جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

غدیر روزی به بلندای آفتاب


غدیر روزی به بلندای آفتاب
آفتاب بیشتر از همیشه بخشنده شده بود و تلألو نور خود را سخاوتمندانه تر از همه روزها بر سر خلق می افشاند.
رسول بی تاب بود و خوشحال، خوشحال بود چرا که امروز به امر خداوند عمل می کرد و وصی و جانشین خویش را معرفی می نمود و بی تاب بود که اگر این کار را نتواند انجام دهد، چه؟ پروردگارش گفته بود: رسالتت کامل نمی شود. پیامبر مدت ها منتظر این روز بود، از طرفی برای علی و یگانه دخترش فاطمه ناراحت بود، چرا که ۲۵ سال خانه نشینی آن ابرمرد را می دید، شکافته شدن پهلوی دخترش و کبودی یاس بهشتی اش را می دید، نامردی ها و نامرادی های دشمنان، بیعت شکنی ها را، خون دل خوردن ها را می دید. سنگینی شانه های چاه نخلستان های کوفه را می دید و بی تابی های زینب را و خورشید را بر سرنیزه می دید و از سوی دیگر عزت و شکوفایی اسلام و عالم گیر شدن این دین را به دست نواده علی می دید...
سرانجام به برکه خم رسیدند، پیامبر بی درنگ بر روی تلی از جهاز شتران رفت و دست علی را بلند کرد و وصی خود را معرفی نمود...
... ملائک خوشحال بودند، جبرئیل خنده بر لب داشت. فرشتگان صف در صف منتظر بیعت با شیر خدا بودند و بی تاب برای دیدار با او. بزرگان صدر اسلام و آنانی که به حج رفته بودند با علی بیعت کردند و بودند در آن میانه کسانی که شکستند پیمان هایشان را و به جنگ برخاستند با حیدر کرار.
آری عاقبت روز غدیر به پایان رسید ولی عیدغدیر تا آخرالزمان پابرجاست.

فاطمه شهریور(باران). ۱۴ساله. تهران
(عضو تیم ادبی و هنری مدرسه)
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید