جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


هانتینگتون و بن لادن در کتاب تازه زیباکلام


هانتینگتون و بن لادن در کتاب تازه زیباکلام
آخرین اثر صادق زیباكلام را در حقیقت می بایستی نوعی عقب نشینی از آرای قبلی و یا دست كم اعترافی تلویحی به اشتباه در ارزیابی و تحلیل های گذشته اش پیرامون پروفسور ساموئل هانتینگتون و نظریه معروف «برخورد تمدن هایش» دانست. در عین حال به نظر می رسد كه نویسنده به شكل دیگری دارد همان اشتباه را تكرار می كند. این بار نه در خصوص هانتینگتون و نظریه برخوردهایش كه پیرامون سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور سابق ایران و نظریه گفت وگوی تمدن هایش. اگرچه كه زیباكلام كتابش را به خاتمی تقدیم داشته آن هم به واسطه آنچه كه آن را «دردی كه خاتمی در هشت سال ریاست جمهوری اش كشید» نامید. حرف بنیادی زیباكلام آن است كه نویسندگان، روشنفكران، صاحب نظران و اصحاب فكر و اندیشه در ایران بهای چندانی به نظریه برخورد تمدن ها نداده و آن را مردود دانستند. او معتقد است كه مخالفت با نظریه برخورد تمدن ها آنچنان در ایران پررنگ شد كه چهار سال بعد از طرح آن خاتمی رئیس جمهور وقت ایران نظریه «گفت وگوی تمدن ها» را ابداع كرد كه درست در جهت نفی نظریه هانتینگتون بود. در این بخش می بایستی با نویسنده موافقت داشت.
واقعیت آن است كه در نیمه نخست دهه ۱۳۷۰ جریان غالب فكری در ایران در جهت نفی و مخالفت با نظریه برخورد تمدن ها بود. بهترین راه برای درك حال و هوای روشنفكران و صاحب نظران ایرانی در دهه ۱۳۷۰ در قبال نظریه هانتینگتون مقاله خود نویسنده است تحت عنوان: «از پندارگرایی تا واقعیت: بازخوانی مجدد نظریه برخورد تمدن ها». (صص ۶۶-۴۹)
در این مقاله كه زیباكلام آن را به همایش «چیستی گفت وگوی تمدن ها» در سال ۱۳۷۷ ارائه داده به تفصیل دلایل نادرست بودن نظریه برخورد تمدن ها را تشریح كرده است. اما جالب است كه كمتر از هشت سال بعد او در كتاب جدیدش عملاً آن استدلال ها را پس گرفته و می نویسد: «كمتر كسی در سال ۱۳۷۲ كه پروفسور ساموئل هانتینگتون نظریه «برخورد تمدن ها» را مطرح كرد به مخیله اش خطور می كرد كه آن اندیشه چیزی بیش از یك نظریه آكادمیك باشد.» (ص۹)
نویسنده قبل از آنكه به دلایل بازیافت نظریه برخورد تمدن ها بپردازد، به زعم خود تلاش می نماید تا در ابتدا تكلیف نظریه مخالف یا رقیب آن یعنی «گفت وگوی تمدن های» خاتمی را روشن نماید. او معتقد است كه گفت وگوی تمدن های خاتمی در عالم واقعیت نمی توانست راه به جایی برد چرا كه به زعم زیباكلام نظریه خاتمی بیش و پیش از آنكه یك نظریه سیاسی، فكری، معرفتی یا فلسفی باشد، یك «آرمان و آرزو» بود. (ص ۱۳)
«گفت وگوی تمدن های خاتمی عملاً بدل شد به یك اداره دولتی. یك رئیس، چندین معاون، یك ساختمان شیك و پرهزینه، مشتی كارمند و استاد دانشگاه حقوق بگیر و خلاصه كلام یك دستگاه بی حاصل و بی خاصیت با چندصد میلیون تومان بودجه سالیانه. به این لیست می بایست یك سری مسافرت ها و ماموریت های علمی بی فایده، نشریاتی بی فایده تر و برگزاری یك سری سمینارهای نمایشی و... را افزود.» (ص ۱۳)
نویسنده از اینجا به بعد سراغ هانتینگتون، بن لادن و القاعده می رود. او معتقد است كه تحولات بعد از ۱۱ سپتامبر در حقیقت متبین درستی نظر هانتینگتون هستند. یا به تعبیری دیگر، واقعیت های تحولات عرصه بین الملل بیش از آنچه كه با تز خاتمی همراهی پیدا كنند، صحت نظریات هانتینگتون را نشان می دهند. از اینجا به بعد است كه كتاب وارد مباحث جدی تری می شود. نویسنده سعی دارد تا به كندوكاو بغض و كینه مسلمانان از غرب و بالاخص آمریكا بپردازد. در اینكه با نظرات وی پیرامون «علل رویارویی تمدنی اسلام و غرب چیست؟» مخالف یا موافق باشیم، نكات زیادی را می توان مطرح كرد. اینكه آیا پاسخ یا پاسخ های زیباكلام در مقابل پرسش بالا چقدر درست است یا نه، قابل بحث است. اما آنچه كه یقیناً می توان اظهارنظر نمود آن است كه نویسنده صورت مسئله را دست كم درست دارد مطرح می كند. به راستی در عصر جهانی شدن، در عصر غلبه سكولاریسم در بخش عمده ای از جهان، راز و رمز گرایش رادیكال به اسلام در جوامع مسلمان در كجاست؟ و آیا به راستی قرن بیست و یكم، قرن رویارویی و پیكار میان اسلام و غرب خواهد بود؟
از هانتینگتون و خاتمی تا بن لادن: برخورد یا گفت وگوی میان تمدن ها
صادق زیبا كلام
انتشارات روزنه ۱۳۸۵
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید