (كهف آیه ۶۶)
اطاعت و پیروی از استاد و معلم نیز برای دانش آموز امری بایسته است و دانش آموز در حوزه علمی كه می آموزد می بایست مطیع باشد و از سرپیچی خودداری ورزد. این مساله به ویژه در دانش های تجربی و عملی ضروری تر است. هر حركت اشتباه دانش آموز خطرساز است. (كهف آیه ۶۶ تا ۶۹)
پذیرش تذكرات و یادآوری های استاد از سوی دانش آموز و صبر و شكیبایی در برابر ناملایمات و سخت گیری های استاد و توكل و واگذاری همه امور به مشیت الهی از مهم ترین آداب دانش آموزی است كه در داستان خضر و موسی (علیهما السلام) به خوبی آشكار و تبیین شده است.
به هر حال دانش آموزی اصول و مبانی و آدابی دارد كه بدون آن نمی توان از دانش آموز خوب سخن گفت. قرآن با بررسی همه جزئیات دانش آموزی می كوشد تا شرایط دانش آموزی درست و مطلوب را به انسان مومن و جامعه برتر ایمانی بیاموزد.
علی جواهردهی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید