جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


دوبلهٔ ماندگار چهار ستاره


کالبد شکافی دوبلاژ فیلم ”ساعت‌ها“، آخرین یادگار ژاله کاظمی
ساعت‌ها The Hours
کارگردان: استیون دالدری (۲۰۰۲)
مدیر دوبلاژ: ژاله کاظمی
مترجم: کاوه کاویان
گویندگان:
ژاله کاظمی: نیکول کیدمن (ویرجینیا ولف)
منوچهر والی‌زاده: استیون دیلین (لئونارد شوهر ویرجینیا)
مهوش افشاری: جولیان مور (لورا براون)
پیام حسینیان: جان سی. رایلی (دان شوهر لورا)
شهلا ناظریان: مریل استریپ (کلاریس ون)
چنگیز جلیلوند: اد هریس (ریچارد بزرگ‌سال)
رزیتا یاراحمدی: جک راولو (ریچارد کوچولو) و خواهر ویرجینیا
پری هاشمی: (خانم گل فروش) و لیندا بست (نلی آشپز ویرجینیا)
علی همت مومیوند: جف دانیلز (لوئیس واترز)
فریبا شاهین‌مقدم: کلر دینز (جولیا دختر کلاریس)
زویا خلیل‌آذر: آلیس جنی (سلی لستر)
نسیم رضاخانی: سوفی وای‌برد (آنجلیکا خواهرزادهٔ خردسال ویرجینیا)
خسرو شمشیرگران گویندهٔ تیتراژ
صدابردار: یورا یوسفی
دوبله شده در استودیو قرن ۲۱، ۱۳۸۲
ساعت‌ها گوشه‌هائی از زندگی سه زن را بررسی می‌کند که به‌گونه‌ای با یکدیگر شباهت و ارتباط دارند: ۱) ویرجینیا ولف از ۱۹۲۳ تا ۱۹۴۱ انگلستان؛ ۲) لورا براون از ۱۹۵۱ تا ۲۰۰۱ امریکا؛ ۳) کلاریس ون ۲۰۰۲ نیویورک. منشأ ارتباط این سه زن، جادوئی است به نام قلم، و کلماتی که از آن می‌تراود و جان‌ها و زندگی‌ها را زیر تأثیر می‌گیرد. ویرجینیا ولف منتقد و نویسندهٔ کتاب‌های معروفی چون خانم دالووی (۱۹۲۵)، فانوس دریائی (۱۹۲۷) و امواج (۱۹۳۱) است و آن‌چه بر دو زن امریکائی (لورا براون و کلاریس ون) تأثیر نهاده، بازتاب جریان سیال ذهن ویرجینیا ولف است در کتاب خانم دالووی. این داستان، بیماری توهم ویرجینیا را که تا مرزهای جنون می‌کشاندش، و وسوسه‌های مرگ را که به پایان دادن زندگی سوقش می‌ٔهد، باز می‌تاباند. لورا براون که کتاب را خوانده یک‌بار تا لبهٔ مرگ خود خواسته پیش می‌رود. اما کلاریس ون که پنجاه سال بعد به ریچارد پسر لورا براون در نیویورک دل‌بسته، سرنوشتی دیگر دارد. او خود را با خانم دالووی هم‌ذات می‌پندارد و کلماتی را که در کتاب خانم دالووی خوانده به‌جای گفته‌های خود به‌کار می‌گیرد. اما کسی که نخستین‌بار کلاریس را خانم دالووی شبیه پنداشت، ریچارد فرزند لورا براون بود. سال ۲۰۰۱ ریچارد پنجاه‌وچهار پنج‌ساله است و جایزه‌ای ادبی برای نوشته‌ها و سروده‌هایش به او اعطا کرده‌اند، اما او امیدی به ساعت‌های بسیار برای فرداهای شیرین ندارد که ایدز لذت آرزوها را از ذهنش زدوده است. زندگی ریچارد از کودکی، به‌دلیل رفتارهای مادرش، با افکار و نگرش ویرجینیا ولف پیوند خورده و او نیز به فراخوان مرگ لبخند می‌زند و مادر و کلاریس را در سوگ خویش باقی می‌گذارد.نسخهٔ دوبله شدهٔ فیلم، به رغم حذف‌هائی که به لحاظ شرایط در آن صورت گرفته، و روابطی که تاریکی نگاه‌داشته شده‌اند، هنوز دیدنی‌ست؛ و از آنجا که آخرین کار دوبلاژ ژاله کاظمی به شمار می‌آید، قابل توجه است. در سرتاسر این نوشته، اوصافی چون روان‌شاد یا زنده‌یاد برای ژاله نیاورده‌ام، چون صدایش را با شور و حرارت زندگی می‌شنیدم؛ و به راستی او در صدای صدها فیلم، جاودانه زندگی می‌کند.در بسیاری از فیلم‌های دوبلهٔ تلویزیون و دوبلهٔ استودیو قرن ۲۱ صدای بسیار زیبای خسرو شمشیرگران نام بازیگران و سازندگان فیلم را می‌خواند و صدای او را در تیتراژ این فیلم‌ها می‌شنویم. اما تیتراژ این فیلم مقوله‌ای جداگانه است. نوشته‌ها، فصلی مجزا از فیلم نیستند و با صحنه‌های فیلم و گفت‌وگوهای آغاز فیلم که در درک فیلم نقشی اساسی دارند، آمیخته شده‌اند؛ در نتیجه کوشش شمشیرگران در این فیلم ایجاد دست‌انداز می‌کند و بیننده را از حال و هوای فیلم ـ که موسیقی زیبای متن سعی در توصیف آن دارد ـ بیرون می‌کشد. در میان کار او، صدای دیگری (علی همت مومیوند) تیترهای مربوط به زمان و مکان داستان را می‌خواند و آمیزهٔ این دو صدا، آغاز فیلم را شلوغ می‌کند. ای‌کاش با یک زیرنویس ساده نوشته‌ها را ترجمه می‌کردند. در اینجا شایستهٔ تذکر است که مدیر دوبلاژ در کار خواندن تیترها نظارتی ندارد و این‌کار با سفارش استودیو و بیشتر با سلیقهٔ گوینده صورت می‌گیرد.تک‌گوئی شادروان ژاله کاظمی با صدای گرفته و بم، روی نماهائی که ارتباط دقیق زمانی ندارند، گرچه قرائت نامه‌ای خداحافظی است، اما نشان از یک عمر بیماری درمان‌ناپذیر دارد. صدای ژاله غم‌آلود، اما مصمم است. تصویر، ویرجینیا را با گام‌های استوار نشان می‌دهد که به‌سوی مرگ می‌رود و صدای ژاله با نهایت استادی این صلابت را در استقبال و رویاروئی مرگ نشان می‌دهد، من فقط به یک کلمه از نوشتار این تک‌گوئی (و نه اجرایش) ایراد دارم؛ به کلمه ”خوشحال“ که معادل Happy انتخاب شده است؛ واژه‌های ”خوش“ یا ”خوشبخت“ را مناسب‌تر می‌دانم، در جمله‌ای که ویرجینیا می‌گوید: ”من و تو از هر زن و شوهر دیگه‌ای بیشتر خوشحال بودیم.“سکانس ویرجینیا ـ لئونارد (کاظمی ـ والی‌زاده) گفت‌وگوی یک زن و شوهر ادیب است. شوهری که به سلامت همسر توجه بسیار دارد و زنی که گاه عصیان می‌کند و مراقبت‌ها را برنمی‌تابد. والی‌زاده فرصت کافی نداشته و رگه‌های احساسیِ صمیمیت، عشق عمیق، و دل‌واپس بودن سلامت همسر، در صدایش پژواکی ندارد؛ اما کاظمی همچنان استاد است پس از معرفی ویرجینیا و لئوناردو و برقراری ارتباط این صحنه با صحنهٔ خودکشی، اشخاص دیگر داستان در لس‌آنجلس سال ۱۹۵۱ معرفی می‌شوند. شخصیت مرکزی این بخش لورا براون است. خانمی‌ مه‌آلود که بیشتر در دنیای داستان‌ها و کتاب‌ها زندگی می‌کند. مهوش افشاری به‌جای او سخن می‌گوید، حسینیان به جای دان (شوهر لورا) و رزیتا یاراحمدی به‌جای ریچارد پسرک چهار پنج ساله. صدای حسینیان به رغم اجراء خوب ضبط خوبی ندارد. افشاری بهتر هم می‌توانست باشد رزیتا یاراحمدی بسیار خوب است.در سکانس خانهٔ کلاریس در سال ۲۰۰۱ (ناظریان ـ خلیل‌آذر) صدای خانم ناظریان بسیار خوب بر چهرهٔ مریل استریپ نشسته، اما شهلا گاه زیاد می‌آورد. باید از ژاله می‌خواست بعضی جمله‌ها را کوتاه کند. آن‌وقت فشرده‌تر صحبت می‌کرد ـ شبیه زندگی ـ نه شبیه آن شهلا ناظریان که در فیلم‌ها صحبت می‌کند. در سکانس گل‌فروشی، ناظریان طبیعی‌تر است. اجراء خانم پری هاشمی، با صدای کلفت کرده و در گلو انداخته، مناسب شخصیت خانمی که زیباترین فراورده‌های طبیعت را می‌فروشد نیست.خانمی که شعر و رمان می‌خواند و رمان تفسیر می‌کند و چنان باهوش است که شخصیت اصلی رمان ریچارد را هم ذات مشتری‌اش کلاریس می‌گیرد، لحنی زرنگ و فهیم بافرهنگ می‌خواهد. این بارقه‌ها در صدای هاشمی نیست و اجراء به روخوانی شبیه است.سکانس بعدی (خانهٔ ریچارد) یکی از صحنه‌هائی است که می‌توان آن را به‌مثابه الگو یا برنامهٔ درس در کلاس‌های بازیگری یا دوبلوری نشان داد: ریچارد پریشان از ایدز، یار را نخست در خیابان می‌بیند و کلاریس که پیش از ورود به خانهٔ او تقه‌ای به در می‌زند، که خانم دالووی است و باز صدای چنگیز جلیلوند می‌آید؛ صدای یکی از بلندترین نهال‌هائی که در باغ دوبلاژ ایران رُسته است. جلیلوند صدای مأیوس مردی دل‌شکسته و گوشه‌گیر را پژواک می‌دهد. و وقتی چهرهٔ اد هریس را می‌بینیم تطابق استادانهٔ صدا و چهره را مشاهده می‌کنیم تطابق استادانهٔ صدا و چهره را مشاهده می‌کنیم. در گفت‌وگوها از بیماری ایدز ریچارد و دیوانگی‌اش آگاه می‌شویم. و شهلا ناظریان یک جملهٔ ”اشتباه می‌کنی“ را روی لب‌های بستهٔ کلاریس گفته است. صرف‌نظر از بلند بودن بعضی جمله‌ها، گفت‌وگوی این صحنه که آینه‌دار پیشینهٔ این زن و مرد است در نهایت استادی توسط جلیلوند و ناظریان زندگی شده است.در سکانس آشپزخانهٔ ویرجینیا، یکی دو جمله ضعف ترجمه دارد و مدیر دوبلاژ هم کاملاً آن را درنیافته است. یکی از آنها کلهٔ ”زنجبیل“. قرار است خواهر ویرجینیا با بچه‌هایش به دیدن او بیایند و ویرجینیا برای خوشحال کردن بچه‌ها خدمتکار خانه را به لندن می‌فرستد که برایشان زنجبیل بخرد! در حالی‌که می‌دانیم ”زنجبیل“ ریشهٔ گیاهی تندطعم است که به غذاها می‌زنند و مورد علاقه بچه‌ها نیست. این انتخاب نادرست واژه به صحنهٔ بعد هم سرایت می‌کند. در سکانس پختن کیک، لورا به پسرش می‌گوید: ”تو می‌توانی آرد را صاف کنی؟“ که ریچارد پاسخ مثبت می‌دهد، اما می‌بینیم که ریچارد آرد را الک می‌کند. صاف کردن بیشتر برای مایعات به‌کار می‌رود که توسط صافی، ناخالصی را از مایع اصلی جدا می‌کنند. ”صاف کردن“ در مورد اجسامی مانند آرد (همچون خاک، و شن و ماسه و غیره) معنای هموار کردن سطح آنها را می‌دهد. متأسفانه کار دیالوگ‌نویسی خانم کاظمی خرده‌ضعف‌هائی دارد و بعضی از جمله‌ها طولانی‌اند و اجراء آنها روی دهان بسته می‌افتد.در سکانس مکالمهٔ لورا و کیتی، توفیق خانم افشاری و خانم شعشعانی در حد یک روخوانی است. حالت‌های خانم شعشعانی با تصویر فاصله دارد. در صحنهٔ بعد اجراء خانم یاراحمدی به‌جای خواهر ویرجینیا (وسنا بل) دارای فراز و فرود است. در گفت‌وگو با ژاله حالت‌هایش به زندگی کمی نزدیک می‌شود اما در گفت‌وگو با بچه‌ها لحنش فاقد تراوش محبت مادرانه است. به‌جای بچه‌های خانم‌های سالمند گفته‌اند. اما گویندۀ دخترک خردسال (خواهرزادهٔ ویرجینیا)، خانم نسیم رضاخانی توفیقی در شیرینی و خامی کودکانه نشان می‌دهد.در سکانس گفت‌وگوی کلاریس و لوئیس واترز (مومیوند و ناظریان) بوی عشقی غبارگرفته، شیطنت‌های دوسویه، و زندگی ناموفق از گفت‌وگوها بیرون می‌ریزد. گفت‌وگوها به زندگی بسیار نزدیک است و ناظریان یکی دیگر از اجراهای استادانه را عرضه می‌کند. مومیوند نیز در بعضی جمله‌ها تاروپود باسمهٔ حاکم بر حالت‌های دوبله را پاره می‌کند و به زندگی نزدیک می‌شود. مکالمهٔ کلاریس با دخترش یکی دیگر از اجراهای روان و زلال است (ناظریان ـ شاهین‌مقدم)، اما جمله‌های طولانی که اجرای‌شان روی دهان بسته می‌افتد، از ظرافت کار می‌کاهد.در سکانس پرخاش در ایستگاه راه‌آهن (۱۹۲۳)، در یکی دو جملهٔ اول از گفته‌های والی‌زاده به این فکر می‌افتیم که او با این نقش ارتباط چندانی برقرار نکرده است. پرخاش‌های او گاه زیادتر از حالت چهره است و گاه کم‌تر. اما رفته‌رفته احساس و قدرت و حالت هم در جای خود قرار می‌گیرند و آنچه از گویندهٔ برجسته‌ای چون والی‌زاده انتظار می‌رود برآورده می‌شود. کاظمی هم در دادزدن‌ها، کمی رنگ و زنگ صدایش می‌پرد، اما او هم در پرخاش بلندی که جمله‌ها جفت لب و دهان است اجرائی عرضه می‌کند که گوئی دوبله‌ای در کار نیست و آنچه می‌شنویم صدای اصلی فیلم است.در سکانس بعد ـ ۱۹۵۱ ـ انصراف لورا از خودکشی و بازگشت به خانهٔ خانم لارچ گفت‌وگوی سه‌گانهٔ شعشعانی (خانم لارچ) افشاری (لورا براون) و رزیتا (ریچارد کوچولو) با آن‌که کوتاه است، همه در نهایت استادی اجراء شده. تکرار این صحنه در سال ۲۰۰۱ در ذهن ریچارد بزرگسال و ایدز گرفته که به تصویر مادرش می‌نگرد و می‌گرید، تأثیری مضاعف بر بیننده دارد. در سکانس برخورد دوبارهٔ کلاریس و ریچارد شاهد یکی دیگر از اجراهای خوب دوبله هستیم. زیبائی کلمات و اجراء درخشندهٔ آنها بر تأثیر صحنهٔ خودکشی می‌افزایند.در سکانس پس از خودکشی ریچارد (سال ۱۹۵۱) می‌بینیم که ریچارد کوچولو به گفته‌های پدرش از جنگ گوش می‌دهد. انتخاب ”جنوب پاسیفیک“ به‌جای ”جنوب اقیانوس آرام“ کمی جدا از نام‌های فارسی جغرافیائی است. در سکانس گفت‌وگوی لورا براون و کلاریس در سال ۲۰۰۱، کوشش مهوش افشاری برای اجراء نقش زنی هفتادوچند ساله چشمگیر است. محدودهٔ کلام و جنبش لب‌ها اجازهٔ افزودن تراوش‌های آوائی دیگر را از او گرفته است. شاید اگر جمله‌هائی کوتاه‌تر انتخاب می‌شد، اجراء بهتری قابل عرضه بود. در جائی‌که کلاریس از لورا می‌پرسد: ”شما ریچارد رو وقتی بچه بود ترک کردین؟“ لورا در پاسخ می‌گوید: ”من هر دو تا بچه‌مو ترک کردم؛ اون‌ها رو رها کردم.“ در این‌جا ”رها کردن“ معادل کلمهٔ abandon انگلیسی انتخاب شده است. رها کردن در فارسی دارای دو معناس و بار مثبت معنائی آن بیشتر از بار منفی است، حال آنکه abandon فقط دارای بار منفی است. این کلمه را باید به ”بی‌پناه گذاشتن“ معنا کرد.دوبلهٔ ساعت‌ها در کل یک دوبلهٔ بسیار خوب و ماندگار است؛ و کوششی جمعی برای اجراء کاری درست و متفاوت در آن به چشم می‌خورد. هیچ صدائی برای هیچ چهره‌ای بیگانه نیست. یادآوری کاستی‌ها در برابر انبوه درستی‌ها حکم ذره در برابر دریا را دارد. من به دوبلهٔ فیلم و مدیریت دوبلاژ آن چهار ستاره (از پنج ستاره) می‌دهم. به اجراء ژاله به‌جای نیکول کیدمن ۵/۴ ستاره، شهلا ناظریان چهارونیم ستاره، مهوش افشاری ۵/۳ ستاره، رزیتا یاراحمدی به‌جای ریچارد کوچولو چهار ستاره و به‌جای ونسا بل هیچ ستاره، پری هاشمی به‌جای نلی سه ستاره و به‌جای گل‌فروش هیچ ستاره، منوچهر والی‌زاده به‌جای لئوناردو ۳ ستاره، علی‌ همت مومیوند به‌جای لوئیس واترز ۵/۲ ستاره، چنگیز جلیلوند به‌جای اد هریس ۵/۴ ستاره، ... و به کوشش استودیو قرن ۲۱ برای خلق یک دوبلهٔ خوب پنج ستاره.
ابوالحسن تهامی
منبع : ماهنامه فیلم


همچنین مشاهده کنید